اميد جوانبخت
«پرويز پورحسيني» از نسل تئاتريهاي پرتلاش دهههاي چهل و پنجاه است، او كه در اواخر دهه سي (به همراه «فنيزاده»، «پورصميمي» و «محرابي») با آموزههاي «حميد سمندريان» با تئاتر آشنا شد و در ادامه با پيوستن به گروه تئاتري دكتر «علي رفيعي» تجربياتي را نيز در تئاتر شهر انجام ميدهد.
همراهي با اين اساتيد (كه در كشورهاي اروپايي تحصيلكرده بودند) به همراه دورهاي كه وي با «پيتر بروك» در فرانسه ميگذراند زمينهساز آشنايي او با ظرايف تئاتر در عرصههايي فراتر از ايران ميشود. در اواخر دهه چهل تحصيلات دانشگاهي خود را در دانشكده هنرهاي زيبا «دانشگاه تهران» در تئاتر طي ميكند. در سال 51 در اولين فيلم سينمايياش يعني ساخته متفاوت «آربي اوانسيان»، «چشمه» بازي ميكند كه عدم توفيق عمومي اين فيلم باعث ميشود او تا انقلاب كماكان به فعاليتهاي تئاترياش ادامه دهد كه از مهمترینشان ميتوان به «مرغ دريايي» و «آندورا» اشاره كرد.
پس از انقلاب و با كمرنگ شدن فعاليتهاي فرهنگي به دلايلي چون متغير بودن سياستها و جنگ، با فيلم «كمالالملك/حاتمي/63» دوباره به سينما روي آورد كه نقش كوتاه و منفي «كامرانميرزا» ديده و زمينهساز پركاري او در سينما شد. ويژگيهايي چون درونگرایی و مرموز بودن در تعدادي از کاراکترهای نسبتاً منفي دهه شصت او ادامه يافت كه از بين آنها ميتوان به «گنج/سجادي/63»، «ميهماني خصوصي/هدايت/65»، «كشتي آنجليكا/بزرگنيا/67» و «شب حادثه/الوند/67» اشاره كرد.
در فيلمهاي اين دورانش، هم نقشهاي اول ديده ميشود و هم نقشهاي كوتاه يا مكمل كه نشان ميدهد ويژگيهاي كيفي فيلم براي اين بازيگر بیشازاندازه نقش اهميت دارد. در كارنامه تقریباً بيست فيلم پرويز پورحسيني در دهه شصت نقشهايي خاصترند: نقش منفي اولين و بهترين فيلم «داريوش فرهنگ» يعني «طلسم/65»، نقش كوتاه مرد ازجنگبرگشته «باشو/بيضايي/65»، شكارچي پير فيلم ناموفق «چاووش/خاچيكيان/69» و مأمور مرموز و كمحرف فيلم برجسته و متأسفانه مهجور «يدالله صمدي» يعني «ايستگاه/66» كه منجر به كانديد شدن او در جشنواره فجر همان سال شد.
كارنامه ده فيلم او در دهه هفتاد (كه بيشتر آنها مربوط به نيمه اول اين دهه است) خيلي نظرگير نيست و شايد بتوان نقش و گريم متفاوتش در فيلم «اوينار/اسدي/70» و نقش حضرت زكريا در فيلم «مريم مقدس/بحراني/79» را مهمترين آثار اين دورانش دانست. بعد از تغيير فضاي فيلمها و جوانگرایی نقشها «پورحسيني» نيز چون تعدادي از همنسلانش فعاليتش در سينما كمرنگتر شد و بيشتر به نقشآفريني در سريالها پرداخت.
در كارنامه سينمايي او در دهههاي هشتاد و نود بهجز نقش كوتاه ولي چشمگير او در فيلم «قاتل اهلي/كيميايي/95» نقش ماندگار و خاصي به چشم نميخورد. در كارنامه تلويزيوني «پورحسيني» با دو نوع كار روبهرو هستيم يكي «تلهتئاتر» ها كه تعدادي از آنها مربوط به قبل از انقلاب و تلويزيون ملي است و تعدادي نيز مربوط به دهه هفتاد است كه از شاخصترینشان ميتوان به «جان گابريل بورگمن/فتحي/76»، «قطار ارواح/كرم رضايي/76» و «همه پسران من/رحمانيان/77» اشاره كرد و شاخه دوم فعاليتهاي تلويزيونياش «سريال» ها است كه با نقش خوب «متينالسلطنته» روزنامهنگار در سريال درخشان «علي حاتمي» شروع و تا هماكنون ادامه دارد.
نقشهاي عمدتاً مكمل وي در سريالها هرچند همواره خوب و روان بازي شدهاند (نظير نقش «ميثم تمار» در سريال «مختار/ميرباقري/89») اما اعتبار بيشتري به كارنامه او نميافزايد. فعاليتهاي تئاتري «پورحسيني» نيز در بعد از انقلاب به خاطر درگيرياش با فيلمها و سريالها بسيار معدود است كه از آن جمله ميتوان به «ماهان كوشيار» و «كارنامه بندار بيدخش/بيضايي/76» اشاره كرد.
«پورحسيني» هرچند به نظر ميآيد سختگيري زيادي در انتخاب فيلمها و سريالهايش نداشته است ولي مهارت و توانمندياش در ايفاي نقشهاي متفاوت به حدي است كه بهراحتی از جانب تماشاگر پذيرفته ميشود. کافی است به نقشهاي افسر انگليسي «كشتي آنجليكا» در كنار پيرمرد طماع «اوينار» و يا سرايدار مهربان سريال «در پناه تو/لبخنده/72» در كنار مأمور مرموز فيلم «ايستگاه» در يك گستره متنوع خيره شويم تا به بخشي از اشراف او به كارش پي ببريم.
شايد اگر او امكان حضور در نقشهای مهمتري در آثار فیلمسازان شاخصتر (نظير تجربياتش با «بيضايي»، «حاتمي» و «كيميايي») را مييافت اين رنگينكمان متلونتر و متنوعتر خود را به رخ ميكشيد. همچنين تشويق و ديده شدنهاي بهموقع از جانب مردم، مسئولان و منتقدان بسيار ميتواند براي يك هنرمند انگیزه آفرین باشد كه متأسفانه در مورد اين هنرمند کار بلد كمتر اتفاق افتاده است. در آستانه هشتادسالگی اين بازيگر خوشنام و بی حاشیه و كمتوقع برايش سلامت و توفيقات بيشتر آرزومندم.
اعتماد