سليس: درزمانی که جهان بهآرامی پاندمی را پشت سر میگذارد، داستان هجوم بیگانگان در فیلم «یک مکان ساکت 2» به شکلی آزاردهنده و ترسناک شما را مجبور میکند لبهایتان را بسته نگهدارید!
برای بسیاری از مخاطبان، ساختۀ جدید «جان کرازینسکی»، از زمان شیوع کرونا اولین بازگشت به سالنهای سینما محسوب میشود. در اینجا همزمانی معناداری وجود دارد؛ زیرا دنبالۀ این فیلم ترسناک و پرتنش زمانی روی پردۀ سینماها آمده است که یک سالی از تغییر زندگی بشر بهواسطۀ ویروسی کشنده میگذرد.
انتشار اصلی فیلم در ماه مارس ۲۰۲۰ بود؛ اما سرانجام اکران آن پس از تأخیری تقریباً طولانی، چند روز قبل آغاز شد. داستانِ خانوادۀ خیالی آبوت یا آنچه از آن باقیمانده است، اکنون بیش از هر زمان دیگری ملموس به نظر میرسد. افراد خانواده در حال شنیدن اخبار بودند که حملهای مرگبار رخ داد. آنها حتی محتاطتر از همسایگان خود بازی میکردند و توانستند خود را به اینجا برسانند؛ اما حالا چه اتفاقی رخ میدهد؟
شاید باورش سخت باشد، اما نسخۀ اصلی سال ۲۰۱۸ و حتی همین دنباله را مایکل بی تهیهکرده است؛ فیلمسازی که ما فعالیت سینماییاش را با ریختوپاشها و سروصداهای گوشخراش به یاد میآوریم. حالآنکه کرازینسکی به شکلی مؤثر از استراتژی مخالف او استفاده میکند؛ او در رابطه با آثاری که تولید میکند از خویشتنداری بیشتری برخوردار است. پنهان کردن میتواند ترسناکتر از نشان دادن همهچیز باشد و سکوتهای کم و بهاندازه دلهرهآورترند.
اگرچه با حملۀ هیولاها همهچیز به صدا درمیآید، فیلم اصلی بیشتر با سکوتی تعلیق آمیز پیش میرفت؛ زیرا آبوتها تمام تلاششان را به کار گرفته بودند تا این موجودات دارای شنوایی فوقالعاده حساس متوجه حضورشان نشوند. پیشازاین، مردم صدای سرفههای بیضرر در سالن سینما را چندان متوجه نمیشدند؛ اما اکنونکه آنها بااحتیاط بیشتری به سینماها میروند، چنین صداهایی ممکن است اضطرابآور باشد. درنتیجه، مخاطبان خودشان را با کوچکترین صدایی در سالن سینما هماهنگ میکنند و این بر تعلیق تماشای فیلم میافزاید!
فیلم «یک مکان ساکت 2» چندین ماه پس از زمانی شروع میشود که وضعیتی غیرعادی و هراسآور به موقعیتی عادی تبدیلشده است؛ هنگامیکه انسان دیگر در بالای زنجیرۀ غذایی قرار ندارد؛ اما فیلم جدید به زمانی بازمیگردد که بیگانهها تازه از راه رسیدهاند. البته این راهحلی هوشمندانه برای رفع محدودیتی تأسفآور است که بر این دنباله اعمالشده است: شخصیت کرازینسکی از فیلم اصلی زنده نمانده است.
فیلمساز با این بازگشت به عقب میتواند به ما نشان بدهد که کل خانوادۀ آبوت (با بازي اميلي بلانت) نخستین بار چگونه در برابر این شکارچیان بزرگ قرار میگیرند. بهاینترتیب، فیلم فرصت پیدا میکند که در میان این برخوردهای نزدیک جاهطلبانه (میان خانوادۀ اِوِلین و هیولاها) زمان کمی را هم به پدرِ مرحوم خانواده اختصاص دهد.
پسازآن، ۴۷۴ روز جلو میآییم. جایی که اعضای باقیماندۀ خانواده باید مزرعه را ترک کنند و به دنبال پناهگاه در اردوگاهی دیگر باشند؛ جایی که با آتشی بزرگ در افق مشخصشده است. این افراد شامل مادر اِوِلین، دختر باهوش و زیرک ریگن (با بازی میلیسنت سیموندز)، برادر کوچکتر او مارکوس (با بازی نوآ جوپ) و نوازد تازه متولدشدهای است که گریههایش میتواند به قیمت زندگی همه تمام شود.
تاکنون، استیون اسپیلبرگ و استیون کینگ منابع الهام اصلی کرازینسکی بودند؛ اما در فیلم جدید، او از مجموعۀ «مردگان متحرک» و تقریباً هر فیلم زامبی جریان اصلی که پیشازاین ساختهشده، بهره برده است. در اینجا موقعیتی بسیار دشوار قرار دارد: انتخابی میان همانجا ماندن و دفاع از خود به سبک نبرد آلامو یا تلاش برای ورود به جهان بیرون و امیدوار بودن به آنچه از بشر باقیمانده است.
آبوتها خوششانساند؛ چون اولین فردی که ملاقات میکنند دوستی قدیمی است: امِت (با بازی کیلین مورفی) که در کارخانۀ فولاد متروکه پنهانشده است.
در این فیلم، دو شخصیت اصلی زن داستان قدرتمند به تصویر کشیده شدهاند؛ بهویژه شخصیت موردعلاقۀ هواداران، یعنی ریگن که حال با کاشت حلزون راحتتر از قبل میتواند در برابر بیگانگان از خودش دفاع کند. البته کارگردان امِت را نیز با این دو تن همراه میکند؛ زیرا کرازینسکی (که این بار فیلمنامه را بهتنهایی نوشته است) عاشق فیگوری پدرانه، حمایتگر، مراقب و بالقوه ایثارگر است.
ریگن در موقعیتی بسیار خطرناک و در حضور یکی از این موجودات، در قطار گیر افتاده است. به نظر میرسد که فقط اتفاقی خارج از صحنه میتواند او را نجات دهد؛ اما ایدۀ ریگن این است که خودش را به نزدیکترین ایستگاه رادیویی برساند و از کاشت حلزون خود برای پخش سیگنالی استفاده کند که میتواند این جانوران را یکبار و برای همیشه شکست دهد. درعینحال، رسیدن به آنجا خطر بیشتری به همراه دارد؛ زیرا سایر افراد قابل پیشبینی نیستند و در گوشه و کنار، هیولاهای بیشتری با گوشهایی بهشدت تیز در کمیناند.
نمیتوانیم مهارت ستارۀ مجموعۀ تلویزیونی «اداره» را در پشت دوربین انکار کنیم. کرازینسکی در مقام کارگردان با نظارت بر جلوههای بصری، طراحی صدا و سایر عناصر پس از تولید، ایدۀ اصلی فیلمش را گسترش میدهد.
«یک مکان ساکت 2» روی ایدۀ خانوادهای محبوس در مزرعه دست گذاشته است و بهاینترتیب، به طرز آشکاری در ارتباط با فیلم «نشانهها» قرار میگیرد. دنبالۀ فیلم حتی بیشتر به سبک ام. نایت شیامالان نزدیک است. درواقع، در اینجا هم شاهد توالی سکانسهای بهظاهر پیشپاافتاده و روزمره برای رسیدن به بیشترین تعلیق هستیم.
فیلم اصلی با فروش داخلی ۱۸۸ میلیون دلاری خود آنقدری دیده شد که کرازینسکی برای ارتباط گرفتن مخاطبان با بخش دوم فیلم نگرانیای نداشته باشد. درنتیجه، او به این مسئله اطمینان دارد که مخاطبان بهراحتی جزئیات داستان را متوجه میشوند و با اعتمادبهنفس، اشاراتی جزئی به فیلم اول خواهند داشت (مانند فضاپیمای اسباببازیای که باعث کشته شدن کوچکترین فرزند آبوت میشود)؛ اما فیلم چندان به حفرههای خود نمیپردازد. ازجمله اینکه چرا هیچکسِ دیگری ضعف بیگانگان را نفهمیده است؟ اگر این موجودات برای خوردن هیچچیز متوقف نمیشوند، پس چرا چنین دندانهای ترسناکی دارند؟ البته همین نکته شرط ورود به جهان فیلم جدید است. اگر بهقصد لذت و هیجان با آن همراه شدید، پس دیگر منطق آن نباید اهمیتی داشته باشد.
فیلم قبلی کرازینسکی از تضادهای آشکاری رنج میبرد؛ برای مثال، هیولاها میتوانستند کوچکترین صداها را از راه دور بشنوند، درحالیکه از فاصلۀ چند اینچی متوجه نفس کشیدن و صدای ضربان قلب نمیشدند! اما «یک مکان ساکت 2» تأثیر چشمگیری ایجاد میکند و مخاطبانی که قبلاً از این ناسازگاریها عذاب کشیده بودند، این بار دیوانه خواهند شد. با بزرگتر شدن مقیاس فیلم، نادیده گرفتن این مواردِ واضح (مانند تصمیم انتقال یک نوزاد از طریق فضاهای باز) سختتر از قبل میشود. درواقع، «یک مکان ساکت 2» تریلری هوشمندانه و فریبکارانه است. این اثر نیمی از مخاطبانش را در مواجهه با موضوعی ساده شگفتزده خواهد کرد که چرا شخصیتها در همان ابتدا این کارها را انجام ندادند.
منبع: ورایتی، فیلیمو، مسعود مشایخی