حمیده وطنی
بدیهی است فراهم نمودن فضایی مناسب برای رشد و بالندگی این بخش از جامعه، مستلزم پژوهش و مطالعات ریشهای و بنیادین فراوان روانشناسی و اجتماعی و در صورت لزوم آسیبشناسی مشکلات و معضلات درگیر در این حوزه است تا بتوان در مسیری گام برداشت که بهدوراز حواشی، سلامت به سرمنزل مقصود رسیده و نیازهای برآورده ساخت و این امر بهشدت بستگی به میزان حساسیت مسئولین، متخصصین و افرادی دارد که در این زمینه فعالیت میکنند. سینمای کودک و نوجوان و تولید اینگونه از فیلم نیز از چنین حساسیت و اهمیتی برخوردار است. عمیقترین آموزههای تربیتی و معرفتی و باورهای اخلاقی و اجتماعی در قالب داستان و فیلم به دلیل ساختار ذهنی کودک و نوجوان و درعینحال توانایی سینما در عینیتبخشی ذهنیات کودکان و نوجوانان بسیار کارساز بوده و بازخوردی مؤثر دارد و میتوان با تجسم بخشیدن به تخیلات و آرزوهای کودک با استفاده از زبان سینما، خوراک فرهنگی ایشان را تأمین نمود. در حقیقت این حق و سهم کودک از سینمای کشور است و نمیتوان آن را نادیده گرفت پاسداری از این حق بستگی به نوع نگاه مسئولین به مقوله کودک و دوران کودکی دارد و آگاهی از اینکه کودک و نوجوان از چه جایگاهی برخوردار بوده و تا چه اندازه سزاوار این توجه است، و بهموازات آن شناخت کافی فیلمسازان از شخصیت و دقت نظر در ساخت و ارائه فیلمهایی که پاسخگوی نیازها و دغدغههای کودک است و باور اینکه کودکان و نوجوانان دارایشان و مرتبهای همپای بزرگسالان، در جایگاه خاص خود هستند و خانواده، نهادهای اجتماعی مرتبط و دولت موظف به تأمین نیازها و فراهم نمودن بستری مناسب برای رشد و تکامل استعداد و تواناییهای این قشر ضعیف و آسیبپذیر وابسته به بزرگسالان میباشند. بدین ترتیب کودکان حقدارند کانون توجه جامعه خود قرار بگیرند. کودکان و نوجوانان به دلیل وابستگی به اجتماع به هر شکل، در موقعیت و شرایط مناسب یا نامناسبی قرارگرفتهاند که خود انتخاب نکردهاند، بههرروی وظیفه اجتماع برخوردی یکسان و برابر با کودکان است و مقولهای با این موضوع همه کودکان و نوجوانانی را شامل میشود که در شرایط متفاوت قرار دارند، کودکان بیسرپرست یا بد سرپرست، کودکان معلول و کمتوان جسمی یا ذهنی، کودکان در معرض آسیب یا آسیبدیده، کودکان کار و...
کودکان کار در این میان آن دسته از کودکانی هستند که مورد بیمهری نهتنها اغلب فیلمسازان بلکه کمتوجهی افراد جامعه و حتی مسئولین قرارگرفتهاند، که به دلیل عدم شناخت کافی از این کودکان و نادیده انگاشتن آنها، منزویشده و در سایهای مبهم و تحقیرآمیز قرارگرفتهاند. بهطوریکه اغلب حتی از معرفی آنها به جامعه به دلیل همین عدم درک و شناخت، عاجز بوده و گامی معکوس برمیدارند.
بحران سینمای کودک که بخش اعظم آن به بحران سینما به مفهوم عام آن در ایران بازمیگردد از یکسو و بحران سینمای کودک به مفهوم خاص آن و نوع نگاه اجتماع به این کودکان از سویی دیگر، این بحران را دوچندان کرده است، برای برونرفت از این بحران شایسته است معضلات و ناهنجاریهای اجتماعی را شناسایی کرده و بپذیریم که این ناهنجاریها و معضلات در جامعه وجود دارند، سپس آسیبشناسی کرده و به دنبال راهکاری باشیم که متناسب با نیازهای متفاوت کودکان در شرایط مختلف گامی مثبت برداریم.