خانه واقع در مرکز فیلم «رما» آنقدر با جزئیات بالایی ترسیمشده است که در پایان فیلم احساس میکنید خودتان هم در آن زندگی کردهاید. قفسههای کتاب، کاناپهها، سایه بانی کثیف و ماشین فورد گلکسی که کمی برای این پارکینگ بزرگ به نظر میرسد، جت تجاری که هرروز صبح از آسمان عبور میکند، فضایی از جهان فیلم را تشکیل میدهند. این خانه مطمئناً خانهای مناسب و راحت برای مکزیکوسیتی سال ۱۹۷۰ است که نمایش دقیقی از حقوق و مزایای بورژواهای تحصیلکرده را نشان میدهد. بااینکه محیط را از زاویه دید خانهداری بومی میبینیم، هیچگاه همچون صحنهای از ظلم و ستم به نظر نمیآید.
«آلفونسو کوارون» نویسندگی، کارگردانی و فیلمبرداری فیلم «رما» را به عهده داشته است، فیلمی که خودش آن را «شخصیترین فیلمش تاکنون» مینامد. معمولاً جملاتی ازایندست به فیلمهایی آرام، با ارتباطهای بین فردی و مبهمی اشاره دارند که فهم آنها نسبتاً مشکل است. فیلم «رما» هم که در جشنواره ونیز اکران شده است از برخی جوانب در این توصیف قرار میگیرد. در فیلم ما حدود یک سال از زندگی «کلئو» را دنبال میکنیم، خدمتکاری خانگی که برای خانوادهٔ یک پزشک کار میکند. بیشتر رخدادها دنبالهدار بوده و بهصورت شهودی اتفاق میافتند. این فیلم، داستانی حماسی و وسیع در مقیاس «بربادرفته» است و نتیجه آنهم فیلمی شده که زمان و مکانی وسیعتر از یک شخصیت خاص را به تصویر کشیده است. در پسزمینه شاهد خروش جنبش دانش آموزان ۱۹۶۸ هستیم، همراه با تخریب و آتشباران و رویاروییهای شخصی با جنبشهای دنیایی وسیعتر، همانطور که در زندگی واقعی رخ میدهد.
«یالیتزا آپاریسیو» که اولین بازیاش است در نقش کلئو ایفای نقش میکند. کلئو خانهداری آرام و مهربان است که در کنار «آدله» (با بازی نانسی گارسیا) همکار و دوست خانهدارش در قسمت مربوط به خدمتکاران در خانه «سینیور آنتونیو» (با بازی فرناندو گردیاگا) زندگی میکند. ظاهراً هر دو زندگی معمولی و روزمرهای را دنبال میکنند، در اطراف چرخ میزنند و از تنشها و حساسیتهای زندگی کارفرماهایشان میکاهند. البته زندگی خودشان را هم دارند. آدله نامزدی به اسم رامون (ژوزه مانوئل گوریرو مندوزا) دارد و کلئو هم با پسرخالهاش فرمین (ژوزه آنتونیو گریرو) مردی اخمو و درشتهیکل وارد رابطه شده است. فرمین یکبار در حضور کلئو، لوله دوش حمام را برمیدارد و برای او حرکات هنرهای رزمی را به نمایش میگذارد که از مربی آمریکاییاش یاد گرفته است، کلئو هم با هیجان و البته کمی هراس او را تماشا میکند. این مسئله مربوط به کمی قبل از وقتی است که کلئو متوجه حامله بودنش میشود. او این مسئله را وقتیکه به تماشای فیلم رفتهاند به فرمین میگوید، برای دستشویی بیرون میرود و بازنمیگردد.
آنها دوباره همدیگر را در موقعیتهایی نفسگیر و غافلگیرکننده ملاقات میکنند. در این فاصله، زندگی کلئو و حاملگیاش را دنبال میکنیم و همچنین تلاشهای «ترسا» همسر آنتونیو که سعی دارد راهی پیدا کند که اگر آنتونیو او و چهار کودک را رها کرد باید چکار کنند. آنها را با گردش و سفر مشغول میکند، درصحنهای آنها را برای جشن سال نو به عمارت باشکوه دوستان ثروتمندش میبرد که این خانوادهها در جنگل وقتشان را با تیراندازی سپری میکنند و به آهنگ «جیزز کرایست سوپراستار» گوش میدهند. ضیافت بسیار پر جنبوجوشی است، لامپهای کریسمس و آتشبازی، سگها و بچههایی که در محیط بازی گوشی میکنند و میدوند که نهایتاً به فاجعه و مصیبتی ختم میشود.
چند مورد دیگر از این مصیبتها در «رما» اتفاق میافتد که ازنظر فنی بسیار شگفتانگیز هستند. حس و درک کاورون از عمق و حرکات پانورامایی به اوج خود رسیده و بسیار حیرتانگیز است. دوربین او با گامهایی آهسته و روی ریل در اطراف پرسه میزند و هر چیزی از محیط را به نمایش میگذارد، چه هیجان سادگی کلئو و آدله وقتی در خیابانهای شلوغ مکزیکوسیتی میدوند و به دیدار دوستهایشان میروند یا تنشهای موجود در تظاهرات دانشآموزی.
فیلم با پاسخهایی برای کلئو و ترسا یا برای کشورشان به پایان میرسد. نیروی سرکوب از جانب مردها در زندگیشان، آنها را زخمی کرده است. ترسا، کلئو را دارد که از دردهایش بکاهد اما کلئو چه کسی را دارد؟ کاورون هیچوقت به دنبال رسیدن به نمایش دقیق و واضحی از عشق و رابطه پیچیده آنها نیست. البته این خود یکی از دلایلی است که «رما» چنین تأثیر عمیق و ماندگاری بهجا میگذارد.
امیلی یوشیدا، Vulture
زنان خاموش، مردان بازیگوش
حسین معززی نیا
یک: فیلم جدید آلفونسو کوارون شیر طلای ونیز را برده، تحسین بسیاری از منتقدان را برانگیخته، در فهرست فیلمهای برتر محافل مختلف قرارگرفته و حتماً جوایز مهمی در گلدنگلوب و اسکار هم دریافت خواهد کرد. کوارون در کنار دو رفیق دیگرش (ایناریتو و دلتورو) از مبتکرترین و محترمترین سینماگران سالهای اخیر است و اغلب فیلمهای این سه نفر برای خیلیها دیدنی و ستایش برانگیز بوده. من هم وقتی در جشنوارهٔ تورنتو به تماشای فیلم کوارون رفتم، با خوشبینی فراوان و اطمینانی تقریباً قطعی به اینکه بهترین فیلم سال را تماشا خواهم کرد وارد سالن شدم.
دو: «رما» با مکث طولانی روی یک تصویر نامتعارف شروع میشود: بازتابی از راهپله آهنی خانه و هواپیمایی را که از آسمان میگذرد داخل آبی میبینیم که کف راهرو جمع شده و کسی مشغول شستشوی آن راهروست که با مدفوع سگ کثیف شده؛ روزمرگی. کار تکراری سگ، کارهای تکراری خدمتکار و عبور تکراری هواپیما: مردم مشغول زندگیاند. دوربین به بالا حرکت میکند تا در ورودی خانه را ببینیم. همه فیلم در میان این قاب غیرعادی و قرینه پایانیاش روایت میشود. در پایان فیلم، دوربین سوی دیگر خانه را نشان میدهد تا این بار خود راهپله را ببینیم و تصویری رو به بالا: کلئو از آن پلهها بالا میرود. بازهم مشغول شستوشوست. این بار لباسها را میبرد بالا تا پهن کند و بازهم هواپیماست که میگذرد. فیلم قرار است همین تکرارها را روایت کند و البته به سبک همان قاببندی نامتعارف ابتدایی، «واقعیت» را درون قاب موردنظر خودش میگنجاند.
سه: «رما» یک سال از زندگی یک دختر خدمتکار معمولی در گوشهای از شهر مکزیکوسیتی در سال ۱۹۷۰ را نمایش میدهد؛ دختری به نام کلئو که پیشخدمت یک خانواده طبقه متوسط است. در ابتدا، فاصله آشکاری میان او و آن خانواده وجود دارد؛ او فرمانبر است و آنها فرمانده؛ اما حوادثی باعث میشود اشتراکاتی میان او و خانم خانه به وجود بیاید که ناچارشان میکند درباره مسائل مبنایی زندگیشان تصمیمهایی بگیرند. فیلم تلاش میکند با فیلمبرداری سیاهوسفید، ریتمی آرام و مکث بسیار روی روزمرگی، رئالیسم مفرط را جایگزین درامی پرحادثه کند، اما همزمان، حضور دوربین با حرکتهای خودنمایانهاش، زیباییشناسی معینی را برای دنبال کردن این روزمرگی پیشنهاد میکند.
کوارون که علاوه بر کارگردانی و نویسندگی، مدیریت فیلمبرداری را هم بر عهده دارد، با قابهایی مؤکد میخواهد رویه «رئال» موقعیتها را به تأکیداتی نمادین تبدیل کند؛ ابزارهای روزمره از تفنگ اسباببازی، اتومبیل و هواپیما تا اسباب و لوازم دیگر زندگی به اشیایی سمبولیک تبدیل میشوند که همزمان کارکردهای دوگانهای در ساختار اثر دارند. کوارون تصمیم دارد ازیکطرف، مقطعی تاریخی از وقایع شهری را که در آن بزرگشده با دقت به ما نشان دهد (آنچه میبینیم خاطره نگاری او از شرایط کودکی خودش هم محسوب میشود)، از طرف دیگر، زاویه دید مشخصی را پیگیری کند که در انتها قرار است به ما گوشزد کند وسط اینهمه هیاهو، در دنیایی که مردها، مشغول نمایش مردانگیشان در قالب ورزشهای رزمی، سیاستبازی، تظاهرات، سرکوب و انقلاباند، زنهایی که اهمیت ندارند، همانها که نامشان توسط مورخان ثبت نمیشود، فریبخورده و رهاشده، مشغول بزرگ کردن بچهها و تحویل دادن نسل بعدی همین مردها به دنیای آیندهاند؛ و چه غمبار است سرنوشت زن که چه خدمتکاری تهیدست باشد و چه صاحب آن خانهٔ درندشت، عاقبتش تنهایی و رهاشدگی است.
چهار: فیلم در اجرا باشکوه است. تماشایش روی پرده بزرگ و داخل سالن سینما لذتبخش است، نهفقط به دلیل قابهای دیدنیاش، بلکه به خاطر سکوت و دقتی که در طراحی صوتی فیلم انجامشده و جایگزینی صداهای زندگی روزمره بهجای موسیقی. صداهایی که بهدقت انتخابشدهاند، همچون تصاویری که بهدقت طراحیشدهاند؛ اما مشکل از جایی آغاز میشود که این دقت در چیدن، این تمرکز روی انتخابها، به ضد خودش تبدیل میشود. بهتدریج، چیده شدگی فیلم بیرون میزند و خودنمایی میکند. از نیمه به بعد، دیگر فیلمساز پشت شخصیتها پنهان نیست، بلکه دائم عرضاندام میکند. نتیجه این میشود که شروع میکنیم به فاصله گرفتن از شخصیتها و میبینیم که فیلمساز علاقه ندارد از روایت به ایده برسد. نمیخواهد از واکنشهای شخصیتها به تم برسد. آن رویه رئال کمکم ناپدید میشود و میبینیم تنها دلیل انتخاب این مقطع از تاریخ مکزیکوسیتی تأکید بر ایدههایی است که بالاتر مرور کردیم؛ بنابراین، همهچیز بهدقت «چیده» میشود تا مضمون اصلی مؤکد شود. ابتدا دو زن اصلی داستان، دو مسیر، دو جایگاه جدا دارند تا برسیم به یک صحنه نوشتهشده برای اینکه هر دو متوجه تنها ماندنشان بشوند و درست همان موقع که یکی دارد درباره رفتن شوهرش شکوه میکند دیگری به او خبر بدهد از مردی که رهایش کرده باردار است. دو مردی که یکیشان مردانگیاش را صرف پارک کردن اتومبیلی بزرگ در پارکینگی کوچک میکند و آن دیگری صرف کسب مهارت در هنرهای رزمی و حرکاتش با چوب، آنهم برهنه قبل از همخوابگی؛ اما این کلئو، دخترک خدمتکار است که با اینکه در دنیای مردها اصلاً دیده نمیشود، به چشم کسی نمیآید، توانایی دارد حرکت دشواری را که «استاد» انجام میدهد تکرار کند. حرکتی که ازنظر استاد، ثابت میکند ذهن و جسم کلئو در هماهنگی مطلق به سر میبرد؛ یعنی همان خصوصیتی که لازمهٔ «مادر» بودن است؛ یک «بستر» مناسب برای پرورش همان مردانی که فقط خودنمایی و سرکشی بلدند.
فیلمساز با فرم بصریاش این ایده را احاطه کرده و در قدم بعد، شخصیتهایش را وارد دنیای فیلمش کرده. به همین دلیل شخصیتها کارهایی میکنند که قرار است فرم موردنظر فیلمساز را کامل کنند. حیات مستقل ندارند. دو زن داستان در شرایطی قرینه قرار میگیرند تا خانم خانه بگوید: «ما زنها همیشه تنهاییم» و مردهای قصه هم با معشوقهشان میروند سینما، هرچند جایگاه اجتماعیشان کاملاً متفاوت باشد.
پنج: بله، گفتم که اجرا فوقالعاده است. کارگردانی چند سکانس از فیلم خیرهکننده است و حرکت دوربینها و میزانسن دقیقی که در پلان سکانسها اجراشده مبهوتکننده؛ اما مشکل فیلمی که به این شدت چیده شده، این است که دقیقاً در همان لحظه که باید تأثیر بگذارد، خودش را خفه میکند. چون از ابتدا، ایده یکقدم از فرم جلوتر است. برای نمونه، به سکانسی که کلئو همراه مادربزرگ برای خرید تخت بچه به فروشگاه لوازم بچه رفتهاند دقت کنید: دوربین درحرکتی بدون قطع، از داخل فروشگاه بهسوی خیابان میچرخد تا حرکت دانشجوهای معترض را ببینیم؛ تصویری است تکاندهنده. همجواری بصری دو موقعیتی که از ابتدا در فیلم طراحیشده؛ اما حالا برای اینکه «ایده» به ثمر بنشیند، وسط اینهمه آدم، ناگهان سروکله پدر بچه داخل فروشگاه پیدا میشود، دقیقاً جلوی کلئو سبز میشود، اسلحهاش را بهسوی او نشانه میرود تا به شکلی استعاری باعث مرگ کودکشان شود. اینهمه زحمت برای اجرای چنین صحنه دشواری درنهایت خرج این تقابل باورنکردنی و چیده شده میشود که ما به این توجه کنیم مردها با این آشوبی که به راه انداختهاند زنان و بچهها را به نابودی میکشانند، اما آنها بازهم صبورانه و خاموش، نسل بعد را پرورش میدهند. تقابلی بهکلی غیرقابلباور در فیلمی که قرار است موقعیتی تاریخی را با لحنی باورپذیر روایت کند. در این لحظه فقط در صورتی ممکن است تحت تأثیر قرار بگیریم که کاملاً فراموش کنیم چند سکانس قبلتر، فیلمساز، کلئو را راهی حاشیه شهر کرده بود تا بهسختی، پدر کودکش را در گوشهای پرت پیدا کند. اینکه حالا او دقیقاً جلوی دختر قرار بگیرد و اسلحه به سویش بگیرد تا کیسه آبش پاره شود، واقعهای در تداوم منطق رئال فیلم نیست بلکه موقعیتی است که فیلمساز لازم دارد تا ایدهاش را شکل دهد: شلیک خاموش پدر به کودک به دنیا نیامدهاش.
شش: این رویکرد فیلمساز، در مهمترین سکانس فیلم، همانجا کهتم مرکزی قرار است با مهمترین عمل قهرمان داستان مؤکد شود، فیلم را دچار مشکلی مبناییتر میکند: بچهها رفتهاند توی آب و دارند بازیهای خطرناکی میکنند. میدانیم کلئو شنا بلد نیست و نمیتواند آنها را نجات دهد؛ اما دوربین در نمایی بدون قطع، کلئو را همراهی میکند درحالیکه پرتو آفتاب در آنسو، قرینهای است برای همان سکانس تمرین استاد، برای نمایش غلبه ذهن کلئو، بیدار شدن توانایی مادرانهٔ او تا بر ناتوانی جسمیاش غلبه کند و با اینکه بلد نیست شنا کند، برود در دل موجها و بچهها را «نجات» دهد. نجاتی که ما هرگز نمیبینیم و فقط دربارهاش میشنویم. بچهها به مادرشان میگویند کلئو ما را نجات داد.
شکاف ایده و اجرا در مهمترین لحظه فیلم به اوج میرسد: فیلمساز یک فعلوانفعال فیزیکی که اسمش نجات آدمها از غرق شدن باشد به ما نشان نمیدهد، در عوض دیالوگهایی توی دهان شخصیتهایش میگذارد تا چند بار تکرار کنند کلئو ما را نجات داد. درخطر قرار گرفتن بچهها را هم نمیبینیم. چون فیلمساز بیش از آنکه نمایش باورپذیر این موقعیت خطرناک برایش مهم باشد درگیر حفظ تابش پرتو خورشید در پشت بازیگر است تا موفق شود ایماژ موردعلاقهاش را در یک پلان بدون قطع بسازد. خیلی هم عالی، اما تماشاگر فقط در صورتی میتواند کار دشوار او را تحسین کند که یادش رفته باشد دارد ایده را تماشا میکند نه حادثه را. ما نمیتوانیم تجربهمان از زندگی واقعی را تعطیل کنیم و نبینیم کنش نهایی کلئو در این سکانس از جنس زندگی نیست. او تقریباً هیچ کاری نمیکند. فقط میرود وسط آب، خودش را خیس میکند و برمیگردد. چون باید حرکتش را بهعنوان بازیگر درست انجام دهد تا حرکت دوربین سختی که فیلمساز طراحی کرده درست ثبت شود. بازیگرها حالا دیگر فقط بازیگرند و بهدقت مشغول ارتکاب اعمالیاند که فیلمساز توصیه کرده. نتیجه اینکه ما از درون دنیایی که فیلم شکل داده بیرون میآییم و عوامل فنی پشت دوربین را میبینیم که دارند زجر میکشند تا پلان سکانسی باشکوه بگیرند. فیلمساز ترجیح میدهد قطع نکند و نمای نزدیک نگیرد، در عوض قرینهسازی بصریاش را کامل کند.
هفت: میدانم خیلیها به این روش فیلمسازی میگویند «شاعرانه» و فیلم را دقیقاً بابت همین چیزهایی که ازنظر من متقلبانه است ستایش میکنند، خصوصاً که از جهت مضمونی هم رما فیلمی است که میتواند تقدیم شود به همه زنهای ستمکشیده تاریخ که مردها و مردانگی متظاهرانهشان را تحمل کردهاند. مردهایی که از خردسالی تا کهنسالی با اسباببازیهای مختلفشان فقط مشغول جلوهگریاند و نمایش رجولیت. این فیلمی است که هواداران جنبش «می تو» را هم عمیقاً خرسند خواهد کرد. سلیقه غالب این است که فیلمی را تحسین کنیم که تلاش بسیاری صرف دو نمای قرینه پیچیده ابتدا و انتهایش شده تا ایماژی بهیادماندنی بسازد اما برایش اهمیتی ندارد شخصیتهایش حیاتی مستقل از حرفهای مهم فیلمساز پیدا میکنند یا نه.
دو زن قصه اساساً برای ما به انسان تبدیل نمیشوند، بلکه مهرههاییاند در نظام طراحیشده فیلمساز تا بتواند ایدههایش را منتقل کند. آدمهای فیلم را بهسختی میشود لمس کرد و کنارشان قرار گرفت. فقط میشود شرایطشان را باعقل تحلیل کرد، آنهم عقلی که قواعد مد روز در تحسین اثر هنری «متعهد» را به رسمیت شناخته و این تعهد، آخر سال هم جایزهاش را از دست همان کسانی میگیرد که برای فیلمی درباره مظلومیت تاریخی زنان هورا میکشند.
هشت: «رما» میتواند قاطعانه تحسین شود اگر یکلحظه در میانه قدرتنمایی تکنیکی فیلمساز مکث نکنید و از خودتان نپرسید در سینما، اینکه یک نمای طولانی و بدون قطع خیرهکننده بگیری مهمتر است یا اینکه همان موقعیت را متواضعانه اما متقاعدکننده بسازی؟ در سینما، این مهم است که اینهمه تقلا کنی برای ساختن ایماژهای شاعرانه، یا اینکه نوری بتابانی بر همین زندگی عادی از زاویهای که ندیدهایم و نفهمیدهایم؟ کار هنرمند این است که ابتدا بنشیند تصمیم بگیرد چه میخواهد بگوید و بعد قطعههایی از زندگی را بچیند کنار هم تا عقایدش را شرح دهد، یا اینکه زندگی را جوری دوبارهسازی کند که ما باورش کنیم و بعد، بدون اینکه حواسمان باشد، به نقطهای که او میخواهد خیره شویم و با خودمان بگوییم عجب، زندگی چنین چیزی است و ما نمیدانستیم؟
سینمای مکزیک از دیوار ترامپ میگذرد
تایم و نیویورکتایمز: «رما» برترین فیلم سال 2018
ترجمه: آرش نهاوندی
بهرغم آنکه طرح پیشنهادی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا مبنی بر ساخت دیوار میان مرز مکزیک و آمریکا تا حد زیادی میان مردم این 2 کشور فاصله انداخته و مهاجرت مکزیکیها به ایالاتمتحده را با موانع جدیدی مواجه کرده است اما حضور قوی سینمای مکزیک در مراسم اسکار این فاصله را کم کرده، حتی این احتمال وجود دارد که در سال 2019 به دلیل حساسیتهایی که طرح دیوار در افکار عمومی آمریکا برانگیخته منتقدان سینمای مخالف دولت ترامپ فیلمی از کشور مکزیک را بهعنوان بهترین فیلم خارجی سینمای مکزیک انتخاب کنند. سینمای مکزیک با کسب جوایز اسکار، شیرها، نخلها و خرسهای طلایی از معتبرترین جشنوارههای سینمایی در سال 2018 راه خود را به سمت صدر جدول سینمای جهان بازکرده است.
«رما» میتازد!
فیلم «رما» اما ازجمله فیلمهایی است که در عصر رنسانس سینمای مکزیک موردتوجه قرارگرفته است. «رما» ساخته آلفونسو کوارون، کارگردان مشهور مکزیکی را بسیاری از منتقدان بخت اول کسب جایزه بهترین فیلم خارجی اسکار 2019 دانستهاند. این فیلم در شرایطی در فهرست بهترین فیلمهای خارجی اسکار قرارگرفته است که در 30 اوت 2018 برای نخستین بار در جشنواره ونیز به نمایش درآمده و موفق به کسب جایزه شیر طلایی جشنواره ونیز نیز شده بود. «یالیتزا آپاریسیو» و «مارینا د تاویرا» در این فیلم به ایفای نقش میپردازند. فیلم «رما» ساخته آلفونسو کوارون نیز از فیلمهایی است که مانند ساخته دیگر کوارون به نام «جاذبه» ازنظر تصویری و بصری فیلمی قوی توصیفشده است. آلفونسو کوارون خود نویسنده این فیلم است و برای نگارش فیلمنامه «رما» از کودکیهای خود الهام گرفته است. به گفته کوارون، این شخصیترین فیلمی است که تاکنون ساخته است.
حمایت منتقدان
منتقدان پس از دیدن این فیلم آن را «به طرز دردناکی زیبا و پرجاذبه دانستهاند». همچنین فیلم «رما» توسط مجله تایم و حلقه منتقدان فیلم روزنامه نیویورکتایمز بهعنوان بهترین فیلم سال 2018 برگزیده شد. انجمن منتقدان آمریکا نیز «رما» را در زمره 10 فیلم برتر سال 2018 قرار داده است. این فیلم همچنین در رشتههای بهترین فیلم خارجی، بهترین کارگردان و بهترین فیلمنامه نامزد حضور در هفتاد و ششمین مراسم جوایز گلدنگلوب شده است.
کوارون، سازنده «رما» ازجمله مطرحترین کارگردانان سینمای مکزیک است. کوارون تاکنون چندین فیلم در هالیوود ساخته است. «جاذبه» برای او 7 اسکار در سال 2014 به ارمغان آورد. او برای نخستین بار با فیلم «و همینطور تو مامان» در عرصه سینما به شهرت رسید. سایت روتن تومیتوز که با توجه به نظر منتقدان برای مطرحترین فیلمهای ساختهشده در هرسال امتیازی در نظر میگیرد، بر پایه نظر 284 نفر از منتقدان سینمایی به فیلم «رما» 96 درصد امتیاز داده است که امتیاز بسیار بالایی محسوب میشود و نشانگر آن است که ازنظر اکثریت منتقدان فیلم «رما»، فیلمی عالی و خوشساخت بوده است. درمجموع نظر منتقدان سایت روتن تومیتوز اینطور جمعبندی شده است: «آلفونسو کوارون، نویسنده و کارگردان فیلم «رما» با تسلطی کامل بر ابزار بصری احاطه دارد. او همچنین توانسته است قویترین داستان شخصی دوران کاری خود را در فیلم رم روایت کند. فیلم رم از سوی سایت متاکریتیک توانسته با استناد به نظر 50 منتقد، از 100 امتیاز 96 امتیاز کسب کند. رم ازنظر منتقدان سایت متاکریتیک فیلمی است که ازنظر جهانی قابلستایش است.»
سده 21 و آغاز رنسانس سینمای مکزیک
کارگردانان، فیلمنامهنویسان و بازیگران مکزیکی طی 18 سالی که از قرن بیست و یکم میگذرد توانستهاند نامی برای خود در عرصه سینما در سراسر دنیا کسب کنند. آنها بهطورمعمول به مهمترین جشنوارههای سینمای جهان دعوتشده و موفق به کسب جوایز رنگارنگی از این فستیوالها میشوند. رنسانس سینمای مکزیک در دهه 1990 با حرکتی موسوم به «سینمای مکزیک» یا «سینمای جدید مکزیک» آغاز شد. در آن سالها که تازه این حرکت شروعشده بود سینمای مکزیک همچنان در حاشیه قرار داشت و حتی در باکس آفیس این کشور هم فیلمهای ساخت داخل کمتر با اقبال مواجه میشدند. تعداد اندکی فیلم از سینمای این کشور در فستیوالهای جهانی در دهه 1990 حضور مییافتند اما این روند بهصورت کاملاً محسوسی با ورق خوردن قرن گذشته و ورود به سده جدید تغییر کرد.
ستارههای درخشان آسمان سینمای مکزیک
آلخاندرو گونزالس ایناریتو، کارگردان، نویسنده و تهیهکنندهای مکزیکی است که در سال 1963 متولدشده و یکی از مطرحترین نامها در رنسانس سینمای مکزیک محسوب میشود. در سالهای 2015 و 2016 او توانسته بود با فیلمهای «مرد پرنده» و «رونانت» که این آخری نوعی فیلم -زندگینامه در ژانر وسترن بود- اسکارها و تعداد زیادی جوایز دیگر را کسب کند. نخستین فیلم موفقیتآمیز ایناریتو در عرصه جهانی فیلم «عشقهای سگی» بود. «گیرمو دل تورو» اما کارگردان معاصر مکزیکی است که در کنار ایناریتو و کوارون خوش درخشیده است. او توانست در سال 2018 با فیلم «شکل آب» تعداد زیادی جوایز اسکار کسب کند.
منبع: همشهری
گزیدهای از آرا نویسندگان و منتقدان سینما درباره فیلم «رما»
جو مورگنسترن (والاستریت ژورنال)
هیچ راه دیگری وجود ندارد که بتوان بهتر از این، این موضوع را بیان کرد: فیلم «رما»، یکی از بهترین و یکی از تکاندهندهترین آثار سینماییای است که من تا امروز دیدهام.
دانا استیونز (اسلیت)
میتوان گفت که فیلم «رما» یک اثر هیپنوتیزم کننده، فوقالعاده احساسی، تکاندهنده و بهشدت عالی است؛ ویژگیهایی که زمانی که یک اثر سینمایی به روی پرده سینماها میرود، باید آنها را در خود داشته باشد.
توماریک لافلی «تایم اوت»
یک اثر سینمایی فوقالعاده شاهکار که دارای بافتهای غنیای درون خود است. فیلم «رما» را میتوان خالصترین و انسانیترین اثر سینمایی دانست.
رابین کالین (تلگراف)
اینگونه احساس میشود که هرکدام از صحنههای این فیلم، مملو از جزئیاتی واضح و شفاف است؛ جزئیاتی از تجدید یک خاطره بسیار مهم یا تکرار شدن یک رؤیای خاص.
رافائل موتامایور آگویتن (آی جیان)
بررسی تحولات سیاسی، اختلافات طبقاتی و همچنین نابرابریهای جنسی باعث میشود که این اثر، تبدیل به یک فیلم خیلی مهم شود؛ اما در حقیقت، ازآنجاییکه این اثر یک داستان شخصی را برای مخاطب بیان میکند، باعث میشود که ازنظر احساسی و جذابیت، در سطح فوقالعاده بالایی قرار داشته باشد. فیلمبرداری استادانه این فیلم توسط یک کارگردان کهنهکار انجامشده است؛ کارگردانی که درنهایت توانست شاهکار سینمایی خود را تولید کند.
سارا استوارت (نیویورک پست)
فیلم «رما» اثری محسوب میشود که دوستداران فیلم را به چالشهایی میکشد؛ کاری که یک فیلم دنیای سینمایی مارول یا یک اثر کمدی-رمانتیک این کار را انجام نمیدهد. به همین دلیل، میتوان گفت که این اثر کاملاً ارزش صرف کردن زمان و آن تمرکز لازم را دارد تا شما اثر هنری بسیار زیبای ساختهشده توسط آلفونسو کوارون را تماشا کنید.
سارا کوچراک (کانسیکوئنس آو ساوند)
فیلم «رما» هم ازلحاظ بصری و هم ازلحاظ احساسی، بسیار جذاب، درگیر کننده، پر آبوتاب و بهشدت خودمانی است.
تاوَن گلیربمن (ورایتی)
«رما» صرفاً تنها یک فیلم سینمایی نیست؛ بلکه یک دیدگاه و یک بازی با خاطرات است. ویژگیهای بسیار خوبی درباره این فیلم وجود دارد اما بااینحال، من بازهم فکر میکنم که این اثر فاصلهٔ زیادی با یک شاهکار دارد.
راجر مور (مووی نیشن)
فیلم «رما» بسیار هنرمندانه و زیبا ساختهشده است، اما تا حدی به این صورت است که انگار شما روی یک مبل نشستهاید و آلبوم عکسهای خانوادگی آلفونسو کوارون را ورق میزنید. اصلاً یکلحظه یا یک تصویر خاص روایت و توضیح داده نمیشود.
بیشتر عاشق سینما هستم تا مؤلف
گفتوگوی گاردین با آلفونسو کوارون، کارگردان «رما»
«رُما» فیلم آلفونسو کوارون کارگردان مکزیکی که داستان زندگی خدمتکار خانوادگیشان در دوران بچگی خود کوارون را روایت میکند، بهتازگی از سوی گاردین بهعنوان بهترین فیلم سال ۲۰۱۸ انتخابشده است. کوارون درباره ساخت این فیلم شخصی توضیحاتی به گاردین داده که بخشی از آن را ازنظر میگذرانیم؛
تبریک آلفونسو، «رُما» فیلم شماره یک ما در سال ۲۰۱۸ انتخاب شد، این انتخاب چه حسی به شما میدهد؟
خارقالعاده است، از سوی گاردین برگزیده شدن بسیار عالی است. بسیار خوشحالکننده است.
«رُما» را چگونه توصیف میکنید؟
یک سال از زندگی یک خانواده و یک کشور. برای من توصیف این فیلم همیشه دشوار بوده است. فیلم فرایندی از زندگی کاراکتر کلئو (خدمتکار زن خانواده) را دنبال میکند و از این طریق به بررسی دردها و آسیبهای کلئو میپردازد. البته متوجه شدم که من در این دردهایی که نشان دادم با بسیاری از مردم مکزیک سهیم هستم و اینکه متوجه شدم که این دردها متعلق به بشریت هستند.
«رُما» یک نامه عاشقانه به لیبو خدمتکار خانوادگیتان است. او خودش درباره آنچه فکری میکند؟
او ۲ یا ۳ بار این فیلم را دیده است و خیلی آن را دوست دارد و با آن بسیار گریه کرده است. نکته زیبا اینجاست که او برای خودش و اتفاقاتی که از سر گذرانده بود گریه نمیکرد بلکه او بیشتر نگران وضعیت بچهها بود و برای آنها اشک میریخت، او روی دردهای خودش متمرکز نیست.
پدر و مادرتان شخصیتهای بارزی در فیلم «رُما» هستند، آیا آنها فیلم را دیدهاند؟
نه، پدرم سه سال پیش از دنیا رفت و مادرم نیز اویل امسال درگذشت. البته برشی از فیلم را به مادرم نشان دادم آن زمان که معلوم بود به پایان کارش نزدیک شده است.
روشی که شما دوران شگفتانگیز بچگی را ثبت کردهاید مرا یاد کارگردانانی چون ویکتور اریس و استیون اسپیلبرگ میاندازد، آیا تحت تأثیر آنها بودهاید؟
آنها در DNA من قرار دارند، فیلمسازانی که این حس کودکانه را دارند. اسپیلبرگ تأثیر بزرگی بر نسل من گذاشته است، عاشقش هستم. فیلم «روح کندوی عسل» اریس نیز شاهکار است، یکی از آن فیلمهای بزرگ در مورد بچههاست. گی یرمو دل تورو از طرفداران سرسخت آن فیلم است.
سکانسی در «رُما» وجود دارد که در آن پدر، اتومبیلش را در گاراژ پارک میکند و بچهها با حیرت به آن نگاه میکنند این صحنه مرا یاد فرودشی ناشناس پرنده در «برخورد نزدیک از نوع سوم» اسپیلبرگ میاندازد، آیا این شباهت عمدی بود؟
بامزه است، من هرگز به آن فکر نکرده بودم، اما میتوانم آن را ببینم. درواقع این صحنه که گفتید با الهام از «۲۰۰۱ یک اودیسه فضایی» کوبریک ساختهشده است.
آیا واقعیت دارد از پیدا کردن شخصیت کلئو که شایسته و مناسب این نقش باشد ناامید شده بودید؟
بله، ما تقریباً یک سال در حال انتخاب گروه بازیگری بودیم و من نمیتوانستم شخص مناسب را پیدا کنم. زنانی را که شبیه لیبو (خدمتکار خانوادگی کوارون) بودند ملاقات کردم اما آنها احساس او را نداشتند. یا برخی اوقات برعکس، زنانی که احساساتشان شبیه لیبو بود اما شباهت ظاهری به او نداشتند، خیلی خوششانس بودم که یالیتزا آپاریچیو را دیدم. اوایل خیلی نگران بودم چون یالیتزا علاقهمند نبود اما دو هفته گذشت تا او موافقت کرد نقش را بازی کند.
چقدر اهمیت داشت که ایفاگر نقش کلئو یک بازیگر حرفهای نباشد؟
اهمیتی نمیدادم که او حرفهای باشد یا نه، من فقط میخواستم او شبیه آنچه میخواستم باشد.
در خودداری کردن از دادن فیلمنامه کامل به بازیگران آیا تحت تأثیر کن لوچ هستید؟
نگاه کنید شما درباره لوچ، اسپیلبرگ و اریس صحبت کردید. همه این آدمها در DNA من هستند. این اولین فیلمی است که من تلاش کردم آن را بدون هیچ حسی از تأثیرپذیری بسازم و اولین فیلمی است که در آن من آگاهانه سعی کردم به کسی ادای احترام نکنم؛ بنابراین اگر صحنهای میگرفتم که مرا یاد فیلم دیگری میانداخت آن را تغییر میدادم. یوجنیو کابایرو طراح صحنه فیلم چندین بار از من میپرسید «چرا این نما را تغییر دادی؟ آن صحنه خیلی زیبا بود.» و من میگفتم «بله زیباست چونکه مال من نیست.» و وقتی نمای جدید میگرفتیم او میگفت «اما این خستهکننده است» و من میگفتم «بله خستهکننده است، اما مال من است.» درنهایت فرار از آنچه شما هستید واقعاً غیرممکن است و من کسی هستم که تحت تأثیر دیگر فیلمسازها هستم، احتمالاً من بیشتر یک عشق سینما هستم تا یک مؤلف.
در «رُما» یکی از پسرها فکر میکند که زندگیای پیشازاین زندگی داشته است، آیا آن پسر خودتان هستید؟
نه، برادر کوچکترم است، او همیشه میگفت: «وقتی من پیر بودم»، اگر بخواهید بدانید من کدامیک از آن پسرها بودم باید بگویم آن پسری که برای فالگوش ایستادن از مادر سیلی میخورد من هستم.
آیا ناراحت هستید که نتفلیکس فیلم را بهصورت محدود در سینماها اکران کرده است؟
قطعاً آرزو میکردم فیلم در سالنهای بیشتری به نمایش درمیآمد. من معتقدم که بهترین مکان برای نمایش یک فیلم سینماست، بهخصوص فیلمی شبیه «رُما». در ایتالیا و لهستان ما در حال نمایش فیلم در ۶۰ سینما هستیم اما ناراحتکننده است که در بریتانیا سینماهای زیادی برای نمایش فیلم اختصاص داده نشده است.
رما Roma
نویسنده و کارگردان: آلفونسو کوارون. بازیگران: مارینا دتاویر، مارکو گراف، یالیتزا آپاریسیو، دنیلا دمسا
سال: ۲۰۱۸
تیزر فیلم فیلم «رما» ساخته آلفونسو کوارون 2018
کد اسکریپیت
<div id="88754504583"><script type="text/J-avaScript" src="https://www.aparat.com/embed/loH9s?data[rnddiv]=88754504583&data[responsive]=yes"></script></div>
کد آی فریم
<style>.h_iframe-aparat_embed_frame{position:relative;}.h_iframe-aparat_embed_frame .ratio{display:block;width:100%;height:auto;}.h_iframe-aparat_embed_frame iframe{position:absolute;top:0;left:0;width:100%;height:100%;}</style><div class="h_iframe-aparat_embed_frame"><span style="display: block;padding-top: 57%"></span><iframe src="https://www.aparat.com/video/video/embed/videohash/loH9s/vt/frame" title="فیلم «رما» ساخته آلفونسو کوارون 2018" allowFullScreen="true" webkitallowfullscreen="true" mozallowfullscreen="true"></iframe></div>
کد amp
<script async custom-element="amp-iframe" src="https://cdn.ampproject.org/v0/amp-iframe-0.1.js"></script>