طی چند سال اخیر از تأثیر ظهور فناوریهای جدید و گسترش فضای مجازی بر رونق رسانه مکتوب بسیار گفته و شنیدهشده است اما اشکالی در این تحلیلها به چشم میخورد که ناشی از آن است که همواره اهالی رسانه از درون بهنقد و آسیبشناسی این پدیده میپردازند درحالیکه از نگاه بیرونی، رسانه یک «کسبوکار» است و ضرورتاً باید در قالب مدل کسبوکار واکاوی شود.
هرچند برای بسیاری از روزنامهنگاران رسانه مکتوب مفهومی فراتر از ابزار اطلاعرسانی دارد، اما واقعیت این است که اگر به شکل صحیح درک اقتصادی از آن نداشته باشیم، درنهایت تحلیل محکومبه شکست است. رسانه مکتوب، کسبوکاری است که طی چندین دهه رقیبی نداشته یا اقلاً با رقبایی کم مواجه بوده است.
حال نگاهی خرد به این کالا یا خدمت بیندازیم. برای هر کالا یا خدمت، باید کالاهای جایگزین و وابسته آن را تعیین کرد. تا چند سال قبل کالاهای جایگزین روزنامه بسیار اندک بود اما شکلگیری رقبای جدید، سهم بازار روزنامه را کاهش دادهاند و روند کاهش سهم همچنان ادامه دارد. اقتصاد خرد میگوید وقتی سهم کالایی کاهش مییابد، طبیعتاً جنگ بر سر دو موضوع «قیمت» یا «کیفیت» رخ خواهد داد؛ موضوعی که در تمام جهان رخداده و منحصر به ایران نیست. این اتفاقی است که در اکثر رسانههای جهان در حال وقوع است.
در چنین شرایطی، سهم بازار روزنامهها در دو بخش کم شده است: یکی در بعد ابزار اطلاعرسانی چنانکه با کاهش هزینهها به دلیل فنّاوریهای جدید، شاهد ظهور بیشازپیش راهاندازی شبکههای تلویزیونی و سایتهای خبری و شبکههای مجازی و بولتنهای الکترونیکی هستیم. از سوی دیگر مشکل در درآمد نیز وجود دارد، برای مهمترین درآمد روزنامه یعنی تبلیغات هم کالای جایگزین، زیاد شده است. تا چند دهه پیش، مدلهای اصلی تبلیغاتی برای یک فعال اقتصادی شامل تبلیغات روزنامهای، محیطی و تا حدی تلویزیونی و رادیویی بودند، درحالیکه توسعه مدلهای تبلیغاتی نوین، بازهم سهم روزنامهها را کاهش داده است.
چنین شرایطی به ایجاد یک دور باطل انجامیده است: درحالیکه سهم بازار روزنامهها کم میشود، درآمد آنها کاهش مییابد و روزنامهها ناگزیر از کاهش هزینهها میشوند؛ طبیعتاً با کاهش هزینه، کیفیت کاهش مییابد و درنتیجه مجدداً بخشی از مشتری از دست میرود و سهم بازار رسانه کم میشود. دور باطلی که همه روزنامهها را درگیر کرده است.
آثار این موضوع در دو وجه نمود پیدا میکند: اندازه تحریریه (تعداد کارکنان) و تیراژ. روندی که از روزنامه به خبرنگار سرایت میکند و خبرنگاری که دستمزد کمتری میگیرد، الزاماً چند شغله میشود، کیفیت کار روزنامهنگار افت میکند، پس حقوق کمتری دریافت میکند و مجبور به افزایش ساعت کاری میشود. با چنین توصیفی به نظر میرسد چهارراه اساسی بیشتر وجود نداشته باشد:
اول ادغام رسانهها: اگر بپذیریم بزرگترین مشکل کاهش سهم بازار است، پس چارهای نیست جز اینکه در «عصر یخبندان رسانهها» آنها با یکدیگر همکاری کنند و رسانههای بزرگ سهم زیاد از بازار را به دست آورند.
دومین روش، بهرهگیری رسانهها از چند مدل بهطور همزمان (سایت و روزنامه و کانال تلگرامی و...) است که اتفاقاً در فضای رسانهای حال حاضر، شاهد نمونههای موفق آن هستیم و تاکنون بعضی رسانهها به همین روش به حیات ادامه دادهاند.
راهکار سوم اینکه روش/ ابزارهای جدید در جهت افزایش کیفیت روزنامه به کار گرفته شوند. اگر روزنامهای بتواند باکیفیت برای خود بازار جدید کسب کند، طبیعتاً سهم بازار بیشتری به دست خواهد آورد چه آنکه با همین رویکرد، در هر بخش چند رسانه (عمدتاً تحلیل محور) به لیدر بازار تبدیلشدهاند اما استفاده از ابزارهای نوین کماکان در رسانهها اندک است و میتوان از این ظرفیت استفاده کرد.
و آخر اینکه با ابزارهای جدید، قیمت تمامشده روزنامه کاهش پیدا کند. کاری که اغلب صاحبان رسانه تاکنون آن را فقط به تعدیل تحریریه منحصر کرده و از بعد فنی و چاپ و... غافل بودهاند. رسانه مکتوب چندان با ابزارهای جدید لجستیکی برای توزیع و فروش آشنا نیست و هنوز در این مسیر راه زیادی در پیش داریم.
بههرروی واقعیت آن است که با شرایط کنونی منحنی تقاضای روزنامه به سمت پایین حرکت کرده است و کاهش سهم بازار، رسانهها را در حوزه آگهی و بازرگانی وارد جنگ قیمتی کرده است. تجربه بازارها در اقتصاد خرد برای این مسیر دو احتمال پیشبینی میکند: یکی اینکه کوچکترها تدریجاً حذف و سهم آنها به بزرگترهایی که از صرفه مقیاس استفاده میکنند، منتقل میشود (که با وقوع این احتمال، بازار رسانه به شکل انحصار چندجانبه درخواهد آمد).
دیگر آنکه رسانهها به طرز منطقی و آگاهانه وارد فرآیند ادغام میشوند. بااینحال، این روند اندکی به تأخیر افتاده است. شاید مهمترین دلیل وقفه این است که دولت رسانه را نوعی «کالای شایسته»[1] میداند و از آن حمایت میکند. این حمایت گاهی در قالب ایجاد رسانه دولتی است و بعضیاوقات به شکل کمکهای نقدی یا غیر نقدی به رسانهها است که عملاً باعث شده بعضی رسانههای کوچک و زیانده هنوز برای بقا توجیه داشته باشند. روندی که البته تداوم آن در بلندمدت ممکن نیست.
نکته آخر اینکه برخلاف اکثر تحلیلها به نظر میرسد روند حیات روزنامه و رسانه مکتوب حرکتی به سمت نابودی نیست چه آنکه کالاهای جایگزین آن تمامی خواص روزنامه را ندارند. کماکان میتوان ادعا کرد اعتماد به رسانه مکتوب بیش از تمامی رسانههای مجازی است و هنوز روزنامه مشتریان ثابت خود را دارد و تنها شرایط برای بقا دشوار شده است ازاینرو، نیاز به حرکت رسانهها از مدلهای سنتی به مدلهای اقتصادی مدرن کاملاً احساس میشود.
بهاره مهاجری، اعتماد
[1]. Merit good