نگاهي به فيلم «بلوند اتمی» ساخته دیوید لیچ

11 شهریور 1396
بلوند اتمی (Atomic Blonde) بلوند اتمی (Atomic Blonde)

فیلمی که مدیون بازیگرش است

بدون حضور «شارلیز ترون» بلوند اتمی، این فیلم ماجراجویی و جاسوسی تنها کاری هوشمندانه می‌بود. اما حضور او به فیلم روشنایی و وضوح خاصی بخشیده است. این بازیگر به‌خوبی به رفتار و منش بسیار خاص قهرمان زن فیلم، جاسوسی انگلیسی به نام «لورین بروتون»، احساسات عمیقی بخشیده است.

 او به دنبال دستیابی به لیستی از افرادی سری است و می‌خواهد مأمور بریتانیایی دوجانبه‌ای را پیدا کند که در آلمان غربی کار می‌کند. آنچه واقعاً لورین می‌خواهد، در بیشتر اوقات مبهم و نامشخص است. او در پس شخصیتی خشک و جیمز باند گونه پنهان‌شده است. فیلترهای قهوه‌ای –خاکستری دوربین، نورهای آبی چشمک‌زن و نوشیدنی موردعلاقه لوراین، یعنی ودکا که روی صخره‌ها می‌نوشد، این ابهام را تقویت می‌کند.

ترون بازی بسیار قابل‌توجهی ارائه می‌دهد. زبان بدن بی‌نقص و عالی‌اش و نگاه‌های حساب‌شده‌اش حالتی از هوشمندی را به شخصیتش می‌بخشد و ثابت می‌کند که او گزینهٔ مناسبی برای این نقش بوده است. هرگاه فیلم نزدیک است که دچار پیچش و به‌هم‌ریختگی شود،‌ ترون با بازی‌اش به‌خوبی فیلم را متعادل می‌سازد. او کاری می‌کند به این باور برسید که شخصیت او تنها یک نسخه جدید از جیمز باند نیست. شاید شما بلوند اتمی را به این خاطر ببینید که کاری از یکی از کارگردانان فیلم «جان ویک» است، اما درواقع باید فیلم را به خاطر بازی ترون ببینید.

ترون باعث می‌شود در مفاهیم و مضمون فیلم عمیق‌تر شوید. فیلمی است سرشار از موسیقی‌های دهه ۸۰ از آهنگ بادکنک ۹۹ گروه ننا گرفته تا آهنگ دوشنبه  آبی گروه نیو اردر. موسیقی‌هایی که فیلم بلوند اتمی را به‌عنوان اثری آشنا از فیلم‌های نقش‌آفرینی معرفی می‌کند. داستان در طول هفتهٔ اول نوامبر سال ۱۹۸۹ یعنی روزهای قبل از تخریب دیوار برلین رخ می‌دهد. با توجه به مستندات و دانش  تاریخی می‌دانیم که داستان چگونه پایان می‌یابد. اما آنچه اینجا اهمیت دارد فعالیت‌های جاسوسی، پیش روی و مجموعه اتفاقات پشت سرهمی است که برای لورین در مسیر انجام مأموریتش رخ می‌دهد. او برای به سرانجام رساندن کارش، مجبور است به هر شرایط و وضعیتی همراه با ارتباطاتی با افراد مختلف وارد شود. این کارها را برای زنده ماندنش و همچنین برای حفظ جان همکارانش انجام می‌دهد. او به هر یک از شرایط و موقعیت‌ها از دیدی تاکتیکی اشاره می‌کند تا احساسی.

لورین با جاسوسی ارتباط برقرار می‌کند که مرگ و خیانتش به رسیدن لورین به برلین می‌انجامد. به این ارتباطات خوشبختانه تنها از طریق فلش بک‌هایی اشاره می‌شود. این خیال/فلش بک‌ها به جنبه‌ای خصوصی از جستجو و تحقیقات لورین اشاره دارد که هیچ‌گاه به‌صورت پیش‌زمینه و بخشی اصلی از فیلم درنمی‌آید. وضعیت و حالات لورین سرد و خشک است، ویژگی‌هایی اساسی از شخصیت او که فعالیت‌هایش ضرورت داشتن چنین شخصیتی را اثبات می‌کند. او به‌عنوان یک زن لازم است همیشه حالتی دفاعی داشته باشد، چون او به هر شرایط و موقعیتی وردو پیدا می‌کند و می‌داند که همه می‌خواهند به او پیشنهاد دهند یا از او سودجویی کرده و استفاده ابزاری کنند. در هر مرحله باکسانی روبه‌رو می‌شود که به‌روشنی می‌خواهند او را فریب دهند، یا کسانی که طرف او هستند اما طوری به نظر می‌رسند که انگار می‌خواهند بر علیهش اقداماتی کنند. ابتدا گروهی افسر اشتازی برایش کمین می‌کنند و می‌خواهند خود را آشنا و معرفی کنند. سپس با جاسوس بریتانیایی «دیوید پرسیوال» (با بازی جیمز مک‌آووی) ملاقات می‌کند که به خاطر مقام پایینش در بخش جاسوسی در کمک به «اسپیگلس» (ادی مارسن) چندان مفید و کارآمد به نظر نمی‌آید، اسپیگلس شخصی بریتانیایی  دارای اطلاعات زیادی است که باید از برلین فرار کند. جاسوسی فرانسوی بانام «دِلفین»(سوفیا بوتلا) به لورین کمک می‌کند اما حتی او هم در ابتدا قابل‌اعتماد نیست چون در برخوردش با لورین از روش فروشندگانی استفاده می‌کند که می‌گویند به من اعتماد کن. (در همان اولین برخوردشان، دِلفین می‌خواهد لورین را نجات دهد و پیشنهاد کمک می‌دهد.)

این واقعیتی است که داستان گذشته لورین به روایتی صرف از دنباله‌ای از خیال و رؤیا افول می‌کند. داستان او در قالب دنباله‌ای از فلش بک‌هایی به سه ضدقهرمان روایت می‌شود: «اریک گری» (توبی جونز) فرمانده لورین، «امت کورزفلد» (جان گودمن) یکی از روسای سیا و فرمانده ای افسانه‌ای به نام «سی» (جیمز فاکنر)، فرماندهی بی اقتدار از MI6 که هنگامی‌که لورین داستانش را تعریف می‌کند از پشت آینه‌ای رفلکس نظاره‌گر او می‌شود. اما این افراد همان‌گونه که خود لورین اشاره می‌کند بالاتر از او نیستند. در کل نقش و نگاه سنگین او به ما هر آنچه نیاز داریم درباره لورین بدانیم را می‌گوید. این واقعیت که سازندگان فیلم به بینندگان آن‌قدر اعتماد داشته‌اند که داستان واقعی روان‌شناختی را سطحی‌تر نشان دهند باعث می‌شود بینندگان بیشتر رغبت کنند که به تماشای دیالوگ‌های تفسیر آمیز و نقل‌قول‌های ماکیاولیستی و در کل طرحی بازنویسی شده بنشینند.

فیلم بلوند اتمی اقتباسی است از رمانی گرفیکی اثر «آنتونی جانستون» و «سام هارت» با کارگردانی «دیوید لیچ» و نویسندگی «کرتجانستاد»، آن‌هم به صورتی که اطلاعات زیادی در مورد لورین تنها از طریق تصویر به بیننده منتقل می‌شود. قهرمان زن فیلم با دیالوگ‌هایی مهیج و روشن معرفی می‌شود که شخصیتی سرد است و ارتباطاتی تنها باهدف پیش رفتن در مسیرش برقرار می‌کند. اما درواقع او ترکیبی است از آتش و یخ: لینچ و فیلم‌بردار «جاناتان سلا» این منظر را با استفاده از پرداخت ترکیبی از نورهای آبی و قرمز به تصویر کشیده‌اند. در حمام یخی که ترون در سکانس اولش در آن ظاهر می‌شود، نورپردازی آبی صورت گرفته است، درحالی‌که در میخانه‌ای که یکی از ماندگارترین صحنه‌های فیلم است، روی صورتش نورپردازی به رنگ قرمز صورت می‌گیرد. آبی نشان شخصیتی است که لورین از خود به جهان اطرافش نشان می‌دهد، نور قرمز از ظاهر او عبور کرده و درونیات او را آشکار می‌سازد. وقتی لورین با دِلفین ارتباط برقرار می‌کند،‌ چهره‌اش که به آن نور آبی تابیده‌شده است با نور قرمز آتشینی بریده می‌شود، به صورتی که حالات و شخصیت ترون را برجسته می‌کند. وقتی‌که دلفین و لورین برای استراحت به اتاق لورین می‌روند،‌ ملافه‌ها هم شبیه به نور روی بدنشان رنگی نیلگونی دارد.

اشارات به فرهنگ پاپ در این اثر نمودی جدی دارد، نه‌تنها باشخصیت لورین بلکه با فضای تاریخی هم ارتباط برقرار می‌کند، فضایی که لورین از درون آن سفرکرده و به حرکت ادامه می‌دهد. اجرای آهنگ دوشنبه آبی درصحنه‌ای سر میز، نگاه و توجه به لورین را  به‌عنوان ملکه‌ای یخی تثبیت می‌کند و به ما یادآوری می‌کند که جاسوسی شغل لورین است و او در حال شروع قراردادی جدید است. صحنه اصلی مبارزه فیلم با آهنگی از دیوید بوییبه نام آدم‌های گربه‌ای همراه است، آهنگی که با سطری از «ایگی پاپ» ترانه‌سرای آمریکایی شروع می‌شود، آهنگی که یکی از مشهورترین کارهای بویی در طول سال‌های حضورش در برلین بود. ایده‌های بیشتری درصحنه‌های مبارزه استفاده‌شده است، جایی که لوراین گروهی قاتل را به درون سالن نمایشی دنبال می‌کند که در آن فیلم استاکر فیلمی علمی تخیلی محصول ۱۹۷۹ ساخته آندری تارکوفسکی در حال نمایش است. در قسمت پشتی پرده نمایش ظاهر می‌شوند و ازآنجا بیرون می‌روند. استاکر در قسمتی است که منطقه‌ای عدنی را نشان می‌دهد، منطقه‌ای که آرزوها و امیدها با موجوداتی بیگانه از بین می‌روند. برای لوریان و پرسیوال برلین نسخه شخصی آن‌ها از این شرایط است، شرایطی شبیه به غرب وحشی که هر چیزی امکان وقوع دارد و هر چیزی می‌تواند شمارا به کشتن دهد.

سایمن آبرامز، Roger Ebert

بلوند اتمی (Atomic Blonde)

کارگردان: دیوید لیچ. بازیگران: شارلیز ترون، جیمز مک‌آووی، جان گودمن، سوفیا بوتلا، توبی جونز، ادی مارسن. سال: ۲۰۱۷

 

 

زنانی که گوشمالی می‌دهند!

حرف‌های شارلیز ترون: از «بلوند اتمی» و جیمز باند تا دنبالهٔ «مد مکس» و...

شارلیز ترون از آن زن‌هایی است که روی صحنه یا در پشت دوربین، خوب می‌تواند آدم‌هایی را گوشمالی بدهد که به آن احتیاج دارند. این بازیگر آمریکایی/ آفریقای جنوبی، نه‌فقط ستاره‌های اکشن فوق‌العاده‌ای مانند فیوریوسا در مد مکس: جادهٔ خشم (جرج میلر، ۲۰۱۵) و لورین در بلوند اتمی (دیوید لیچ، ۲۰۱۷) را بازی کرده است بلکه در پشت دوربین مشغول تهیه‌کنندگی فیلم‌هایی با سینماگران زن است و هر کاری از دستش برمی‌آید به‌منظور ورود و حمایت هرچه بیش‌تر از زنان در همهٔ زمینه‌های صنعت فیلم‌سازی انجام می‌دهد.

او درباره رابطهٔ متقابلی که در هالیوود جریان دارد چنین توضیح می‌دهد: «من همیشه به استودیوها می‌گویم فیلم‌های بیش‌تری با محوریت زنان بسازید و از آن‌ها نه‌فقط به‌عنوان بازیگر بلکه تهیه‌کننده، کارگردان و نویسنده هم بهره ببرید. آن‌ها هم همیشه می‌گویند اگر تماشاگران به دیدن این فیلم‌ها بروند ما حتماً این کار را خواهیم کرد. بنابراین از عموم سینماروها و مردم می‌خواهم که از فیلم‌هایی حمایت کنند که زنان در آن‌ها محوریت دارند. ما نیازمند حمایت شما هستیم و در این صورت است که می‌توان ثابت کرد که ما زنان هم به‌اندازهٔ مردان در همهٔ زمینه‌ها خوب و توانمندیم... تازه ما زن هستیم و کسی به‌پای ما نمی‌رسد!»

شارلیز ترون در جریان حضورش در میزگرد «زنانی که گوشمالی می‌دهند» (ویمِن هو کیک اَس) که با حمایت نشریهٔ «انترتینمنت ویکلی» در رویداد «کامیک‌کان» برگزار شد، درباره فیلم جدیدش و صحنه‌ای که از انتظارهای ژانری فراتر رفته است، شایعه‌هایی در این مورد که ممکن است جیمز باند بعدی سینما باشد، دنبالهٔ محتمل مد مکس و... صحبت کرده است. در ادامه می‌توانید گزیده‌هایی از صحبت‌های جدید این بازیگر مطرح را بخوانید که البته ما نتوانستیم همهٔ نظرها و ایده‌های پیشرو و مقتدرانهٔ ترون را منعکس کنیم چون هیچ‌کس نمی‌تواند آن‌قدر سریع تایپ کند که چیزی از قلم نیفتد!

شارلیز باند؟ «من مشکلی با حضور دنیل یا ادریس در این نقش ندارم»

کریس همزوورث در گفت‌وگوی تازه‌ای به این موضوع اشاره‌کرده است که به نظرش شارلیز ترون می‌تواند یک جیمز باند تمام‌عیار باشد. ستارهٔ فیلم‌های ابرقهرمانی تور به «دبلیو مَگِزین» گفت: «چرا نه؟ وقتش رسیده است که یک جیمز باند زن داشته باشیم!» ترون در این خصوص می‌گوید: «کاملاً مایلم و مشتاق همکاری... البته برای خلق شخصیت زنی که از باند و عنوانش پیشی بگیرد. اصلاً درباره شخصیت جدیدی که در بلوند اتمی بازی کردم، همین نظر را داشتم و فکر می‌کنم می‌تواند در چنین قالبی به حیاتش ادامه دهد و پیش برود. پس بر اساس همین شخصیت هم می‌شود فیلم‌های بیش‌تری ساخت. من این‌طور راحت‌ترم که ایفای نقش جیمز باند را به عهدهٔ دنیل (کریگ) و ادریس (اِلبا) بگذارم و خودم همین شخصیت لورِین را بازی کنم.» ناگفته نماند که وقتی ترون از اِلبا نام برد، با تأیید حاضران همراه شد.
«مد مکس: جادهٔ فیوریوسا»: «هرچه باشد در آن بازی خواهم کرد»

سارا ویل‌کومرسن، نمایندهٔ «انترتینمنت ویکلی» و مجری برنامه، با نمایش کلیپ طولانی از مد مکس: جادهٔ خشم در جریان این رویداد، همهٔ تلاش خود را به کار گرفت تا مطمئن شود که بحث و گفت‌وگو فراتر از بلوند اتمی می‌رود. پس از پایان کلیپ، این سؤال برای ترون مطرح شد که ازنظر وی چه عواملی برای آغاز به کار تولید دنبالهٔ این فیلم لازم است. ترون پاسخ داد: «هرچه باشد در آن بازی خواهم کرد. من ایفای نقش در قالب این شخصیت را دوست دارم. خیلی خوش‌حالم که جرج (میلر) فرصت حضور در این نقش را به من داد. او با من حتی یک روز هم سر چگونگی بازی در قالب این نقش چک‌وچانه نزد.» اما درنهایت همه‌چیز به میلر بستگی دارد و اوست که باید درباره زمان و چگونگی بازگشت شخصیت فیوریوسا تصمیم بگیرد: «او اگر آماده نباشد دست به هیچ کاری نمی‌زند. اما من اعلام می‌کنم که منتظر خواهم ماند، جرج. فقط باید بگویم که همین روزها در ماه اوت ۴۲ ساله می‌شوم و باید کمی زودتر این کار انجام شود.»

«بلوند اتمی»: «قرار نبود یک فیلم جاسوسی پدربزرگانه بسازیم!»

ویل‌کومرسن در اوایل جلسه به یکی از صحنه‌های بحث‌انگیز بلوند اتمی اشاره کرد که در آن لورین با دلفین (با بازی سوفیا بوتلا) همراه می‌شود؛ موضوعی که به‌هیچ‌وجه به‌عنوان تمهیدی برای جلب‌توجه تماشاگران مرد به کار گرفته نشده است و در اصل، لحظه‌ای ضروری برای پیرنگ فیلم و شخصیت لورین به شمار می‌رود. ترون دراین‌باره می‌گوید: «حتی اگر قصد داشتیم از این صحنه به‌عنوان تمهیدی برای جلب تماشاگران بیش‌تر استفاده کنیم، باید در نظر داشته باشید که این فیلم در این دوره و زمانه ساخته‌شده است و لزوماً نباید شبیه فیلم‌های جاسوسی پدربزرگ‌های ما باشد. واقعاً تلاش کردیم تغییرهایی در ژانر ایجاد کنیم و درنهایت هم مشخص است که این صحنه کارکرد ابزاری ندارد و داستان به‌واسطهٔ این رابطه، پیچیدگی بیش‌تری پیدا می‌کند.»

حالا وقت عرض‌اندام جنگ‌جویان زن است

شارلیز ترون در آغاز میزگرد به این موضوع پرداخت که چه طور پروژهٔ بلوند اتمی را پیدا کرد و این‌که واقعاً منتظر یک پروژهٔ درست‌وحسابی بود. او درنهایت پس از چهل‌سالگی تصمیم گرفت این فیلم را از طریق کمپانی تولیدی خودش به تولید برساند. اما آنچه باعث جلب‌توجه ترون به کتاب بلوند اتمی - که در آن زمان یک رمان گرافیکی منتشرنشده بود - و شخصیت اصلی آن شد، این بود که لورین برای بدل شدن به یک جاسوس، مبارز و «جنگ‌جویی» که در فیلم دیده می‌شود، یک انگیزهٔ عمومی و اصلی ندارد. ترون با اشاره به فیلم‌نامه‌های قراردادی هالیوود می‌گوید: «معمولاً برای تبدیل‌شدن به یک جنگ‌جو دلیلی لازم است؛ و این موضوعی بود که من از ابتدا با آن مشکل داشتم چون ما واقعاً جنگ‌جو هستیم و حالا وقتش رسیده است که این موضوع را به نمایش بگذاریم... لازم نیست فرزند یا شوهری را از دست بدهیم و سپس نوعی داستان انتقامی روایت شود تا جنگ‌جو بودن شخصیتی توجیه شود. امروز دیگر به چنین انگیزه‌هایی نیاز نیست... به نظرم راه‌های مختلفی برای روایت داستان‌های احساسی وجود دارد و لازم نیست که فقط از راه‌های ساده و جواب پس داده برای تحریک احساسات تماشاگران استفاده شود... تردیدی نیست که اگر به من بگویید شوهر این زن مرده است، دلم برایش می‌سوزد اما اگر نگویید چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا من تماشاگر همچنان می‌توانم راهی برای دلسوزی و برقراری ارتباط با این زن پیدا کنم؟ به نظرم این موضوع حتمی است.» ما هم اگر بخواهیم بر اساس نظر منتقدان درباره درستی یا نادرستی این نظر شارلیز ترون قضاوت کنیم، باید گفت که نظر عموم منتقدان درباره فیلم نشان می‌دهد که حق با ترون است.

بلوند اتمی که با بودجه‌ای سی میلیون دلاری تولیدشده است، از ۲۸ ژوئیه ۲۰۱۷ روانهٔ اکران شده است و امتیاز میانگین منتقدان به آن در سایت «متاکریتیک»، ۶۳ از ۱۰۰ (بر اساس ۴۳ نقد) است.

بن تراورس، ترجمهٔ مریم شاه‌پوری، فیلم