نگاهی به «دختر» ساخته رضا میرکریمی

15 مرداد 1395

با وجودی که شاهد حرکتی جستجوگرانه در فیلم هستیم که پدر و دختر در دو مسیر جداگانه طی می‌کنند اما درنهایت هیچ‌کدام تحولی را از سر نمی‌گذرانند.

نزهت بادی

در ابتدا به نظر می‌رسد فیلم «دختر» به کارگردانی رضا میرکریمی درباره رابطه پدر- دختری است که با بزرگ شدن دختر، نتوانسته رشد کند و قد بکشد و وسعت بیابد و از جایی به بعد متوقف شده و به بن‌بست رسیده است.پس در موقعیتی که پدر و دختر باید با هم حرف بزنند و راهی برای نزدیکی به یکدیگر بیابند، گفتگویی شکل نمی‌گیرد و تازه معلوم می‌شود که سال‌هاست رابطه پرشور و دونفره پدر- دختری به ارتباطی یک‌طرفه تقلیل یافته است که در آن پدر همواره حرف می‌زند و تصمیم می‌گیرد و دختر فقط گوش می‌دهد و اطاعت می‌کند و آن‌قدر این شکل غلط تکرار شده و تداوم‌یافته است که حالا یک قانون قطعی و مسلم به حساب می‌آید.

پس داستان از جایی شروع می‌شود که دختر تصمیم می‌گیرد این روال ثابت و خدشه‌ناپذیر را بر هم بزند و فضای یکدست و همسان را بحرانی کند و روابط تثبیت‌شده را به اختلال بکشاند و از این رابطه یک‌طرفه خارج شود و مونولوگ ایستا و منجمد پدر را به دیالوگی پویا و دینامیک با خود تبدیل کند و او را وادارد تا از موضع برترش پایین بیاید و در جایی برابر با دخترش بایستد و رودررو به مکالمه‌ای دوسویه تن دهد.
با چنین نمای کلی از فیلم احساس می‌کنیم با فیلمی عمیق و تأثیرگذار درباره لزوم و ضرورت صدای مخالف در جامعه‌ای تک‌آوایی روبرو هستیم که از طریق داستان چالش‌های میان یک پدر و دختر درباره خطرات و تهدیدهای ناشی از حاکمیت مطلق یک نوع طرز فکر و دیدگاه بر جامعه هشدار می‌دهد و از حذف نظرات و قرائت‌های متفاوت انتقاد می‌کند.

اما در طول فیلم می‌بینیم که دختر فاقد آن انگیزه و عمل‌گرایی و جسارتی است که بتواند در گفتمان قدرت شکاف ایجاد کند و پوسیدگی و زوال و سستی درونی آن را نشان دهد و خطر قریب‌الوقوع فروپاشی و نابودی‌اش را گوشزد کند. درواقع سطح انتظارات و مطالبات دختر از پدرش در جایگاه مهم‌ترین نهاد تصمیم‌گیرنده زندگی‌اش هیچ‌گاه از سطح خواسته‌های کوچک و پیش‌پاافتاده فراتر نمی‌رود و فیلم نمی‌تواند از یک اختلاف نظر ساده میان پدر و دختر شروع کند و آن را چنان بسط و گسترش دهد که به چالش جدی و اساسی درباره ابعاد مهم و سرنوشت‌ساز زندگی دختر منتهی شود.

به همین دلیل تقلاهای دختر برای نافرمانی از پدر فقط در حد رسیدن به آرزویی نوجوانانه و مقطعی محدود می‌شود و به معنای تلاش برای دستیابی به موضعی برابر با پدر و مطالبه حقوق و اختیارات ازدست‌رفته‌اش ارتقا نمی‌یابد. پس نه خروج دختر از خانه کیفیت ساختارشکنانه و رادیکالی دارد که بتواند دیکتاتوری و تعصب پدر را به چالش بکشاند و نه بازگشت او به خانه از پشتوانه آگاهانه و آزادانه‌ای برخوردار است که به تصمیم او برای ماندن مفهومی از لزوم ایستادگی در جهت ایجاد تغییر را ببخشد.بنابراین با وجودی که شاهد حرکتی جستجوگرانه در فیلم هستیم که پدر و دختر در دو مسیر جداگانه طی می‌کنند اما درنهایت هیچ‌کدام تحولی را از سر نمی‌گذرانند و در مقصد تازه‌ای با هم به تلاقی نمی‌رسند و در انتهای فیلم نیز همچنان در دو نقطه مقابل با یکدیگر ایستاده‌اند که در ابتدا برایشان تعریف شده بود. درواقع این حرکت در روایت بجای پیشروی برآشوبنده در روال تکراری که منجر به تغییر و دگرگونی شکل تثبیت‌شده‌اش شود، همچون رفت‌وبرگشت پاندولی در مسیر ثابت و معینی به نظر می‌رسد که نقطه آغاز و پایان آن با هم هیچ تفاوتی ندارد و با چنین رویکردی انگار هیچ حرکتی رخ نداده و کسی از جایش تکان نخورده است.

در خانه عمه که انتظار می‌رود نقطه اوج درام باشد، با وجود تلاش و تکاپوی عمه که می‌خواهد از یک سو انفعال و سکوت دختر را بشکند و از سوی دیگر خودمداری و یکه‌تازی پدر را محدود کند، می‌بینیم که نه دختر مقابل پدر می‌ایستد و شجاعت مکالمه با او را می‌یابد و نه پدر از موضع غالب و برترش دست می‌کشد و حاضر به شنیدن می‌شود.

با این پایان‌بندی احساس می‌کنیم که بیهوده انتظار مواجهه با فیلمی عمیق و جسورانه درباره ضرورت تجدیدنظر در مواضع و آرای ثابت و قطعی جامعه و لزوم ایجاد چندصدایی و تکثر آوایی را داشته‌ایم و کل چیزی که فیلم به دنبال آن است، هشداری موعظه‌گرانه و محافظه‌کارانه به خانواده‌هاست که از سطح کلیشه‌های رایج درباره اختلاف نسل‌ها فراتر نمی‌رود.

دختر

نویسنده: مهران کاشانی

کارگردان: سید رضا میرکریمی

بازیگران: فرهاد اصلانی، قربان نجفی، مریلا زارعی، یاسمن معاوی، مسعود سخایی، ماهور الوند، نیوشا مدبر