افسانههای زیادی با بتمن عجین شده که هر یک میکوشند بهگونهای تولد وی را فریاد و از فلسفه وجودی او سخنگویند، اما هرچه هست این مرد ویژه رازدار با سایر قهرمانان کمیک استریپی زمین تا آسمان تفاوت دارد و وقتی کریستوفر نولان در دومین قسمت از تریلوژی بتمنی خود به سال 2008 لقب شوالیه تاریکی را برای او برگزید و نام فیلمش را نیز همین عبارت کوتاه گذاشت، بیش از هرکسی حق مطلب را درباره او ادا کرد.
میتوان به انواع دیگر قهرمانان کمیک بوکی دل بست و مثلاً طرفدار اسپایدرمن شد یا برای «ایرون من» هورا کشید اما ازنظر میزان شهرت و محبوبیت و داشتن نامی بزرگ فقط سوپرمن با بتمن برابری کرده و اگر سوپرمن مظهر خوشبینی و اندیشههای سپید بوده، بتمن در عین نجات مستمندان و مظلومان از دست ظالمها، نماد واقعبینیهای افراطی و بهتبع آن مظهر شائبه و تردید بوده و حتی در مورد اصلیت وجودی خویش نیز شک داشته و این را دائماً با مباشر خود آلفرد (گاه با بازی عالی مایکل کین در نسخههای سینمایی) در میان گذاشته و از نزدیکانش در زیرزمین خانه مسکونی خود و آنجا که لباسهای خفاشیاش را همراه با بتموبیل (ماشین مافوق سریع مخصوص بتمن) پنهان نگه میداشته، پیوسته میپرسیده است که آیا امیالش بر حق است و آیا صلاحیت لازم را برای اعمال نیکوکارانه خود داشته است.
آغاز زندگی قهرمان چند قرنی
وقتی بیل فینگر و باب کین خالقان بتمن 80 سال پیش برای اولین بار با قلم هاشور دار خود شروع به کشیدن نقاشیهای مستقر در مغز خود پیرامون این قهرمان سرشار از راز کردند و به بتمن جامه حیات پوشاندند و او را در قالب کمیکبوکهای موسوم به «کمیکهای کارآگاهی» به جهانیان معرفی کردند، اصلاً گمان نداشتند قهرمانی را به فرهنگ مردم جهانیان اضافه کردهاند که سالها و بهواقع قرنها خواهد زیست و به قهرمان سیاهپوش مرموزی مجال رشد دادهاند که جذابیت منفیاش ابدی و ستیزها و چالشهای درونیاش پایانناپذیر است.
اینک در 80 سالگی مرد خفاشی و درحالیکه نسخه تازه دیگری از بتمن در هالیوود در دست تهیه است و مرد خفاشی در نهمین ظهور انفرادیاش در یک فیلم بلند سینمایی درصدد فتح قلل مالی جدیدی است، شکی نیست که مرد خفاشی به بخش عمدهای از دستاوردهای فینگر و کین و حتی فراتر از آن دستیافته و اهداف حرفهای کمالگرایانه شرکت دی.سی.کمیگز را که رقیب اصلی مارول در تولید و ارائه قهرمانان کمیکبوکی است، پشت سر نهاده است. کمتر کودکی را در جهان مییابید که نهفقط بتمن و دستیار همیشگیاش رابین و نسخه زنانه وی به نام «بتگرل» را نشناسد، بلکه با دشمنان وی هم که بهرغم بارها شکست مقابل مرد خفاشی هرگز نمیمیرند و ژوکر، پنگوئن و هارلی کویین سرآمدان آنها هستند کاملاً آشنا نباشد.
اولین داستان بتمن که در سری کمیکبوکهای کارآگاهی[1] در سال 1939 به چاپ رسید، داستانی بود به نام «مورد سندیکای شیمیایی» ولی پسازآن و در پروسهای پایانناپذیر 973 داستان کمیکبوکی دیگر از بتمن نیز به روی دکهها رفته و بهآرامی و در گذر زمان اضافه بر 9 فیلم بلند ساخته و ارائهشده از سال 1989 به بعد (با کارگردانی تیم برتون، جوئل شوماخر و کریستوفر نولان)، حداقل دو مجموعه تلویزیونی با بازیگران زنده یا صور کارتونی بیشمار، بازیهای ویدئویی و چیزهای شبیه به آن و البته یک عالم عروسک و وسیله یادبودوار و آرم و نشان مرتبط با بتمن در بازار بهمثابه طلا عمل کرده و از هیچ، همهچیز ساخته و فرانچیزی را به وجود آوردهاند که به لحاظ میزان عمر و پایداری هم رقبای چندانی ندارد.
ماندگاری بلاتردید
هزارمین داستان کمیک بوکی دارنده شخصیت بتمن بهتازگی و یکبار دیگر به یاد گذشتههای درخشان و سرشار از خلاقیت باز تحت نام کلی و پوششدهنده کمیکهای کارآگاهی[2] در سطح جهان انتشاریافته و این بار با نشریهای 96 صفحهای طرف هستیم و آدمهای بسیاری در این شماره ویژه راجع به افسانه بتمن حرف زدهاند تا مشخص شود ماندگاری او در گذر ایامی که هیچ سنخیتی با یکدیگر نداشتهاند، بلاتردید و غیرقابل بحث است.
از کسانی که درباره بتمن و کاراکتر تیره اما همیشه نجاتبخش مرد خفاشی به صحبت پرداختهاند، میتوان به دنیس اونیل، کریستیوفر پریست، جیم لی، پال دینی، وارن الیس و همچنین تام کینگ، پیتر جی توماس، اسکارت اسنایدر و گرگ کاپولو اشاره کرد که سه چهار اسم آخر جدیدترین حافظان بتمن و بیانگر فعالیتهای او در دو سه دهه اخیر بودهاند و به آنها بیفزایید جیم استرانکو، بروس تیم و فرانک میلر را که اگر هنر استادانه نقاشیشان البته با ادوات کامپیوتری و نظایر آن در کار نبود، بتمن برای پایان دادن به هشت دهه حیاتش و ورود به دهه نهم مشکلاتی متعدد میداشت.
تابهحال مایکل کیتون، ول کیلمر، جورج کلونی، کریستین بیل و بنافلک ایفاگر نقش بتمن در نسخههای 9 گانه بلند سینمایی از روی این قهرمان کلاه آهنی و پیکری با فلز براق اما تیرهرنگ بودهاند و از کارایی بتمن همان بس که نام و شهرتش حتی بر این قهرمانان مشهور سینمایی هم چربش داشته و این اسامی پرطمطراق را دنبالهرو خویش ساخته است.
رصد متر به متر
بتمن حتی در مورد سن و سال و سابقه کار و حضور در عرصههای اجتماعی و صحنههای قهرمانانه نیز فقط سوپرمن را همپا با خویش میبیند و این مرد سفرکرده از سیاره کرپیتون که برخلاف مرد خفاشی سرشار از نشانههای پاکی و سپیدی است و سرراستتر از او کمتر یافت میشود، سال پیش 80 سالگیاش را جشن گرفت و این کار نیز با انتشار نسخه تازهای از سری دفترچههای کمیکبوکی «اکشن کمیکز» صورت گرفت و امروز که گردانندگان داستانها و فعالیتهای بتمن درصدد تنظیم و اجرای جشنهای تولد وی هستند و در این راه هر متر از مسیرهای طولانی طی شده توسط وی از ایام خردسالیاش تا بزرگسالی او را رصد کردهاند، کمتر چیزی میتواند تنهایی او را در دنیای امروز توجیه و جبران کند.
کنت کلارک یا همان سوپرمن معروف حتی اگر هیچکس را نداشته باشد (که البته دارد) از نعمت ارتباط با لوئیس لین همکارش در دفتر روزنامهای که در نیویورک در آن به کار مشغول است، برخوردار است. بروس وین که مثل «سوپرمن» در 9 فیلم مستقل و بلند سینمایی به تصویر کشیده شده است و اینها علاوه بر فیلم مشترک و پرفروشی است که در 2016 با حضور هر دو نفر ارائه شد و نام «سوپرمن مقابل بتمن: روز قضاوت» را یدک میکشید، در گذر ایام دائماً با حجم بیشتری از رازها و ناشناختهها پیوند خورده است.
تصمیمهای ناگزیر
تخمین خوب و بد کارهای بتمن در جدیدترین محصولات فرهنگی مرتبط با وی نیز که همانا دفترچه کمیکبوکی و یک فیلم جدید انفرادی پیرامون وی است، سخت مینماید زیرا یکبار دیگر وی در قالبی ظاهر میشود که خدشهها و ترسهای اطراف و درونش او را از یکسویه و مطلق بودن دور میسازد و به چندوجهیترین قهرمان کمیکبوکی اعصار اخیر تبدیل میکند؛ دریکی از داستانهای شماره هزارم نشریه «کمیکهای کارآگاهی»، بروس وین (بتمن) مجبور است تصمیمی را بگیرد که بر آینده دستیار جوانش به نام دیک تأثیری دیرپا میگذارد و شاید این امر به درازای تمامی عمر او بسط یابد.
در قصهای دیگر نیز خانواده مهجور و مرموز و غیرقابل تخمینزنی بروس وین روی یک پشتبام در خانههای اطراف محل سکونت وی گرد میآیند تا جشن تولد او را برپا دارند و در کنار آنها ریشههای تشکیل و شکلگیری نسخههای کارتونی فیلمهای بتمن نیز توضیح داده میشود و اینها البته جدا از روند کمیک بوکهایی است که سالهای متمادی پیرامون آنها منتشرشده و اصلیت وجودی این کاراکترها و ماهیت واقعی این ابرقهرمانان خیالی در آنها توضیح دادهشده است.
سلاح مرگبار
اگر به داستانهای ناب دیگر بتمن طی این 80 سال آزگار رجوع کنیم، میبینیم یکی از بهترین و جذابترین آنها موردی است که او میکوشد اسلحهای را بیابد که با شلیک آن مادر و پدر وی سالها پیش جان باختند و بهتبع آن فردی را پیدا کند که با شلیک این سلاحها بروس وین را برای همیشه داغدار و تبدیل به مردی کرد که لقب ضدقهرمانترین فرد در میان چهرههای سرشناس کمیک استریپی برازنده اوست.
میتوان ددپول را نیز از منفیترین قهرمانان کمیکبوکی تمامی اعصار دانست اما فلسفه وجودی ددپول که تابهحال درباره وی دو فیلم مستقل پرفروش و یک فیلم ترکیبی (دربردارنده قهرمانان دیگر) ساخته و ارائهشده، بهکلی متفاوت با بتمن است. بتمن بهرغم تلخیهای گرهخورده باوجودش همیشه در پی نجات مردم است و اگر چالشی درونی دارد، باروح متلاطم خود است اما ددپول که نسخههای سینمایی وی تازه از 2016 باب شدند، فقط برای بهروزی مردم نبرد نمیکند و دهها ایده متناقض در ذهن او رژه میرود و نه یک قهرمان پلید بلکه مظهر ناشناختگی و حرکت در مسیرهای چندگانه است.
پیکاری ابدی
چگونه میتوان بتمن را در شروع حداقل 80 سال دوم حیاتش توصیف و بررسی کرد؟ گفتن این جمله واقعی سخت است که بهجز زاک اسنایدر که کوشیده است بتمن را از برخی کژیهای درونی مبرا سازد، سایرین وجوه بد و سرشار از ابهام و ابهام را در وجود وی جلوهگر ساختهاند و تیم برتون در تریلوژی خود که البته فقط اولی را در سال 1989 شخصاً کارگردانی کرد و کریستوفر نولان هم در سهگانه اختصاصی خویش این وجوه را به حد نهایت خود رساندهاند و حتی لباس تمام فلزی این مرد کلاهخودی مشکوک فروغ تیرهرنگی دارد که مردم حاضر در مسیر حرکت وی را به تردید میاندازد و درباره اندیشهها و راهبردهای او به بررسی مینشینند.
فقط یکچیز در ارتباط با مرد خفاشی حتمی به نظر میرسد و آن به اجماع رسیدن هنرمندان در مورد لزوم حفظ کاراکتر چندگانه وی و استمرار چالشهای درونی اوست؛ مردی که به دیگران آرامش و زندگی دوباره میبخشد اما خودش هرگز در آسایش روحی و راحتی فکر نزیسته است و جنگ او با ذات درونی و ماهیت شکاک وی، یک پیکار ابدی است.
منبع: شیکاگو تریبون، وصال روحاني
[1] . Detective
[2]. Detective Comics