یک. تمارض ساخته اول عبد آبست از آن فیلمهایی است که درست از تیتراژ و سکانس اول بینندهاش را غافلگیر میکند. بیننده با فیلمی مواجه میشود که منطق معمول دیداری فیلمهای داستانی را ندارد، قواعد متعارف مکانی و علّی در آن رعایت نشده و برعکس سعی شده منطق درون فیلمی دیگری برای صحنهپردازی، تثبیت محل وقوع رویدادها و شیوه لباس پوشیدن شخصیتها و حتی سیر قصه بر فیلم حاکم باشد.
دو. تمارض قصه پسر جوانی است که تصمیم میگیرد شبی را با دوستانش خوش بگذراند. آن شب پسر به همراه دوستانش به دیدن کسی میروند که قبلاً با او آشنا شدهاند. شبنشینی ملانکولیک آنها اما منجر به حوادثی عجیبوغریب میشود. بیننده در حین تماشا ازیکطرف درگیر داستانی پرتنش میشود و از سویی دیگر یک تجربه افراطی دیداری و شنیداری را از سر میگذراند. حاصل این دو استراتژی یکی از بازیگوشترین فیلمهای این سالهای سینمای ایران است.
سه. تماشای تمارض به این میماند که قصه دراماتیک و پرتنشی را برای اجرا و به صحنه آوردن به دست یک متورانسن[1] بازیگوش داده باشند و او با یک حساسیت ویژه زیبایی شناسانه، مصالح تصویری و صوتی که برای به صحنه آوردن قصهاش داشته (از میزانسن متعارف سینمایی گرفته تا شیوه معمول بازنمایی صدای صحنه) بههمریخته و با آن بازی کرده باشد. رویکرد اصلی فیلم سرپیچی از قراردادهای واقعگرایانه سینمایی است. فیلم به شکل رادیکالی صحنهپردازی واقعگرا را حذف میکند و حتی به این ایده داگ ویل ی بسنده نکرده و رنگ اشیا را آبستره و صداها را مدام دستکاری میکند تا عملاً هیچ توهمی از واقعگرایی در فیلم نباشد. تصور کنید در حال تماشای قصهای هستید که جلوههای دیداری صحنه، خصوصیات عینی و واقعگرایانه عناصر قصه را تأیید نمیکنند. مثلاً نقش پیرمرد داستان را مرد جوانی بازی میکند و یا یک بازیگر بالباس ثابت نقش سه درجهدار متفاوت را در یک کلانتری بازی میکند.
چهار. به نظر میرسد این بازیگوشی فقط به جنبههای دیداری و شنیداری خلاصه نشده و داستانپرداز فیلم با ایجاد «تقارنهای بعید» میان شخصیتهای مختلف فیلم و با یک ایده «شبه تناسخی» در حال ارتباط دادنِ گذشته، حال و آینده آدمها است. تمارض اینگونه با اشاره به امکانهای مختلف برای روایت فیلمها، به تجربهای درباره مدیوم سینما شبیه شده است؛ فیلمی که انگار صناعت خودش را هم افشا میکند.
پنج. از طرفی تمام بضاعت تمارض معطوف به کار با امکانات تازه بیانی سینمایی نشده و یکی از دستاوردهای فیلم بافت زنده، غنی و با مناسبات اصیل و اینجایی شخصیتها است. بخش عمدهای از فیلم گفتگوهای برآشوبنده و کنشهای جسورانه چهار شخصیت اصلی است که ازنظر دراماتیک مثل یک گلوله برف بزرگ و بزرگتر میشود تا به نقطه اوج قصه نزدیک شود. دیالوگها پر حس و حال است و دو شخصیت فیلم ازنظر منش، جلوههای ظاهری و شیوه درآوردن چنین نقشهایی بهیادماندنیاند، همانطور که فصل پرآشوب و ملانکولیک رقص در خاطر میماند. برای من فصل پایانی تمارض یکی از بهیادماندنیترین فینالهای این سالهای سینمایی ایران است، جایی که ترکیب میزانسن خلاق و سبک دوربینِ «ژوست» و رقصان حمید خضوعی ابیانه با همراهی یک موسیقی برانگیزاننده منجر به یکفصل آئینی درخشانِ «به پیشواز رفتن فاجعه» شده است.
شش. تمارض در بی معیاریِ پذیرش فیلمهای بخش مسابقه جشنواره فجر سال گذشته متأسفانه نادیده گرفته شد، فیلم هیجانانگیزی که میتوانست در این روزهای پر شروشور سینمایی بخشی از پازل سینمای ایران را کامل کند و فیلمی که با پا گذاشتن به یک «حوزه ناامن»، راه سومی را میتواند در سینمای ما باز کند. اگر دو رویکرد باکیفیت این سالهای سینمای ایران، یکی فیلمهای رئالیستی «فرهادی» وار و دیگری میراث کیارستمی باشد، تمارض عضوی از خانواده کم یابِ گرایش «سینه فیلیِ» سینمای ایران است که خود را در بده بستان با سینمای معاصر تعریف میکند. گویی در پی پاسخی درخور به این سؤال است که چگونه میشود قصهی پرکششی را تعریف کرد و همزمان انتظارات دیداری و شنیداری بیننده را به چالش کشید.
محمد وحدانی
تمارض
نویسنده و کارگردان: عبد آبست. مدیر فیلمبرداری: حمید خضوعی اَبیانه. تدوین: هایده صفی یاری. موسیقی و طراحی صدا: بامداد افشار. جلوههای ویژه بصری: محمد ملایی، مسعود مؤمنی، جواد مطوری، روزبه شمشیری، سهیل اصغری. عکاس و فیلمبردار پشتصحنه: مهدی پارسی. بازیگران: عبد آبست، وحید راد، مجید یوسفی، دانیال خجسته، شهرزاد سیفی، اَصغر پیران، جواد پورحیدری، جواد پولادی، علیرضا ساوه درودی، ایمان بسیم، حنانه شاهرخی، حسن و حسین جعفری.
[1]. metteur en scène