آزاده فخری، عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران
پرواز بر فراز آشیانه فاخته (3)
آواز فاخته نرم و حزنانگیز و شبیه کلمه «کوکو» است. این آواز اغلب در آغاز فصل بهار شنیده میشود. نکته موردتوجه در مورد فاخته این است که این پرنده تخم خود را در آشیانه پرندگان دیگر میگذارد تا پرنده صاحب لانه، جوجه را بزرگ کند و بعد نگران بر فراز آن آشیان پرواز میکند و آواز حزنانگیز کوکو سر میدهد.
این رفتار غریب را بر پیشانی این متن آوردهام تا بهنوعی استعارهای باشد از هنرمندانی که از وطن خویش کوچ میکنند و محصول عمر خود را در آشیانی دیگر میگذارند؛ و چه نزدیک است حنجره غربت به آواز غریبانه کوکوی فاخته. از لیستی پرتعداد از این نویسندگان که در هر قسمت به یک نام از آن میپردازم، این بار قرعه به نام میلان کوندرا افتاده است.
میلان کوندرا[1] زاده ۱ آوریل ۱۹۲۹، نویسنده اهل چک است که از سال ۱۹۷۵ به فرانسه تبعید شد و نهایتاً در سال ۱۹۸۱ به تابعیت فرانسه درآمد. او خود را نویسندهای فرانسوی میداند و مُصِر است که آثارش باید چه در کتابفروشیها و چه در دستهبندی ادبی جزو ادبیات فرانسه محسوب شود. بهترین اثر کوندرا رمان «بار هستی» است. قبل از انقلاب مخملی ۱۹۸۹، حکومت کمونیستی کتابهای وی را در چک ممنوع کرده بود. او ترجیح میدهد بهدوراز هیاهوی شهرت زندگی کند و کمتر با رسانهها گفتوگو میکند. میلان کوندرا تاکنون چندین بار نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات بوده است.
خانواده او متعلق به طبقه اجتماعی متوسط و دارای سطح فرهنگی بالایی بودند. پدرش، لودویک کوندرا، نوازنده پیانو و شاگرد لئوش یاناچک بود و بین سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۱ ریاست آکادمی موسیقی برنو را بر عهده داشت. علاقه کوندرا به موسیقی در بسیاری از آثار او بهویژه رمان «شوخی» پیداست. میلان شعرگویی را از ۱۴ سالگی آغاز کرد و در ۱۷ سالگی به حزب کمونیست پیوست. سال ۱۹۴۸ تحصیل در رشته ادبیات و زیباییشناسی در دانشگاه چارلز در شهر پراگ را شروع کرد، ولی خیلی زود خود را به دانشکده فیلم منتقل کرد. در سال ۱۹۵۰ برای نخستین بار از حزب کمونیست اخراج شد و تا سال ۱۹۵۶ اجازه ورود مجدد به حزب را پیدا نکرد. در سال ۱۹۶۰ آموزش ادبیات در دانشکده سینما به عهده او گذاشته شد. نخستین نمایشنامه او بانام «مالکان کلیدها» که به دوران ترس و خشونت هنگام استیلای آلمان میپرداخت یک سال بعد به چاپ رسید.
کوندرا در سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۸ ده داستان با عنوان «عشقهای خندهدار» مینویسد که در آنها به رابطه فرد با اجتماع توجه شده و مضمون بسیاری از رمانهای آیندهاش طرح میشوند.
در مجلس چهارم نویسندگان چکسلواکی در ژوئن ۱۹۶۷ کوندرا سخنرانی معروفی انجام داد که در آن خواهان آزادی بیشتری برای نویسندگانی شد که فکر میکردند توسط تشکیلات خودکامه کمونیستی به اسارت گرفتهشدهاند. کوندرا اولین رمانش به نام شوخی را در سال ۱۹۶۷ نوشت. شوخی از زبان چندین راوی روایت میشود و تنها کتاب کوندرا است که در آن خود نویسنده راوی داستان نیست. از شوخی فیلمی در چک نیز ساختهشده است.
کوندرا به همراه بسیاری از هنرمندان و نویسندگان چکسلواکی به حمایت از جنبش اصلاحطلبانه حزب کمونیست چکسلواکی معروف به بهار پراگ در سال ۱۹۶۸ پرداخت. پس از اشغال کشور توسط ارتش شوروی در اوت ۱۹۶۸ نامش در لیست سیاه قرارگرفته و انتشار کتابهایش و عرضه آنها در کتابخانهها ممنوع شد و او یک سال بعد، از دانشکده سینما هم اخراج میشود. در این مدت کوندرا خرج خودش را با نوشتن طالعبینی درمیآورد. این طالعبینیها که البته بانام میلان کوندرا چاپ نمیشدند، پس از مدتی بسیار محبوب شدند. خود کوندرا در کتاب خنده و فراموشی به سرنوشتی که اینچنین دچارش شده بود اشاره و شرح آن را بیان میکند. او در همین دوران رمان «زندگی جای دیگر است» را نیز به زبان فرانسوی مینویسد که در سال ۱۹۷۳ در فرانسه چاپ میشود.
در سال ۱۹۷۵ کوندرا به همراه همسرش «ورا» به دعوت دانشگاه رن به فرانسه رفت و در آنجا «خنده و فراموشی» را نوشت. در این کتاب او از اعتراضات متعددی که مردم چکسلواکی به اتحاد شوروی داشتند میگوید. «خنده و فراموشی» ترکیب عجیبی از یک «رمان»، «مجموعهای داستان کوتاه» و «تفکرات» نویسنده است.
در ۱۹۸۴ رمان «سبکی تحملناپذیر هستی» که در فارسی «بار هستی» ترجمهشده است را نوشت. این کتاب محبوبترین اثر کوندرا بهحساب میآید. سبکی تحملناپذیر هستی به مشکلات یک زوج چک با یکدیگر و دشواری سازگاری بازندگی در چکسلواکی میپردازد. در سال ۱۹۸۸ کارگردان آمریکایی فیلیپ کافمن، فیلمی از روی این کتاب به همین نام ساخت. باوجوداینکه کوندرا معتقد است که رمانهایش برای ساخت فیلم مناسب نیستند، ولی در ساخت این فیلم، بهعنوان مشاور همکاری داشت.
در ۱۹۹۰ کوندرا رمان «جاودانگی» را منتشر کرد. در مقایسه با سایر آثار کوندرا که بیشتر تفکرات سیاسی را مطرح میکنند، این رمان از درونمایه فلسفی بیشتر و عمیقتری برخوردار است و مفاهیم جهانیتری را در خود میگنجاند.
سه رمان بعدی او،«آهستگی»، «هویت» و «جهالت»، بازهم نشان از دوره جدیدی در زندگی کاری کوندرا بودند، نخست به این جهت که همگی به فرانسه نوشته شدند و بعد به دلیل اختصار نسبی آنها. کوندرا سه مجموعه مقاله نیز چاپ کرده است: هنر رمان (۱۹۸۶) ترجمه پرویز همایونپور، وصایای تحریفشده (۱۹۹۳) و پرده (۲۰۰۵).
رمانهای او که به فارسی هم ترجمهشدهاند به ترتیب زمانی عبارتاند از:
شوخی(۱۹۶۷) ترجمه فروغ پوریاوری، مهمانی خداحافظی(۱۹۷۲)ترجمه فروغ پوریاوری، والس خداحافظی(۱۹۷۲)، زندگی جای دیگری است(۱۹۷۳) ترجمه پانتهآ مهاجر کنگرلو، خنده و فراموشی(۱۹۷۸) ترجمه فروغ پوریاوری، بار هستی(۱۹۸۴) ترجمه پرویز همایونپور، جاودانگی(۱۹۹۰) ترجمه حشمتالله کامرانی، آهستگی(۱۹۹۵) ترجمه دریا نیامی، هویت (۱۹۹۸) ترجمه پرویز همایونپور، جهالت(۲۰۰۰) ترجمه آرش حجازی، جشن بیمعنایی(۲۰۱۳)ترجمه قاسم صنعوی و یک درام با نام ژاک و اربابش(۱۹۷۱) ترجمه فروغ پوریاوری.
[1] . Milan Kundera