نقد فيلم «جان‌دار» ساخته حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری

23 دی 1398
«جان‌دار» «جان‌دار»

فيلمي استاندارد و بي‌ادعا

محدثه واعظي‌پور

 «جان‌دار» خوب شروع مي‌شود و براي حادثه ويرانگر زمينه‌سازي مي‌كند، اجراي صحنه‌هاي درگيري خانوادگي نفس‌گیر است و با يك ضربه به پايان مي‌رسد. فيلم موفق مي‌شود از همان آغاز تماشاگرش را براي دنبال كردن ماجراها ترغيب كند، در طول قصه هم‌دستش آن‌قدر پر است كه مدام او را غافلگير كند (بچه‌ها متعلق به دو خانواده هستند)، بارداري اسما، جدايي نعيم (حامد بهداد) و... تماشاي دقايقي از عروسي اسما (باران كوثري) بهانه‌اي است براي ورود به دنياي خانواده‌اي كه تا مرز فروپاشي پيش مي‌رود.

«جان‌دار» فيلمي استاندارد و بي‌ادعاست كه براي مخاطب گسترده قابل‌درک و جذاب است.

باوجود نريشن انتهايي فيلم و نامه جمال به مادرش، بعيد به نظر مي‌رسد خانواده ديگر مانند گذشته بتواند به حيات خود ادامه بدهد. «جان‌دار» شرح اين ويراني است، جهل و خشونتي كه خانواده از آن گريزان بوده و سمبلش ياسر (جواد عزتي) است، مثل يك اختاپوس آرامش و شادي را از آن‌ها مي‌گيرد. «جان‌دار» فضاسازي خوب و بازي‌هايي كم ايراد دارد. تركيب بازيگرانش پروپیمان است. اغلب بازيگرها به‌اندازه بازي مي‌كنند و مناسب نقش‌هایشان انتخاب‌شده‌اند.

فيلم موفق مي‌شود از همان آغاز تماشاگرش را براي دنبال كردن ماجراها ترغيب كند،

حامد بهداد و فاطمه معتمدآريا نقش‌هاي خاكستري‌شان را با تسلط بازي كرده‌اند. همه شخصيت‌ها چندوجهي هستند و درواقع بحراني واكنش‌هايي نشان مي‌دهند كه انتظار نمي‌رود. جمال در دادگاه به خودزني اعتراف مي‌كند و معادلات را به هم مي‌ريزد، نعيم كه از همسرش جداشده و به نظر عصبي و شکست‌خورده است، در فصل‌هايي بيشتر از بقيه براي حفظ خانواده تلاش مي‌كند. دوسویه بازي كردن ثريا (معتمدآريا) براي حفظ موقعيت خود در خانه و تلاش براي نجات جان جمال، منطقي است و كشمكش‌هاي اين شخصيت‌ها باهم و با ياسر (قطب شر داستان) به فيلم جذابيت داده.

بازي جواد عزتي از امتيازهاي فيلم است و ياسر را پيچيده و ترسناك كرده. ياسر مي‌توانست فقط يك عنصر شوم باشد اما بازي عزتي، او را به شخصيتي تبديل كرده كه قادر است با توسل به هوش و خودخواهي‌اش، از اسما و خانواده‌اش انتقام بگيرد. فصل ديدار اسما و ياسر در اتاقك آهني كارخانه، ماهيت اين رابطه و شخصيت سرخورده و تحقیرشده ياسر را برملا مي‌كند.

«جان‌دار» فيلمي استاندارد و بي‌ادعاست كه براي مخاطب گسترده قابل‌درک و جذاب است. در ميان انبوه توليدات سينماي ايران كه يا نگاهي تكراري به معضلات اجتماعي و روابط انساني دارند يا بي‌خيال جامعه و وضعيت مردم، با لودگي و ابتذال سر تماشاگران اندك اين سينما را گرم مي‌كنند، فيلمي منسجم و تماشايش، تجربه خوبي است. فيلمي كه زندگي بخشي از جامعه ايراني را به‌درستی نمايش مي‌دهد، به واقعيت وفادار است، درعین‌حال از رسانه سينما براي بيان اين واقعيت استفاده مي‌كند. چشم به جشنواره‌هاي داخلي و خارجي ندارد و انرژي دروني‌اش را از مواد داستاني و نگاه حرفه‌اي حاكم بر روند توليد مي‌گيرد. پس از تماشاي فصل نهايي، جايي كه جمال در دالان تاريك زندان پيش مي‌رود تا با زندگي وداع كند، سكانس‌هاي شروع فيلم دوباره در ذهن تماشاگر معنا پيدا مي‌كنند؛ جايي كه مادر و پسر در همهمه موسيقي شورآفرين يك ضيافت عاشقانه در كنار هم از آينده سخن مي‌گويند؛ آينده‌اي كه هرگز از راه نمي‌رسد.

 

يك تولد خونين

كامل حسيني

قتل در شادترين لحظه‌هاي يك زندگي به‌ويژه مراسم عروسي هميشه تكان‌دهنده‌ترين رخدادهاي زندگي است و از دل لحظه‌هاي سفيد گذرا سياه‌ترين تراژدي‌هاي پايدار به سبب ناداني احساسات رقم مي‌خورد. اگرچه سينما با خصلت ويژه‌ خودش (حفظ سرگرمي مخاطب) معمولاً در كمين شکار گونه‌ براي ساخت آثاري در اين‌گونه لحظه‌هاي فوق‌العاده تنش‌زا نشسته است اما عبرت از بحران‌هاي لابه‌لاي كشمكش‌ها، ديالوگ‌ها و شخصيت‌پردازي‌ها به‌طور آگاهانه يا ناخودآگاه فراموش نمي‌شود و همچنان ذهن ما را نسبت به سرانجام شوم كنش‌هاي غيرمنطقي، واكنش‌هاي خشونت‌آميز، طرز برخورد كودكانه افراد، گرگ‌صفتي افراد، خطا و دورانديشي نداشتن افراد و بازتابش در زندگي افراد ديگر درگير مي‌كند.

به نظر نگارنده، فيلمِ جاندار پتانسيل قدرتمندي براي پيشبرد يك روايت پيچيده دارد اما خواسته يا ناخواسته براي سازندگان فيلم جاندار بيشتر از آنكه روايت پيچيدگي زياد تعليق‌ها، كنش‌ها و واكنش برخي شخصيت‌ها اهميت داشته باشد چيدن يك پيرنگ عمده‌ ساده و بي‌پيرايه مهم‌تر است كه در آن همگي بار ننگين اشتباهات همديگر را به دوش مي‌كشند اما راه گريزي را بر همديگر نيز دوچندان مشكل‌تر كرده‌اند.

در فيلم جاندار چندان بر ما روشن نيست كه چرا در برخي سكانس‌ها هنگام موقعيت‌هاي بحراني سر برمی‌آورند از نمايش و ابراز واكنشي دراماتيك و هيجاني سر باز مي‌زند مانند سكانس واكنش ‌نسبتاً سرد «ثريا» هنگام آگاهي از جسد خونين «مسعود» توسط ثريا و حتي سايرين حاضر در عروسي و اما آنچه در اين ميان به‌عنوان نقطه ثقل روايت كشمكش‌ها را به اوج خود مي‌كشاند و حتي پايان باز همچنان از افق آن احتمالاً بيشتر نگريسته خواهد شد، مسئله‌ «بارداري اسما» در مرحله‌اي از زندگي نارسي است كه در روزگار ما گاهي چنين فاجعه مي‌آفريند. درواقع به‌طور پيام نسبتاً پنهاني از فيلم و درس عبرتي كه همچنان توسط برخي فراموش مي‌شود و به‌طور مداوم فاجعه بعد فاجعه مي‌آفريند غفلت ازاین‌گونه واقعيت‌ها (تولد نفر سوم در دوران نامزدي) است كه اين‌گونه تم‌ به‌تنهایی همچنان مي‌تواند جذابيتي به فيلم بيفزايد و زمينه‌ پيشبرد كشمكش‌ها را تشديد كند.

طرز پايان باز فيلم هم يعني زماني كه در آن جمال پس‌ازاینکه مادرش را تهديد به قتل ديگر و خودش مي‌كند و سخنان احساس دل خود را به زبان مي‌آورد احتمالاً درصدد نيست كه ذهن تماشاگر را به سمت پاياني باز مؤثر بكشاند، زيرا طبق عرف و واقعيت‌هاي قضايي امروز افراد حتي در صورت صدور حكم اعدام افراد به‌زودی پاي چوبه‌ ‌دار نخواهند رفت و مدتي نگه‌داشته مي‌شوند تا پس از طي روندهاي طولاني قانوني و احتمال رضايت ولي‌دم همچنان اميد بازگشت زندگي براي قاتل وجود دارد (حتي اگر فرزند اسما به دنيا بيايد و آن را سقط نكند)؛ اما فيلم جاندار از كشاندن توجه تماشاگر به اين واقعيت چشم‌پوشي كرده است و از راه پاياني‌ كه ظاهراً باز است بسيار زودتر از موعد شرايط روحي نااميدكننده‌اي براي بازيگرانش به‌ويژه ثريا رقم مي‌زند.

اعتماد