حسین تقی پور
این روزها هجوم یک ویروس کشنده جهان را به شوک بزرگی فروبرده است. بحران کرونا کل دنیا را تحت تأثیر قرار داده. این ویروس با سرماخوردگی و آنفولانزا شایع است و خیلی زود فرد مبتلا را به کام مرگ میکشد. تمام این موارد خوراک مناسبی است برای کارخانه قدرتمند سینمای هالیوود که سالهاست با تکیهبر این عناصر فیلمهای خوشساخت و مهیجی را بهکل دنیا عرضه کرده است.
در تاریخ سینما فیلمهای بسیاری در ژانر فاجعه ساختهشده که در دوران خودسر و صدای زیادی بپا کردهاند و حتی در بعضی موارد آکادمی اسکار را مجبور به اهدای جوایز در چندین رشته اصلی به اینگونه آثار جذاب و مخاطب پسند کردند. آثاری چون «زلزله»، «آرماگدون»، «مالیخولیا»، «جنگ جهانی زد»، «جنگ دنیاها»، «کلاور فیلد»، «غیرممکن» و یا همین فیلم «شیوع» محصول سال 2011 به کارگردانی «استیون سودربرگ» که این روزها موردتوجه سینما دوستان قرارگرفته و کل دنیا به تماشایش نشستهاند.
با اتفاقات شکلگرفته در سالهای اخیر سینمای بحران و فاجعه را باید به گونه دیگری ارزیابی کنیم. بهترین گزینه مینی سریال «چرنوبیل» است که بر اساس یک واقعه تلخ حقیقی ساختهشده و دنیا بهوسیله جذابیت داستان و تصویر با عمق فاجعه روبرو شد که در آن روزها تلخ و بحرانی چه اتفاقاتی شکل گرفت و دولتمردان چه راهکارهایی را برای مهار آن فاجعه زیستمحیطی اتخاذ کردند.
در نگاه اول باید اینگونه شروع کنیم که شرایط بحرانزده و ناآرام را چگونه برای مخاطب به تصویر بکشیم؟ فاجعه غمناک چرنوبیل ازلحاظ تاریخی و علمی واقعه خیلی مهمی بشمار میرود ولی وقتی قرار است با داستانی پر از جزئیات آن را به مخاطب نشان دهی کاری بس دشوار و طاقتفرسا است.
شاید بعد از فروکش کردن تب ویروس کرونا، در سالهای بعد فیلمسازان بسیاری این مهم را در فیلمهایشان به تصویر بکشند همانطور که نزدیک به یک دهه پیش سینمای هالیوود دریکی از آثار پر بازیگرش با محوریت شیوع یک ویروس همهگیر مرگبار یکی از پربینندهترین فیلمهایش را روانه اکران سینماها کرد و در آن زمان پیشداوریاش از آینده را بهخوبی انجام داد.
هنگامیکه «بث» از سفر تجاری خود در هنگکنگ به خانهاش در ایالت مینه سوتا بازمیگردد، علائم عجیبی را در خود مشاهده میکند که مانند سرماخوردگی بود اما پس از دو روز ناگهانی میمیرد، افراد زیادی علائم مشابه را در خود مشاهده میکنند و بالاخره پزشکان پس از بررسیهایی میفهمند که یک ویروس جدید و فوقالعاده خطرناک به طرز مهارنشدنی، در حال شیوع است. ترس و وحشت بر مردم حاکم میشود و این کار را برای کنترل این اوضاع سختتر میکند.
استیون سودربرگ در سال 2011 فیلم «شیوع» را با الهام از بیماریهایی چون سارس و آنفولانزای خوکی کارگردانی کرد و در زمان اکران زیاد موردتوجه قرار نگرفت و در گیشه هم موفقیتی به همراه نداشت.
این روزها به دلیل شیوع کرونا و ترس عمومی که جهان را در برگرفته این فیلم بعد از سالها دوباره موردتوجه قرارگرفته و موتورهای جستجوگر اینترنت نام این فیلم مهیج را سرچ میکنند. «ماریون کوتیار»، «لارنس فیشبرن»، «جود لاو»، «گوئینت پالترو» و «کیت وینسلت» گروه بازیگران این فیلم هستند.
سودربرگ کار بلد و حرفهای با استفاده از یک موضوع حساس و نفسگیر مانند همیشه فیلم خوش ریتم و دیدنی را ارائه داده است. شاید تعداد بازیگران اصلی و حاشیه فیلم زیاد باشند و در مواقعی خط اصلی داستان گم شود ولی سودربرگ با آگاهی و بینش خاص خودش زمام امور را در دست میگیرد و با پرداختن به نقطه اصلی داستان یعنی بحران ویروس که دنیا را درگیر کرده مخاطب را وحشتزده و نگران محکوم به دیدن فیلم میکند. آیا هالیوود و سینمای غرب برای کل دنیا نسخه میپیچد و با ساختن فیلمهایی چون «شیوع» میخواهد دنیا را شگفتزده کند؟
فیلم «شیوع» در سال 2011 ساختهشده و این روزها مردم دنیا با ویروس کرونا دستوپنجه نرم میکنند. سؤالی در ذهنمان شکل میگیرد ابرقدرت بزرگی چون کشور چین که ازلحاظ صادرات و نیروی انسانی حرف اول را در دنیا میزند چرا باید صادرکننده این ویروس مرگبار باشد و نقش آمریکا در این میان چیست؟
آمریکا با ساختن فیلمهای پرستارهای مانند «شیوع» پیشگوییاش از این ویروس را در آینده اعلام میکند. شخصیتهای بحرانزده فیلم در یک بازی پیچیده قرار میگیرند و دستهای قدرتمند پشت پرده مهرههای شطرنج را جابجا میکنند. هالیوود سعی میکند فجایع جهانی که آمریکا در سطح بینالمللی رقم میزند را زیر سایه اینگونه آثار با طراحی دقیقش در ذهن مخاطب کمرنگ سازد. دراینبین سینمای کشورمان از قافله عقبمانده و دستاورد درست و قانعکنندهای تولید نکرده. موضوع ویروس کرونا و تمام حاشیههایش در اقصی نقاط جهان خوراک مناسبی است برای جامعه سینمای ایران که با واقعنمایی، اصل موضوع را روبروی دیدگان نسل امروز و آینده قرار دهد و برای یکبار هم که شده با استفاده از تکنولوژی روز سینما مسیر جدیدی را تجربه کند و در جایگاه اصلیاش قرار بگیرد.