شهرام خرازیها/منتقد سینما و تئاتر
مصطفی سیاری در اولین ساخته سینماییاش، «همچنان که میمردم»، از مرگ میگوید. فیلم داستان سفر شبه اسطورهای چهار فرزند یک خانواده است که میخواهند جنازه پدر خود را پس از فوت به مکانی دوردست ببرند. سیاری عامدانه از تأکید بر اوج و فرودهای دراماتیک مکرر پرهیز نموده است تا تماشاگر از لابهلای دیالوگها و از بطن چالشهایی که بین فرزندان درمیگیرد به گذشته تباه پدر خانواده پی ببرد.
در فضای بسیار چرک، دلمرده و خلوت فیلم، رخدادهای تلخ گذشته آرامآرام شکل میگیرند. سیاری با عدم جانبداری از سیما و کسوت مقدس و ستایششده پدر در فیلمهای ایرانی، شمایلی هولناک و دافعه برانگیز از این شخصیت ارائه میدهد که در جای خود بسیار جذاب است.
فیلم با طرح چند گره و معما آغاز میگردد: چرا پدر وصیت کرده تا در شهری دیگر به خاک سپرده شود؟ چرا برادر ناتنی جنازه پدر را مدتها بعد از مرگ به خاک نسپرده و مرگ وی را از اهالی پنهان میکند؟ چرا پدر وصیت کرده تا در شهر دیگری به خاک سپرده شود؟ پاسخ این پرسشها را باید در دقایق پایانی فیلم سراغ گرفت آنجا که پسر بزرگ خانواده در غسالخانه بهصورت برادر ناتنی سیلی میزند و میفهمد اصلاً چنین وصیتی در کار نبوده و این سفر حکم انتقام برادر ناتنی از پدر خانواده را داشته است.
فضاسازی، نوع روابط، نحوه پیشبرد داستان تداعیگر نوشتههای گابریل گارسیا مارکز است. هر چه فیلم به پایان خود نزدیکتر میشود این فضای مارکزی تشدید میشود. سناریست با ارائه قطرهچکانی اطلاعات، تماشاگر را به مشارکت در بازنمایی داستان فیلم فرامیخواند. دیالوگها تا حد ممکن تقلیل یافتهاند. بسیاری از احساسات و عواطف بدون اتکا بر کلام و از طریق میمیک صورت بازیگران مبادله میگردند. بازیگران همگی در کار با میمیک موفقاند.
پیام اخلاقی مستتر در «همچنان که میمردم» بهخوبی به مخاطب منتقل میشود. کاراکتر اصلی فیلم نه فرزندان خانواده بلکه جنازه خاموش و متعفنی است که بار گناهان گذشته را بر دوش کشیده و تقاص دردباری را پس میدهد. برادر ناتنی قیامت را نه در جهان باقی بلکه در همین دنیا برپا نموده و انتقام مادر بیگناهش را از پدر ستمکار خویش میستاند. پیرمرد بهواسطه گناهانی که مرتکب شده حتی پس از مرگ نیز در آرامش نیست و با بوی بدی که از خود میپراکند، دافعه همه را برمیانگیزد. زمین او را پذیرا نیست. سیاهی و تباهی گذشته هم او و هم فرزندانش را رها نمیکند.
فرزندان در پایان سفر شبه اسطورهای خود به شناخت تازه و دگرگونی از پدر، برادر ناتنی و زندگی میرسند؛ فیلم در نمایش این تحول موفق است. زبان و شیوه روایی فیلم بهگونهای است که مردم دیگر کشورها نیز میتوانند بهخوبی داستان آن را درک و پیامش را دریافت کنند. «همچنان که میمردم» از معیارهای لازم برای راهیابی به جشنواره جهانی فیلم فجر برخوردار است.