بروز برخی ناآرامیهای شهری، شوک بزرگی را در کنشگران اجتماعی و ناظران سیاسی پدید آورده است. تحلیلگران تلاش میکنند مسائل اقتصادی و گرانی برخی کالاها را سببساز این ناآرامیها معرفی کنند.
دولت هم انگشت اتهام را به سمت مخالفان و رقبای انتخاباتی نشانه رفته است. آنچه در اینجا مطمح نظر است، تأکید بر تغییراتی است که جامعه انسانی به جهت پیشرفت فناوریهای ارتباطی، تجربه میکند و بعدازاین بیشتر دیده خواهد شد. جامعهشناسانی مانند کاستلز معتقدند فقط فقر و بحران اقتصادی یا فقدان دموکراسی نیست که ناآرامی چندوجهی شهری را ایجاد میکند. احساس حقارت ناشی از بدبینی و خودبینی دولتمردان هم میتواند مردمان را گرد هم آورد تا ترس را به خشم و خشم را به امید به زندگی و انسانیت بهتر تبدیل کنند؛ یعنی جستوجوی کرامت در بحبوحه رنج بردن از حقارت.
در ناآرامیهای شهری که در سالهای اخیر در کشورهای مختلف دنیا ایجادشده، چهار خصلت مشترک مشاهدهشده است: به احزاب سیاسی اعتنا نمیکنند. به رسانهها اعتماد ندارند. هیچ لیدری را به رسمیت نمیشناسند و درنهایت، همه سازماندهیهای رسمی و صوری را رد میکنند و بهجای همه اینها، برای بحث و تصمیمگیری جمعی، بر رسانههای اجتماعی و مجمعهای محلی تکیه میکنند.
در جوامع سنتی، اولین تدبیری که برای برخورد با چنین ناآرامیهایی به ذهن متولیان امر میرسد، انسداد یا محدودیت اینترنت و رسانههای اجتماعی است. تجربه جهانی نشان داده است این روش، به دلیل وجود فیلترشکنها و رسانههای جایگزین، جواب نمیدهد. راه دیگر توجه به خواستههای معترضان است که این امر نیز نتایج متناقضی در کشورهای مختلف، با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی به دست داده است، اما آنچه راهحل درست و منطقی برای این مشکل به شمار میرود، شفافیت دولت و حاکمیت و روراستی با مردم است. این روش بهترین راه برای برخورد با این پدیده اجتماعی است.
در شرایط کنونی و باوجود فناوریهای ارتباطی، ما با «خود ارتباطی جمعی» مواجه هستیم؛ یعنی رسانههای اجتماعی بهعنوان پایگاههای ارتباط دیجیتال مردم به شمار میروند. این ارتباطجمعی است، به خاطر اینکه قابلیت دسترسی به گیرندگان متعدد را دارد و از نوع خود ارتباطی است، چون فرستنده به اختیار خود درباره تولید پیام تصمیمگیری میکند. انتخاب گیرنده، خود هدایتشده است؛ یعنی توسط خود فرستنده هدایت میشود.
بازپسگیری پیامها خودگزینشی است؛ یعنی دریافت یا عدم دریافت توسط خود گیرنده، قابل هدایت و کنترل است. مبتنی بر شبکههای افقی ارتباط تعاملی است که معمولاً بهسختی قابلکنترل است. ارتباط دیجیتال چندوجهی است و امکان ارجاع مداوم به یک ابرمتن جهانی اطلاعات را میدهد. از دیدگاه کاستلز، فضای عمومی ناآرامیهای اجتماعی، بهصورت یک فضای هیبریدی میان رسانههای اجتماعی اینترنتی و فضای شهری معترضان ساخته میشود. این فضای دورگه، فضای سایبر و فضای شهری را در تعاملی بیوقفه به هم متصل میکند. در چنین فضایی، وظیفه دولت و حاکمیت این است که باکمال صداقت و شفافیت، با مردم سخن بگوید و از توان آنها برای گذار از مشکلات مختلف اقتصادی و اجتماعی بهره گرفته شود.
ناآرامی شهری از افراد ساختهشده است. بر اساس نظریه هوش هیجانی، احساساتی که بیش از همه به بسیج اجتماعی و رفتار سیاسی مرتبط میشود، شامل ترس (احساس منفی) و اشتیاق (احساس مثبت) است. ویژگی مشترک ناآرامی شهری منبعث از رسانههای اجتماعی، محلی و جهانیبودن بهطور همزمان، زمانِ بیزمان، خودجوشبودن، ویروسی شدن، گذار از خشم به امید با هماندیشی، بدون لیدر، بهشدت خودتأملگر، بی خشونت، اغلب بیبرنامه، خواستههای مختلف و انگیزههای نامحدود است. این ناآرامیها، حاصل ظهور مجموعه جدیدی از ارزش فرد شدگی است؛ گرایش فرهنگی که به برنامههای فرد بهمثابه مهمترین اصل جهتدهنده بر رفتار او تأکید میکند و البته ظرفیت یک کنشگر اجتماعی، برای تبدیلشدن به سوژه از طریق کنش مستقل از نهادهای جامعه است.
پارچهنوشتهای دریکی از ناآرامیهای شهری در اروپا، چنین مضمونی داشت: این بحران نیست؛ موضوع این است که من دیگر شما را دوست ندارم. برای اینکه یک ناآرامی شهری به این مرحله نرسد و تبدیل به جنبش فراگیر نشود، وظیفه دولت و همه دوستداران حاکمیت، آن است که در عمل نه شعار شفافیت پیشه کنند. به رسانههای مستقل بها دهند. کنشگران اجتماعی و سیاسی را با چوب دوست و دشمن نرانند. رسانه ملی را از برج عاج پایین بیاورند و زبان گویای مردم کنند. شایستهسالاری را اصل و اساس پیشرفت و ارتقا در نظام اداری کنند. ایران ما استحقاق چنین نظمی را دارد.
قادر باستانی، مدرس علوم ارتباطات اجتماعی