پژمان موسوی
روزنامه نیویورکتایمز، در تاریخ 19 سپتامبر 2020، وارد صدوهفتادمین سال انتشار خود شد؛ روزنامهای مهم و تأثیرگذار که تقریباً در تمامی سالهایی که منتشرشده است، یک منبع معتبر برای مردم و مخاطبانش از یکسو و سیاستگذاران و تصمیمگیران آمریکایی و غیر آمریکایی از سوی دیگر بوده است.
روزنامهای که «شاهد مثال» اعتبارِ همچنان پابرجای روزنامهنگاری مکتوب در عصر ماست. این اعتبار به حدی است که اگر هرکسی در هرکجای جهان از پایان عصر روزنامهنگاری مکتوب سخن گفت، میتوان نیویورکتایمز را برایش مثال آورد و از اعتبار و کیان روزنامهنگاری مکتوب دفاع کرد و با صدای بلند گفت: هنوز هم در عصر رسانههای دیجیتال و حاکمیت فراگیر شبکههای اجتماعی، میتوان روزنامه منتشر کرد، روزنامه خوب منتشر کرد، بر افکار عمومی و سیاستهای حاکم اثر گذاشت و عنوان «منبع ملی» را نیز یدک کشید.
نیویورکتایمز در 169 سالی که منتشرشده است، نهتنها جوایز بینالمللی بیشماری ازجمله 112 جایزه پولیتزر کسب کرده است که توانسته خود را بهعنوان یک منبع معتبر و ملی که ویژگی ثبت در منابع تاریخی دارد، نیز معرفی و جایگاه خود را در این حوزه تثبیت کند.
این مختصات چندلایه برای یک روزنامه در حال انتشار و معتبر بینالمللی، ویژگی کمی نیست؛ همین ویژگیها هم هست که منجر به این شده که این روزها کمتر شهروندی در کشوری از جهان از شرق تا غرب عالم، با نام «نیویورکتایمز»، تحلیلها، نوشتهها و خطمشیهای آن آشنا نباشد. از این مهمتر، تأثیر این روزنامه بر تصمیمگیریهای کلان بینالمللی است؛ بهنحویکه تقریباً سیاستمدار معتبری در دنیا نیست که قبل یا بعد از اتخاذ یک سیاست مهم، گوشه چشمی به نیویورکتایمز نداشته باشد و تحلیل آن را درباره تصمیم خویش نخواند.
همین ویژگی هم هست که تمایز اصلی روزنامهنگاری مکتوب با فعالیت رسانهای در شبکههای اجتماعی است، فاصلهای جدی از «برکهای عمیق» تا «اقیانوسی به عمقِ یک وجب»!
هرچقدر شبکههای اجتماعی اطلاعاتی وسیع اما به عمقِ یک وجب در اختیار مخاطب میگذارند و تمرکز را از مخاطب میگیرند، روزنامهها اطلاعاتی دقیق، جدی، علمی و با ویژگی تحلیلی و تفسیری در اختیار مخاطب میگذارند و آنها را «اهل نظر» و «دقت» بار میآورند.
نیویورکتایمز امروز یک الگوی تمامعیار برای روزنامهنگاری مکتوب در ایران است، یعنی میتواند باشد؛ اینکه میتوان از «خبر» که مزیت نسبی شبکههای اجتماعی و روزنامهنگاری دیجیتال است، فراتر رفت و به «تحلیل» رسید؛ همین عبور از «نیوز» به «فیچر» هم هست که حلقه گمشده و حفره عمیق امروز سپهر رسانهای ایران است و اینکه بسیاری از روزنامهنگاران هنوز نتوانستهاند کارنامه قابلقبولی از خود در این عبور تاریخساز و استراتژیک ارائه دهند.
واقعیت امروز مخاطبان سپهر رسانهای ایران، مؤید این واقعیت است که آنها از روزنامهها بهعنوان ابزاری اطلاعرسان عبور کردهاند و هنوز به الگوی روزنامهها بهعنوان ابزاری آگاهیبخش همراه با تحلیل، تفسیر و توصیف واقعیتهای موجود و ترسیم چشماندازی واقعی از صحنه پیشرو نرسیدهاند؛ همین هم هست که وضعیت امروز روزنامهنگاری ایران را باحالتی مبهم از آیندهای نامعلوم روبهرو کرده است و درصورتیکه همه میدانند مشکل از کجاست و گیر کار چیست، عجیب است که کمتر کسی کمر همت بسته و الگویی قابلقبول از روزنامهنگاری مکتوب ارائه میدهد.
به نظر میرسد تجربه نیویورکتایمز میتواند مانند یک الگوی گرانسنگ، همچنان پیشروی ما باشد؛ تجربهای که هم میتواند از کیان و اعتبار روزنامهنگاری مکتوب و حرفهای دفاع کند و هم مانند یک چراغ راه، مسیر و پیچوخمهای آن را برای ما روزنامهنگاران به نمایش بگذارد و هم نتیجهای قابلقبول برای مخاطب به ارمغان بیاورد.
شرق