ادل، ستاره موسیقی اخیراً در گفتوگویی با مجله ونیتیفر گفته پس از به دنیا آوردن فرزندش دچار افسردگی شدیدی شده بود.او که همیشه در حال خنده و شوخی است، اعتراف کرد که پس از تولد پسرش از افسردگی پس از زایمان رنج میبرد و وقتی جوانتر بود نیز به خاطر افکار تیرهوتارش تحت درمان روانپزشک بود.او گفت «جنبه تیرهای دارم؛ و خیلی مستعد افسردگی هستم؛ و از زمانی شروع شد که پدربزرگم را از دست دادم. حدوداً دهساله بودم؛ و باوجوداینکه افکار خودکشی در سرم نبود، ولی مرتب تحت درمان روانپزشک بودم.»
ادل افزود بعد از تولد پسرش دیگر حس افسردگی نمیکند و افسردگی پس از زایمانش نیز برطرف شده است. او به مجله ونیتیفر گفته که در آن زمان احساس میکرده بچهدار شدن «بدترین تصمیم» زندگیاش بوده است. وی میگوید پسرش را «بیش از هر چیزی دیگری در دنیا» دوست دارد، اما تأیید میکند که مادر شدن برایش سخت بوده است. سایمون کانکی، شریک زندگی و پدر فرزندش به او پیشنهاد داد که با مادران دیگر درباره مشکلش صحبت کند که ابتدا ادل سرباز زد؛ اما زمانی که افسردگیاش شدت گرفت، رازش را با دوستی که خود مادر بود در میان گذاشت و دریافت که فقط خودش نیست که از این مشکل رنج میبرد.صحبت کردن در یک بعدازظهر در هفته بهتدریج حال او را بهبود بخشید.او این گفتوگو را در پایان تور دهماههاش برای معرفی آلبوم «۲۵» انجام داده است.
ادل گفت: «از کنسرتها لذت میبرم. باآنکه پسرم هم با من است، اما گاهی احساس گناه میکنم که در توری طولانی حضور یافتهام و برخی شبها نمیتوانم او را بخوابانم.»وی افزوده که اگر کار نکند هم هرگز احساس گناه نخواهد کرد.آنجلو، فرزند این خواننده ۲۸ ساله ۴ سال پیش به دنیا آمد.ولی هنرمندی که خیلیها تصور نمیکردند با افسردگی دستوپنجه نرم کرده باشد، ادل خواننده بریتانیایی است.
شهرت ادل امروزه مرزها را درنوردیده و از او یک چهره جهانی ساخته است. اخیراً نیز مجله «هیت» ادل را بهعنوان پولدارترین سلبریتی زیر ۳۰ سال بریتانیا معرفی کرده است. طبق نوشته این نشریه ادل با ۹۲ میلیون پوند دارایی، این عنوان را از آن خودساخته است.
سیمای یک هنرمند
ادل یا آدله لائوری ملقب به لو ادکینز متولد ۵می ۱۹۸۸ در تاتنهام، در شمال لندن است. او میگوید که خوانندگی و خواندن را از سن چهارسالگی با صدای وسوسه انگیزش شروع کرده است. ادل به دختران ادویه اشاره میکند که آنها یک تأثیر بزرگ در اشتیاق وی برای علاقه به موزیک بودند. «اعلام میکنم هر جی که الآن هستم اونها منو به اینجا رسوندن».
شهرت جهانی ادل بیشتر به دومین آلبوم استودیوییاش بانام «۲۱» که در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۱ منتشر شد برمیگردد. این آلبوم رکورد طولانیترین مدت صدرنشینی در جدول پرفروشترین آلبومهای موسیقی در بریتانیا را در کتاب رکوردهای جهانی گینس ثبت کرد.در سال ۲۰۰۸ آلبوم «۱۹» توسط ادل منتشر شد. نام این آلبوم ازآنجاییکه ادل آن را در سن ۱۹ سالگیاش ضبط کرد، ۱۹ نامیده شد. ۱۹ اولین آلبوم استودیویی ادل است. این آلبوم در سال ۲۰۱۱، باآنکه هنوز ۳ سال از انتشارش میگذشت، چهارمین آلبوم پرفروش سال ۲۰۱۱ در بریتانیا شد.
ادل در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۱ آلبوم «۲۱» را منتشر کرد که برای ۱۸ هفته نخستین آلبوم پرفروش بریتانیا (هرگز زنی در تاریخ موسیقی بریتانیا به چنین رکوردی دست نیافته است) و ۱۳ هفته پرفروشترین آلبوم ایالاتمتحده بود. آلبوم ۲۱ در ۲۴ کشور جهان در رتبهی نخست جدول آلبومهای پرفروش بوده و درمجموع ۱۳ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است. این آلبوم با فروش ۳ میلیون و ۸۰۰ هزار نسخه، پرفروشترین آلبوم سال ۲۰۱۱ در بریتانیا است.
ادل در پنجاه و چهارمین دوره اهدا مراسم جوایز گرمی که در سال ۲۰۱۲ برگزار شد، برندهی ۶ جایزه شد که جایزههای «آلبوم سال»، «ضبط سال» و «ترانهی سال» ازجمله آنها بود. بهاینترتیب، ادل دومین زن تاریخ است که توانسته در یکشب، تعداد ۶جایزهی گرمی را برنده شود. همچنین او در سال ۲۰۰۹برندهی جایزهی «بهترین هنرمند جدید» از همین مراسم شده بود. به همین دلیل او سومین هنرمندی است که موفق شده در طول دوران هنریاش، ۴جایزهی بزرگ مراسم گرمی را برنده شود.
منتقد روزنامه گاردین معتقد است که اگر سالهای سال بعد، روزی در ماشینتان پشت چراغقرمز ایستاده باشید و رادیو به ناگهان آهنگی از ادل پخش کند، شما با تمام وجود به این سالها، سالهایی که ادل در آنها از خوانندگان مشهور به شمار میرود، پرتاب خواهید شد.
بخشهایی از مصاحبه نشریه رولینگ استون با آدل قبل از انتشار آخرین آلبومش «25»
...ادل کنار یک آپارتمان آجری سهطبقه میایستد و با دستش خانه دوران نوجوانیاش را نشان میدهد: «پنجرههای چهارم، پنجم و ششم ماله اتاق من بودن.»...
هنگامیکه ادل با مینی کوپر چهاردرش که یک صندلی کودک خالی دارد به خیابانی در جنوب لندن میرود سؤالی در ذهن ما شکل میگیرد: «توی دنیای موسیقی چه خبره؟» و او در کمال صداقت جواب میدهد: «احساس میکنم ازش اطلاع زیادی ندارم.» تنها پاسخ قانعکنندهای که کار را برای ما آسان میکند این است: خب، این آلبوم (آلبوم جدید ادل) که کل صنعت موسیقی منتظرش هستند مهمترین خبر دنیای موسیقی است. ادل با لبخندی جذاب که با «ها ها» ی دائمیاش همراه میشود اینگونه جواب ما را میدهد: «اوه، لعنتی.»او درحالیکه چشمان سبزش را بیشتر باز میکند اینگونه ادامه میدهد: «خدای من، فکر کن. آرزو میکردم! احساس میکنم یک سال دیرتر از وقتیکه باید آلبوم رو منتشر میکردم این کار رو کردم.» او طوری جواب میدهد که انگار آخرین آلبومش بانام 21 در دنیایی که کسی آلبوم موسیقی نمیخرد بیش از سیویک میلیون نسخه نفروخته است، انگار هیچکدام از همتایانش مانند بیانسه و آرتا از او ستایش نکردهاند و انگار او هر جایزه مهمی بهجز جایزه صلح نوبل را نبرده است. ادل میگوید: «اما واقعاً ارتباط من با موسیقی خیلی کم شد. من در عمل ارتباطم رو با واقعیتهای دنیا حفظ کردم فقط نمیدونم چی توی جهان امروز میگذره.» ادل با لبخند اینها را میگوید. غلظت لهجه لندنی او کمی کمتر شده اما او کلمه With را طوری تلفظ میکند که احساس میکنید با حرف V تمامشده است.
ادل در زیر آسمانی خاکستری که حتی برای بعدازظهر یک روز ماه اکتبر در لندن ملالآور است رانندگی میکند. باران میآید و برنامه ادل برای بردن پسر سهسالهاش، آنجلو، به باغوحش را مختل کرده است. هیچکدام از سرنشینان ماشینهایی که از کنارش رد میشوند متوجهش نمیشوند. هیچوقت متوجه نشدند، حداقل در این ماشین: «شاید آگه با آرایش کامل صورت و موهای مرتب بیرون برم متوجه من به شن. من برای انجام این کار بهاندازه کافی شجاع نیستم.» او در عوض مانند دانشجویی است که بهزحمت از خواب بلند میشود تا سر موقع به کلاس برسد. موهای طلاییاش به پشت بستهشدهاند و یک جفت گوشواره بر گوشهایش دارد. آرایشش خیلی کم است و هرچند ادعا میکند چند چینوچروک بر صورتش نقش بسته اما کاملاً جوان به نظر میرسد و کرمی بر صورتش زده است که نشان میدهد کاملاً ارزشش را داشته تا قرارداد با بعضی کمپانیهای محصولات زیبایی را رد کند.
ادل از تمرین به همراه بک وکالیستهایش خلاص شده، جایی که او روبروی نوازندگان نشسته و برای اولین بار ترانه Hello را اجرا کرد که ترانهای غمانگیز از سومین آلبومش بانام 25 است و در روز بیستم نوامبر عرضه میشود. او در ماه می بیستوهفتساله میشود اما اسم آلبوم را بر اساس سنی که در آن آغاز به کار تولیدش کرد 25 گذاشته است: «دوباره باید به خاطر اینکه اسم آلبومم رو 25 گذاشتم سرزنش به شم. حتماً میپرسن چرا وقتی سنت بیستوپنج سال نیست اسمش رو 25 گذاشتی؟» او در ابتدای سینگل جدید آلبومش میخواند: «سلام، منم.» انگار کسی دراینباره شکی داشته است. هنگامیکه ادل دو هفته بعد سینگلش را عرضه کرد رکورد پنجاه میلیون بیننده در چهلوهشت ساعت را در کانال یوتیوبش بهجا گذاشت.
ادل هنگامیکه فرزند خردسالش را بزرگ میکرد رویکردی همراه با صبر و حوصله برای ساخت این آلبوم داشت. شش ماه کامل بین نوشتن دو بخش اول ترانه Hello و بخش همسرایی آن صرف شد. گرگ کورستین که تهیهکننده و یکی از نویسندگان این ترانه (در کنار ادل) بود و حتی نمیدانست ادل برمیگردد و ادامه کار را ضبط میکند میگوید: «ما نصف ترانه رونوشتیم. باید خیلی صبور میبودم.» به نظر میرسد متن ترانه Hello درباره محبوب قبلی ادل است که خیلی وقت است از او جداشده است اما ادل این موضوع را انکار میکند و میگوید این ترانه درباره هیچ شخص خاصی نیست و او زمان طولانی است که از محبوب سابقش که الهامبخش آلبوم 21 او بوده فاصله گرفته وزندگیاش را به شکلی جدید ادامه میدهد: «اگر من هنوز درباره اون مینوشتم واقعاً وحشتناک به نظر میرسید. این ترانه بیشتر درباره تجدیدقوا و ارتباط برقرار کردن دوباره با خودم هست.» اما در مورد بخشی از این ترانه که در آن ادل میخواند: سلام از جایی دیگر، او میگوید: «به نظر خیلی ناخوشایند و بیمارگونه میرسه. انگار مردم؛ اما درواقع بخش دیگری از بلوغم رو نشون میدم که از اواخر نوجوانی و اوایل دهه سوم زندگیام شروعشده.»
ادل هنوز تصمیم نگرفته که آیا بعد از عرضه آلبوم 25 اش توری جهانی و کامل برگزار کند یا نه- در حال حاضر همه تمرینهایش برای اجراهای تلویزیونی است. گروه او چند عضو جدید دارد و او بهطور خاص به دلیل اینکه برای اولین بار یک نوازنده پرکاشن دارد هیجانزده شده است همچنان که از قهرمانان دوران کودکیاش الهام گرفته است: «گروه اسپایس گرلز یک پرکاشنیست دیوونه داشتن.» ادل حداقل در ملاء عام حرفی برای گفتن ندارد -و چیزی برای خواندن- چون دو سال است که او و همکارش پل اپورث جایزه اسکار را برای ترانه فیلم Skyfall بردهاند و بعدازآن ادل در هیچ محفلی حضور نداشته است. او میگوید: «آگه حرفی برای گفتن نداشته باشم، بهتره چیزی نگم یا نخونم.» اما فقط چند دقیقه زمان در کنار او کافی است تا متوجه شویم که سکوتش نشاندهنده وضعیت طبیعیاش نیست: «کلی صبر کردم که فرانک اوشن لعنتی آلبومش رو منتشر کنه. زمان خیلی طولانی صرفش شد. چیز احمقانهای هست که تولید کردم، مگه نه؟» در همان حال ادل اجازه نداد تا موفقیت باعث غرورش شود. او همچنان خودش را «یک دختر معمولی از لندن» میداند البته دختری که اتومبیل کوچکش با یک رنجروور که محافظان شخصیاش در آن حضور دارند همراهی میشود.
آلبوم 21 او با سبک کلاسیک نوشته شدنش و تنظیم منظمش به موسیقی پاپ متداول تبدیل شد، هرچند از همه آلبومهای دیگر بیشتر فروخت. ادل میخواهد همین مسئله را در کار حرفهایاش هم انجام دهد. او میگوید: «شغلم تمام زندگیام نیست. فقط سرگرمی منه.»او میخواهد این توانایی را داشته باشد تا آلبومهایش را بهصورت زنده در میان مردم پخش کند و دوباره به دنیای تنهاییاش بازگردد و البته امیدوار است بهاندازه کافی زنده بماند تا ترانههای بیشتری بنویسد. مدیر برنامههایش دراینباره میگوید: «فکر میکنم بیست آلبوم ضبط کنه. ما برای مدتزمان طولانی خودمون رو آماده کردیم.» ادل ادامه میدهد: «مردم فکر میکنن من از شهرت متنفرم اما اینطوری نیست. من از شهرت وحشت دارم. فکر میکنم مثل یکچیز سمی هست و خیلی آسون میشه به دامش افتاد.»ادل در اوایل کارش مقایسه بین خودش و ایمی واینهاوس را که فقط چند بار از نزدیک ملاقاتش کرده بود بهدفعات دیده بود: «دیدن نابودی تدریجی ایمی یکی از دلایل وحشت من هست. ما از اینکه اون دچار مشکل به شه لذت میبردیم. من واقعاً برای این موضوع ناراحتم اما اگر یک نفر تصویری از اون به هم نشون میداد که توش ایمی قیافه جالبی نداشت به اون عکس نگاه میکردم. آگه به عکسهاش نگاه نمیکردیم اونها دیگه ازش عکس نمیگرفتن. این مقدار توجه وحشتناکه مخصوصاً آگه توی محیط پر زرق و برق رسانهای نباشی.» ادل هنوز خودش را در دنیای سلبریتیها وارد نکرده است. او امسال وقتی به پشتصحنه کنسرتی رفت تا یکی از قهرمانان زندگیاش، استیوی نیکز را ببیند ناخودآگاه گریه کرد. ادل که دهه اول زندگیاش را در محله فقیرنشین و پر از جرم و جنایت تاتنهام لندن گذراند میگوید: «مطمئن نیستم که وقتی بهجایی برم که ستارههای زیادی اونجا هستن دستپاچه نشم. همیشه احساس میکردم که ممکنه من رو به جمع خودشون راه ندن یا از جمع بیرونم بندازن یا آخرش یکچیزی شبیه دوربین مخفی به شه که باهاش من رو سرکار بذارن یا اینکه من رو دوباره شوت کنن به محله دوره بچگیام. توی تاتنهام.» او همیشه این خواب را میبیند که از ساختمانهای بلند به پائین پرتاب میشود.
ادل در هنگام تمرین، بسیار از حنجرهاش مراقبت میکند. او در سال 2011 گلویش را عمل کرد و مجبور شد بسیاری از تورهایش را لغو کند اما در مراسم گرمی سال 2012 بازگشتی شکوهمندانه داشت.صدای ادل بعد از عملش بسیار قویتر شده است و او حالا توانایی خواندن چهار نت جدید را دارد: «این اتفاق باعث شد احساس کنم صدای جدیدی پیداکردهام. بعد از عمل، صدای جدیدم رو زیاد دوستش نداشتم چون احساس کردم مقداری از تواناییهای گذشته خودم رو از دست دادم؛ اما الآن بهش عادت کردم.»
ادل در سن بیستوهفتسالگی سالم است وزندگیاش هم بدون هیچ عادت عجیبوغریبی سروسامان گرفته است. البته الآن مسئولیت سنگینی بر دوش دارد: تربیت و بزرگ کردن فرزندش و بازگشت به صحنه موسیقی در مقیاسی جهانی. این مسئله در کوتاهمدت زیاد جالب نیست. او سرش را تکان میدهد و با لبخندی میگوید: «اصلاً بامزه نیستم.» همه اتفاقات خیلی سریع به وقوع پیوستند. ادل به این مسئله اذعان میکند: «من نسبت به این کار شوق و اشتیاق زیادی دارم. هرروز بخش کوچکی از این شوق رو احساس میکنم. این مسئله باعث نشد که زندگی من کاملاً دگرگون به شه اما یک آرزو برای خودم دارم. ده سال قبل تنها مسئولیتم این بود که برای خودم ترانهها رو بنویسم و سر ساعت هم میرفتم مدرسه و هیچکس هم به من توجهی نمیکرد و مسئله شگفتانگیزی در اون دوران وجود داشت. میدونی، چیزی که بیشتر از همه من رو آزار میده این هست که نمیفهمی بچه بودن چقدر شگفتانگیزه.»
ادل بهجز خانوادهاش، اوقاتش را بیشتر با چند تا از دوستان دوران نوجوانی یا بچگیاش میگذراند- یکی از آنها نویسنده کتاب برای کودکان و دیگری تهیهکننده تلویزیونی است. او میگوید: «همزمان که آلبوم 21 بزرگ و بزرگتر میشد و بیشتر موردتوجه قرار میگرفت من هم شروع کردم به تجدیددیدار با همه دوستهای قدیمی خودم.» او به این مسئله اشاره میکند که دوست دارد آنها را برای تور آلبوم جدیدش با خود ببرد: «توی لحظات مهم به اونها خیلی احتیاج دارم.»
آیا ادل مانند تیلور سویفت یک گروه را به همراه خود میبرد؟ «من درباره گروه، چیزهایی شنیدم. آرزوم این بود که همه اعضای گروه من مدلها باشند. فکر میکنم من کل گروه خودم هستم. این مثل بقیه گروههایی که الآن وجود دارند نخواهد بود؛ اما ممکنه ریحانا توی گروه من باشه! خیلی باحال میشه. خدایا، اون خودش دنیایی داره. خیلی دوستش دارم.»
ادل از چهاردهسالگی به همراه مادرش، پنی، در طبقه بالای آپارتمانی زندگی کرد. پدر ادل از وقتیکه او کودکی خردسال بود از آنها جداشده بود. پدر ادل آخرین موضوعی است که او علاقه دارد دربارهاش حرف بزند و ادل هیچ اهمیتی به غیبت پدرش در زندگی خود نمیدهد. ادل در کنار یک آپارتمان آجری سهطبقه در کنار پمپبنزین تگزاکو میایستد و با دستش خانه دوران نوجوانیاش را نشان میدهد: «پنجرههای چهارم، پنجم و ششم ماله اتاق من بودن.» پنی وقتی هجده سال داشت ادل را به دنیا آورد و آنها رابطه جالبی باهم داشتند که اگر ادل سریال Gilmore Girls را دیده بود ممکن بود این رابطه را باشخصیتهای آن سریال مقایسه کند. او حتی در دورانی که آلبوم 21 به فروش فوقالعاده خود ادامه میداد با مادرش زندگی میکرد و آنها همیشه به هم نزدیک بودند: «هیچچیزی که باعث خجالت کشیدن من درباره رابطهام با مادرم به شه وجود نداره، به همین خاطر هست که من آدم شروری نشدم. ما همیشه چیزی پیدا میکردیم که درباره اون حرف بزنیم.»
ادل ترانههای آلبوم 19 خود را که بهوضوح با موسیقی جاز پیوند داشت و در سال 2008 عرضه شد در طبقه بالای این آپارتمان نوشت. او با کمپانی مستقل و قدرتمند XL قرارداد امضا کرد. این اتفاق وقتی به وقوع پیوست که او در دبیرستان هنرهای نمایشی تحصیل میکرد و چند دمو را بر روی صفحه پروفایلش در سایت مای اسپیس قرارداد.
ادل به آپارتمان قدیمیاش خیره میشود و فهمیدن آنچه در سر او میگذرد سخت است. اشتیاق او برای بازگشت به گذشته و نوستالژیهایش بر چند ترانه در آلبوم جدید سایه افکنده است. ترانه موردعلاقه او در این آلبوم که ترانهای آرام و شبیه به کارهای التون جان است When We Were Young نام دارد و ادل آن را به همراه توبیاس جسو جونیور نوشته است که برایش یادآور ترانه The Way We Were است که وقتی باربار استرایسند در اسکار آن را اجرا کرد ادل را به گریه انداخت. ادل در آخرین لحظات، نام یکی دیگر از ترانههای فوقالعاده آلبوم جدیدش را از We Ain't Kids No More به نام Send My Love (To Your Lover) تغییر داد. او میگوید: «در غیر این صورت شما هم ممکن بود این آلبوم رو تاریخمصرف گذشته بدونید.» غمانگیز بودن این آلبوم که درباره گذر ایام است بسیار واقعی به نظر میرسد اگرچه این غمناک بودن کمی زود وارد زندگی ادل شده است: «از وقتی بیستوپنجساله شدم کلی حسرت خوردم و برخلاف گذشته غم و اندوه از راههای مختلف به من ضربه زد.» در ترانه زیبای Million Years Ago که شبیه ترانههای آرام دهه نود مدانا و ترکیب آن با ترانه مشهور The Girl From Ipanema است، ادل میگوید: «بعضی مواقع فکر میکنم که این منم که شبیه چیزی که اونها میخواستن بشند نشدم.»او متوجه شده است بعضی از درهای زندگی بر رویش بستهشده است و بعضی مسیرهای زندگیاش طی شدهاند و امکان بازگشت وجود ندارد: «چیزهای زیادی وجود دارن که من درباره اونها با خیلی از مردم حرف نزدم. البته نه به این دلیل که مشهور هستم بلکه به خاطر اینکه زمانش رو نداشتم مثل روزنامهنگار بودن یا معلم شدن.» او نفسی میکشد و ادامه میدهد: «و من دیگه تنها نمیشم. من مادرم و در یک رابطه جدی قرار دارم بنابراین دیگه هیچوقت نمیتونم با خودم خلوت کنم. من حسرت هیچکدوم از این چیزها رو نمیخورم؛ اما فکر میکنم وقت زیادی برای خودم نذاشتم. من بچه مادرم بودم و حالا خودم مادر هستم. من فقط پنج سال وقت داشتم تا با خودم تنها باشم.»
ادل در هنگامیکه به زمان بارداریاش نزدیک میشد در اوج موفقیت حرفهایاش قرار داشت. او در هنگامیکه آلبوم 21 به فروشش ادامه میداد دچار مشکلی در تارهای صوتیاش شد و بعدازآن چیزی برای عرضه نداشت: «احساس میکنم در مقطعی کنترل زندگیام رو از دست دادم. هرچقدر ازنظر حرفهای موفق بشی زندگی خصوصیات کوچکتر میشه. من این صندوقچه کوچک رو پیدا کردم. این تنها فضای شخصی من توی دنیای به این بزرگی بود اما بهاندازه کافی گنجایش داشت. این ایده که این فضا رو از دست بدم من رو حسابی میترسوند.» ادل بر مشکلات مربوط به تارهای صوتیاش غلبه کرده بود و جوایز گرمی را در تمام بخشهایی که نامزد دریافتشان شده بود درو کرد و در حال فکر کردن به نقلمکان به نیویورک بود که از بارداریاش مطلع شد: «همه برنامههای من خوب پیش رفته بود. مثل این بود که تونستنم از پس همه مشکلات بربیام و حالا باردار شده بودم؛ اما فکر میکنم زمان بارداریام خیلی ایدهال بود. شاید به نظر میرسید این مسخرهترین زمان برای بچهدار شدن باشه اما من کمکم از همهچیزهای دوروبرم ترسیدم.» و آنجلو این ترسها را از او گرفت: «وقتی اون رو به دنیا آوردم همهچیز خوب شد و به همهچیز اعتماد کردم چون دنیا به من یک معجزه داده بود. درواقع نمیدونم در صورت نداشتن بچه میتونستم دوباره به دنیای موسیقی برگردم.» تأثیر مستقیم این اتفاق در ترانههای آلبوم جدید ادل بهسختی قابلشناسایی است اما یکی از اصلیترین منابع الهامبخش آلبوم 25 ادل، آلبوم Ray of Light مدانا بود. ادل میگوید: «میدونی چه چیز این آلبوم برام جالبه؟ اینکه مدانا این آلبوم را بعد از به دنیا آوردن اولین فرزندش نوشت و ازنظر من اون بهترین آلبومش بود. همهچیز زندگی منبعد از بچهدار شدن پخشوپلا شده بود و تغییرات زیادی در وضعیت جسمی و شیمیایی بدنم ایجادشده بود.» او احساس میکرد که از هنرمند بودن خودش فاصله گرفته بود: «من از اون وضعیت هنریام فاصله گرفته بودم و نمیتونستم مثالهای زیادی برای خودم پیدا کنم که به گذشته خودم برگردم تا اینکه یک نفر پیدا شد و شنیدن آلبوم Ray of Light رو به من پیشنهاد داد.»ادل بارها و بارها این آلبوم را گوش کرد و بهشدت تحت تأثیر ترانه «یخزده»قرار گرفت: «من این ترانه رو شنیدم انگار اون تنها چیزی بود که میتونست اعتمادبهنفسم رو به من بر گردونه.»
به خانه ادل برمیگردیم، حالا زمان خواب آنجلو فرا رسیده است بنابراین او چند دقیقه برای دیدن پسرش وقت میگذارد تا وقتی او بخوابد. در زندگی واقعی و برخلاف موزیک ویدیوی Hello، او از موبایل قدیمی که باز و بسته میشود استفاده نمیکند. ادل همانطور که قابلدرک است بهشدت از پسرش مراقبت میکند و با موفقیت از خبرنگار انگلیسی که از فرزندش عکس گرفت شکایت کرد و در دادگاه موفق به بردن این پرونده شد و بنابراین از من درخواست کرد تا درباره فرزند و ظاهرش چیزی ننویسم. ادل حتی برای مدتی تلاش کرد تا اسم فرزندش را پنهان نگه دارد اما اسم آنجلو بر روی یکی از دستانش خالکوبیشده است و بر روی دست دیگرش عبارت بهشت خالکوبیشده است: «به خاطر اینکه آنجلو بهشت زندگی من هست.» او اینها را با نوعی شرم و حیای نامتعارف میگوید (سه کبوتر بزرگ هم بر پشتش خالکوبیشدهاند)
ادل آنجلو را بهآرامی میخواباند و به تخت خوابش میبرد: «اون یک فرشته کوچولو هست. همهچیزهایی که من درباره خودم دوست دارم رو برام به وجود آورده و اون تنها کسی هست که به من نه میگه. اون کاملاً بر من حکومت میکنه. اون رئیس منه و این برای آدمهای دیگه جالبه که این مسئله رو ببینن چون من در محیط کاری خودم رئیس همهچیز هستم.» ادل نمیتواند بیشتر از این خود را ملامت کند وقتی میبیند که کارش او را از آنجلو دورنگه میدارد. او درحالیکه احساس میکند از کیت باش و کنسرتی که با بازگشتش به دنیای موسیقی همراه شد الهام گرفته است ادامه میدهد: «همش احساس بدی دارم. این باعث شد که عجله کنم و زودتر آلبوم خودم رو تموم کنم.» ادل این موضوع را میداند که پسر نوجوان کیت باش او را برای بازگشت به دنیای موسیقی ترغیب کرد: «این باعث شد که هر جوری شده یکراه برای برگشتن به دنیای موسیقی پیدا کنم. نمیخواستم پسرم 16 ساله به شه تا بهش نشون بدم کی هستم و چه تواناییهایی دارم. به خاطر اینکه به چیزهایی که به دست آوردم خیلی افتخار میکنم و من این احساس رو قبل از داشتن آنجلو نداشتم. قبل از به دنیا اومدنش نمیفهمیدم چه چیزهایی به دست آوردم و چه راه طولانی و بزرگی رو توی دنیای موسیقی طی کردم. چون هرکسی میخواد کاری توی زندگیش انجام بده اما ما همیشه این فرصت رو پیدا نمیکنیم چون همیشه موانع لعنتی سر راهمون قرار میگیرن. به خاطر همین من بهشدت احساس خوششانسی میکنم که همهچیز برام جور شد و به من اجازه داد تا به همهجا برسم.»
ادل میداند که ترانههایش به طرفدارانش آرامش میدهند: «اگر موسیقی من بتونه دلشکسته کسی رو التیام به بخشه این برای من راضیکنندهترین اتفاق دنیاست. فکر نمیکنم آلبوم من ترانههای شاد داشته باشه، اما من کاملاً خوشحالم! اما با در نظر گرفتن اینکه من ازنظر عاطفی و رابطهام با عشق زندگیام در نقطه روشنی هستم آیا طرفداران من از اینکه نمیتونم با یک ترانه در مورد دلشکستگی بعد از یک رابطه، دل شکستهشون رو التیام ببخشم ناامید میشن؟ نمیخوام اونها رو ناامید کنم اما در همین حال نمیخوام یک آلبوم با ترانههای غمانگیز برای کسی بنویسم. در این صورت و اگر خود من ناراحت نباشم این به نظر غیرواقعی میاد.»
ادل همیشه از اجرای کنسرت میترسد مخصوصاً از اینکه دهانش را بر روی صحنه باز کند و حرفی برای گفتن نداشته باشد که البته عجیب است چون تارهای صوتی او با مشکل مواجه شدند اما او دوباره بدون مشکلی کار میکند: «اما این اتفاق هیچوقت وسط کنسرتم نیافتاد.» او همچنین دورنمای عجیبی را میبیند و از این میترسد که روزی به روی صحنه برود و فقط پنج نفر برای دیدن کنسرتش بیایند؛ بنابراین او از اینکه مشکل مربوط به تارهای صوتی و حنجرهاش دوباره به سراغش بیایند میترسد: «آگه از بین بره دیگه نمیتونم توری برگزار کنم. میتونم دوباره گلو و تارهای صوتی خودم رو ترمیم کنم و آلبوم ضبط کنم اما آیا دلم میخواهد کاری انجام بدم و در اون کار به مشکل بربخورم و به خاطر ترس زیاد، دیگه تکرارش نکنم؟»
ادل به من قول میدهد هر کاری را که سرانجام اجرا کند شامل ترانههای آلبوم 21 باشد و به شوخی به من میگوید: «همیشه 21 باقی میمونم! اینکه با یک آلبوم تعریف بشی و درموردت قضاوت به شه مثل این هست که رویات به حقیقت پیوسته. آگه ترانههای آلبوم 21 خودم رو اجرا نکنم مثل این هست که برم کنسرت چند تا گروه خاص -ادل اسم گروههای موردنظرش را نمیگوید- را ببینم و اونها بهترین آهنگهاشون رو اجرا نکنن. این خیلی باعث آزار من میشه. برای مردم عادی ماهیت کلی کارتو مهم نیست. در اغلب موارد این در مورد چیزی هست که یک مسئله (درباره اتفاقی که توی زندگیشون افتاده) رو براشون تداعی میکنه. بعد از اون، برای همیشه میری توی قلب طرفدارهات. این بزرگترین اتفاق ممکنه.» او لبخند میزند و درحالیکه چشمانش برق میزنند به آلبومهای دیگری که باید منتشر کند فکر میکند و به من پیشنهاد شنیدن یکی از ترانههای آلبومش را میدهد: «باید این آهنگ رو بشنوی.»