برناردو برتولوچی کارگردان صاحب سبک ایتالیایی در تازهترین گفتگوی خود با یک نشریه هنری، مطالب غیرمنتظرهای را بیان کرد که بازتاب گستردهای در رسانههای خبری داشت و با واکش های متفاوتی در شبکههای اجتماعی همراه شد.
او ضمن مرور خاطرات گذشته و بیان دستاوردهای ارزنده خود در عرصه سینما، برای نخستین بار اعتراف کرد که در فیلم «آخرین تانگو در پاریس»، صحنه تجاوز به «ماریا اشنایدر» بدون رضایت این بازیگر جوان صورت گرفته است و او هیچ اطلاعی از این موضوع نداشته است. در این صحنه تکان دهنده، مارلون براندو بازیگر مشهور آمریکایی به ماریا اشنایدر به طرز نامتعارفی تعرض میکند و او را مورد اذیت و آزار جنسی قرار میدهد. به گفته برناردو برتولوچی، این صحنه در فیلمنامه اصلی به گونهای دیگری بود ولی او و مارلون براندو تصمیم گرفتند پیش از آغاز فیلمبرداری، جزئیات را تغییر دهند و به ماریا اشنایدر هم چیزی نگفتند. این کارگردان مطرح ایتالیایی، انگیزه خود از اجرای این روش غیرمنتظره را، باورپذیری بیشتر و به تصویر کشیدن احساسات واقعی انسانی عنوان کرد. به گفته او تجاوز به شخصیت اصلی زن در این داستان نقش مهمی داشت و او میخواست ترس، تعجب، خشم، شکست، خجالت و یأس «ماریا اشنایدر» را به گونهای طبیعی به تصویر بکشد.
برناردو برتولوچی درعینحال با اشاره به مشکلات روحی و افسردگی ماریا اشنایدر پس از اتمام این صحنه، از اجرای چنین روشی ابراز تأسف کرد. او گفت از اینکه این بازیگر جوان را در جریان این موضوع قرار نداده احساس گناه میکند ولی هنوز باور دارد که تصمیم درستی گفته چراکه یکی از تأثیرگذارترین صحنههای تاریخ سینما را خلق کرده است. «فکر میکنم او از من و مارلون به دلیل اینکه درباره جزئیات این صحنه خبر نداده بودیم، متنفر شد». برتولوچی در این مصاحبه قبول کرده که از قبل اطلاع ندادن به اشنایدر کار «وحشتناکی» بوده، اما گفته است که از تصمیم خود در نحوه کارگردانی آن صحنه پشیمان نیست.
اشنایدر در این مصاحبه گفته بود که چند دقیقه قبل از فیلمبرداری از جزئیات سناریو مطلع شده و بسیار عصبانی شده است. او گفته است: «من باید با مدیر برنامههایم یا وکیلم تماس میگرفتم تا سر صحنه بیایند، برای اینکه نمیتوان کسی را مجبور به کاری کرد که از قبل در سناریو نبوده است، اما در آن زمان نمیدانستم حق این کار رادارم.» اشنایدر بعدازاین فیلم همیشه به خشونتی اشارهکرده که در حین کار بر بدن و روان او اعمالشده، درحالیکه او به آن راضی نبوده است. «مارلون به من گفت، ماریا نگران نباش، این فقط یک فیلم است». ماریا اشنایدر در آن مصاحبه گفته بود که برتولوچی و براندو هیچوقت به خاطر این مسئله از او عذرخواهی نکردند. او به دنبال آزار روحی براثر این صحنه بعدازآن دیگر هیچوقت با برتولوچی کار نکرد. اشنایدر گفته بود که این فیلم باعث شد که همیشه به او بهعنوان یک بازیگر «سوژه جنسی» نگاه شود.
ماریا اشنایدر فرانسوی که در زمان تولید «آخرین تانگو در پاریس» ۱۹ سال داشت، با بازی مقابل مارلون براندوی ۴۸ ساله به اوج شهرت رسید و به یکی از ستارههای نوظهور سینمای جهان تبدیل شد. البته ماریا پس از پایان این پروژه، با انتقاد شدید از برناردو برتولوچی، او را کارگردانی سنگدل و هیولایی ترسناک توصیف کرد. ماریا اشنایدر دریکی از آخرین مصاحبههای خود پیش از مرگش، با اشاره به رفتار غیرانسانی و بیرحمانه مارلون براندو در این صحنه از آخرین تانگو در پاریس بهعنوان یکی از تلخترین خاطرات دوران حرفهای خود یادکرد.او در سال ۲۰۱۱ به دلیل ابتلا به بیماری سرطان در پاریس درگذشت.
آخرین تانگو در پاریس در سال ۱۹۷۲ ساخته شد، محصول مشترک فرانسه و ایتالیا است و در آن بازیگرانی چون مارلون براندو، ماریا اشنایدر، ژان پیرلئو و کاترین الگئره حضور داشتند. برناردو برتولوچی که از او بهعنوان یکی از نوابغ سینمای جهان یاد میشود، در این فیلم داستانی صحنههای صریح جنسی، برهنگی، رفتار نامتعارف، شهوت و غرایز انسانی را به صورتی بیسابقهای به تصویر کشید. اکران جنجالی این فیلم در دهه هفتاد میلادی با واکنشهای بسیاری در محافل هنری و رسانهها داشت و در آمریکا توصیه شد برای کودکان زیر هفده سال نمایش داده نشود. درحالیکه برخی با انتقاد شدید از برناردو برتولوچی، صحنههای شهوانی فیلم را بیمارگونه توصیف کردند، گروه دیگری جسارت او در پردازش این فیلم را ستودند و آخرین تانگو در پاریس را فیلمی ساختارشکن معرفی کردند.
بازنشر اظهارات برتولوچی درباره فیلم «آخرین تانگو در پاریس» موجی از واکنشها را در رسانهها و شبکههای اجتماعی و در میان مشاهیر سینمای جهان برانگیخته است. بسیاری خواستار پس گرفتن جایزههای برتولوچی از او شدند و حتی گفتند که او باید برای این عمل محاکمه شود.به دنبال همین واکنشها، برتولوچی در بیانیهای که روز دوشنبه (۵ دسامبر) منتشر کرد، دوباره توضیح داد که ماریا اشنایدر تنها از جزئیات صحنه مطلع نبوده و در فیلمنامه مشخص بوده که صحنه تجاوز در فیلم وجود دارد. او بدفهمی رسانهها و شبکههای اجتماعی در مورد اظهارات قدیمیاش را «مسخره» دانست و تأکید کرد که تجاوز واقعی درصحنه فیلمبرداری رخ نداده است.
جنجال آخرین تانگو؛ وقتی کارگردانان بازیگران را آزار میدهند
اخیراً بحث بر سر چگونگی اجرای صحنهای از فیلم «آخرین تانگو در پاریس» جنجالآفرین شده است. این سکانسی است که در آن شخصیتی که نقشش را مارلون براندو بازی میکند به دختر جوانی که تازه با او در پاریس آشنا شده (با بازی ماریا اشنایدر) تجاوز میکند.
در ویدئویی از سال ۲۰۱۳ که در روزهای اخیر دوباره مطرح و خبرساز شده، برناردو برتولوچی، کارگردان فیلم، اعتراف میکند که قبلاً جزییات این صحنه و اینکه چه چیز واقعاً قرار است اتفاق بیافتد را به بازیگر فیلم (که در آن موقع نوزده سال داشت، درحالیکه براندو از او سی سال بزرگتر بود) اطلاع نداده بود تا به آن شوک، شرم و انزجاری دست یابد که از این صحنه و بازی اشنایدر نیاز داشته است.بااینکه خبر تازه نیست و خود اشنایدر در سالهای پس از تولید فیلم در سال ۱۹۷۲ به آن اشارهکرده بود، اما این بار واکنشها به آن تندتر از همیشه بوده است.واکنشها، بهخصوص از سوی زنان، به این مصاحبه با برتولوچی به شکل قابلانتظاری خشمگینانه است و این سؤال اساسی را پیش میآورد که تا کجا میشود به اسم هنر پیش رفت و بدیهیات اخلاقی و انسانی را نادیده گرفت؟
نمونههای زیر شاید بتوانند نشان دهند که فیلمهای مشهوری که از این خط قرمزها فراتر رفته و در آن کارگردانها، بازیگران را در موقعیتهایی غیرقابلقبول قرار دادهاند اندک نیستند. سؤال این است که آیا میشود به بهانه لذت بیننده یا خلق اثری واقعی و تأثیرگذار چنین روشهایی را به کار گرفت؟
تکرار بهعنوان شکنجه
گاهی وقتها تکرار دوباره و چندباره یک صحنه توسط یک کارگردان کمالگرا میتواند بهطور مشخص شکل شکنجه پیدا کند. استنلی کوبریک برای وسواسش به برداشتهای متعدد مشهور بود و بدتر از همه گاهی وقتها این برداشتهای متعدد را در ثبت سکانسهایی به کار میبرد که حتی یک برداشت از آنها هم آسان نبود. بهعنوانمثال درصحنه دلخراش ورود بهزور به خانه و تجاوز به یک زن در «پرتغال کوکی»، کوبریک آنقدر این برداشت را تکرار کرد که بازیگر زن فیلم نهتنها صحنه فیلمبرداری، بلکه کل فیلم را برای همیشه ترک کرد. وقتی بازیگر تازهای استخدام شد، او هم همین مشکل را با تعدد برداشتها داشت و بعدها از روش کار کوبریک انتقاد کرد. به گفتهی جک نیکلسون در مستندی دربارهی کوبریک، شلی دووال، همبازی زن او در «تلألؤ» یک صحنه را به دستور کوبریک ۱۲۷ بار تکرار کرد و فشار عصبی روی او چنان زیاد بود که موهایش در طول ساخت فیلم شروع به ریختن کرد.
ترساندن بازیگران
آیا درصحنهای که قرار است شخصیتها ترسیده باشند میشود بازیگرها را واقعاً ترساند؟ در سکانس مشهوری از فیلم «بیگانه»، ساختهی ریدلی اسکات که همه سرنشینان سفینه فضایی که تقریباً تمام گروه بازیگران را تشکیل میدهد، دور جان هرت بیمار که روی تخت خوابیده جمع شدهاند و ناگهان هیولا از قفسه سینه او بیرون میزند. این شوک ناگهانی که با مقادیر متنابهی خون مصنوعی و مواد لزج جهنده دیگر همراه بود، قبلاً به بازیگران فیلم گفته نشده بود و همه را میخکوب کرد. وقتی خون مصنوعی روی صورت یکی از بازیگران به نام ورونیکا کارترایت ریخت، او همانجا بیهوش شد.
روش مشابهی باعث شوک جیسن میلر، بازیگر نقش کشیش جوان در «جنگیر» شد، وقتی به او گفته نشده بود که دختربچه جنزده در فیلم قرار است مایعی سبز را که با پمپ مکانیکی خارج میشد مستقیماً روی صورت او بالا بیاورد.
» مرد بد» خانه دوست کجاست
ترساندن بازیگر میتواند پشت دوربین هم اتفاق بیافتد، مثل صحنه کلاس درس در «خانه دوست کجاست» که در آن، به گفته کیومرث پوراحمد که در زمان ساخت فیلم دستیار عباس کیارستمی بود، برای درآوردن اشک پسربچهای که در کلاس به خاطر ننوشتن مشقهایش مواخذه شده و گریه میکند او را ترساندهاند. پوراحمد در کتاب وقایعنگاری این فیلم نوشته است برای آنکه گریه بازیگر کودک را درآورد «مرد بد» میشود و برای او «خطونشان» میکشد و با «دادوهوار» او را شماتت و تهدید میکند و عکسی که عکاس فیلم از کودک گرفته را پاره میکند، پسربچه مضطرب میشود و نهایتاً به گریه میافتد و دوربین این لحظه را ثبت میکند. او مینویسد پس از فیلمبرداری به او شیرینی و اسباببازی میدهد و عکاس چند عکس او میگیرد. پوراحمد مینویسد لابد این پسربچه بعداً عکسهایش را در مجلهها میبیند و «به ماجرایی که به گریه کردنش منجر شد، میخندد».
سیلی بدون توافق
معمولاً در سینمای ایران شاهد این نیستیم که بازیگر مرد به بازیگر زن یا برعکس سیلی بزند؛ اما این قرارداد سینمایی بهخودیخود مسئلهدار، وقتی مسئلهدارتر میشود که مثل فیلم «هامون»، ساختهی داریوش مهرجویی، بازیگر زن (بیتا فرهی) خبر ندارد بازیگر مرد (خسرو شکیبایی) قرار است واقعاً به او سیلی بزند. پنهان کردن واقعیت از بازیگر به بهانه «طبیعی» تر کردن صحنه توجیه شده است. مهرجویی در گفتوگویی درباره این صحنه گفته است: «بهترین کار این بود که به بیتا فرهی نگوییم که خسرو میخواهد بزندش چون ناخودآگاه گارد میگرفت و این روی بازیاش اثر میگذاشت. این را به خسرو گفتم و توضیح دادم که یک سیلی بیشتر نیست دیگر، حالا بعداً خودمان یکجوری توجیهش میکنیم. این پلان را در یک برداشت گرفتیم و بعدش دیدم خسرو رفته یکگوشه و دارد زارزار گریه میکند، ازبسکه وجدانش ناراحت شده بود و بیتا هم همینقدر شوکه بود.» او در کتاب «مهرجویی: کارنامه چهلساله» گفته است: «پلان خیلی خوب از آب درآمد. البته من ته دلم بابت این حقهبازی شرمگین بودم ولی چارهای نبود. جبر هنر خِرَم را گرفته بود! اگر بیتا خبر داشت قرار است سیلی بخورد محال بود بتواند این حیرت و جا خوردن را دربازیاش به این خوبی اجرا کند.»
تدوین گولزننده و بدون اجازه
فیلم، هنر تدوین است و کار سینما این است که با کنار هم گذاشتن تکههای بیارتباط که در فضاها و زمانهای مختلف گرفتهشده، توهمی از وحدت فضا و مکان به وجود بیاورد؛ اما همین هنر تدوین میتواند جهت تحریف به کار برود و حتی حقوق فردی بازیگران را پایمال کند.یکی از مشهورترین نمونههای استفاده غیراخلاقی از تدوین، آثار فیلمساز اسپانیایی خسوس فرانکو است. فرانکو معمولاً بدون گفتن به بازیگرانش، سکانسهای معمولی از آنها را به سکانسهای برهنگی تدوین میکرد، چنانکه گویی خود بازیگر در آن سکانس برهنگی حضورداشته و یا اینکه حتی سوژهی برهنگی بوده است. کریستوفر لی، ستارهی محبوب سینمای وحشت بریتانیا که در چند فیلم فرانکو بازی کرده به خاطر میآورد که بعد از رفتن به سینما و تماشای یکی از این فیلمها باید باشرم از سالن سینما بیرون میزده چون دستگیرش شده فرانکو بدون اطلاع دادن به او سکانس را طوری تدوین کرده که انگار لی آگاهانه در محاصرهی عدهای زن برهنه است.
شرلی ایتن، بازیگر زن انگلیسی به خاطر میآورد که در قرارداد فیلم «دختری از ریو» هیچ اشارهای به وجود سکانس تجاوز در فیلم نشده بود؛اما دوباره، فرانکو صحنههای شرلی ایتن را با افزودن یک بدل با همان قامت و با تدوین و زوایای دوربین به شکلی درآورده بود که انگار خود ایتن در آن صحنه بازی میکند. به گفته ایتن، شوک دیدن این صحنهها برای بازیگری متأهل و صاحب فرزند مثل او غیرقابل وصف است.
رئالیسم به بهای جان دیگران
امروز با دخالت و پیگیری انجمنهای صنفی و فراگیر شدن استاندارهای ایمنی در حین فیلمسازی کمتر با حوادث مرگبار در ساخت فیلم مواجه میشویم، اما در سالهای اولیه سینما رسیدن به درجه دلخواهی از واقعگرایی گاهی به بهای جان دیگران تمام میشد.مایکل کورتیز، کارگردان هالیوودی برخلاف طبع رمانتیک بعضی از فیلمهایش مثل «کازابلانکا»، آدمی دیکتاتورمآب بود و به حداکثر واقعنمایی در فیلمهایش اصرار داشت. این اصرار در ساخت فیلم «کشتی نوح» باعث شد تا سه سیاهیلشکر غرق شوند، یک نفر پایش را از دست بدهد و تعداد زیادی جراحتهای جدی بردارند.گاهی وقتها ضعفهای نظارتی و امنیتی باعث چنین مرگهای ناخواستهای میشود که مشهورترین نمونهاش کشتهشده براندون لی، پسر بروس لی، توسط گلولهای واقعی (که قرار بود تیر مشقی باشد) در فیلم «کلاغ» بود.
آزار دنبالهدار
سوءاستفاده از بازیگران، خارج از زمان فیلمبرداری چیز تازهای نیست. کارگردانانی بودهاند که قدرت مطلق خود را خارج از چارچوب ساخت فیلم اعمال کردهاند، بهخصوص کارگردانان مرد در ارتباط با بازیگران زن فیلم.یکی از بدنامترین نمونهها رابطه بین آلفرد هیچکاک با تیپی هدرن، بازیگر زن فیلمهای «پرندگان» و «مارنی»، بود که سالها موضوع شایعات، جنجال و حتی یک فیلم تلویزیونی قرار گرفت.هدرن در کتاب زندگینامهاش که ماه گذشته منتشر شد، ادعا میکند که هیچکاک کاملاً بر زندگی او تسلط پیداکرده و به او پیشنهادهای جنسی داده بود. با گفتهی هدرن، هیچکاک حتی سکانس حمله پرندگان به او در اتاقک زیرشیروانی را با پرندگان واقعی فیلمبرداری کرده است. بهعلاوه «استاد دلهره» آدمهایی را استخدام کرده بود تا هر حرکت هدرن در زندگی خصوصی را تحت نظر گرفته و به او گزارش بدهند.
این ادعاها بهشدت توسط کسانی که هیچکاک را از نزدیک میشناخته و یا با او کارکردهاند رد شده، اما شاید زنگ خطری باشد برای درک این حقیقت تلخ که بعضی فیلمسازان فکر میکنند که اجازهی کارگردانی زندگی خصوصی، بدن و هویت بازیگرانشان را هم دارند.