یک گفت‌وگوی متفاوت با مارلون براندو، و نگاهی به زندگی و آثار این اسطوره بازیگری

18 ارديبهشت 1396
مارلون براندو مارلون براندو

هیچ عشقی به بازیگری نداشته‌ام...

خوی سرکش «مارلون براندو» از او چهرهٔ یگانه ساخته بود، اسطوره بازیگری با پشت کردن به جایزهٔ اسکارش تصویری متفاوت از بازیگری عصیانگر و البته دوست‌داشتنی نشان داد. کودکی نامتعارف، زندگی خانوادگی ازهم‌گسیخته و مصیبت بارش، سختگیری‌هایش هنگام حضور سر صحنه فیلم‌های متعدد ازجمله عدم تمایل یا ناتوانی در حفظ دیالوگ‌ها و سرپیچی از فرامین کارگردان‌ها و رفتاری کودکانه، همه و همه می‌توانست کارنامه حرفه‌ای هر بازیگری را نابود سازد؛ اما براندو، براندو بود و به‌رغم تمام این خصوصیات منفی، اغلب بازیگرانی که با او کارکرده‌اند، او را از نوابغ مسلم هنر بازیگری می‌دانند. بیشتر همکارانش او را فردی شوخ‌طبع و دوستی خوب معرفی کرده‌اند. گفت‌وگوی زیر آخرین مصاحبه با اوست.

بعد از ۱۶ سال، این اولین مصاحبهٔ شماست!

ببین رفیق! من دیگر هیچ احساسی نسبت به گذشت زمان ندارم. موقعی که ۴ سالم بود، احساس می‌کردم هیچ‌وقت بزرگ نمی‌شوم. وقتی‌که بزرگ‌تر شدم، ترس برم داشت که‌ای وای زندگی همین‌طور دارد پوچ و بیهوده از دست می‌رود. پس سعی کردم همه‌جا سروقت حاضر باشم و همه‌چیز را سر موقع انجام دهم. حالا زمان برای من خیلی کند می‌گذرد. خیلی کند. من پیر شده‌ام. می‌فهمی؟

شاید برای این باشد که شما کلی فیلم بازی کرده‌اید!

نه. این فقط کاری بود که برای وقت تلف کنی باید انجام می‌دادم. به‌هرحال، هرکسی باید یک کاری توی زندگی‌اش انجام بدهد. هیچ عشقی به بازیگری نداشته‌ام. تو می‌خواهی توی یک فیلم بازی کنی؟

نه...

دروغ می‌گویی. توی این زندگی لعنتی، همهٔ ما بازیگریم. هیچ‌کس به‌طور واقعی هیچ کاری را انجام نمی‌دهد. ببینم چند بار در زندگی برایت پیش‌آمده که کسی را ببینی که لباس آشغال و مزخرفی پوشیده باشد و بعد به او بگویی: «خوشحالم که آمدی ولی این دیگر چه لباس آشغالی ست که پوشیده‌ای؟ از کدام قبرستانی آن را خریده‌ای؟» ها؟ چند بار این کار را کرده‌ای؟ من بهت می‌گویم. هیچ‌وقت. چون تو یک بازیگری. چون به‌طرف می‌گویی: «چه قدر شیک شده‌ای.» به این می‌گویند فیلم بازی کردن.

می‌فهمم. ولی منظور من این بود که شما واقعاً فوق‌العاده هستید. شما یک غول هستید.

چی؟ نه. نه.

بس کنید. بعد از پدرخوانده، آل‌پاچینو و دیگران گفتند که شما بزرگ‌ترین بازیگر تاریخ هستید.

آن‌ها واقعاً این کار را کرده‌اند؟ از کجا می‌دانید؟

این‌ها را از این‌ور و آن ور شنیده‌ام...

هی! مادرت به تو یاد نداده که چیزهایی که دیگران تعریف می‌کنند را باور نکنی؟

یعنی هنوز برایتان روشن نشده که خیلی‌ها شمارا به‌عنوان بهترین بازیگر تاریخ می‌شناسند؟

«تیم» بهترین بازیگر همهٔ دوران‌هاست. (نگاهی به سگش می‌اندازد.) هر وقت که گرسنه است، چنان می‌کند که انگار واقعاً مرا دوست دارد.
چرا در این سال‌ها این‌قدر کم‌کار شده‌اید؟ شما این فیلم اخیرتان را بعد از ۹ سال بازی کرده‌اید.

چون بازی در فیلم، حال من را به هم می‌زند. برای من نامطبوع است. این‌که فقط یک بازیگر باشم، من را ارضا نمی‌کند. دائم سعی کرده‌ام به یک نتیجهٔ قطعی برسم که واقعاً چه می‌خواهم، ولی هنوز نفهمیده‌ام. ترجیح می‌دهم به چیزهای دیگری در زندگی فکر کنم.

مثلاً چه چیزی؟

مثلاً من ساعت‌ها وقت صرف کردم که بفهمم چرا مورچه‌ها از دستشویی من بالا و پایین می‌روند و به جمع‌آوری خرده‌های نان می‌پردازند. سعی کرده‌ام بدانم که آن‌ها از کجا می‌آیند ولی هنوز نفهمیده‌ام.

در آینده بازهم در فیلمی ظاهر می‌شوید؟

(رو به سگش می‌کند.) تیم! نظرت چیست؟ در آینده بازهم در فیلم دیگری بازی بکنیم؟ سناریوی به‌دردبخور داری؟ هیچ‌کس از آینده خبر ندارد.

ولی آدم می‌تواند زندگی‌اش را در چنگ داشته باشد...

این بهترین جوکی ست که امروز شنیده‌ام!

چرا می‌خواهید فیلم‌هایی مثل «در بارانداز» و «پدرخوانده» را تخطئه کنید؟ شما محشر بودید.

در سرزمین کورها آدم یک‌چشم پادشاه است. من نمی‌دانم تو عالی بودن و بزرگ بودن را چه جوری تعریف می‌کنی. متأسفانه این کلمه ایست که به طرز وحشتناکی از آن سوءاستفاده شده است. برای همه‌کس و همه‌چیز به‌کاررفته است. می‌دانید چه کسی بزرگ است؟ شکسپیر بزرگ است.

پس شما فکر نمی‌کنید که بزرگ و عالی هستید؟

البته که نه! تو چطور؟ آیا بزرگ و عالی هستی؟

نه.
پس بزن قدش، دوست مطبوعاتی من.

 

بازیگری برای تمامی نقش‌ها و شخصیت‌ها

نگاهی به زندگی و آثار «مارلون براندو»

«مارلون براندو» متولد سوم آوریل ۱۹۲۴در اوماهای نبراسکا است. مادرش بازیگر تئاتر بود و پدرش در تولید مواد شیمیایی فعالیت داشت. یازده‌ساله بود که همراه با خانواده به ایلی نویز مهاجرت کردند. در این زمان والدینش از یکدیگر جدا شدند و مدتی کوتاه همراه با خواهر و مادرش زندگی کرد.

این بازیگر در سال ۱۹۴۰ به پانسیون نظامی فرستاده شد که در آنجا شروع به تمرین‌های نمایش کرد ولی به دلیل سرپیچی از قوانین کمی پیش از فارغ‌التحصیلی اخراج شد. در سال ۱۹۴۳ براندو به نیویورک نزد خواهرش رفت و در کارگاه هنرهای دراماتیک ثبت‌نام کرد که در آنجا با بازیگرانی مثل هدی بلافونت و شیلی و نیترز آشنا شد. اولین معلمش در آنجا استلا آدلر بود که اهل خانواده بزرگی از روسیه بود. آدلر با این شعار که بازی نکنید، خودتان باشید به شاگردانش هنر بازیگری را تعلیم می‌داد. او راهنمای براندو بود و از همان چیزهایی آموخت که امروز به آن متد اکتینگ یا متد بازیگری می‌گویند. براندو درباره نحوه آموزش استلا آدلر درجایی نوشته بود: «او به من یاد داد که طبیعی باشم و سعی نکنم حسی را که خودم هنگام بازی لمس نکرده‌ام، تظاهر کنم».

بازیگری سینما را در سال ۱۹۵۰ با فیلم سینمایی «مردان» به کارگردانی فرد زینه مان آغاز کرد و در همان سال پیش از شروع فعالیتش در این اثر برای بازی در این فیلم در بیمارستان مجروحین جنگی بستری شد تا با جزئیات ایفای این نقش آشنا شود. براندو با اولین نقشی که در سینما ایفا کرد نشان داد که در بازیگری پیرو سبک متداکتینگ است. کار او برای بازی در فیلم «مردان» از سوی برخی بازیگران کارکشته آن زمان احمقانه به نظر می‌رسید و بسیاری او را مورد شماتت قراردادند. روش متد به‌گونه‌ای است که بازیگر برای ایفای نقش موردنظر به‌جای بازی آن را زندگی می‌کند و خود را کاملاً به‌جای شخصیت و کاراکتر فیلم‌نامه قرار می‌دهد به‌گونه‌ای که از خود خارج‌شده و به کاراکتر فیلم تبدیل می‌شود.

دومین اثری که براندو در آن ایفای نقش کرد فیلم سینمایی «اتوبوسی به نام هوس» بود که به کارگردانی الیا کازان ساخته شد و براندو در همان سال برای بازی در نقش استنلی کوالسکی نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول در آکادمی اسکار شد. وی پیش‌ازاین در سال ۱۹۴۸ برای بازی در نقش کوالسکی در برادوی روی صحنه رفت و به دلیل خلق‌وخوی معترضش از چند تئاتر اخراج شد و بااین‌حال برای درخشش در نقش‌های مختلف از سوی بسیاری از منتقدان به متعهدترین بازیگر برادوی معروف شده بود. نقش مارلون براندو در فیلم سینمایی «وحشی» در زمان خود یکی از تأثیرگذارترین نقش‌های سینما بود. او در نقش جوانی یاغی با شمایلی ظاهر شد که موردپسند بسیاری از جوانان آن سال‌ها شد و این به‌گونه‌ای بود که فروش موتورسیکلت‌ها در آمریکا رونق گرفت.

دومین همکاری براندو و کازان در فیلم سینمایی «زنده‌باد زاپاتا» بود که برای او دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشنواره کن و بفتا را به همراه داشت. دریافت این دو جایزه معتبر شروعی بر موفقیت این بازیگر در جشنواره‌های مختلف شد تا آنجا که علاوه بر ستایش‌شده‌ترین بازیگر جهان بسیاری از منتقدان وی را بهترین بازیگر تاریخ می‌دانند. پس از «زنده‌باد زاپاتا» مارلون براندو همکاری موفق دیگری نیز با الیا کازان داشت که می‌توان به بازی در فیلم سینمایی «در بارانداز» در سال ۱۹۵۴ اشاره کرد که برای براندو دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را به همراه داشت. پس‌ازاین فیلم بسیاری از منتقدان سینما مارلون براندو را یکی از استعدادهای بزرگ بازیگری دانستند و دریافت جایزه اسکار پایانی بر موفقیت‌های این بازیگر در جشنواره‌های مختلف نبود.

درخشش براندو در فیلم‌هایی چون «دزیره» و «نسل فراری» ادامه داشت تا اینکه فیلم‌هایی چون «شورش در کشتی بونتی» و «سربازهای یک‌چشم» در گیشه و نزد منتقدان با شکست روبرو شدند و دوران طلایی براندو را تا آن زمان به پایان رساندند. بازی درخشان براندو در نقش دون ویتو کورلئونه در فیلم سینمایی «پدرخوانده» به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا او را دوباره به‌روزهای اوجش رساند. شخصیت کورلئونه به دلیل شخصیت‌پردازی دقیق براندو در تاریخ سینما ماندگار شد و برای او اسکاری دیگر را به ارمغان آورد که البته وی برای حمایت از بومیان آمریکا در صنعت فیلم‌سازی این کشور جایزه اسکار بهترین بازیگر را نپذیرفت و برای دریافت این جایزه ساچین لیتل فیدر را همراه با نامه‌ای از طرف خودش به روی صحنه فرستاد. پس‌ازاین موفقیت دوباره براندو، او با درخشش در فیلم «آخرین تانگو در پاریس» ساخته برناردو برتولوچی فیلم‌ساز بزرگ ایتالیایی بار دیگر نام خود را بر سر زبان‌ها انداخت و برای پنجمین بار نامزد جایزه اسکار شد.

براندو برای بازی در فیلم «سوپرمن» باوجوداینکه نقشی نه‌چندان پررنگ را ایفا کرد و برای مدتی کوتاه که در سر صحنه فیلم‌برداری حاضر بود سه میلیون و هفت‌صد هزار دلار دریافت کرد. در سال ۱۹۷۹ برای ایفای نقش سرهنگ کورتز در فیلم «اینک آخرالزمان» هفته‌ای یک‌میلیون دلار دستمزد گرفت. قرار بود او برای آمادگی بازی در این فیلم ورزش کند، لاغر شود و کتاب «قلب تاریکی» نوشته جوزف کنراد (که فیلم اقتباسی آزاد از آن کتاب بود) را بخواند.

اما او با ۱۱۰ کیلو وزن درحالی‌که کتاب را نخوانده بود سر صحنه حاضر شد. پس‌ازاینکه کار براندو در این فیلم به پایان رسید کاپولا از او خواست یک ساعت دیگر سر صحنه بماند تا چند کلوزآپ از او گرفته شود و او برای این‌یک ساعت ۷۵۰۰۰هزار دلار به درخواست خودش دستمزد دریافت کرد و پس‌ازاین فیلم بود که اضافه‌وزن براندو او را از بازی در نقش‌های مهم بازداشت.

براندو برای بازی در «اینک آخرالزمان» پیشنهادانی ارائه داد و بداهه‌پردازی بسیاری سر صحنه داشت و بدون هماهنگی با کارگردان سرخود را تراشید و از نورپردازان و فیلم‌بردار درخواست کرد که تاسی سر او را بیشتر نمایان سازند و جالب اینجا است که کاپولا نیز با هیچ‌یک از کارها و پیشنهادها براندو مخالفت نکرد.

فعالیت‌های اجتماعی براندو در زمینه احقاق حقوق مدنی سیاهان و سرخپوستان، بخش دیگری از شخصیت جذاب و چندبعدی این مرد را رقم می‌زند. ضمن آنکه او با رفتارهای تند و غیرعادی‌اش لقب پسر بد هالیوود را به خود اختصاص داد. او در سال ۱۹۷۳ دندان‌های یک عکاس پاپاراتزی را شکست. خصوصیات اخلاقی غریب براندو، کودکی نامتعارف، زندگی خانوادگی ازهم‌گسیخته و مصیبت بارش، سختگیری‌هایش هنگام حضور سر صحنه فیلم‌های متعدد ازجمله عدم تمایل یا ناتوانی در حفظ دیالوگ‌ها و سرپیچی از فرامین کارگردان‌ها و رفتاری کودکانه، همه و همه می‌توانست کارنامه حرفه‌ای هر بازیگری را نابود سازد؛اما براندو، براندو بود و به‌رغم تمام این خصوصیات منفی، اغلب بازیگرانی که با او کارکرده‌اند، او را از نوابغ مسلم هنر بازیگری می‌دانند. بیشتر همکارانش او را فردی شوخ‌طبع و دوستی خوب معرفی کرده‌اند.

بازی او در فیلم «جزیره دکتر مورو» به‌شدت از سوی منتقدان موردانتقاد قرار گرفت و همچنین توانست جایزه تمشک طلایی را در سال ۱۹۹۶ از آن مارلون براندو کند. براندو که از سوی بسیاری از منتقدان و علاقه‌مندان سینمای بهترین بازیگر تاریخ شناخته می‌شود در سال ۱۹۸۰ اعلام بازنشستگی کرد و پس‌ازآن تنها در نقش‌های کوتاه و مکمل ایفای نقش کرد. این بازیگر توانمند سال ۲۰۰۴ در سن ۸۰ سالگی در لس‌آنجلس آمریکا به دلیلی نامشخص که با اصرارهای عجیب وکیل وی پنهان ماند درگذشت.

هرچند که بعدها از سوی بخش پزشکی دانشگاه UCLA آمریکا علت مرگ وی مشکلات تنفسی ناشی از تصلب بافت‌های ریوی اعلام شد اما  هیچ‌گاه از سوی وکیل وی مورد تأیید قرار نگرفت. علاوه بر این براندو در سال‌های پایانی عمر خود از نارسایی قلبی، بیماری قند و سرطان کبد رنج می‌برد.

فیلم‌ها :
مردان (
۱۹۵۰)، اتوبوسی به نام هوس (۱۹۵۱)، زنده‌باد زاپاتا (۱۹۵۲)، ژولیوس سزار (۱۹۵۳)،وحشی (۱۹۵۴)، دزیره (۱۹۵۴)، در بارانداز (۱۹۵۴)، جوانان و عروسک‌ها (۱۹۵۵)، قهوه‌خانه ماه اوت (۱۹۵۶)،سایانورا (۱۹۵۷)، شیرهای جوان (۱۹۷۵)، نسل فراری (۱۹۶۰)، سربازهای یک‌چشم (۱۹۶۱) ، شورش در کشتی بوتنی (۱۹۶۲)، داستان وقت خواب (۱۹۶۴)، آمریکایی زشت (۱۹۶۲) ، موریتوری (۱۹۶۵)، آپالوزا (۱۹۶۶)،تعقیب (۱۹۶۶)، کنتسی از هنگ‌کنگ (۱۹۶۷) ، انعکاس در چشم طلایی (۱۹۶۷)، کندی (۱۹۶۸)، بسوزان (۱۹۶۸)،شب بعد از حادثه (۱۹۶۸)، شب‌روها (۱۹۷۱)، آخرین تانگو در پاریس (۱۹۷۲)، پدرخوانده (۱۹۷۲) ، میسوری از هم می‌پاشد (۱۹۷۶)، سوپرمن (۱۹۷۸)، اینک آخرالزمان (۱۹۷۹) ، فرمول (۱۹۸۰)، فصل خشک سفید (۱۹۸۹)، نوآموز (۱۹۹۰)، کریستف کلمب (۱۹۹۲)، دون ژوان دمارکو (۱۹۹۴)، جزیره دکتر مورو (۱۹۹۷)، پول بادآورده (۱۹۹۸)، امتیاز (۲۰۰۱)، اینک آخرالزمان، تدوین دوباره (۲۰۰۱).