رضا درستکار
کیت بلانشت برای بازی حیرتانگیز و تکاندهندهاش در «جاسمین غمگین»، اسکار ۲۰۱۴ را گرفته است.
بازی خیرهکننده بلانشت در نقش اول، تقریباً همهچیز این فیلم است، با ذهنیتی از «وودی آلن» بزرگ، فیلم را شروع میکنیم و با عینیتی یکپارچه و قوامیافته از بازیگری و نقشی که روی پرده در حال نفس کشیدن است؛ و استثنایی از کار درآمده و با «بلانشت» به ته خط میرسیم. او واقعاً بینظیر است.
اینجا ما باشخصیتی جذاب و چندبعدی؛ ازیکطرف زنی کاملاً کمال طلب و از طرف دیگر غمگین و فروپاشیده از درون؛ رودررو میشویم وقتیکه بازیگر نقش میتواند در یک پرده، همه آن ابعاد را در بازی خودش جاری و ساری کند؛ البته آدمهای بی آرمان و عافيتطلب اطرافش به جایگاه او، بعدی پيچيدهتر و اصلاً جغرافیا میبخشند، وقتیکه او همهجا شدیداً «حضور» دارد.
فیلم درباره دوباره برخاستن و هويت يافتن زنی است که روزگاری در ناز و نعمت بوده است، همین پیشینه، اصلیترین بهانه فیلمنامهنویس شده است تا بهجای پایین آوردن رودخانه، به بالا بردن پل بیندیشد، درست زمانی که زن، درمانده و سرخورده است و فرصتها محدودند و اندک؛ و احیای گذشته آنهم به شکلی نمایشی، نمیتواند چندان دوام و بقایی بیابد و چه کسی بهتر از بلانشت برای نمایش و اجرای این چندگانگیها؟!
او در پلانهای طولانی و پر دیالوگ و نفسگیر، تلاش برای نجات از آن ورطه را به باورپذيرترین شکل ممکن به نمایش میگذارد؛ اصلاً انگار او برای چنین تصویری از زنانی که بیوفایی را در زندگی تجربه کردهاند و اما دوست دارند محکم و باوقار باقی بمانند، ساختهشده است؛ شخصیتی مطمئن و اما متزلزل، سرسخت و اما خوشباور و ...
بلانشت در فیلم، نقش زنی حدوداً ۴۰ ساله، موطلایی، موقر و نسبتاً زیبا را ایفا میکند، زنی که همهچیزش «برند» است و واقعی؛ معارفه با او از هذیانگویی در فرودگاه آغاز و رفتهرفته با توهم و یا گشتن به دنبال یک تکیهگاه مطمئن ادامه مییابد و بلانشت در تمامی طول فیلم همزمان در حال اجرای تعادل بین تزلزل و نگهداری، شکنندگی زنانه و چندگانگیهای محیطش است.
فروپاشی عصبی زن در پایان که سخت غمانگیز؛ و اما بهشدت تکاندهنده به تصویر کشیده شده، محصول توازن بازی بلانشت است که آرزوی هر کارگردانی است؛ از همین طریق است که میتوان به لایههای اثرگذار زندگی مرفه گذشته و نقدی درباره آن – و یا حتی کاپیتالیسم – رسید؛ بازی بهاندازه بلانشت آن را واقعی کرده است.
بازی کیت بلانشت در «جاسمین غمگین»، بازی نه رسماً خود زندگی است با تمام جهات و تمام تکنیکهایش.
سیمای زنی در دوردست
کیت بلانشت، بازیگر مشهور استرالیایی هماکنون در آستانه 52 سالگی است. او اخیرا رئیس هیئتداوران جشنواره ونیز هفتاد و هفتم بود.
وی پس از دو دهه ایفای نقش در بیش از ۴۰ فیلم، امروز یکی از مهمترین، مشهورترین و البته گرانترین بازیگران هالیوود به شمار میرود. او علاوه بر اینکه یکی از پرافتخارترین بازیگران زن محسوب میشود، تصویری از خود در عالم بازیگری خلق نموده که بسیار منحصربهفرد است و در فیلمنامهها شخصیتهای زنی وجود دارند مانند جاسمین در فیلم «جاسمین غمگین» وودی آلن که گویی نوشتهشدهاند تا به کیت بلانشت سپرده شوند.
کیت بلانشت از پدری آمریکایی و مادری استرالیایی در سال ۱۹۶۹ در آیوانهو استرالیا (حومه ملبورن) متولد شد، اگرچه اجداد وی اساساً فرانسوی و انگلیسی محسوب میشوند. او خانواده متوسطی داشت، پدرش نظامیِ عضو نیروی دریایی آمریکا بود و مادرش کارمند و معلم. مرگ پدرش در ۱۰ سالگی تأثیر عمیقی روی کیت گذاشت و پسازآن به دلیل ادارهی خانواده توسط مادرش او طبیعتاً به نسبت دیگر دختران نوجوان مستقلتر و مردانهتر بار آمد تا جایی که بعدها حتی علاقهای به پوشیدن لباسهای دخترانه نداشت و موهایش را چند بار تراشید!
کیت در جوانی تحصیلات دانشگاهیاش را در رشتهی اقتصاد و هنرهای زیبا یکباره رها نمود و تصمیم گرفت بهقصد گردشگری و کسب تجربیات تازه به دورترین نقاط جهان سفر کند. بعد از سفرهای متعدد با مشاهده یک پروژه سینمایی در مصر، علاقهمند شد کار بازیگری را تجربه نماید و در اوایل دهه ۹۰ در بازگشت به استرالیا در «انستیتو ملی هنرهای دراماتیک» ثبتنام کرد.
پس از یادگیری فنون بازیگری و نمایش، کیت بلانشت کار بازیگری را در سال ۱۹۹۲ و با تئاتر آغاز کرد، خودش میگوید در آن روزها هرگز به کار در سینما فکر هم نمیکرده است. او در چند نمایشنامه مهم و جدی مانند «هملت» شکسپیر، «اولیانا» دیوید ممت و «الکترا» اثر سوفوکل ایفای نقش کرد و با بازیگری بزرگ مانند جفری راش همبازی شد. این نمایشها باعث شد نهتنها جایزهی بهترین بازیگر تازهکار تئاتر استرالیا را از آن خود کند بلکه موردتوجه منتقدان و مخاطبان واقع شد و در مسیر شهرت و موفقیت قرار گرفت.
کیت بلانشت گرچه در استرالیا موفق بود، اما در حوزه بازیگری رؤیاهای جهانی و بزرگتری در سر داشت که تصمیم گرفت از راه سینما به آنها دست یابد. از سال ۱۹۹۷ وارد سینما شد، پس از چند فیلم کوتاه و بلند نهچندان مهم اولین نقش جدیاش در فیلم «اسکار و لوسیندا» بود. سپس به ناگاه در نقش ملکه الیزابت اول در فیلم «الیزابت» (۱۹۹۸) آنچنان درخشید که کاندید جایزه اسکار شد گرچه درنهایت جایزه به گوئینت پالترو (برای «شکسپیر عاشق») رسید. ایفای نقش الیزابت نهتنها موجب شناخت کیت بلانشت در سطح هالیوود و سینمای جهان شد بلکه توجه بسیاری از کارگردانان مشهور و مشکلپسند را به هنر وی جلب کرد.
ازجمله در فیلم «آقای ریپلی بااستعداد» (۱۹۹۹) با آنتونی مینگلا کار کرد، سپس پیتر جکسون برای ایفای نقش «گالادریل» در مجموعه «ارباب حلقهها» از کیت بلانشت استفاده کرد که البته نقشهای اصلی و بلندی نبودند؛ اما در سال ۲۰۰۲ با فیلم «بهشت» اثر تام تیکور که تریلری حادثهای بود کیت بلانشت موفق شد وجه جدیدی از بازیگری خود را در یک فیلم نفسگیر نشان دهد و مورد تحسین منتقدان قرار گیرد.
بالاخره در سال ۲۰۰۴ با ایفای نقش کاترین هپبورن در فیلم ماندگار «هوانورد» اسکورسیزی بخت به کیت بلانشت روی خوش نشان داد و باوجود ریسک بالا و سختی در ایفای باورپذیری آن نقش، جایزه اسکار بهترین بازیگر زن در نقش مکمل را از آن خود کرد. این نخستین باری بود که جایزه اسکار برای ایفای نقش واقعی یک بازیگر سابق در یک فیلم اهدا میشد.
در سال ۲۰۰۷ در فیلم «من آنجا نیستم» در کنار بزرگانی مانند هیث لجر و کریستین بیل یکی از شش چهره و شمایل باب دیلن افسانهای را ایفا کرد. درنهایت در سال ۲۰۱۳ بود که با ایفای نقش جاسمین در فیلم «جاسمین غمگین» وودی آلن آنچنان درخشید که باوجود رقبای قدری مانند ایمی آدامز و مریل استریپ در مراسم اسکار آن سال، آکادمی جایزه بهترین بازیگر زن نقش اصلی را به او اهدا کرد و منتقدان به ستایش وی پرداختند. دو سال بعد با فیلم جنجالی «کارول» مجدد شایسته اسکار خوانده شد، اما در پایان ناکام ماند.
کیت بلانشت دو اسکار، ۳ گلدن گلوب، ۳ بفتا و کلی جوایز فرعی برده است و تنها بازیگر استرالیایی که هر دو جایزه بازیگری اصلی و مکمل اسکار را در خانه دارد؛ از نقشهای فانتزی در ارباب حلقهها و هابیتها تا تریلر و حادثهای و کمدی سیاه و ملودرام در کارنامه دارد. او امروز هم در تئاتر و هم سینما محبوب منتقدان، مخاطبان و کارگردانان است و نامش در یک فیلم کیفیت آن را از پیش تضمین مینماید؛ اما هنر او فراتر از این ظواهر است و باید در عمق نقشهایش جستوجو شود.
شروع هنرنمایی او با ایفای نقش ملکه الیزابت اول بود، کیت بلانشت چنان وجوه زن آهنین در برابر دربار و عوام درصحنه سیاست و زن احساساتی و شکننده در پشتصحنه و وزندگی خصوصی را به هم آمیخت که این معجون و اکسیر در سالهای بعد همواره در او باقی ماند و از آن بهره برد؛ در دو دهه فعالیت خود بسته به نقش گاه یکی از آن دو وجه و گاه مانند نقش جاسمین و کارول هر دو وجه را استفاده کرد، اما هر بار آنها را ارتقا داد و پیچیدهتر ساخت.
در فیلمهایی مانند «بنجامین باتن» و «بابل» نقش یک زن احساساتی و گیج شده در مقابل سد زندگی در موقعیتی تراژیک را ایفا کرد. گاهی مانند الیزابت و جاسمین و کارول مستبد و حتی ظالم جلوه کرد، از توانمندیاش در لهجه سازی انگلیسی و آمریکایی در خدمت نقش بهخوبی بهره برد، در هوانورد و کارول به شکلی در نقش یک زن ثروتمند غرق و باورپذیر شد که گویی او جزئی از طراحی صحنه و لباس پردازی درخشان هالیوود در دهه ۵۰ میلادی و نیویورک است. در نقش باب دیلن آنچنان در قالب یک موزیسین شکستخورده فرورفت که مخاطب توجهی نداشت و فراموش میکرد که یک زن در حال ایفای نقش یک مرد است!
در «کارول» آنچنان دو حوزه ایفای وظایف همسری و مادری و ظاهرسازی در جامعه و از سویی رابطه عاشقانه و ممنوعه با یک زن دیگر را جلوی دوربین تفکیک و در نقش ممزوج میکرد که قابلتفکیک نبود؛ هم چنانکه در نقش جاسمین درعینحال که در زندگی مالی و شخصی شکستخورده بود در خانه خواهرش خود را حفظ میکرد و واقعاً در حد جنون نقش بازی میکرد.
او گرچه در فیلمهای عامهپسندی مانند «ایندیانا جونز» هم ایفای نقش کرد، اما هرگز ستاره به آن مفهوم نبود و بالعکس روح و درسهای تئاتری خود را حفظ کرده است و اینگونه متخصص ایفای نقش زنان شکستخورده، تنها، ظالم و تحتفشار است در تضادهای میان زندگی پیچیده زنانه. او ثابت کرده که در عرصهی ژانر و شخصیت، غیرممکن برای او وجود ندارد حتی در نقش مردان!
این مسئله تا جایی ادامه داشته که کیت بلانشت امروز باوجود ۴ فرزند و مشغلههای زندگی شخصی و هنری، یک فمینیست و فعال اجتماعی تمامعیار است، در پروژههای متعدد محیط زیستی فعال است و سفیر سازمان ملل در امور پناهندگان و بخشی از دستمزد کلان خود را به این امور اختصاص داده است و ثابت کرده است که خستگی و محدودیت نمیشناسد.