در روزهای پایانی سال ۲۰۱۶بازهم فیلم دیگری از دنیای خیالی جرج لوکاس گیشه سینمای آمریکا را لرزاند. «یاغی: داستانی از جنگ ستارگان» همانگونه که پیشبینی میشد پس از اکران گسترده در بیش از چهار هزار سینما در سه روز پایانی هفته ۱۵۵ میلیون دلار فروخت و بافاصله بسیار زیاد از فیلمهای دیگر در صدر جدول پرفروشترین فیلمهای سینمای آمریکا ایستاد.
این فیلم علاوه بر آمریکا در سینمای دیگر کشورها هم ۱۳۵ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار دیگر به دست آورد تا در آغاز راه خیلی زود مجموع فروش جهانی خود را به مرز ۳۰۰ میلیون دلار نزدیک کند. این فیلم هنوز در چین و کرهجنوبی اکران نشده است.در تاریخ اکران ماه دسامبر سینمای آمریکا تنها فیلم «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» در گیشه از «یاغی» عملکرد بهتری دارد.
موفقیت «یاغی» بیش از هر چیز نوید گسترش دنیای افسانهای «جنگ ستارگان» را به هواداران این سری فیلمها میدهد. لوکاسفیلم و دیزنی تصمیم دارند تا علاوه بر فیلمهای اپیزودیک اصلی «جنگ ستارگان» آثاری از نوع «یاغی» که مستقل از این ساختار اپیزودیک هستند را نیز به بازار عرضه کنند.ورای موفقیت تجاری در گیشه، «یاغی» در جلب نظر منتقدان سینمایی هم بسیار موفق عمل کرد و بیشتر آنها نقدهای مثبتی در حمایت از فیلم نوشتند. در سوی دیگر تماشاگران نیز پس از تماشای فیلم در نظرسنجی امتیاز بالایی برای آن در نظر گرفتند. در این میان بیش از ۶۰ درصد تماشاگران فیلم را مردها تشکیل میدادند.
ازآنجاکه دسامبر ماه پایانی سال میلادی است و در نیمه دوم ماه مردم بیشتر مشغول آماده شدن برای تعطیلات سال نوی میلادی هستند، گیشه سینما هم در این زمان چندان رونقی ندارد؛ اما سال گذشته «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» با فروش ۲۴۷ میلیون و ۹۰۰ هزار دلاری در افتتاحیه خط بطلانی بر این رویه کشید و امسال نیز «یاغی: داستانی از جنگ ستارگان» هرچند به آن اندازه نفروخت اما بازهم با یک افتتاحیه درخشان این روند را ادامه داد. پیشازاین دو فیلم حتی «آواتار» که عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینما را یدک میکشد نیز در همین زمان از سال در افتتاحیه تنها ۸۵ میلیون دلار فروش داشت.
هزینه تولید «یاغی: داستانی از جنگ ستارگان» به کارگردانی گرت ادواردز، ۲۰۰ میلیون دلار بود. داستان فیلم پیش از رویدادهای فیلم «جنگ ستارگان: امیدی تازه» روی میدهد و درباره گروهی از شورشیان به رهبری زنی به نام جین با بازی فلیسیتی جونز است که نقشه «ستاره مرگ» را به دست میآورند که بعدها به دست پرنسس لئا میرسد. دیهگو لونا، بن مندلسون، دانی ین، مدس میکلسن، ریز احمد و فارست ویتاکر دیگر بازیگران این اثر پرهزینه سینمایی هستند.
قهرمان این «قصه» از مجموعه «جنگ ستارگان»، «جین»، با بازی «فیلیسیتی جونز» هنرپیشه انگلیسی، دختر جوانی است که در میان شورشیان بزرگشده. در آغاز فیلم، آنها او را از زندان امپراتوری نجات میدهند تا با کمک افسر شورشی با بازی «دیهگو لونا» رهبری قیام جدیدی علیه امپراتوری را بر عهده بگیرد که هدف آن، از میان بردن «ستاره مرگ» اسلحه مرگبار امپراتوری است که ساختن آن در اپیزود سوم آغازشده بود.
موضع سناریستهای فیلم که امپراتوری در جنگ ستارگان را یک سازمان برتریطلب سفیدپوست میدانند، در رسانههای اجتماعی، با مخالفت کاربران روبرو شد و استودیو هم آن را تکذیب کرد؛ اما در فیلم «یاغی» نیروی شورشی، کثرتگراست و رهبری آن را یک زن بر عهده دارد. «یاغی» شماره «اپیزود» ندارد. برای نخستین بار، داستانی منفرد، مجزا و قائمبهذات عرضهشده است.
امید جدید
در آغاز «یاغی»، «جین ارسو» دختر «گیلن ارسو» به کمک شورشیان از زندان فرار میکند تا نبرد تازهای را علیه امپراتوری و سپاهیان آن را سامان بخشد. فیلم «یاغی» یک اپیزود نیست، بلکه یک داستان فرعی است و «جین» قهرمان آن، زن شجاع و جوانی است با بازی «فلیسیتی جونز» که در تبعید و زیر نظر «سا گررا» یاغی جنگنده و دنیادیده، با بازی «فارست ویتاکر»، بزرگشده است.
«گرث ادواردز»، کارگردان فیلم که بعد از ساختن فیلمهای کمخرج سینمای مستقل، با فیلم «گودزیلا» به سینمای تجاری در ابعاد بزرگ، کشیده شد، در مصاحبه با خبرگزاری «رویترز» میگوید برای لذت بردن از «یاغی»، لازم نیست که همه فیلمهای «جنگ ستارگان» را قبلاً دیده باشید و هر چه باید دانست در این فیلم هست و لازم به خواندن قصه هم نیست.او میگوید اگر کارش را درست انجام داده باشد، بعد از دیدن این فیلم، تماشاگر تشنه دیدن فیلم «امید جدید» است، اپیزود چهارم که بعد از سهگانه اول اکران شد، ولی داستان آن، به روزگار قبل از شروع سهگانه «جنگ ستارگان» برمیگردد.
«ادواردز» میگوید: «ساختنِ «جنگ ستارگان» کار ترسناکی است. فشار زیادی روی همه عوامل بود. پس با هم کلی شوخی میکردیم و همدیگر را دست میانداختیم و به هم گوشه و کنایه میزدیم تا فضا را عوض کنیم، به نوعی با هم در جنگ بودیم تا بتوانیم از دل این درگیری با دوربین و بازیگران، یک «جنگ ستارگان» خوب در بیاوریم.»«ادواردز» در مصاحبهها، اپیزود چهارم را بهترین فیلم مجموعه «جنگ ستارگان» میداند؛ اما «فلیسیتی جونز» در همین مصاحبه، میکوشد فیلم جدید را به «امپراتوری ضربه میزند»، اپیزود دوم، مربوط کند که به نظر بسیاری از کارشناسان، بهترین فیلم مجموعه است. جونز میگوید فیلم «یاغی» عناصری از «امپراتوری ضربه میزند» را دارد که هرچند بخشی از «جنگ ستارگان» بود، ولی ریشه در رابطه پدر فرزندی داشت. او میگوید درونمایه غالب در فیلم «یاغی» هم رابطه پدر فرزندی است و به همین جهت، ازنظر اصالت و حس حضور سربازها در جبهه، به فیلمهای «جنگ ستارگان» دهه 1970 وفادار است.
فلیسیتی جونز که نقش سرباز زن عصیانگر را بازی میکند در فیلم مأمور دزدیدن نقشه «مرگ اختر» میشود؛ اما در میانه راه درمییابد که این مأموریت، ماجرایی عظیمتر برایش در پی دارد. او درباره همکاری با ادواردز میگوید: «او انسان نازنین و کارگردان بزرگی است. هوش و حسابگریاش را همهجا دارد. من و دو بازیگر اصلیِ دیگر، کاملاً خودمان را دست او سپردیم و کار خیلی خوب پیش رفت. فقط، خیلی وقتها که باید ساکت میماندیم نمیتوانستیم جلوی خنده خودمان را بگیریم و میترکیدیم.»
دیهگو لونا، بازیگر مکزیکی که در نقش کاپیتان کاسیَن آندور ظاهرشده درباره نقش خود میگوید: «کاسیَن، فرمانده شورشیان است. او افسر اطلاعات و جاسوس است. آدم بسیار مرموزی است. کسی است که تمام زندگیاش را وقف جنگ کرده و آماده است همهچیزش را فدای رسیدن به اهداف بزرگ کند.»
سیاست
برای آنها که تحولات سیاسی در کهکشانهای دوردست را از طریق «جنگ ستارگان» دنبال میکنند، فیلم جدید «یاغی» به دورانی اشاره دارد که امپراتوری، به کمک دانشمند فضائی «گیلن ارسو» پدر «جین ارسو» یاغی فیلم حاضر، «ستاره مرگ» قویترین سلاح برای نابود کردن پایگاههای شورشیان را در دست ساختمان داشت. «گیلن» با بازی «مدز میکلسون» به شورشیان میپیوندد اما در فیلم «یاغی» به نیروهای امپراتوری ملحق شده است.
به نظر میرسد «گرت ادواردز»، به کمک چهار فیلمنامهنویس، از داستان «یاغی» یک فیلم جنگی به وجود آورده، آنهم با محتوایی ظاهراً سیاسی. در پیامد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که به پیروزی «دانالد ترامپ» انجامید، «کریس وایتز» یکی از چهار فیلمنامهنویس فیلم «یاغی» اعلام کرد که از دیدگاه او، «امپراتوری» یک سازمان سیاسی برتریطلب سفیدپوست است. «گری ویتا» سناریست دیگر فیلم، اضافه کرد که شورشیان فیلم، گروهی کثرتگرا متشکل از اقوام و نژادهای گوناگون هستند، تحت رهبری یک زن شجاع.
حرف نویسندگان «یاغی» تازگی ندارد، «جرج لوکاس»، خالق «جنگ ستارگان» از آغاز، نظام «امپراتوری» را با الهام از آلمان نازی به وجود آورده بود و حرف «ویتا» درباره کثرتگرائی هم صرفاً اشاره به بازیگرانی است که برای فیلم «یاغی» انتخابشدهاند؛ اما ادعای «وایتز» بلافاصله با انتقاد شدید فعالان جناح راست در آمریکا روبرو شد، چون آشکارا برتریطلبی سفیدپوستی را با «شر» یکی دانسته بود و «وایتز» وادار شد که از حرف خود، معذرت بخواهد. او در مصاحبه با «هالیوود ریپورتر» گفت این فیلم، اصلاً سیاسی نیست و بههیچوجه نباید در آن دنبال پیام سیاسی گشت.
اما به نوشته «الیسون ویلمور» از وبسایت «بازفید» نهتنها «جنگ ستارگان» و فیلم «یاغی» بلکه همه فیلمها، چه خوب، چه بد، چه بزرگ، چه کوچک، بهناچار «سیاسی» هستند. هرچند که فیلم «یاغی» در مجموعه «جنگ ستارگان» یک روایت کوچک و جانبی است، ولی کار بزرگی انجام میدهد و آن، تعریف نیروهای شورشی است که متشکل است از عناصر حاشیهای و در آن، نبرد برای آزادی، دیگر کلی و گسترده نیست.
واکنشهای متفاوت منتقدان
اما نظرها درباره کیفیت فیلم «یاغی» مختلف است. مثلاً از دید «کایل اسمیت»، منتقد نیویورک پست، فیلم «یاغی» بعد از «امپراتوری ضربه میزند» بهترین فیلم مجموعه «جنگ ستارگان» است، بهخصوص به خاطر طنز ابتکاری در دیالوگها که به لحن جدی فیلم جنگی، لطمه نزده است. «دیوید ادلستین»، منتقد هفتگی «نیویورک»، یکسوم پایانی فیلم «یاغی» را نفسگیر میداند و مینویسد برخلاف اپیزودها که پایانهای نامشخص دارند، فیلم «یاغی» پایانی مشخص و راضیکننده دارد.
مشکل منتقدها در نوشتن درباره «یاغی»، این است که به خواهش استودیو، خود را ناچار دیدهاند که از پرداختن به جزئیات قصه، پرهیز کنند که باعث میشود که بیشتر نقدها از حد تعریف از بازیها و کیفیتهای ظاهری فیلم، فراتر نروند، چیزی که قطعاً خواست استودیو بوده است. از دید «ای او اسکات» منتقد نیویورکتایمز، تقاضای استودیو، اولاً نشان میدهد که تولیدکنندگان فیلم، چه برداشت سخیفی از تماشاگران آن دارند و دیگر اینکه، نشان میدهد که از دید تولیدکنندگان فیلم، لذت تماشای آن، قرار است به چند چرخش سناریو محدود باشد و بنابراین، لذتی ناچیز و دورانداختنی است. «اسکات» فیلمهای جدید «جنگ ستارگان» را با سه فیلم اول مجموعه، مقایسه کرده و نوشته: انرژی یاغیگرانهای که در آن سه اپیزود اول وجود داشت، در فیلم «یاغی» گیر نمیآید. برای هوادارها، یادگرفتن اسامی عجیب ستارگان، شخصیتها و کهکشانهای دوردست، خودش نوعی تفریح بود، درحالیکه بعد از گذشت سالها و اپیزودهای بسیار، حالا یادگرفتن این اسامی، به خواندن درسهای بیفایده، تبدیلشده است.
«یاغی»، به نظر «تای بر» منتقد «به استون گلوب» به جزئیات بحثها و جناحبندیهای سیاسی در میان مقامات امپراتوری و در میان فرماندهان سپاه اتحاد شورشیان، میپردازد، درحالیکه این بحثها، برای هیچکس، غیر از مدیران جزء در ادارات و شرکتها، جذابیت ندارد. از دید «میک لاسال» منتقد «سانفرانسیسکو کرانیکل» فیلم «یاغی» کلاً یأسآور است. شخصیتها، مثل خود سناریو، افسردهاند و موسیقی آهنگساز «مایکل گیاچینو» هم به جان بخشیدن به این افسردگی، کمکی نمیکند.
بعضی منتقدها، ازجمله «اسکات»، منتقد نیویورکتایمز، عقیده دارند که تولیدکنندگان «جنگ ستارگان» منابع ارزشمندی نظیر بازیهای خوب هنرپیشهها و طراحی صحنهها و چیزهای دیگر را به هدر دادهاند و درنتیجه، این فیلم همهچیز دارد غیر از ماجراهای هیجانانگیز. شخصیتها زیاد هستند، توضیح درباره تاکتیکهای جنگی و فنی و حرفهای ظاهراً سیاسی در فیلم زیاد است ولی به مشکلات اخلاقی و راهبردی شورش، وزن کافی داده نشده. کجا هدف وسیله را توجیه میکند؟ «اسکات» در این فیلم، بلندپروازی نمیبیند و حتی ارادهای هم برای متقاعد کردن تماشاگر در آن ندیده، غیر از وابستگی به یک «برند» آشنا و پر سابقه و تنها نیروی مؤثر در این فیلم را نیروی عادت میداند. بعضی منتقدها، فیلم «یاغی» را در بهترین حالت، یک فیلم متوسط میدانند، یک فیلم «سفارشی» که سناریستهای حرفهای هالیوود، نظیر «کریس وایتز» و «تونی گیلروی» روی آن کارکردهاند.
بااینحال، منتقد «استار» روزنامه پرتیراژ مینیاپولیس، نوشته فیلم «یاغی» با لحن تیره و نبردهای سهمگین و قصه پر از چرخشش، ثابت میکند که جهان «جنگ ستارگان» همچنان قادر است سرگرمی اصیل برای بزرگسالان بیافریند، بدون آنکه از انرژی شوریده و مجنون آن، چیزی کاسته شود. دیوید ادلستاین، در هفتگی «نیویورک» مینویسد فیلم جدید «یاغی» شوق تماشای اثری مثل «امپراتوری ضربه میزند» را تجدید نمیکند اما در دنیای «جنگ ستارگان» جای بزرگی دارد، بیشتر به این دلیل که رقیب برای آن وجود ندارد.