سارا آقابابایان
هسته اصلی فیلمنامه «گیلدا» خط روایی ساده و کم حادثهای است؛ حکایت مقطع کوتاهی از دغدغههای زندگی شخصی و تقابلات یک بازیگر زن مشهور در رستوران تحت مالکیتش، درحالیکه لابهلای این روزمرگیها، شاهد اشتغال ذهن این بازیگر به همسانسازی نقشهای چندگانه پروژه پیش رویش هستیم، فیلمی که گویا دلبستگی زیادی نیز به آن دارد.
چنین ایدهای واجد جنبههای روایی مختلفی است: روایت اپیزودیک، روایت فیلم در فیلم و شیوه روایی خردهپیرنگ و بهاصطلاح پرسهزنی. اتخاذ همزمان این استراتژیها در حالی رخداده که هرکدام مقتضیاتی متضاد با یکدیگر داشته و در صورت ملازمشدن، بهجای سوق یافتن به انسجام، یکدیگر را دچار واگرایی میکنند؛ چراکه نکات بایسته هرکدام با محذورات دیگری جور نیست.
نحوه روایت فیلم در فیلم مستلزم محوریت داستانگویی دو حیطه است درحالیکه سرشت پیرنگ گریز یک روایت مدرن پرسهزننده چنین ویژگیای را ندارد، از سوی دیگر یکپارچگی تماتیک مدنظر در یک آنتولوژی نیز در چنین رویکردی تأمین نشده و ازاینروست که برخلاف اصل بدیهی سینمای اپیزودیک، داستانکهای گیلدا هیچگونه پیوندی از لحاظ درونمایه یا بار دراماتیک به یکدیگر پیدا نکردهاند.
بهعبارتدیگر گیلدا مصداق اثری است که درآنواحد خوراک روایتی خطی را به ایدهای مدرن خورانده و بالطبع دچار تشتتی شده که فرجامش نزد مخاطب مشخص است؛ تبدیلشدن فیلم به مجموعهای از پلان سکانسهایی که قابلیت وصل شدن با یکدیگر را ندارند و پرشهای ناگهانی فیلم از یکی به دیگری تنها تمرکز تماشاگر را به هم میزند و اگر هم این قطعات با اشارتی به هم لینک شدهاند، به دلیل عدم پرداخت دراماتیک حائز اهمیتی نیستند و از پس درگیرکردن تماشاگر برنمیآیند.
اگر همجواری عینیت و ذهنیت شخصیت را درحالیکه حداقل تا اواسط فیلم هیچ مرزی میان واقعیت و وهم نیست، سببساز کارکرد زدایی از خردهپیرنگهای بخش «فیلم در فیلم» بدانیم (مواجهه زن سنتی ترکزبان و شوهر هوسبازش، دختر مجاهد و چریک بُریده، دختر فراری و مشتریاش) اما ناتوانی فیلم در ایجاد اهمیت و حساسیت دراماتیک در گستره موقعیتی و بیوگرافیک شخصیت اصلی، بیش از اینکه ایرادی ساختاری باشد، ناشی از سهلانگاری محض است.
در هر فراز تلاش شده با بهرهگیری از شگرد تضاد موقعیتی مثل ورود برادر دگرباش گیلدا یا مجالستش با یک روحانی معمم، جذابیت اولیهای شکل بگیرد؛ ولی روایت این تک موقعیتهای گسسته، درست در مرحله پیشبرد و بهثمررسیدن، نیمهکاره مانده و بهجای سازماندهی یک موقعیت پیوسته، صرفاً به دادههای روایی و نمایشی فاقد اصالت وقوعی میمانند که یکی پس از دیگری ردیف شده و روی هم تلنبار شدهاند، بدون اینکه مشخص باشد کارکرد تماتیک هریک حول کدام محور است؟
وضعیت زمانی بدتر میشود که فیلم با اظهار لحیه ارجاعات متعدد از بهرام بیضایی و غزاله علیزاده تا هاروکی موراکامی درصدد تبادر ذهن و قریحهای خاص برآمده ولی حتی از ربط دادن واقعه ممنوعالکاری این بازیگر به بازگشت همسر سابقش نیز عاجز است تا حداقل اینهمانی سروته این تسبیح که دانههایی رنگارنگ را کنار هم نشانده، حفظ شود.
به نظر میرسد که برای امید بنکدار و کیوان علیمحمدی همچنان دَرِ فیلمسازی روی پاشنه استتیک سینمایی بدون مخلفات میگردد و در گیلدا هم به سیاق فیلمهای قبلی خود (بهاستثنای ارغوان) تکلیفشان با وسیله بیان، بیش از زمینه بیان روشن است و به همان اندازه که در حسن سلیقه به خرج دادن در دکوپاژهای چشمنوازشان جدیت دارند از نیمنگاهی به فیلمنامه و شکل دادن چگونگی و چرایی خطوط داستانی دریغ ورزیدهاند.
درحالیکه چشمپوشی از اصول اولیه دراماتیزهکردن رویدادها و اتصال بین فصول فیلمنامه گیلدا نقیصهای است که ظرافتهای نمایشی و کارگردانیاش را نیز باسمهای جلوه میدهد، همچون تمهید آمبیانس اصوات پیرامونی فضای رستوران که مخاطب بیانگیزه برای دنبال کردن سیر فیلم گیلدا را تنها به یاد افکتهای صوتی نمایشنامههای رادیویی میاندازد.
شرق
«گیلدا»
کارگردان: کیوان علیمحمدی و امید بنکدار. نویسندگان: کیوان علیمحمدی، علیاکبر حیدری، امید بنکدار.
بازیگران: مهناز افشار، حامد کمیلی، هادی حجازی فر، حمیدرضا پگاه، رضا شفیعی جم، سعید چنگیزیان، سیاوش مفیدی، فرخ نعمتی، مرتضی اسماعیل کاشی.
محصول 1395