از مهاجر سوری تا شام یک سیاستمدار
جشنواره جهانی فیلم برلین در کنار کن و ونیز، مثلث جشنوارههای طراز اول جهانی را کامل میکند؛ جشنوارههایی که برخی از بهترین فیلمهای سال را به نمایش میگذارند و در کنار آنها البته حضور برخی فیلمهای ضعیف در بخش مسابقه بسیاری از اهالی سینما را میرنجاند.امسال بخش مسابقه جشنواره برلین که شصت و هفتمین دورهاش اخیراً برگزار شد سرشار از نامهای بزرگ نبود (ظاهراً همه منتظر جشنواره کن ماندهاند؛ از میشل هانکه تا ویم وندرس و پل تامس اندرسون) اما بهجز فیلمهایی همچون پرتره آخر (استنلی توچی) و شبهای روشن (تامس ارسلان)، انتخابهای غالباً مناسبی را در بخش مسابقه شاهد بودهایم.
«آنسوی امید»: کوریسماکی و مهاجر سوری
آکی کوریسماکی، ستایششدهترین فیلمساز شرکتکننده در بخش مسابقه برلین امسال در «آنسوی امید» به شکلی در ادامه فیلم قبلی- لوآور- باز به دنیای مهاجران و آدمهای تنهایی میپردازد که در سرزمینهای دیگری در پی آرامش هستند؛ این بار قهرمان فیلم مردی اهل سوریه است که در فرار از جنگ به طرز غیرقانونی به فنلاند میرسد.فیلم کوریسماکی در فضا و پرداخت طبق معمول امضای خاص این فیلمساز را با خود به همراه دارد: از دوربینی بافاصله که نظارهگر شخصیتهایی است سرد و غریب- شاید بهشدت شبیه خود فیلمساز- و با طنزی منحصربهفرد تنهایی انسان و مفهوم محبت و دوست داشتن را با زبانی بسیار دلنشین با تماشاگر قسمت میکند: این بار فیلمی بسیار بهروز درباره یک معضل جنجالی این روزهای اروپا درباره مهاجران سوری که در آن طبق معمول فیلمهای کوریسماکی مفاهیم انسانی بر قوانین دستوپا گیر زاده بشر پیروز میشوند و دنیای دوستداشتنیای خلق میشود که جدا از واقعیت تلخ جاری زندگی بشر قرار میگیرد- و مگر کار هنرمند بنای یک دنیای تازه نیست؟
«شام»: پنهان واقعیت توسط یک سیاستمدار (The Dinner)
«شام» فیلمی است از اورن مورمن، درباره اعلام واقعیتی تلخ یا پنهان آن توسط یک سیاستمدار. یک عضو کنگره آمریکا (ریچارد گیر) برادرش و همسر او را به شام دعوت میکند و رفتهرفته میفهمیم که دلیل این دعوت صحبت بر سر جنایتی است که پسران نوجوان آنها مرتکب شدهاند. فیلم کمی دیر شکل میگیرد و میتواند مخاطب را در نیم ساعت اول خسته و نومید کند، اما رفتهرفته تماشاگر باحوصله با دنیای جذابی روبرو میشود که سر یک میز شام در دیالوگهایی بهشدت حسابشده در بین چهار شخصیت اصلی تکامل مییابد و مسائل اجتماعی و سیاسی را به فلسفه و اخلاق پیوند میزند.
«رد پا»: انسان یا حیوان؟ (Spoor)
«رد پا» فیلم تازه اگنسکا هالند، یکی از ستایششدهترین فیلمسازان لهستان از غریبترین فیلمهای اوست: حکایت پیرزن تنهایی در یک روستای دورافتاده که شدیداً علاقهمند به حیوانات به نظر میرسد و معمای فیلم با قتلهای سریالی شکارچیان غیرقانونی شکل میگیرد.فیلم هالند این قابلیت را دارد که شخصیتهای مثبت و منفی را به شکلی غریبی باهم ترکیب کند، آنقدر که تمیز دادن آنها از هم غیرممکن میشود و درنهایت تماشاگر حس مبهم و گنگی درباره شخصیت اصلی فیلم پیدا میکند؛ با پایانی غافلگیرکننده.
«در جسم و روح»: وقتی از عشق حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟ (On Body and Soul)
«در جسم و روح» فیلم جمعوجور و دیدنی فیلمساز مجاری، ایلدیکو انیدی، یکی از بختهای اصلی جوایز جشنواره بود، یک فیلم شاعرانه درباره زندگی و عشق که در یک فضای بسیار سرد و بافاصله شکل میگیرد: یک زن و مرد که بهتازگی باهم همکار شدهاند، هر دو هر شب خواب یکسانی میبینند؛ اینکه گوزن نر و ماده شدهاند!این قصه غریب سرآغاز روایتی است غریبتر که با دوربین بافاصله و شخصیتهایی درواقع بهشدت غیرطبیعی- یا حتی غیرقابلباور- شکل میگیرد و دنیا و روابطی بنا میکند که ظاهراً قابل درگیر شدن نیست، اما همین جهان سرد رفتهرفته آنقدر گرم- و طبیعی- به نظر میرسد که همه شخصیتها و وقایع غیرمعمول آن را باور میکنیم و بهشدت با آنها همراه میشویم تا در انتها- در مرز میان زندگی و مرگ؛ جایی که رگهای بریده دستزن، دست ازکارافتاده مرد را به یاد میآورد- عشق وزندگی پیروز میشود.
«بازگشت به مونتاک»: در جستوجوی زمان ازدسترفته (Return to Montauk)
فولکر شلوندورف فیلمساز کهنهکار آلمانی، در بازگشت به مونتاکسعی دارد در قالب روایت داستان یک نویسنده که پس از سالها به نیویورک بازگشته و عشق سالهای دورش را بهعنوان فرصتی ازدسترفته میبیند، کنکاشی در مفهوم گذشته و رابطه و تأثیر آن در زمان حال داشته باشد.آدمهای میانسال داستان باورپذیرند، اما میانه فیلم- زمان ملاقات و سفر دونفره- دیالوگها و فضا بهشدت خستهکننده میشود و شروع جذاب فیلم را به یک فرصت ازدسترفته بدل میکند.
«مهمانی»: سبکی تحملناپذیر هستی (The Party)
«مهمانی»تازهترین فیلم سالی پاتر فیلمی است بهشدت انگلیسی با حس طنز خاص مشهور این کشور که شاید درک ظرافتهای آن در زیرنویسی به زبان دیگر ممکن نباشد و به همین جهت این فیلم دیدنی آنچنانکه بایدوشاید موردتوجه قرار نگرفت: خانم سیاستمداری برای جشن گرفتن موفقیتش چند دوست را برای مهمانی دعوت کرده، اما شوهرش ناگهان اعلام میکند که بهزودی میمیرد. این آغاز یک روایت پیچیده از عشقها و ناکامیها و روابطی است که هرلحظه رازی در دل دارد و زخمی را میگشاید.در کنار بازیهای درخشان، تصاویر سیاهوسفید بهشدت حسابشده خیلی زود تماشاگر را در داخل دنیایی شریک میکند که تنها در محیط بسته محدود این خانه شکل میگیرد اما لایههای مختلف آن از این محیط کوچک بسیار فراتر میرود و از جامعه امروز بریتانیا تا مفهوم عشق، جنسیت و خیانت را میکاود.
درباره فیلم «آنسوی امید» ساخته جدید آکی کوریسماکی
واقعیتهای آزاردهنده
آکی کوریسماکی با فیلم «آنسوی امید» در برلیناله کمدی غمانگیزی خلق کرده که پیام روشنی دارد. کارگردان به امید روشنگری، وفاداری به انسانیت و حمایت از پناهجویان را در چارچوب روایتی نیمه واقعی- نیمه اتوپیایی بازگو میکند.
سرانجام انتظار علاقهمندان سینما به پایان رسید و در ششمین روز برلیناله فیلم آکی کوریسماکیکارگردان بنام فنلاندی اکران شد. این فیلم با عنوان «آنسوی امید» نظر مثبت بسیاری از منتقدان سینما را در پی داشت. فیلم جدید کوریسماکی درباره سفر وزندگی پرمخاطره پناهجویان به اروپاست. در سال گذشته نیز مستند «آتش در دریا» ساخته جانفرانکو رُزی توانست با نگاهی به زندگی پناهجویان در ایتالیا خرس طلایی برلیناله را از آن خود کند.کوریسماکی تاکنون با فیلم متعددی در جشنواره فیلم برلین حضورداشته است، اما پیشازاین دوره، تمامی فیلمهای او در بخشهای فرعی برلیناله به نمایش گذاشتهشده بودند.
فیلم «آنسوی امید» به زندگی خالد (با نقشآفرینی شروان حاجی)، پناهجوی سوری میپردازد که با پشت سرنهادن دهها کشور سرانجام ناخواسته از هلسینکی، پایتخت فنلاند سر درمیآورد.فیلم با صحنهای گیرا و معنادار برای نخستین بار خالد را در یک کشتی باری نشان میدهد که زیر پشتهای از زغالسنگ خود را پنهان کرده و حال با صورت و لباسی سیاه خود را بیرون میکشد.خالد از جهنم حلب فرار کرده و در جریان سفر در مرز یکی از کشورهای اروپای شرقی از خواهرش بهاجبار جداشده و ارتباط آنها برای مدت طولانی قطع میشود.قطع ارتباط خالد و خواهرش که تنها بازماندگان خانوادهشان هستند، بر وجدان خالد سنگینی میکند و خود را مسئول نسبت به سرنوشت خواهرش میداند. او پس از معرفی خود به پلیس فنلاند میکوشد هرچه زودتر از سرنوشت خواهرش اطلاعی کسب کند.همزمان با ورود خالد به هلسینکی رسانهها و سازمان ملل متحد از بمباران شدید حلب و افزایش کشتهشدگان در این شهر خبر میدهند، اما پس از بررسیهای اولیه مسئولان اداره پناهجویان و مهاجرت فنلاند درخواست پناهندگی خالد را رد میکنند و دستور بازگرداندن او به مرزهای سوریه را صادر میکنند.
دوست و کارفرمای فنلاندی
گرچه محور اصلی فیلم زندگی خالد است، اما در شروع فیلم باشخصیتی دیگر آشنا میشویم که قرار است حامی خالد شود. «ویکستروم»، فروشنده لباسهای مردانه که از زنش جداشده و درصدد یافتن شغل جدیدی است، بهطور اتفاقی با خالد مواجه میشود. ساکاری کومانن که در اغلب فیلمهای کوریسماکی نقشآفرینی میکند در این فیلم نیز نقش ویکستروم را بر عهده دارد.ویکستروم با خریدن رستورانی میخواهد زندگی جدیدی را آغاز کند. ضمن همدردی با وضعیت خالد میکوشد که اقامت غیرقانونی او را در فنلاند میسر کند و شغلی نیز به خالد در رستورانش میدهد.کارکنان این رستوران افراد عجیب، اما مهربان هستند. بخشهای کمدی فیلم سراسر در رابطه با همین کارکنان رقم میخورد. این افراد ساده و برخاسته از قشرهای کمدرآمد جامعه نیز به خالد کمک میکنند.فیلم بهخوبی برخوردهای دوگانه برخی افراد عادی و نهادهای دولتی با پناهجویان را به نمایش میگذارد. خالد در بررسیهای اولیه میگوید که چگونه در مجارستان مورد ضرب و شتم مأموران پلیس قرارگرفته است.در فنلاند گروههای دست راستی و نژادپرست نیز در پی «شکار» خارجیها و پناهجویان هستند تا با تنگ کردن عرصه بر آنان، پناهجویان را به ترک کشورشان وادار کنند.از نام فیلم نیز برمیآید که کارگردان امید به انسانیت دارد. فیلم در چارچوب کنونیاش مؤلفههای نیرومند اتوپیایی دارد به همین دلیل برخی منتقدان آن را روایت «افسانه و قصه» در کنار «واقعیت سخت» خواندهاند. کوریسماکی در سنت نیرومند سینمای اروپا فیلم میسازد. گرمایی که از فیلمش برمیخیزد، اجازه میدهد که فضای سرد فنلاند به فراموشی سپرده شود.
آفرینش طنز جدید در فیلم
در برخی فیلمهای جدید طنز نویی در حال شکلگیری است که برخی کارشناسان آن را ژانری فرعی، اما مستقل در عرصه کمدی ارزیابی میکنند. این طنز درکنش متقابل بازیگران اتفاق میافتد.در چنین طنزی گرچه دیالوگها عادی جلوه میکنند، اما به دلیل پاسخهای غیرمنتظره صحنههای بسیار خندهآوری را به وجود میآورند.
مانند اغلب فیلمهای کوریسماکی این فیلم نیز به سرنوشت مشترک افرادی میپردازد که در دنیایی نیمه واقعی – نیمه اتوپیایی زندگی میکنند. کارگردان در این فیلم، کمدی غمانگیزی را به نمایش نهاده که در مرکز آن موضوعات بسیار مهمی، همچون آوارگی، جنگ، نژادپرستی و نوعدوستی قرار دارند.بهرغم دیالوگهای طنزآمیز، کارگردان قصد تحقیر شخصیتهای فیلم را ندارد. مخاطب نیز همواره حس همدردی با این شخصیتها دارد؛ زیرا کمدی در تعریف کلاسیک آن همیشه نیازمند طرفی مغلوب و تحقیرشده است. کمدی تنها در عدم توازن طرفهای درگیر خلق میشود، حتی اگر صحنههای کمدی به دیالوگها و کنش افراد وابسته نباشند و ناشی از ایجاد موقعیتهای خندهآور باشند، باز این عدم تعادل و توازن قابلمشاهده است؛ اما طنز نو درصدد رهایی از تعریفهای کلاسیک کمدی است.
پاسخ به «ترس» شهروندان عادی
کوریسماکی با تبحر و مهر زیادی داستان خود را روایت میکند. او پس از نمایش فیلم در نشست خبری گفت آرزو میکند که میتوانست نظر فنلاندیها را نسبت به پناهجویان تغییر دهد. کوریسماکی تأکید کرد ازآنجاییکه سخنران توانایی نیست خواسته با ساخت این فیلم به این مشکل اجتماعی واکنش نشان دهد. او افزود: «ما باید دریابیم که همه انسانیم. امروز آنها از کشورشان گریختهاند، شاید فردا ما مجبور شویم همچون پناهجویان زندگی کنیم.» امید کوریسماکی به تغییر رفتار انسانها با یکدیگر است. این موضوع هم در فیلم و هم در نشست خبری او مشهود بود. برخی نیز ساخت این فیلم را پاسخ کوریسماکی به «ترس بسیاری از شهروندان فنلاندی» میدانند. در دو سال گذشته حدود ۲۰ هزار پناهجوی عراقی به فنلاند واردشدهاند.
«آنسوی امید» از طرف دیگر فیلمی بهغایت اجتماعی و سیاسی است. صرفنظر از ارزیابیهای شخصی، کارگردان در این فیلم تصادم فرهنگها را بهعنوان واقعیتی سخت، اما تغییرپذیر دستمایه کار خود قرار داده است.«لو آور» فیلم قبلی کوریسماکی که داستانی درباره یک پسر مهاجر آفریقایی در شهر بندری فرانسوی لو آور است، در جشنواره کن 2011 برنده جایزه فدراسیون بینالمللی منتقدان فیلم (فیبرشی) شد.
نگاهی به فیلم «تن و روان» ساخته ایلدیکو انیدی
فیلمی برای شکار خرسهای برلیناله
سرانجام ایلدیکو انیدی، کارگردان مجاری با فیلمی جذاب دوباره در یک جشنواره مهم بینالمللی حضور یافت. فیلم شاعرانه و شگفتانگیز «تن و روان» معیار برای گزینش فیلمهای برتر در این دوره از برلیناله را ارتقا داده و تاکنون تحسین بسیاری از منتقدان سینمایی را برانگیخته است.
سالها بود که از خانم انیدی خبری نبود، اما در برلیناله امسال ناگهان فیلمی استثنایی از این کارگردان خوشذوق همه را غافلگیر کرد.پس از فروپاشی رژیمهای سوسیالیستی در اروپای شرقی ایلدیکو انیدی بهسرعت بدل به یکی از امیدهای سینمای اروپای شرقی شد. انیدی برخلاف برخی از دوستانش در ساخت فیلمهای ایدئولوژیک و توجیهگر «سوسیالیسم واقعاً موجود» نقشی نداشت و تن به سانسور سینمای کشورهای کمونیستی نداده بود. انیدی عضو شرکت «بلا بالاش» تنها استودیوی مستقل فیلم در اروپای شرقی بود. ایلدیکو انیدی گرایشهایی شاعرانه و فمینیستی داشته و دارد. نخستین فیلم او با عنوان «قرن بیستم من» توانست در سال ۱۹۸۹ در جشنواره کن جایزه دوربین طلایی را از آن خود کند. گرچه فیلم «تن و روان» پنجمین فیلم او به شمار میآید، اما پس از فیلم «قرن بیستم من» انیدی اقبالی در خارج از مجارستان نداشت. فیلم جدید انیدی (۶۱ ساله) در جشنواره مهم فیلم برلین بهمثابه بازگشت پرقدرت این کارگردان به عرصه سینمای بینالمللی است.
روایت فیلم در فضایی باورنکردنی
نخست در رابطه با عنوان فیلم باید گفت که میتوان عنوان آن را در انطباق با ترجمه انگلیسی «از جسم و روح» نیز نامید، اما بهراحتی میتوان حرفاضافه «از» را کنار گذاشت. داستان فیلم در یک کشتارگاه اتفاق میافتد، جایی باورنکردنی برای فیلمی عشقی. کشتارگاه شاید آخرین مکانی باشد که کسی را به یاد عشق و عاشقی بیندازد. نگاه ترسان گاوها، شلیک گلوله و فوران خون و لخته شدن آن بر دیوار و کف کشتارگاه جایی برای بازگویی داستانهای رمانتیک نمیگذارد.فیلم با نمایش جزییات سلاخی گاوها، شوکی به تماشاگر احساساتی وارد میکند که شاید او را برای چند روز از خوردن گوشت بازدارد!
فیلم در سکانس اول با به تصویر کشیدن دو گوزن نر و ماده در جنگلی زمستانی که در آن برف بهآرامی میبارد، هیجانی وصفناکردنی در تماشاگر به وجود میآورد. تماشاگر هرلحظه منتظر اتفاقی دلخراش است. آیا یک شکارچی در کمینگاهی در انتظار است که یکی از این دو حیوان را در تیررس خود ببیند و کار را یکسره کند؟درحالیکه هیجان به اوج خود رسیده ناگهان در کشتارگاه گاوی با شلیک گلوله به سر کشته میشود. نمای نزدیک از سر گاو که تقریباً تمامی پرده سینما را در برمیگیرد، امکانی برای تماشاگر نمیگذارد تا سرنوشت حیوان نگونبخت را نادیده بگیرد یا آن را فراموش کند.
داوری درباره صحنههای دلخراش کشتارگاه بر عهده تماشاگر گذاشته میشود، فیلم دراینباره غلو نمیکند. حتی کسی که تازه میخواهد در کشتارگاه استخدام شود با رضایت درونی از این کار و سلاخی حیوانها سخن میگوید، بهگونهای که سرپرست کشتارگاه مجبور میشود به او بگوید که دراینباره باید محتاطتر باشد و با حیوانهای بیچاره نیز همدردی نشان دهد؛اما در این کشتارگاه زنی کار میکند که مسئول کنترل کیفیت گوشت است. بهرهگیری از اعداد و رعایت کامل مقررات جهان او را میسازند، حافظهای باورنکردنی دارد و نسبت به نحوه کار کارکنان کشتارگاه سختگیر است. به همین دلیل بهسرعت منزوی میشود.بازی ماهرانه آلکساندرا بوربلی در نقش ماریا او را نامزدی جدی برای دریافت خرس نقرهای برای بهترین بازیگر زن در این دوره برلیناله میکند.
ایده بنیادی فیلم
تماشاگر بهتدریج درمییابد که رابطه گوزنها در جنگل باکار در کشتارگاه چیست. در خشنترین محل کاری داستانی عاشقانه در حال تکوین است که پذیرش آن تنها در افسانهها امکانپذیر است.آندره، سرپرست کشتارگاه و ماریا هر شب رؤیایی یکسان را تجربه میکنند. این راز پس از سرقت دارو از آزمایشگاه کشتارگاه برملا میشود، دارویی که برای افزایش توان جنسی گاوهای نر به کار گرفته میشود.یک روانکاو به توصیه پلیس مسئولیت مییابد ضمن گفتوگو با کارکنان کشتارگاه بررسی کند که چه کسی احتمالاً به دلیل مشکلات یا اختلالات جنسی میتواند دزد این داروها باشد.وقتی روانکاو از رؤیاهای کارکنان میپرسد به یکسانی رؤیاهای شبانه ماریا و سرپرست کشتارگاه پی میبرد؛ اما در این فیلم لایههای عشق و بیان آن بسیار پیچیده و تودرتو هستند.
صبر گام اول در عاشقی است
آندره، سرپرست کشتارگاه که یکدستش فلج است، ظاهراً دیگر در پی عشق و عاشقی نیست و پس از جدایی از همسرش مدتهاست که بهتنهایی در آپارتمانی زندگی میکند.ماریا با حافظهای همچون کامپیوتر، بهشدت خجالتی و از جمع گریزان است و از تماس معمولی با دیگران نیز خودداری میکند. این وضعیت بیمارگونه که ماریا از آن باخبر است، او را مجبور میکند که از کمکهای یک روانشناس استفاده کند.پسازآنکه این دو رؤیاهای شبانه خود را با یکدیگر مقایسه میکنند، تردیدی نمیماند که رؤیاهای این دو حتی در جزئیات یکسان هستند. آندره در شکل گوزن نر و ماریا در هیئت گوزن ماده در اصل یک زوج در جهان رؤیاها هستند.
کارگردان به شکلی زیبا و شاعرانه نزدیکی این گوزنها به یکدیگر را به روی پرده میآورد.طنز دلچسبی نیز در دیالوگها نهفته است که فیلم را تا پایان همراهی میکند. رؤیا نقطه اتصال این فرد با جهانی دیگر است. تجربهای استثنایی که بر واقعیت تأثیر میگذارد و آن را تابع خود میکند.فیلم از پرسپکتیو یا نگاه آندره و ماریا این رابطه عاشقانه را در رؤیا و واقعیت به نمایش میگذارد. فراز و نشیبهای این فیلم همگی قابلتأمل و بحثبرانگیز هستند. فیلمی که روزها و شاید ماهها ذهن تماشاگر به خود مشغول کند.