دو نگاه به «چرنوبيل»، سریال پرآوازه این روزها

07 تیر 1398
Chernobyl, Drama miniseries Chernobyl, Drama miniseries

یک درام پرتنش

سلیس: «من هیچ‌یک از اپيزودهاي مجموعه «چرنوبيل» را ندیده‌ام، اما در نزديكي جايي كه زندگي می‌کنم، بناي يادبودي وجود دارد كه به یاد قربانیان اين حادثه فاجعه‌بار ساخته‌شده است. امروز براي اولين بار از زماني كه اينجا زندگي می‌کنم، گلي از زمين روئيده است.»

اين توييتي از يك شهروند روسي در ارتباط با فاجعه هسته‌ای چرنوبيل است؛ البته معلوم است كه توليد مجموعه اچ بي او، عامل اصلي روييدن گلي در نزديكي بناي يادبود چرنوبيل نبوده است! اما نوع برخورد يك شهروند روسي با يك مجموعه انگلیسی‌زبان، می‌تواند جالب‌توجه باشد. فاجعه چرنوبيل در سال 1986 رخ داد، زماني كه روسيه هنوز اتحاد جماهير شوروي بود و با رهبري بلوك شرق، در مقابل سيستم سرمایه‌داری به سركردگي آمريكا ايستاده بود. بااین‌حال، اگرچه در آن زمان صنعت سينماي شوروي توجه چنداني به فاجعه چرنوبيل نشان نداد، در دوران پس از سقوط حاكميت کمونیست‌ها هم فيلم يا مجموعه‌ای روسي دراین‌ارتباط ساخته نشد. آيا چرنوبيل در هر شكل و وضعيتي، حكم يك خط قرمز را براي روس‌ها دارد؟

ميني سريال پنج‌قسمتی چرنوبيل شبكه اچ بي او توانسته نظر بسياري از تماشاگران را در كشورهاي مختلف جهان جلب كند.
ميني سريال پنج‌قسمتی چرنوبيل شبكه اچ بي او توانسته نظر بسياري از تماشاگران را در كشورهاي مختلف جهان جلب كند.

ميني سريال پنج‌قسمتی چرنوبيل شبكه اچ بي او توانسته نظر بسياري از تماشاگران را در كشورهاي مختلف جهان جلب كند. نقدها و مرورهاي تحسین‌آمیزی روي مجموعه نوشته‌شده و بسياري از مردم، دوستانشان را تشويق به ديدن اين درام پرتنش می‌کنند، اما واکنش‌ها در روسيه بسيار متفاوت و همراه با انتقاد بوده است. اين انتقادها بيشتر از جانب مقامات رسمي و مسئولان بوده و طرف آمريكايي را متهم به سوءاستفاده از يك حادثه تاريخي و بازگشت به دوران جنگ سرد می‌کنند. مجموعه چرنوبيل جايي در شبکه‌های تلويزيوني روسيه نداشته است؛ اما تماشاگران روسي توانسته‌اند آن را به‌واسطه يك سايت اينترنتي ببينند. اين سايت كه درام تاريخي پرسروصداي «بازي تاج‌وتخت» را هم در روسيه پخش كرده، يك غول رسانه‌ای محسوب می‌شود. منتقد ايزوستيا (از روزنامه‌های پرتيراژ روسيه) درباره چرنوبيل می‌نویسد: «درجه واقع‌گرایی اين مجموعه بسيار بيشتر از اكثر فیلم‌های روسي است كه درباره آن دوره ساخته می‌شود.»

 اين روس‌های مزاحم؟

اما همه نظرات و دیدگاه‌ها چنين نيست. در بين روس‌ها می‌توان كساني را در بين منتقدان و حرفه‌ای‌های كار پيدا كرد، كه از چرنوبيل به‌عنوان «يك كار پروپاگاندا» اسم می‌برند. به باور آن‌ها، اين كار تبليغاتي هم مثل نمونه‌های مشابه همه‌چیز را با اغراق به نمايش می‌گذارد و در پايان می‌خواهد بگويد كه زندگي در غرب هميشه بهتر است.

اين دسته از منتقدان عقيده دارند براي غربی‌ها، روس‌ها هميشه موجوداتي مزاحم هستند و فرقي نمی‌کند در شوروي دوران کمونیست‌ها زندگي می‌کنند يا در دوران جديد. براي همين است كه بلافاصله اين پرسش مطرح می‌شود كه هدف از توليد چنين مجموعه‌های تاريخي چيست و در پشت پرده چه اهدافي را دنبال می‌کنند. سازندگان مجموعه البته هر نوع تئوري توطئه‌ای را رد كرده و می‌گویند هدفشان ساخت درامي تاريخي براي سرگرم كردن تماشاچي بوده، كه البته كمي پند تاريخي را با خودش يدك می‌کشد.

درباره‌ی چرنوبیل برخلاف دیگر وقایع تاریخی، روایتی رسمی وجود ندارد.
درباره‌ی چرنوبیل برخلاف دیگر وقایع تاریخی، روایتی رسمی وجود ندارد

 دست‌پخت انگليس و آمريكا

در داستان مجموعه (كه محصول مشترك آمريكا و انگلستان است) جارد هريس بازيگر بريتانيايي در نقش يكي از مديران ارشد امور هسته‌ای اتحاد جماهير شوروي ظاهر می‌شود. جوهان رنك فیلم‌ساز سوئدي كارگرداني مجموعه را به عهده داشته است. در پنج اپيزود مجموعه، تماشاگران با وقایع‌نگاری حادثه‌ای همراه می‌شوند كه در آن چهار رآكتور ايستگاه هسته‌ای شوروي در اوكراين منفجرشده و يك فاجعه مرگبار را رقم می‌زند. نه‌تنها تعداد زيادي از ساكنان محل كشته شدند، بلكه راديواكتيو زيادي در تعدادي از كشورهاي اروپايي پخش شد و به اين فاجعه، حالتي بین‌المللی داد.

Chernobyl

فیلم‌برداری در اوكراين

گروه سازنده براي كار فیلم‌برداری به اوكراين رفتند. بخش‌هایی از آن‌هم در ايستگاه هسته‌ای شوروي سابق در ليتواني فیلم‌برداری شد. اين مكان به دليل شباهتي كه به مكان اصلي داشت، مورداستفاده قرار گرفت. داستان مجموعه تلاش دارد قهرمان گرايي مردم عادي را به تصوير بكشد و وقع چنداني به سياستمداران آن دوره (ازجمله ميخائيل گورباچف) نمی‌گذارد. اگر منتقدان اشارات سياسي چنداني به موضوع مجموعه ندارند، اما اهالي سياست توجه عمده‌شان را روي اين نكته گذاشته‌اند. براي مثال، بسياري هم‌زمانی توليد مجموعه با پروژه‌های جديد دولت روسيه براي احداث نیروگاه‌های هسته‌ای پرقدرت تازه را اتفاقي و بی‌دلیل نمی‌دانند. اين گروه می‌گوید غرب با استناد به تاريخ گذشته، به دنبال تقبيح فعالیت‌های امروزي روس‌هاست و چرنوبيل می‌تواند بهانه لازم را براي حمله به اين فعالیت‌های جديد به دست گروه‌های مختلف بدهد. به‌این‌ترتیب، مجموعه چرنوبيل به‌عنوان دروغ زيبايي ارزيابي می‌شود كه با اهداف خاص و مشكوك سياسي تهيه و تولیدشده است. همين گروه روي اين نكته پافشاري می‌کند كه روس‌ها در مجموعه يا به‌صورت قربانیانی بی‌پناه و بيچاره به تصوير كشيده شده‌اند يا مهاجماني بی‌رحم و خون‌خوار هستند كه نمی‌توان به آن‌ها اعتماد كرد.

 پاتك روسي

بنابراين، می‌توان به اين گفته اعتماد كرد كه گاهي اوقات نگاه يك «بيروني» می‌تواند واقعی‌تر و قابل‌قبول‌تر از نگاه يك «خودي» باشد؟ اين ديدگاهي است كه منتقد روزنامه روسيسكايا گازيتا مطرح می‌کند. بااین‌وجود، بعد از ساخت مجموعه شبكه اچ بي او اين پرسش از سوي بسياري مطرح‌شده كه چرا خود روس‌ها پیش‌قدم نشده و طي اين چند دهه، مجموعه موردنظر خودشان از فاجعه چرنوبيل را نساخته‌اند؟  اين کم‌کاری به چه دليل بوده و از كجا آب می‌خورد؟ اين در حالي است كه هر دو صنعت سينما و تلويزيون روسيه، فیلم‌ها و مجموعه‌هایی در ارتباط با موضوع هسته‌ای و فجايع مربوط به آن تهيه و توليد کرده‌اند. برخي از منتقدان دليل اين کم‌کاری را در اين می‌دانند كه روس‌ها هیچ‌وقت نمی‌توانند كاري در حد و اندازه چرنوبيل اچ بي او توليد كنند. يكي از دلايل اصلي اين امر می‌تواند نبود بودجه لازم براي توليد چنين كارهايي باشد.

 خطرناك است؛ بی‌خیالش شويد!

با همه این‌ها اما نمی‌شود اين نكته را ناديده گرفت كه ديدن اين سريال اين حس را درون مخاطب بيدار می‌کند كه حركت به سمت انرژي هسته‌ای ولو براي استفاده‌های صلح‌آمیز بايد متوقف شود و باشگاه اتمی‌های دنيا بايد در همين حد باقي بماند.  شايد نيات و قصد عمده سازندگان اصلي آن در ایالات‌متحده چنين نباشد اما ناگزير است كه بازنمايي آن در ذهن مخاطباني مانند ما اين باشد كه حتي استفاده صلح‌آمیز از آن‌هم خطرناك بوده و تبعات جبران‌ناپذیری براي نسل فعلي و آيندگان خواهد داشت. پس چه‌بهتر كه اصل قضيه را ناديده  گرفته و عطاي آن را به لقاي همیشگی‌اش بخشيد. اين بازنمايي چه‌بسا در ميان بعضي از ايرانيان ‌هم ايجاد شود كه خطرناك است؛ پس چه‌بهتر كه بی‌خیالش شويم!

اين «اچ.بي.او» يعني چه؟!

اول از همه این‌که عبارت «اچ.بي.او» مخفف عبارت  Home Box Office است به معناي  گيشه خانگي. اين شركت يكي از بزرگ‌ترین شبکه‌های كابلي نه‌تنها آمريكا، بلكه دنياست. در حال حاضر هم خدمات نمايشي خود را بر بستر اينترنت ارائه می‌دهد. البته اين شبكه تنها به خدمات نمايش محدود نمی‌شود. اين شركت به عرصه توليد سريال و محصولات نمايشي هم روي آورده و خودش وارد حوزه تولیدشده است.  تنها مرور بعضي از سریال‌هایی كه توسط اچ.بي.او ساخته‌شده كافي است تا به ابعاد گردش مالي و تأثیرگذاری فرهنگي اين شركت پي ببريد: چرنوبيل، بازي تاج‌وتخت، وست ورلد. نكته جالب این‌که در سال 2017 يك هكر با نام مستعار Skote Vahshat نمايشنامه سريال «بازي تاج‌وتخت» را به سرقت برد. او براي افشا نكردن جزئيات فیلم‌نامه درخواست شش ميليون دلاري باج به‌صورت بيت كوين كرده بود.  هرچند اچ.بي.او اين مبلغ را پرداخت نكرد و هكر گمنام بخش‌هایی از نمايشنامه را تابستان با قصد فروش منتشر كرد. چند ماه بعد مقامات آمريكايي نام اين هكر را «بهزاد مصري» اعلام كردند و گفتند كه يك ايراني 30 ساله است. تصويرش هم توسط اف.بي. آي به‌عنوان تحت تعقيب منتشر شد. واشنگتن‌پست مدعي است جزئيات پرونده مخفي مانده بود تا متهم فرار نكند، اما در ادامه اعلام كرد دونالد ترامپ با مقاصد سياسي فشار آورده تا اطلاعات اين پرونده افشا شود تا به خاطر ايراني بودن هكر روي نظر اعضاي كنگره ایالات‌متحده درباره توافق هسته‌ای برجام تأثیر بگذارد.

اميد رحماني جام جم،



جدال ایدئولوژی و تاریخ

 چطور چرنوبیل به جنجالی‌ترین سریال این روزهای جهان بدل شد

درباره‌ی چرنوبیل برخلاف دیگر وقایع تاریخی، روایتی رسمی وجود ندارد و همین امر سبب شد کسانی که با الکسیویچ درباره چرنوبیل مصاحبه کردند، فقط از تجربه‌ی واقعی خودشان بگویند، نه آنچه معمولاً با گذر زمان از ترکیب خاطرات شخصی و روایت‌ها و داستان‌های جمعی درباره‌ی یک اتفاق در ذهن افراد ساخته می‌شود.

«چرنوبیل» مینی سریال پنج اپیزودی شبکه‌ی HBO در فصل بی‌رمق تلویزیون، پس از تجربه‌ی عذاب‌آور پایان مفتضحانه‌ی برگ برنده‌ی دهه‌ی گذشته همین شبکه (بازی تاج‌وتخت) و در میان خیل عظیم سریال‌های فانتزی، غوغایی به پا کرد. هم ستایش منتقدان را برانگیخت و هم صحبت درباره‌ی یک واقعه‌ی تاریخی مهم را پیش کشید: فاجعه‌ی هسته‌ای سال ۱۹۸۶ در شوروی در منطقه‌ای که اوکراین امروزی است. چرنوبیل که دوشنبه‌ی هفته‌ی گذشته آخرین قسمت آن از HBO پخش شد، توانست بالاترین امتیاز سریال‌های تاریخ تلویزیون را با میانگین ۹.۷ از ده در سایت IMDB کسب کند و با این موفقیت سریال‌های مهمی چون «برکینگ بد»، «شنود» و «سیاره زمین» را کنار زد تا حداقل برای مدتی در جایگاه بهترین سریال تاریخ تلویزیون قرار بگیرد.

تنها گروهی که نارضایتی خود را از ساخته‌شدن این سریال ابراز کردند، مقامات کرملین بودند. روز چهارشنبه‌ی هفته‌ی گذشته هالیوود ریپورتر گزارش کرد که یک کمپانی روسی که وابسته به دولت است، درصدد ساخت سریالی درباره‌ی چرنوبیل است، سریالی که قصد دارد نقش آمریکا را در وقوع این فاجعه اتمی برجسته کند و به‌نوعی پاسخی باشد به پروپاگاندای آمریکا در روایت دراماتیزه شده‌ی فاجعه‌ی چرنوبیل.

درنهایت در سریال ما به این باور می‌رسیم که سه نفر مسئول اصلی این اتفاق هستند

از واکنش قابل پیش‌بینی کشور روسیه که بگذریم، تماشای چرنوبیل بسیاری از شهروندان شوروی سابق را به‌مرور خاطرات این فاجعه واداشت. نکته‌ی جالب اینجاست که بسیاری از آن‌ها اعتراف کردند که درباره‌ی آنچه در ۲۶ آوریل سال ۱۹۸۷ در چرنوبیل اتفاق افتاد، چیز زیادی نمی‌دانستند، حتی کسانی که بافاصله‌ی یک نسل به‌نوعی با این واقعه درگیر بودند. یک شهروند روس در توئیتر می‌نویسد: «واقعاً خجالت‌زده‌ام که پیش‌ازاین هیچ اطلاعاتی درباره‌ی چرنوبیل نداشتم. شوکه شده‌ام که سی سال بعدازآن واقعه به‌واسطه گروهی بازیگر و فیلم‌ساز غربی و یک شبکه‌ی آمریکایی باید ابعاد فاجعه‌ای را درک کنم که هزاران نفر از هم‌وطنان من را درگیر کرده بود.» یک شهروند اوکراینی ۲۹ ساله هم به این نکته اشاره‌کرده است که در دوران تحصیل اشاره‌ای گذرا به ماجرای چرنوبیل شده بود و بیش از این چیزی درباره‌ی آن نمی‌دانست. «تا پیش‌ازاین برای بیشتر مردم، چرنوبیل در حد یک آتش‌سوزی بود که موجب نشت مواد سمی و آلوده شدن منطقه‌ای وسیع شده بود. هیچ‌کدام ما کوچک‌ترین تصوری نداشتیم که چندین نفر در این حادثه جانشان را ازدست‌داده‌اند.»

البته جنجالی که این مینی سریال پنج اپیزودی به پا کرد، فراتر از مرور یک واقعه‌ی تراژیک برای کسانی بود که به‌واسطه‌ی مجاورت جغرافیایی، تجربه‌ای مستقیم یا غیرمستقیم از این اتفاق داشتند. چرنوبیل باعث شد عده‌ی زیادی شاید برای اولین بار به مقوله‌ی استفاده از انرژی هسته‌ای و خطرات احتمالی آن فکر کنند. ترس و وحشتی که پس از تماشای اولین اپیزود چرنوبیل ایجاد شد، به حدی بود که بسیاری از مخاطبان آمریکایی سراغ گوگل رفتند تا ببینند نزدیک‌ترین پایگاه هسته‌ای به محل زندگی‌شان کجاست و در چه وضعیتی قرار دارد. البته قصد خالق سریال، کریگ مازین بنا به گفته‌ی خودش هرگز این نبوده که با چرنوبیل نشان دهد «آیا قدرت هسته‌ای ذاتاً خوب است یا بد»، بلکه مسئله سریال «تأکید بر این موضوع است که دروغ، غرور و سرکوب انتقاد خطرناک است».

چه هدف از بازسازی واقعه‌ی چرنوبیل، برجسته کردن فساد و قدرت تخریب یک سیستم سیاسی معیوب بوده باشد، چه تأکید بر بی‌دقتی در مراقبت از نیروگاه‌ها، چه صرفاً داستان‌پردازی بر اساس هولناک‌ترین و بزرگ‌ترین حادثه هسته‌ای تاریخ بشر، درهرصورت باید به این نکته هم اشاره کرد که این روایت پنج‌قسمتی، در موارد بسیاری به واقعیت‌های تاریخی وفادار نبوده است. در بین تمامی نقدهای مثبت و پر از تمجید و ستایش، یادداشت‌هایی هم درباره‌ی «چرنوبیل» منتشر شد که به ایرادات اساسی روایت آن اشاره داشت. ایراداتی که به‌سادگی نمی‌توان از کنارشان گذشت.

درنهایت در سریال ما به این باور می‌رسیم که سه نفر مسئول اصلی این اتفاق هستند

دراماتیزه کردن یا خیانت به تاریخ

سوتلانا الکسیویچ نویسنده روس زبان اهل بلاروس که نوبل ادبیات سال ۲۰۱۵ را برای فعالیت‌هایش درزمینهٔ تاریخ شفاهی گرفت، اعتراف کرده است که نوشتن کتاب «آواهای چرنوبیل» برای او در مقایسه با کاری که برای ثبت تاریخچه جنگ جهانی دوم، جنگ شوروی و افغانستان و فروپاشی شوروی انجام داده، کاری به‌مراتب ساده‌تر بوده است، به یک دلیل ساده: درباره‌ی چرنوبیل برخلاف دیگر وقایع تاریخی، روایتی رسمی وجود ندارد و همین امر سبب شد کسانی که با الکسیویچ درباره چرنوبیل مصاحبه کردند، فقط از تجربه‌ی واقعی خودشان بگویند، نه آنچه معمولاً با گذر زمان از ترکیب خاطرات شخصی و روایت‌ها و داستان‌های جمعی درباره‌ی یک اتفاق در ذهن افراد ساخته می‌شود.

کتاب الکسیویچ درباره‌ی چرنوبیل در سال ۱۹۹۷ در روسیه منتشر شد، یعنی ده سال پس از انفجار رآکتور اتمی این پایگاه هسته‌ای؛ اما جالب اینجاست که این خلأ روایت درباره‌ی چرنوبیل در روسیه حتی پس از انتشار کتاب الکسیویچ هم ادامه داشت و تازه پس از نوبل ادبی او بود که در روسیه و غرب این اثر هم موردتوجه قرار گرفت. حالا که شبکه‌ی HBO روایتی داستانی از این واقعه ساخته است، به نظر می‌رسد این خلأ ازمیان‌رفته است، اما اشکال اینجاست که دست‌آخر کتاب‌ها نبودند که چرنوبیل را بازسازی کردند، بلکه یک سریال تلویزیونی بود که خلأ روایت را پر کرد و این به اعتقاد منتقد نیویورکر ماشا گیسن، ابداً اتفاق خوبی نیست.

اما پیش از اشاره به اشتباهات تاریخی سریال چرنوبیل، بهتر است به دستاوردهای آن در بازسازی فضای شوروی اشاره‌کنیم. در چرنوبیل نوشته و ساخته کریگ مازین به کارگردانی یوهان رنک، تصویری از شوروی ساخته‌شده که ازنظر دقت و صحت تاریخی پیش‌ازاین نه در سینما و تلویزیون غرب و نه در سینما و تلویزیون روسیه دیده نشده بود. لباس‌ها، اشیاء، نور و همه‌ی جزئیات تصویر انگار درست از دل دهه‌ی هشتاد اوکراین، بلاروس و مسکو بیرون آمده‌اند. کسانی که شوروی آن دهه را دیده‌اند، همگی متفق‌القول از میزان صحت و دقت و نزدیکی غیرقابل‌باور سریال از فضای شوروی نوشته‌اند.

اما بزرگ‌ترین اشتباه سریال چرنوبیل به اعتقاد نویسنده‌ی نیویورکر، تصویر نادرستی است که بعضاً از شکل روابط و سلسله‌مراتب قدرت در شوروی ساخته است. استثناءهایی هم البته در سریال هست. ازجمله در اپیزود اول، در جلسه‌ی اضطراری شورای فرماندهی شهر پریپیات، زارکوف سخنرانی درخشانی دارد که المان‌های مهمی از قالب سیاسی شوروی را آشکار می‌کند: عدم صراحت بوروکراتیک، برتری دستاوردهای مادی به کسانی که آن‌ها را ایجاد کرده‌اند و بی‌ارزش بودن جان انسان‌ها.

تماشای چرنوبیل بسیاری از شهروندان شوروی سابق را به‌مرور خاطرات این فاجعه واداشت.

اما به‌غیراز یکی دو مورد، در بخش عمده‌ی سریال سیستم سیاسی شوروی با اشتباهاتی فاحش بازسازی‌شده است. نویسنده‌ی نیویورکر به چند مورداشاره کرده است: پس از دهه‌ی سی در شوروی، تهدید به مجازات در صورت سرپیچی از دستورات دیگر جایی در روابط قدرت نداشت. درصورتی‌که بارها در سریال می‌بینیم که افراد به خاطر تهدید با اسلحه حاضر به انجام کاری می‌شوند که از آن‌ها خواسته‌شده است. در این دوران مردم شوروی بدون نیاز به تهدید هر آنچه را به آن‌ها دستور داده می‌شد، تمام و کمال انجام می‌دادند.

مواجهه‌ی شجاعانه و قهرمانانه‌ی دانشمندان با بوروکرات‌ها و انتقاد از سیستم تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری در شوروی هم مضحک و کاملاً دور از واقعیت است. این موقعیت به‌کرات در سریال اتفاق می‌افتد درصورتی‌که تنها گزینه ممکن در چنین وضعیتی برای مردم شوروی، کناره‌گیری بود؛ اما کناره‌گیری جذابیت داستانی چندانی ندارد و درنتیجه سازندگان سریال مقابله و مواجهه انتقادی با پایگاه قدرت را جایگزین آن کرده‌اند که جایی در واقعیت ندارد. چنین تخطئه‌ای از واقعیت برای قصه‌پردازی، غیرقابل‌توجیه است.

سرهی پلوخی، تاریخ‌نگار در سال ۲۰۱۸ در کتابی که وقایع چرنوبیل را مرور می‌کند، به این نتیجه می‌رسد که سیستم سیاسی شوروی بود که منجر به حادثه چرنوبیل شد و آن انفجار درواقع گریزناپذیر بود. در سریال HBO هم ردپایی از این نظریه به چشم می‌خورد. (ازجمله در اپیزود آخر که لگاسوف در جایگاه شاهد در دادگاه اعتراف می‌کند که رعایت نکردن موارد ایمنی به خاطر صرفه‌جویی در هزینه بوده و با این جمله درواقع کل سیستم را مقصر حادثه اعلام می‌کند)؛ اما درنهایت در سریال ما به این باور می‌رسیم که سه نفر مسئول اصلی این اتفاق هستند و هرکدام به خاطر منافع شخصی است که مرتکب اشتباه شده‌اند. اینجا هم مخاطب به‌اشتباه تصور می‌کند که اگر مثلاً دیاتلوف نبود، دیگران کارشان را به‌درستی انجام می‌دادند و آن حادثه مرگبار اتفاق نمی‌افتاد. این هم دروغی بیش نیست.

لیدا صدرالعلمایی، سازندگی