رابرت مککی در کتاب مشهورش «داستان» به این نکته اشاره میکند که نیاز انسان به قصه پیش از آنکه امری صرفاً سرگرمکننده و برای گذراندن وقت باشد وسیلهای است برای جستجوی واقعیت و معنا بخشیدن به زندگی.
بشریت از ابتدای تاریخش تا به امروز در کنار نیازهایی مانند خوردن و آشامیدن همواره نیازی ذاتی به شنیدن و تعریف کردن قصه داشته است. قصه همیشه در عمق ناملایمات و سختیهای بشری راهی امیدوارانه به بقای انسان پیشنهاد داده. نیازی که در ابتدای تاریخ انسان، با افسانههای غارنشینان از نادانستهها ارضا شده و در قرون مختلف مدیومهای متفاوتی را تجربه کرده است. «سوفی و دیوانه» فیلمی است در تحسین و ستایش قصهگویی و رؤیا. اینکه رؤیاپردازی واقعاً چقدر میتواند زندگی سرخوردهترین آدمها را قابلتحملتر کند. اینکه تنها یک روز جدا شدن از واقعیت تلخ و تجربه حتی کوتاه زندگی غیرواقعی چگونه میتواند انسانها را از خستگی و ناامیدی برهاند.
سوفی (بهآفرین غفاریان) دختری که از کانادا به ایران آمده و با مردی (امیر جعفری) که قصد خودکشی در مترو دارد آشنا میشود. او را با خود برای گشتوگذار در شهر همراه میکند و از خودکشی بازمیدارد. این در حالی است که خودش قصد دارد به کسی در انجام خودکشی کمک کند. با در نظر گرفتن گرهگشایی سکانس آخر که منطق فانتزی شخصیت سوفی را توجیه میکند، «سوفی و دیوانه» پتانسیل بهشدت بالایی برای تبدیلشدن به اثری درخشان را دارا بود. بازی شیطنتآمیز با مرز بین واقعیت و رؤیا؛ اما متأسفانه فیلم به یکی از بزرگترین هدررفتگان این جشنواره تبدیلشده است. فیلمی که میتوانست به اثری عمیق و خیالانگیز در بستر درامی بازیگوشانه، عاشقانه غیرمتعارفی را روایت کند به دام اجرایی بدسلیقه و فیلمنامهای ضعیف افتاده است.
مشکل اینجا است که فیلم از کنار تمام ایدههایش کاملاً سرسری میگذرد. ناتوانی در بنیان گذاشتن سنگ بنای قصه و فضای شیطنتآمیز داستان پایهایترین مشکل « سوفی و دیوانه» است. از طرفی هیچکدام از داستانهایی که دو شخصیت اصلی تعریف میکنند نمود عمیق و وسیعی نمییابد که بتواند زندگی هر دو را پسازآن یک روز تغییر دهد. نکته دیگر اینکه فیلم ازنظر ارتباط مفهوم کلیاش با ایده تهران گردی بهشدت فقیر است. گشتن زوج در شهر بهعنوان توریست و شناختن همدیگر در طی این سفر باید به مکانهای بیشتری از تهران و با اتفاقات عمیقتر و تأثیرگذارتری در داستان همراه میشد.
با نگاهی به اثری مانند «تعطیلات رمی» و یا نمونههای مدرن و پیچیدهتری مانند سهگانه لینکلیتر، آثاری که شهر و ویژگیهای خاصش بهعنوان بخشی از المانهای قصه در راستای مضمون به کارکرد میرسند، میتوان دید که تمام بخشهای مورداستفاده شهر در قصه ازنظر تعداد، بیشتر و ازنظر مفهوم هرکدام با توجه به ویژگیهای خاصش به درونمایه موردنظر اثر اضافه میکنند که «سوفی و دیوانه» فاقد چنین ویژگی است.
ضربه مهلک دیگری که به اثر واردشده بخش ترانه خواندن در پل طبیعت است که توسط رضا یزدانی اجراشده است. موسیقی رضا یزدانی به دلیل سبک خاصش میتوانست بهخوبی در خدمت فیلم قرار گیرد اما ایکاش قطعه بهجای قرار دادن نسخه ضبطشده بهصورت زنده اجرا میشد. همراه شدن امیر جعفری با گروه و سازدهنی زدن او هم بههرحال فاقد کیفیت است.
در انتها اما باز «سوفی و دیوانه» باوجود شدت ضعفش در اجرا و فیلمنامه به دلیل انتخابهای خوب و ایده جذابش میتواند در حد و اندازه فیلمی که به مخاطبش احساسی خوبی میبخشد باقی بماند. فیلم میتوانست به اثری نهتنها متفاوت که بالاتر از سطح غمزده سینمای ایران تبدیل شود. سینمایی که سالها است گرفتار واقعگرایی تلخ و گزنده خود شده و درون اتاقی سرد و نمور به خود میپیچد؛ اما انگار هنوز کشیدن پنجرهای روی سقف و تماشای ماه برایش خندهدار و غیرممکن به نظر میرسد.
علی فیاضی
گزیدهای از نقدها و نوشتههای منتقدان:
هوشنگ گلمکانی: برخی از فیلمها اصلاً چرا ساخته میشوند؟
بااینکه مدام همه را به خویشتنداری در برابر فیلمهای بد و ضعیف (فیلمهایی که بد و ضعیف میدانیم) دعوت میکنم، پس از مدتها در برابر یک فیلم طاقت از کف دادم و عصبی و پریشان شدم. سالهاست به چنین حالی دچار نشده بودم، آنگونه که امروز هنگام تماشای «سوفی و دیوانه» شدم؛ آنقدر که حتی نمیخواهم چیزهایی را که چنین حالی برایم ساختند مرور کنم. کلمه «بد» توصیف دقیقی نیست. دلم میخواست چیزی پیدا شود که آن آشوب را از سرم به در کند، آن حال خراب را بهتر کند. پرسشهای بیپاسخ، ذهن را آسوده نمیگذارد که: برخی از فیلمها اصلاً چرا ساخته میشوند؟ و با حفظ حسن نیت و نگاه مثبت تا کجا میشود طاقت آورد؟
احسان زیورعالم: یک حرافی بیپایان
«سوفی و دیوانه» یک مانیفست طولانی است در قالب یک مونولوگ. یک حرافی بیپایان که ندانسته اصل فانتزی در همان پایان فیلم است که تعمیم نیافته است. فیلم یک تهرانگردی بیهدف است، البته هدف شخصیت سوفی است؛ اما هدف شخصیتپردازی مکان در فیلم نیست. خوردن قهوه یک کافهچی سیار در میدان ارگ شخصیتپردازی نیست، فانتزی هم نیست؛ بلکه منگنه کردن خواستههای هنرمند است. فیلم برخلاف نام سوفی بههیچعنوان منادی خرد نیست؛ بماند که هوادار تخیل هم نیست.
نیما حسنی نسب: فیلم پرت و نامربوطی
«سوفی و دیوانه» فیلم پرت و نامربوطی ازکاردرآمده که رمزگشایی دلیل وجودیِ آن و کشف نیت و انگیزه سازندگانش برای تولید چنین محصول الکن و سطح پایینی کار هرکسی نیست. ترکیبی از مقادیری پرسهزنی بیهوده، تهرانگردی نافُرم، حرافیهای بیپایان و دیالوگهای بیسروته که پشتشان هیچ انگیزه قابلتأمل یا حس قابلتحملی وجود ندارد و طبعاً با مسیری که فیلم انتخاب کرده، هیچ مقصد قابلتوجهی (شاید بهجز تُرکستان) نمیشود برایش در نظر گرفت.
سوفی و دیوانه
تهیهکننده و کارگردان: مهدی کرم پور. نویسنده: مهدی کرم پور و مهدی سجاده چی. مدیر فیلمبرداری: محمد آلادپوش. تدوین: نازنین مفخم. صدابردار: بابک اخوان. طراح صحنه: آرش صادقی. طراح لباس و چهرهپرداز: علی عابدینی. برنامهریز و دستیار اول کارگردان: حامد شریفی نیا. منشی صحنه: ندا آصف. عکاس: احمدرضا شجاعی. آهنگساز: بهزاد عبدی. مجری طرح: شهرزاد مهدوی. مدیر تولید: شکوفا کریمی. بازیگران: امیر جعفری، به آفرید غفاریان، محمدرضا شریفی نیا، سیامک صفری، الهه حصاری و سعید امیرسلیمانی.