روزنامهنگاران در چنین شرایطی که رویداد هنوز در حال تکوین است، از ادبیات پلیس استفاده میکنند و به آن «مورد» میگویند. یک گروه بحران تشکیل میشود، «چت» گروهی به راه میافتد، گزارش خط به خط وزنده کلید میخورد: گروه با خبرنگاران صحبت میکند، گزارشگر شواهد را میفرستد، ساعت و نوبتکاری تنظیم میشود…همه اینها پشت سر هم انجام میگیرند. روند کار به شکل ترسناکی عادی شده، چون «موردها» در حال افزایشاند.
اینکه اخیراً چهار «مورد» ویژه طی یک هفته به وجود آمد، اتفاقی است؛ اما این مسئله که ۲۰۱۶ تا حالا سالی پرماجرا بوده، فقط امری حسی نیست. حس مشابهی هم در سال ۲۰۱۵ داشتیم که با حمله به «شارلی ابدو» شروع شد و با ترورهای پاریس خاتمه یافت، در فاصله این دو رخداد ما یک دوجین «مورد» ویژه شمردیم. هرچند حوادث «رویتلینگن» و «آنسباخ» در آخر هفته موجب بروز وضعیتی بحرانی نشدند، اما آنها هم در تصویر فوق میگنجند.به نظر میرسد که فعلاً کار ژورنالیسم آنلاین، به جریان دائمی بحرانهای جدی خلاصهشده است. البته ما هنوز سعی میکنیم تا فاصله بین این جریان دائمی را باکمی کارهای مرسوم و خوب پرکنیم.
بدین ترتیب دوران طلایی رسانههای آنلاین آغازشده؛ رسانههایی که انگار دقیقاً برای همین اتفاقات مهمی شکلگرفتهاند که در لحظه در حال تکوین هستند. آنها نباید منتظر وقت از پیشتعیینشده برای انتشار باشند، حتی نباید منتظر تماس زنده بمانند، چراکه دائماً آنلاین هستند.این آزادی عمل اما میتواند برای رسانهها نتیجهای عکس داشته باشد: هر رویداد بزرگ، نقد (غالباً موجه) به گزارش لحظهبهلحظه را به دنبال دارد. بخشی از مشکلاتی که همیشه ظاهر میشوند، مربوط به طبیعت این کار است که تقریباً حلشدنی نیست. در پنج مورد ما بیتقصیر قصور کردیم.
نمیتوانیم ارتباط برقرار نکنیم
آیا نباید از سرعت بکاهیم؟ آیا نبایست برای گزارشدادن حداقل آنقدر صبر کنیم تا بتوانیم وضعیت را بهتر تخمین بزنیم و از ماهیت واقعه مطمئن شویم که کشتاری کور است یا عملی تروریستی؟ صبر کنیم تا بدانیم که کودتا در ترکیه واقعی یا صحنهسازیشده بود؟ تا پی ببریم چه کسانی پشت ماجرا قرار داشتند یا فقط به این دلیل ساده که تعداد جانباختهها مشخص شود؟خوانندگان ما که چنین سؤالهایی را مطرح میکنند، حقدارند: اما روشنشده چندوچون ماجراهای ساده اغلب چند روز طول میکشد؛ برای ماجراهای پیچیده گاهی سالها یا دههها.
درعینحال نمیتوانیم خودمان را کنار بکشیم، درحالیکه رسانههای دوروبر ما و همینطور فعالان شبکههای اجتماعی شروع کردهاند به گزارشدادن از تیراندازی در مکانهای مختلف مونیخ. اول صحبت از سه مهاجم است و بعد فقط یک نفر. اینجا ما نمیتوانیم سکوت کنیم، فقط به این دلیل که چون هنوز به اطلاعات معتبری که خوانندگان در جستجوی آن هستند دسترسی نداریم. آنهم درحالیکه مراجعه به همه تارنماهای خبری بهطور جهشی در حال افزایش است،
فرصت آنلاین، فرصتی که بتوان فوراً گزارشی از یک واقعه داد، عملاً ما را به پوشش دادن واقعه موظف میکند.
خود ما بخشی از «نویز» هستیم
ازآنجاکه باید از وضعیتی ناروشن گزارش دهیم، اصل مسئله این میشود که قرار است به چه چیزی بپردازیم. برای این موضوع هم در بسیاری از تحریریهها روالی وجود دارد. در «تسایت» مثلاً تیمی از بخش «آنلاین» و «پرینت» تشکیل میدهیم. در یک «چت روم» مخصوص که به «پناهگاه» معروف است، فقط صحتوسقم اطلاعات از سوی دو منبع مستقل و موثق بررسی میشود.در «پناهگاه» گزارش مادر نوشته میشود که شامل همه «چیزیهایی است که میدانیم» و نوشته سریعاً در مهمترین جای سایت قرار میگیرد. این مقاله مادر همه فکتهای ثابتشده و همچنین آن دسته فکتهایی که هنوز صحتشان تائید نشدهاند و مهمتر از همه، اطلاعاتی که نادرست از آب درآمدهاند را در بردارد.
«چیزهایی که میدانیم» بهترین روشی است که به ذهنمان خطور کرده تا همه «نویز» های حدس، شایعه و نظرات کارشناسی را فیلتر کنیم، همان مواردی که موجب اختلال در شنیدن صدای اصلی میشوند؛ اما ما هم «نویز» (صداهای نامفهوم) تولید میکنیم؛ زیرا تصمیمگیری در این مورد که کدام فکت از اهمیت بیشتری برخوردار است، بهسادگی امکانپذیر نیست.
در چه شرایطی یکچیز واجد اهمیت میشود؟ آدمی که با اسلحه به دیگران حملهور شده است یا اینکه هم پاسپورت آلمانی و هم پاسپورت ایرانی دارد؟ آیا این اطلاعات علائمی برای پسزمینه اسلامگرایی است یا تنها سرگذشت نافرجام فرزند یک خانواده مهاجر است که دست به کشتاری کور زده است؟ آیا این اطلاعات در چارچوبهای یادشده از گمراهکنندگی برخوردارند؟ در «تسایت آنلاین» ما حتی در مورد مسئله بهظاهر جزئی (ذکر تابعیت دوگانه) هم بهطور مفصل بحث کردیم. اینکه این اطلاعات همهجا قابلدسترسی است، برای ما موضوعی ثانویه بود: وقتیکه «نویز» بهطور تصاعدی در حال افزایش است، گزارش نکردن از ماوقع، یک نوع موضعگیری است. ویتگنشتاین میگوید: از چیزی که نتوان گفت، باید در آن باره سکوت کرد.
وقتی مسئله بر سر ثانیههاست، بازنگری و خود اندیشی (self-reflection) اهمیت زیادی مییابد. بدین ترتیب روزنامه انگلیسی «گاردین» وقت لازم را در اختیار داشت که در اولین خبر فوری خود درباره تیراندازی در مونیخ، به این مسئله اشاره کند که مدت کوتاهی قبل در شهر «وورتسبوگ» آلمان حملهای باانگیزه اسلامگرایانه رخداده است و پیش از آنهم واقعه مشابهی در شهر نیس فرانسه؛ و البته بازتاب واقعه تیراندازی در مونیخ در رسانههای بینالمللی بدون حوادث قبل از آن، فاقد ارزش دریافت مهر «خبر فوری» بود.اما همان میزان صرف وقت برای بررسی انتقادی خبر فوری هم میتوانست نتیجهبخش باشد. ربط زودهنگام واقعه به حوادث پیشین تروریستی، هر خشونت علنی مانند کشتار کور یک جوان آشفته را به عملیات «داعش» تبدیل میکند. این سومین پارادوکس رسانههای آنلاین وزنده است.
ما در نمایشی سهیم هستیم که از ماهیت آن خبرداریم
هر عملی که به نام «داعش» آغاز میشود، بعداً توسط داعش مصادره میشود و بدین ترتیب به عملیات همه درماندگانی که در خشونت راه نجاتی میجویند، معنای بزرگتری بخشیده میشود. کافی است که کسی در این روزها بنیادگرا بشود تا در مقام قهرمان مرده و رسمی داعش قرار گیرد. داعش حتی عملیاتی را که به نامش انجامنشده، در کارنامه خود ثبت میکند. یک حساب کاربری غیررسمی داعش بعد از کشتار کور مونیخ در توئیتر نوشت: هر آنچه به کفار آسیب میرساند، سبب رستگاری داعش میشود.روابط عمومی داعش از استراتژی هوشمندانهای استفاده میکند. بخشی از هوشمندی آن است که ما بااینکه از این استراتژی خبرداریم، کاری از دستمان برای خنثیکردن آن برنمیآید. مثلاً نمیتوانیم سکوت کنیم که یک خردهخلافکار در چشم به هم زدنی، به ایدههای داعش گرایش پیدا کند؛ ایدههایی که در طول زندگی برای او کمترین اهمیت را داشتهاند.
رسانهها برخلاف خواستشان بخشی از کلیت خشونت علنی دائماً فعال (Perpetual motion) شدهاند: گزارشهای ما در این زمینهها، موجب تشویق گروهی برای آغاز فعالیت میشوند. هرچه گزارشهای ما تازهتر و سریعتر باشند، زمان کمتری برای بازنگری و فکر کردن درباره لزوم گزارش میماند. هر حمله با کارد میتواند نهایتاً انگیزه سیاسی داشته باشد؛ چیزی که الزاماً چنین نیست و گاهی پیش میآید.
هرگز وضعیت به این خوبی نبود، هیچگاه اوضاع اینقدر خراب نبود
فقر جهانی روندی نزولی دارد، بیسوادی کمتر شده، مرگومیر کودکان کاهشیافته، سن امید به زندگی افزایشیافته، هیچگاه تعداد قربانیان جنگ اینقدر کم نبوده، حتی آمار قربانیان ترور در اوج خود نیست، هرچند حسمان چیز دیگری میگوید.در اینکه برداشت عمومی جهان را درگیر جریان دائمی وضعیت اضطراری میبیند، رسانههای زنده و آنلاین سهم ویژهای دارند. بندرت پیش میآید که واقعیت عدم از همگسیختگی جهان برای خوانندگان ارزش خبری داشته باشد.
«+++خبر فوری+++ اوضاع جهان بهتر شده است+++»
خواننده گرامی، استقبال شما از ارسال چنین اخباری برای گوشیتان بعید به نظر میرسد. این امر جزء بدبینیهای معروف رسانههاست. بااینوجود ما در آینده سعی خواهیم کرد که چنین اخبار کوتاه و مثبتی را بفرستیم، بیتابانه منتظر عکسالعمل شما هستیم.بازی با ارقام و آمار هم بهتنهایی چارهساز نیستند، مثالی محبوب و مرسوم: ازنظر آماری، احتمال مرگ براثر اصابت صاعقه یا تصادف با خودرو بیشتر از یک حمله تروریستی است. این مثال حاوی خطایی فکری است که مربوط به دوران نوزادی «ارزیابی ریسک» است. مخاطرات را نمیتوان به همین راحتی با یکدیگر مقایسه و محاسبه کرد. حتی سیگاریها هم مجازند از نیروگاه هستهای بترسند.
تکرار ناگزیر خطا
این پارادوکسی است که همه قبلیها را در برمیگیرد: اینکه ما از بسیاری از خطاهایمان آگاه هستیم و بااینوجود هرروز آن را تکرار میکنیم چراکه اجتنابناپذیرند یا اینکه به نظر ما اینطور میآید.هرروز در هیئت تحریریه بحث میکنیم، اغلب طولانی و با حرارت درباره مسیر و جهت گزارشگریمان، درباره اشتباههای احتمالی و قطعی. بهندرت این گفتوگوها به بیرون انتقال داده میشوند. قصد ما تغییر این امر هم هست. در چند هفته پیش رو شروع خواهیم کرد بحثها و خطاهایمان را در محلی بهصورت متمرکز مستند کنیم.
آیا اکنوس (Oknos) را میشناسید؟ اکنوس ازجمله نفرینشدگان جهان اسطورهای یونان و همسرنوشت سیزیف است که در جهنم هرروز از نو تختهسنگی را به بالای کوهی میغلتاند تا قبل از رسیدن به قله، بلغزد و در دره فرود بیایداکنوس باید تا ابد طنابی از الیاف گیاهی ببافد اما الاغی دارد ته این طناب را میخورد.
بیایید تصور کنید که اکنوس روزنامهنگار آنلاین است.
یوخن وگنر*
* یوخن وگنر (Jochen Wegner) دانشآموخته رشته فیزیک، فلسفه و پژوهشگر، از سال ۲۰۱۳ عهدهدار سردبیری «دیتسایت آنلاین» است. او سالها در رسانههای معتبر آلمانی کارکرده است.