یونس شکرخواه
نوشتن درباره بچهها و نوشتن برای بچهها با هم متفاوت است. هر دو خوب است و کاری هست برای خودش؛ اما من فکر میکنم دومی بهتر است: نوشتن برای بچهها.
ماجرای این نوع روزنامهنگاری برای من از دوران کودکیام و زندگی با کیهان بچهها آغاز میشود؛ نشریهای که هنوز منتشر میشود و شاید یاد هیچ نشریه دیگری تا آن اندازه که هر هفته کیهان بچهها را با هیجان به دست میگرفتم و همهجایش را میخواندم؛ در من ماندگار نشده است.
بعدها بازیهای روزگار مرا با بچه بزرگهایی رودررو نشاند که یا کودکیشان را در جیبهایشان اینطرف و آنطرف میبردند و یا مثل خودم آن را بر روی لباسشان سنجاق کرده بودند: مرحوم امیر فردی؛ مرحوم قیصر امینپور؛ جواد محقق؛ مسعود شهامیپور؛ لیلا رستگار؛ احمد غلامی؛ فرانک عطیف؛ مناف یحیی پور؛ فریده خلعتبری و نامهای دیگر و دیگر ...
با آنها گاه و بیگاه؛ اینجاوآنجا؛ باید در همین بارهها حرف و گپ و گفت میداشتیم و شاید چسب اصلی همه اینها؛ همان کودک درون بود که زخمخورده بود و باز کنجکاوانه راه میرفت و میخواست به همهچیز سرک بکشد، چیستان حل کند و نقاشی کند بر روی تابلوی بیانتهای چسبیده به دیوارهای خاطرهها.
اینها را گفتم تا سوای اعلام نسبت قطع نشدهام با کودکی، به سببهای حرفهای هم اشارهکرده باشم. تجارب من در قاب همین نسبتها و سببها به من میگوید:
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران ازنظر مضمونی بیشتر در عرصههای داستان؛ شعر و خبر و از جنبه گرافیکی در عرصه نقاشی و نه مثلاً گرافیک اطلاعرسان و یا گرافیک خبری بهپیش رفته و رشد داشته است و در این عرصه گرافیکی بهویژه در قالب کتاب حتی در کانونهایی مثل بلونیا درخشیده است.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز با سبک هرم وارونه نفس میکشد و سبک تاریخی را با باور نمینویسد.
- تحریریههای روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز برای خود بچهها صندلی ندارد - دوچرخه همشهری را استثنا میکنم با ادای احترام به لیلا رستگار و نیز آفتابگردان را با خبرنگاران افتخاریاش که مثل شهاب آمد و مثل شهاب رفت.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران بیشتر خبر زده است و فرمگرا و متأسفانه هنوز غفلت آشکاری دارد نسبت به فرصتها و مخاطراتی که کودکان با آنها مواجه هستند.
- روزنامهنگاری برای کودکان در ایران هنوز یک متن بیفرامتن است. از زاویه یک آشنا با مقولات و نظریههای ارتباطی بهصراحت میگویم حتی درصد ناچیزی از نظریههای رسانهای مرتبط با کودکان در ایران تألیف و ترجمه نشده است: نمونهاش دائرهالمعارف 886 صفحهای کودکان و رسانههای انتشارات سیج با نمایهای مضمونی مشتمل بر 70 صفحه.
متنهای بیفرامتن لاغر میمانند و درست فهم نمیشوند. من فکر میکنم نهادهایی مثل کانون پرورش فکری؛ ناشران تخصصی عرصه کودکان؛ مدارس روزنامهنگاری و همچنین خود دستاندرکاران عرصه روزنامهنگاری برای کودکان کارهای ناتمامی در این بحث فرامتن دارند و شاید تا تولید ادبیات در این عرصه به بلوغ نرسد؛ کودکان ما دچار سوءتغذیه محتوایی بمانند.
- من میپرسم بچهها با چه فرصتها و مخاطراتی مواجه هستند؟ به گمان من برخی مقولهها سایهوار با آنها حرکت میکنند: رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و بالاخره متأسفانه آزار و اذیت.
- تردیدی ندارم که به فهرست فوق میتوان بازهم افزود؛ اما من به عمدهترینها اشاره کردم و شاید هم اینها همان حلقههای گمشده در زنجیر طولانی روزنامهنگاری برای کودکان باشند.
- من میپرسم چگونه میتوان ابتدا مقولههایی مثل رفاه، آموزش؛ مسائل خانوادگی و تجارب مربوط به اجتماعی شدن، سلامت و بهداشت و کودکآزاری را دستور کار دائمی قرار داد و سپس نحوه پوشش دادن حرفهای آنها را هم آموخت؟ اولی بحث فلسفه است و دومی بحث تکنیک و ما و کودکان؛ هنوز سخت به هر دو محتاج.