جدیدترین همکاری «دیابلو کودی» نویسنده و «جیسن رایتمن» کارگردان، نگاهی صادقانه است به واقعیتهای والدین. این فیلم در جشنواره ساندنس ۲۰۱۸ نمایشی خصوصی داشت که البته در زمان اکرانش به نفع فیلم تمام نشد و کنجکاویها پیرامون آن را افزایش نداد.
در اینجا «شارلیز ترون» نقش «مارلو»، مادری بههمریخته را بازی کرده است که با تولد فرزند سومش در آستانه فروپاشی قرار میگیرد؛ اما هدیهای سخاوتمندانه از برادرش (با بازی مارک دوپلاس، کارگردان و بازیگر بزرگ سینمای مستقل ایالاتمتحده) همهچیز را تغییر میدهد. او پیشنهاد پرداخت هزینه یک پرستار شب را میدهد تا مارلو و خانوادهاش بتوانند با شرایط جدید کنار بیایند. اینجاست که «تالی» با بازی «مکنزی دیویس» به لطف همدردی و همدلی بیپایانش، دوباره مارلو و خانوادهاش را جمعوجور میکند.
این فیلم، دنباله طبیعی جهان داستانی نامتعارفی است که کودی و رایتمن ابتدا در سال ۲۰۰۷ با فیلم موفق و تحسینشده «جونو» آن را شکل دادند (که در چهار رشته نامزد جایزه اسکار شد و درنهایت تندیس طلایی بهترین فیلمنامه ارژینال را برنده شد) و در سال ۲۰۱۲ با «بزرگسال جوان» کاوش بیشتری در آن کردند (فیلمی که نامزدی جایزه گلدن گلوب را برای شارلیز ترون به همراه آورد). این سه فیلم بر دوراهیها و نقاط عطف زندگی سه زن مختلف تمرکز دارند؛ و درحالیکه سایر فیلمهای هالیوودی از این چارچوب برای ساخت و روایت داستانهای رستگاریای استفاده میکنند که احساس خوبی را به تماشاگرانشان منتقل میکنند، کودی و رایتمن از همان ابتدا چنین محدودیتهایی را از خود دور کردند. فیلمهای آنها بامزه، عجیب و کاملاً صادقانه است و ما خوششانس هستیم که آنها را داریم و اصلاً مهم نیست که چه کسانی از آنها خوششان نمیآید!
این فیلم دیابو کودی و جیسون رایتمن محصول دورهای است که پرورش کودکان برای والدین به باوری سکولار تبدیلشده است که با جذابیت و انواع باورها کامل میشود. در داستان این فیلم جیسون رایتمن کشمکش میان یک مادر با پرستار کودکش اوج میگیرد.
دیابلو کودی نویسنده و جیسون رایتمن کارگردان پس از ساخت فیلمی احساسی در مورد مادر بودن، اکنون فیلم دیگری با همین مضمون ساختهاند. «جونو» (محصول ۲۰۰۷) آنها در مورد نوجوانی بود که باردار میشود و در برابر سقطجنینی جنین، مخالفت میکند، سپس راضی نمیشود که فرزندش را رها کند تا به فرزندخواندگی پذیرفته شود و با مسائل پیش رو مبارزه میکند. اینجا در فیلم «تالی»، جایگزینی برای این موضوع نمیبینیم. زمانی که فیلم شروع میشود، «مارلو» (با بازی چارلیز ترون) با بچهها بسیار راحت و خوب است، البته هنگام ملاقات با او مشکل میتوان او را بغل کرد، او میگوید: «اکنون سپری شخصی در برابر آغوش گرفتن دارم».
مارلو با «دروو» (با بازی رون لیوینگستون) ازدواجکرده است. او مردی خوشاخلاق و البته کاملاً بیمصرف است. شبهای دروو به قول مارلو اینگونه سپری میشود: «از پلهها بالا میرود، هد ستی روی گوشهایش میگذارد، زامبیها را میکشد و از اتاق بیرون میآید.» آنها دارای دو فرزند هستند؛ «سارا» (لیا فرانکلند) و برادر کوچکترش «جونا» (آشر میلس فالیکا) که کودکی ناآرام و شلوغ است، وقتی هم که مارلو پشت فرمان است، به پشت صندلی راننده میکوبد (چرا مارلو او را آنطرف صندلی نمینشاند؟). مدیر مدرسه هم جونا را شلوغ و پرسروصدا میخواند و میگوید که او شبیه یوکللی (نوعی گیتار) است، آنقدر حواس دیگر دانش آموزان را پرت میکند که شاید بهتر باشد مدرسهاش را تغییر دهد. بههرحال همهچیز بهخوبی فراهم است برای متولد شدن بچه سوم مارلو.
وقتیکه در فیلم «یه مرد لاغر دیگه»، نیک و نورا چارلز صاحب فرزند پسری میشوند، بزرگ کردن کودک بسیار ساده پیش میرود: این زوج کودکشان را در گهوارهای گذاشته و گردنبند مروارید مادرش را کنار میگذارند تا با آن بازی کند و سگ فاکس تریری هم مراقبش باشد و منتظر میمانند تا بچه بهسرعت بزرگ شود، به همین سادگی؛ اما این فیلم در سال ۱۹۳۹ ساخته شد. درحالیکه «تالی» محصول زمان و شرایطی است (البته تنها میتوانست محصول همین زمان باشد) که در آن بزرگ کردن فرزند به باوری سکولار تبدیلشده است که همراه با فداکاری، قوانین غذایی، اختلافات در نحوه تعلیم و انواع عقاید مذهبی گوناگون همراه است. نیازی به گفتن نیست که رایتمن و کودی سرشار از ارتداد هستند و به عقایدشان هم افتخار میکنند. آنها نظرات و عقاید خلاف عرف جامعه را برای افرادی همچون «الیزه» (الاین تان) جاریِ مارلو در نظر گرفتهاند، کسی که وعده غذایی فرزندش را آماده کرده و میگوید که دخترش مشغول برنامهای استعدادیابی است. مارلو میپرسد که استعداد او در چیست؟ الیزه هم جواب میدهد: «پیلاتیس (نوعی سیستم آمادگی جسمانی و روحی)»!
فیلم از کنایه و طعنه فراتر میرود، همانطور که فیلم «بالا در آسمان» (محصول ۲۰۰۹) ساخته رایتمن وارد قلمروی دنیایی از عجایب میشد. وقتیکه مارلو نمیخواهد «میا»، فرزند تازه متولدشدهاش را نگه دارد، بعداً هم هنگامیکه بیرون ماشینی که میا در آن است و گریه میکند ایستاده است و فریاد میزند: «لعنتی»، در این بخش خستگی و کلافه شدن، افسردگی پس از زایمان و یا حتی بیزاری از ادامه زندگی، ادامه و ساخت زندگی جدید چندان به نظر نمیرسد. هنگام صرف شام، مارلو غذایش را روی پیراهنش میریزد و آن را درمیآورد. سارا میپرسد: «مادر بدنت چش شده؟» متحیر و شوکه میشود که بدن مادرش از شکل افتاده است. این صحنه شام، فرهنگی را نشانه میگیرد که آنقدر نامهربان است که از مادرها انتظار دارد شکل و فیزیک قبل از زایمانشان را حفظ کنند، یا باعجله و سرعتی غیرطبیعی به سرکار برگردند. مادرانگی که «تالی» به اشاره دارد نه موهبتی خالص است نه مشکلی موقت و مقطعی.
اما بالاخره کمک از راه میرسد. «کرایگ» (با بازی مارک دوپلاس) برادر ثروتمند مارلو، پیشنهاد یک پرستار کودک میدهد. همچون جنی که از چراغی جادویی بیرون بیاید، «تالی» (با بازی ماکنیس دیویس) ظاهر میشود؛ دختری جوان، آرام، شوخطبع و رها. این هدیه الهی در اواخر روزی طولانی از راه میرسد و قول میدهد که از مارلو نگهداری کند. مارلو میگوید: «فکر میکردم که از بچه نگهداری میکنی»، تالی در جواب میگوید: «الآن، تو خودت واقعاً کودکی هستی». ازاینپس نظم و آرامش بازمیگردد، کیک برای مدرسه بچهها پخته میشود، گل روی میز صبحانه است و مارلو هم راحت میخوابد. تالی شبیه «مری پاپینز»(محصول ۱۹۶۴) است البته بدون رئیس بازی، با این تفاوت که «مری» با صاحبکارش خلوت نمیکرد، کاری که تالی با مارلو انجام میدهد، رازهایشان را باهم در میان میگذارند و از گروه دونفرهشان بدون حضور هیچ مردی لذت میبرند؛ و نهایتاً شرایط بهگونهای پیش میرود که تالی صمیمیت و نزدیکی عجیبی با این خانواده پیدا میکند.