نوشتار زیر گزیدهای از کارگاه «فتوژورنالیسم» استاد یونس شکرخواه است که تقدیم شما علاقهمندان میگردد.
سه تعریف رایج
سه تعریف رایج دربارهٔ فتوژورنالیسم وجود دارد:
یک: هنری است که برای قصهگویی عکاسانه به کار گرفته میشود تا زندگی را مستند کند. پدیدهای جهانی است و به همه مربوط است و از محدودیتهای زبانی و فرهنگی عبور میکند.
فتوژورنالیسم ما را به عکسهایی ارجاع میدهد که یک داستان را بیان میکند؛ مثل عکسهایی که در رسانههای خبری میبینیم یا مجلات، گاهنامهها یا هفتهنامهها. این عکسها میتواند دربرگیرندهٔ عکاسی مستند، عکاسی تبلیغاتی، عکاسی درصحنه، عکاسی ورزشی، زندگی جاری، علایق انسانی و به تصویر کشیدن شیوه معاصر و رایج زندگی باشد؛ اما نکتهٔ مهم در این بخش این است که در فتوژرنالیسم روایت عکس مقدم بر قضاوت است، یعنی باید عکس، دیگران را به قضاوت بکشد، پس لازم است به عکاسان خبری گفته شود: سعی نکنید قضاوت خود را بهعکس القا کنید. در این فتوژورنالیسم، عنوان یا مضمون مقدم برعکس است و باید به اینکه مخاطبان و بینندگان و کسانی که داوری میکنند کمک کند تا خودشان داستان یا ماجرا را کشف کنند.
دو: ژورنالیسمی است که داستانی را از طریق تصاویر بیان میکند. میتوان اینطور برداشت کرد که در ذهن غربیها، فتوژورنالیسم تک فریم نیست؛ به همین علت است که همیشه یک فیچر یا گزارش تصویری جداگانه دارند و یک تک فریم؛ که تک فریم درواقع اوج گزارش تصویری آنهاست.
سه: تعریف آخری که از فتوژورنالیسم میتوان عنوان کرد این است که بگوییم شکلی ویژه از ژورنالیسم است که تصاویری را خلق میکند تا داستانی خبری را بازگو کند؛ هرچند معمولاً اینطور فهم میکنند که اصل بر تک فریم است، درحالیکه اینطور نیست. در حالت عامتر به مطالب بسیار مهم و جدی که عکاسی شده است هم گفته میشود.
رابطهٔ عکس و خبرنگار از چه قرار است؟
اینیک پرسش کلیدی است که باید در رسانههای ما تکلیف آن روشن شود و هم خبرنگار و هم فتوژورنالیست هر دو بدانند که چگونه و با چه نقشهایی باید سروقت یک سوژه بروند. فرضاً اگر هم عکاس و هم خبرنگار برای پوشش حادثهٔ انفجار در یک فرودگاه در محل حاضر شوند، کدامیک کار خبری را و در چه وضعیتی انجام میدهند؟ آیا فتوژورنالیست میتواند به توصیههای خبرنگار گوش نکند و خودش از هرچه خواست عکاسی کند؟ آیا گزارشگر میتواند به نیازهای توصیفی عکسی که فتوژورنالیست میگیرد بیتوجه باشد؟ آیا میشود عکس و عکسهایی را روی میز سردبیر گذاشت و گفت نمیدانیم چه شرح عکسی باید برایش نوشت و یا مثلاً خبرنگار بگوید من اصلاً آدمهای این عکس را ندیدم و نمیدانم که هستند.
پاسخ به این سووالات فقط گوشهای از جهان روزنامهنگاری و فتوژورنالسیم است.
ارزشهای خبری را بشناس
«خبر»[1] ساختار خاصی دارد و هر آنچه در سطح جامعه جاری است، الزاماً خبر نیست، اما «رویداد»[2] است. هر رویدادی را نمیتوان به خبر تبدیل کرد؛ مگر آنکه دارای «ارزش خبری»[3] باشد. رویدادها در دنیای واقعی رخ میدهند و بهمحض اینکه به خاطر داشتن ارزشهای خبری، از سوی روزنامهنگاران انتخاب میشوند و به دنیای رسانهای انتقال مییابند به آنها «خبر» میگوییم. پس رویدادها متعلق به دنیای واقعی و خبرها متعلق به دنیای رسانهای هستند.
با این تفاصیل میتوان گفت در دنیای واقعی n «رویداد» وجود دارد، ولی نمیتوان n خبر تولید کرد؛ چرا؟ چون اولاً همهٔ رویدادها دارای ارزشهای خبری موردنظر روزنامهنگاران نیستند و علاوه بر این، هیچ رسانهای بهاستثنای اینترنت نمیتواند همهٔ رویدادها را – چه باارزش و چه بدون ارزشهای خبری – در خودش جا بدهد.
من همین مسئله را به فتوژورنالیسم تعمیم میدهم، از بین صدها عکس شما فقط تعداد اندکی از فریمهایتان برای رسانههایی که در آنها کار میکنید، کاربرد دارد و انتخاب آنهم با ملاکهای مبتنی بر ارزشهای خبری صورت میگیرد.
اولین ارزش خبری «دربرگیری»[4] است. اگر رویداد d به جمع زیادی مربوط باشد، ارزش خبری دربرگیری دارد و باید آن را انتخاب کرد و تبدیل به خبر کرد و از آن عکس گرفت. مثلاً اگر برق یک منطقه از شهر برود مهم نیست، ولی اگر برق کل شهر قطع شود، ارزش خبری دارد. مثلاً دربرگیری سقوط یک هواپیما بیشتر از تصادف دو اتومبیل است زیرا تعداد تلفات هواپیما بیشتراست.
دومین بحث در ارزش خبری «کشمکش»[5] است. یکی از عکسهای مشهور دنیا، افتادن رونالد ریگان از پلههای هواپیما و زمین خوردن او بود؛ اهمیت عکس در این بود که کشمکش دارد، یک رئیسجمهور موقع بالا رفتن از هواپیما نباید زمین بخورد. کشمکش انسان با انسان، فرد با گروه، گروه با گروه، جنگ، انسان با طبیعت مثل همان عکس کوهنورد از نمونه مثالهای این بحث است.
نکتهٔ سوم در بحث ارزش خبری، «شهرت»[6] است. شهرت به طریقی با دربرگیری در ارتباط است. افراد مشهور بیشتر مورد عکاسی قرار میگیرند و خبرهای بیشتری هم دربارهشان به چاپ میرسد.
چهارمین بحث در این زمینه ارزش خبری «مجاورت» است که هممعنای جغرافیایی دارد و هممعنای معنوی. مثلاً بوسنی هرزگوین ازنظر جغرافیایی به ما نزدیک نیست، ولی برای ما معنا دارد، چون همکیش هستیم؛ یا مثلاً موضوعات خبری نظیر فلسطین. موضوع افغانستان و عراق و خلیجفارس از این لحاظ برای روزنامهنگاران ایرانی حائز اهمیت است، هرچند روزنامهنگاران ایرانی متأسفانه خودشان در این رویدادها حضور ندارند و عکسهای آنها را از AP یا از AFP و سایر آژانسهای عکس میگیرند. در خبر هم همینطور است، مثلاً تحلیل سیاسی تاجیکستان را از رویترز و آسوشیتدپرس میگیرند. شاید دلیلش این باشد که روزنامهنگاران و فتوژورنالیستهای ایرانی خیلی مواقع از این ارزش مجاورت غافل میشوند.
بحث دیگر در ارزش خبری، «تازگی»[7] است. اینیکی از بیرحمانهترین فاکتورهای عکاسی خبری و خبرنگاری در دنیاست. تازگی یعنی هرچه کوتاه بودن زمان وقوع رویداد تا زمان انتشار آن؛ که هرچه این زمان کوتاهتر باشد، عکاس و خبرنگار برندهتر خواهند بود و به عبارت بهتر، خبرشان و یا عکسشان برای مخاطبان تازهتر خواهد بود.
فتوژورنالیستها باید این ارزشهای خبری را کاملاً بشناسند و کتابهای منتشرشده در حوزه خبر را بخوانند. عکاس خبری اگر کار خودش را بلد باشد، همیشه به دنبال این ارزشهای خبری است؛ ولی اگر کاملاً حرفهای باشد، هیچوقت به این ارزشهای خبری بهصورت منفرد و جداگانه نگاه نمیکند. ارزشهای خبری کلیتی است که قابل جدا شدن نیست و در هر رویدادی میتواند ترکیبی از این ارزشها با شدت و ضعف وجود داشته باشد. مثلاً عکس برندهٔ «طاهر کناره» در ورلدپرسفتو از زلزلهٔ بم که پدری دو فرزندش را در آغوش دارد، شهرت ندارد، اما کشمکش دارد، استثناء دارد.
عناصر خبری اسکلت یک رویداد را میسازند، ولی ارزشهای خبری به رویداد قدر و قیمت میدهند. در مورد عناصر خبری باید بگویم که یعنی اینکه «چه چیزی رخداده»[8] و ماجرا چیست؟ «کجا»[9] این رویداد رخداده است؟ «چه وقت و کی»[10] این اتفاق افتاده است؟ و یا «چه کسی یا کسانی و یا چه نهادهایی»[11] مسبب آن بودهاند؟ «چرا»[12] یک رویداد رخداده - که دارای اهمیت تحلیلی است - و «چطور»[13] رخداده است که دارای اهمیت تصویری است.
اینها عناصری هستند که در خبر لازم است وجود داشته باشند؛ اما در عکس خبری چطور؟ آیا میتوان به این عناصر در عکس پاسخ داد؟
در عکسهای خبری معروفی که از رویدادهای سومالی گرفتهشده بود و در آن کشاندن جنازهٔ خلبان آمریکایی در خیابانها توسط مردم گرفتهشده بود؛ به همهٔ این عناصر پرداختهشده بود. اسم عکاس را در ذهن ندارم، ولی معروف شده بود به مرد نامرئی. در اینجا لازم است دوباره یادآور شوم که ارزشهای خبری مربوط به انتخاب سوژه است، ولی عناصر خبری برای ارائهٔ سوژه هستند؛ و باز یادآوری کنم در هیچ جای دنیا تأمل تعمدی عکاس روی سوژه پذیرفتنی نیست، هرچند در ایران بهشدت رایج است.
مرامنامه: دقیق و جامع باش!
طبق مرامنامههای معتبر بینالمللی وظیفهٔ عکاس روایت است نه گزارشگری القایی. من در سال 74 کتاب «خبر» را نوشتم با پیوستی که آن را دوست دارم. آن پیوست اصول اخلاق بینالمللی خبرنگاری است. متأسفانه هنوز در ایران مرامنامههای اخلاقی نداریم. نه دیدهایم و نه بلدیم. بعضی موارد وجود دارد که ازنظر خبری در دنیا ممنوع است؛ ولی در ایران کاملاً رایج است.
علاوه بر این، بهغیراز مرامنامههای جهانی اکثر روزنامههای مطرح دنیا هم مرامنامهها و اصول اخلاقی مخصوص خودشان را دارند که درواقع حکم رمزهای رفتاری و راهبردی را برای آنها دارد. در این مقررات خیلی چیزها یادآوری میشود؛ مثلاً در مرامنامهٔ «شیکاگو تریبیون» حتی ذکرشده است که یک روزنامهنگار نمیتواند برای یک روزنامهٔ دیگر شرح عکس بنویسد.
در این موارد اخلاقی، عکس گرفتن از حریم شخصی افراد ممنوع است و نمیتوان مثلاً از مادری که در سوگ از دست دادن عزیزش نشسته یا میگرید، عکاسی کرد؛ مگر اینکه خواستهای عمومی باشد؛ اما در ایران این کار انجام میشود. یا مثلاً شما بهخوبی میدانید که وقتی یک فریم عکس را از پایین از یک سوژه بگیرید، او را بااقتدار به نمایش درمیآورید، ولی وقتی این فریم را از روبهرو و در ارتفاع برابر با سوژه بگیرید، سوژه موردنظر شما مثل دیگران به نظر میرسد، اما اگر از یکجای بلند عکس را بگیرید، سوژه کوچک به نظر میرسد.
مرامنامه میگوید که سعی کن در عکاسی، مضمون و عنوان، مقدم برعکس و عکاسی باشد و درواقع فتوژورنالیست باید با عکسش کمک کند به بینندگان و مخاطبان تا داستان را خودشان کشف کنند و خودشان قاضیان صحنه شوند. بقیه ماجرا هم به اخلاقیاتی برمیگردد که مربوط به انجمن معروف NPPA انجمن عکاسان سراسری است.
برخی توصیههای NPPA ازاینقرار است:
- دقیق و جامع باش؛ در بازنمود سوژهها، دخل و تصرف نکن و بر اساس میل خودت نساز.
- اجازه نده فرصتهای عکاسی، در کار شما دخل و تصرف کنند؛ یعنی کسی نباید به شما بگوید من فلان کار را انجام میدهم و تو عکس بگیر.
- مهمترین اصل این است که رویداد را کامل ارائه کنید و فرا متن، یا بافت حاکم بر فضای عکاسی را در منتقل کنید. از کلیشهها پرهیز کند؛ مثل یک سری کلیشههای عکاسی، مثل غلبهٔ ترس، غلبهٔ خشونت، اینها درست نیست بهخصوص اصرار عجیب بر غیرعادی عکاسی کردن نوعی دخل و تصرف است. چه کسی گفته است که انتخاب غیرعادیترین زاویهها بهترین نوع عکاسی است؟ حتی اگر این قاعده عجیب را پذیرفتهاید، لااقل استریو تایپهای دیگران را نکنید و از کلیشهها پرهیز کنید. کلیشهسازی نکتهٔ مهمی است و تنها زاویهٔ دید نیست. آیا حقداریم در صحرای غربی عکاسی کنیم و فقط با چریکهای پولیساریو عکاسی کنیم، این حق را نداریم. آیا اگر به جبههٔ جنگ رفتیم، فقط طرف قربانی را باید عکاسی کنیم، یا طرف دیگر را هم باید عکاسی کرد؟ اخلاق حرفهای میگوید از اینکه فقط با افراد و گروههای خاص در عکاسی سروکار داشته باشید، شدیداً بپرهیزید. درواقع خودتان را اسیر نگاه گروه یا شخص نکند تا او به شما بگوید که از کجا عکاسی کنید.
- اخلاق حرفهای میگوید خودت را به رسمیت بشناس و از جانبداری و تعصبات شخصی در عکاسی بپرهیز. اگر شما از یک سوژه خوشتان نمیآید این را به مخاطبان القاء نکنید. سخت است؛ ولی باید بپرهیزید.
- با همهٔ سوژهها با احترام و شأن انسانی رفتار کنید. ملاحظهٔ ویژهای نسبت به سوژههای آسیبپذیر به خرج دهید. منظور از آسیبپذیری تنها جنبهٔ فیزیکی آن نیست. شاید کسی جهالت خود را در جلوی دوربینتان به نمایش درآورد؛ اصرار نداشته باشید تا آن را طعمه قلمداد کنید. پس نسبت به سوژهها ملاحظهٔ ویژهای به خرج دهید و نسبت به قربانیان جرائم و یا تراژدیها مهربان باشید؛ یعنی رحمِ خودتان را نسبت به قربانیان تراژدی فراموش نکنید و از همه مهمتر، تنها زمانی حریم شخصی را افشا کنید که عموم مردم نیاز به این کار دارند و ضرورت دیدن این صحنه قابل دفاع باشد.
- وقتی از سوژهای عکاسی میکنید، عمداً به سوژه کمک نکنید و عمداً تغییراتی را به صحنهٔ اتفاق اعمال نکنید. به دیگر زبان، هیچ نوع از نفوذتان را بر روی رویداد اعمال نکنید؛ و این یعنی عدممداخله عکاس در واقعیت.
- نکته مهم بعدی ویرایش عکس است. در ویرایش، باید تمامیت عکس حفظ شود؛ یعنی شاید در یکجایی لازم باشد کراپ کنید، اما باید توجه کنید که کراپ کردن، بر تمامیت عکس اثر میگذارد یا نه؟ ویرایش عکس باید طوری صورت گیرد که به تمامیت عکسها آسیبی نزند و به محتوا و فضای حاکم برعکس هم آسیبی وارد نکند. بههیچوجه در عکس دستکاری نکنید. چیزی را بهعکس اضافه نکنید و سندیت آن را تغییر ندهید و به عبارت بهتر، آن را مخدوش نکنید؛ چون بینندگان را گمراه میکند و سوژه را خدشهدار.
- به هیچ منبعی پول نپردازید؛ چه به منبع و چه به سوژه. یا بهصورت مادی پاسخ لطفشان را ندهید. حتی درازای اطلاعاتی که به شما میدهند و یا مشارکتی که برای رسیدن به سوژه انجام میدهند.
- کادویی را نپذیرید، لطفی را نپذیرید. غرامت را هم نپذیرید. از کسانی که ممکن است در پوشش خبری و عکاسی ما اثر بگذارند، هیچچیزی نپذیرید.
- هیچوقت عمداً در مسیر روزنامهنگار دیگری سابوتاژ و خرابکاری نکنید. رقابت باید منصفانه باشد و ایدهآل این است که فتوژورنالیست تلاش کند برای دفاع از حقِ دسترسی برای همهٔ همکارانش.
بدون مطالعه؛ از عکس چیزی بیرون نمیآید
چند نکتهٔ مهم: نکته اول اینکه یکی از اتفاقات مبتلابه عکاسی خبری، تحولات تکنولوژیک در ابزارهای عکاسی است. موبایلهایی که با دقت 5 مگاپیکسل عکاسی میکنند یا دوربینهای فول اتوماتی که امروز در بازار وجود دارند، چه تأثیراتی بر عکاسی میگذارند؟ اینها چه تأثیری بر مرزهای موجود میان عکاسان آماتور و حرفهای میگذارند؟ بهعنوان فتوژورنالیست باید تحولات تکنولوژیک در ابزارهای عکاسی را و تأثیرات آنها را بر کارتان تعقیب کنید.
نکته دوم: در عکاسی خبری باید به فرامتن عکس جداگانه نگاه کنیم. الزاماً بهترین عکاس آن نیست که به یک آژانس خارجی بپیوندد؛ آیا اگر کسی جزو یک آژانس بینالمللی عکاسی شده است، الزاماً عکاسیاش هم ارزشمند شده است؟ خیلی از عکاسانی که به آژانسها میپیوندند بهتدریج و گاه ناخواسته به کادربندیهایی کشیده میشوند که آژانس آنها میخواهد. بهعبارتدیگر در نظر گرفتن فرامتن عکس یعنی اینکه مخاطبان را به نگاه موردنظر آژانسها نفروشیم. مگر میشود برای مثلاً یک آژانس آمریکایی عکس کارکرد و برایش عکسهای نظامیان آمریکایی کشتهشده در جنگ عراق را فرستاد؟ شما همگی عکاس هستید، آیا حتی یک فریم عکس از یک نظامی آمریکایی کشتهشده در سالهای جنگ عراق را دیدهاید؟ یا در جریان اشغال کویت، مگر از کشتههای آمریکایی عکسی در دنیا گرفته نشده است؟ چرا حتماً گرفتهشده اما مخابره نمیشود.
نکته سوم: فعال باشید مثل یک دانشجوی روانشناسی، جامعهشناسی. مگر میشود کسی فتوژورنالیست باشد؛ ولی کتاب روانشناسی و جامعهشناسی نخواند.
باورش سخت است که بدون مطالعه در این حوزهها، از عکس چیزی بیرون بیاید. در این صورت قول میدهم که اگر دوربین را بیندازید و صبح بروید و بعدازظهر بیایید، اتفاقی رخ نمیدهد. باید مثل یک دانشجوی رشتهٔ سیاست، هنر و غیره اطلاعات کسب کنید. روانشناسی، جامعهشناسی، سیاست و هنر تعمدی است، چون یکی از جنبههای عمومی در عکاسی خبری است و یکی از جنبههای پرکشمکش پشتصحنه است. لازم است بدانید با چه منظوری یک گفتوگو انجام میشود.
مسئلهٔ مهم دیگر بعد هنری قضیه است. بهصرف اینکه من دوربین در دست گرفتم، عکاس نمیشوم. ولی در یکلحظه میتوانم عکاس را جا بگذارم؛ اگر این جنبههایی که گفتم را در زندگی حرفهای رعایت کنید. پس تا میتوانید تلاش کنید تا به بینش منحصربهفرد دستیابید. آن لحظه است که همه متوجه میشوند که چه کسی عکس را گرفته است، چون «ویژن»[14] آدمها متفاوت است.
نکته چهارم: سعی کنید با تلاش سیریناپذیری رویدادهای جاری را تعقیب کنید. حتی رسانههای بصری همزمان را. پس تعقیب رویدادها و دیدن مداوم رسانههای بصری الزامی است.
نکته پنجم: عکاس خبری لازم است از درگیر شدن باسیاست، یا جنبشهای مدنی و تجارب دیگران پرهیز کند. چرا؟ برای اینکه نباید درواقع اسیر قالبهای فکری و یا استریوتایپهای گروهها یا افراد شود؛ یا اینکه به اشتغالی تن ندهید که منجر به سازش شما در رفتارهای حرفهای شود، یا به شما قیافهٔ سازش بدهد؛ چون شما روزنامهنگار مستقل هستید.
نکته ششم: تکرار یک بحث جدی است؛ و آن اینکه تمام تلاشتان را به کار ببرید که غیر مهاجم باشید. در مواجهه با سوژهها فروتن باشید و خلوت شخصی کسی را به هوای عکاسی حرفهای بر باد ندهید.
نکته هفتم: سعی کنید که احترام بگذارید به تمامیت لحظهٔ عکاسی (عدممداخله درصحنه) و احترام بگذارید به یکپارچگی لحظهٔ عکاسان دیگر.
نکته هشتم: تلاش کنید تا با ارائهٔ نمونههای شخصی و مثالزدنی، روحیه و استانداردهای بالای یک عکاس بااخلاق و یک فتوژورنالیست را حفظ کنید. سعی کنید وقتی با شرایط متفاوت و ناآشنا مواجه شدید که در آن انتخاب اقدام درست؛ نامشخص و گنگ است، باکسانی مشورت کنید که در زندگیشان استانداردهای بالای حرفهای را به نمایش گذاشتهاند؛ یعنی کسانی که قدیمیتر و کارکشتهتر از خودتان باشند. میخواهم بگویم که وقتی فرضاً 20 فریم گرفتید، فکر نکنید میتوانید جایگاه عکاسی را که قدیمیتر است بهآسانی بگیرید. نه، او دارای تجاربی است که شما بهراحتی آنها را به دست نخواهید آورد.
[1]. News
[2]. Event
[3]. News Values
[4]. Impact
[5]. Conflict
[6]. Prominency
[7]. Timeliness
[8]. What
[9]. Where
[10]. When
[11]. Who
[12]. Why
[13]. How
[14]. vision