در فیلم «جکی» رویدادهای بلافاصله بعد از ترور پرزیدنت کندی و روزهای بعدازآن، از دیدگاه همسرش، «ژاکلین کندی» سیوچندساله، بازسازی میشود، ۶۳ سال بعد از جنایتی که فصلی غرورانگیز از زندگی او را پایان بخشید.
سناریوی «نوآ اوپنهایم» میخواهد بگوید خانم کندی، به تصویر تاریخ از شخصیت و میراث سیاسی شوهر فقیدش، شکل بخشد. او به فاصله ۲۴ ساعت بعد از مرگ شوهر، کارزار گستردهای به راه انداخت تا با استفاده از «شاه آرتور» و «کملوت»، بارگاه خیالی پادشاه قرونوسطایی بریتانیا، جایگاهی یگانه بیافریند برای شوهرش، در تاریخ معاصر آمریکا.کارزار دشوار این بانوی سرسخت، ظهر آفتابی ۲۲ نوامبر ۶۳، آغاز شد، هنگامیکه سر و گردن شوهرش را در بغل میفشرد و خون تازه، صورت وحشتزده و کتدامن صورتیرنگ «شانل» او را خیس کرده بود.
فیلم «جکی» نشان میدهد که زن جوان چگونه در خلوت گریست ولی در جمع، سرخود را بالا گرفت و ملت عزادار آمریکا را پشت سرخود بهسوی آرامگاه کندی در گورستان آرلینگتون، هدایت کرد.
بازی بهتر از فیلم
چهره «ناتالی پورتمن» شباهت ظاهری اندکی به «ژاکلین کندی» دارد ولی استخوانبندی درشت و قامت برافراشته او را ندارد. «پورتمن» آخرین هنرپیشهای است که در نیمقرن گذشته، در نقش بانوی اول اسبق آمریکا ظاهر میشود، اما به نظر بیشتر منتقدها، حضور او، امتیاز اصلی این فیلم است و به قول منتقد شبکه «ای. بی. سی.» حتی بهتر از خود فیلم.به قول «آنتونی لین» منتقد هفتهنامه «نیویورکر» پورتمن بهمراتب از زنی که تصویرش کرده، زیباتر است. موفقیت او در اقتباس صدا و شیوه حرف زدن «ژاکلین کندی» است، به حد کمال. «لین» مینویسد صدای ملیح «جکی»، بالای ترنگ شکمی صدای انسانهای فرودست، شناور میشد و حاکی از تربیت اشرافگونه او بود. خوشبختانه، فیلم و نوار از «ژاکلین کندی» در دسترس بود و ناتالی پورتمن میگوید مصاحبههای «جکی» را بارها و بارها تماشا کرده، ولی نه بهقصد اینکه ادای او را دربیاورد.
ناتالی پورتمن درباره نقشش در این فیلم میگوید: «من برشهای زیادی از فیلمهای موجود را نگاه کردم. دادههای ارزشمندی دراینباره هست. زندگی در کاخ سفید را مطالعه کردم؛ زیرا صحنههای آنجا را باید موبهمو بازسازی میکردیم. برای کاربر روی لهجه یک مربی هم داشتم. بر روی مکثها کارکردیم. درنهایت تا میتوانستم لهجه را تمرین کردم.»ناتالی پورتمن درباره شخصیت ژاکلین در این فیلم میگوید: «قتل کندی اتفاقی دردناک برای همه کشور و حتی جهان بود. تنها خانواده کندی و بهطور مشخص همسر و فرزندان وی داغدار نبودند. ژاکلین بهصورت باورنکردنی قدرت این را داشت که بفهمد این غم همه را در برمیگیرد. او همه را گرد خود آورد، زیرا مردم میدیدند که اگر او میتواند بر خود مسلط باشد آنها نیز میتوانند.»
چارچوب
چارچوبی که سناریوی فیلم «جکی» روی آن بناشده، مصاحبه چهار ساعتهای است که یک هفته بعد از ترور کندی، در مقر کندیها در ایالت «رود آیلند» انجام گرفت و به قلم «تئودور وایت» خبرنگار مجله «لایف»، منتشر شد. در این مصاحبه، «جکی کندی» برای نخستین بار، از شوهر درگذشتهاش بهعنوان یک اسطوره در حد «کملوت» یاد میکند. پورتمن میگوید مقطعی بودن سناریو او را جلب کرد، چون این فیلم سعی نمیکند زندگینامه «جکی کندی» باشد و مقطع فشردهای را برای کندوکاو درباره شخصیت بانوی اول سابق آمریکا، برگزیده.
درصحنهای از فیلم، یک روز بعد از مرگ کندی، «جکی» اعلام میکند که نظرش درباره تشییعجنازه و مراسم دیگر عوضشده. اگر روز قبل در اثر فشار غصه و شوک حادثه، میخواست عزاداری کوتاه و تشییعجنازه مختصر باشد، حالا میخواهد شخصاً جلوی جسد از کاخ سفید تا کلیسای جامع «سنت متیوز» واشینگتن، راهپیمایی کند؛ و توضیح میدهد که شغل او، پاسداری از میراث پرزیدنت است. ناتالی پورتمن میگوید زیبایی این فیلم در این است که به تماشاگر نمیگوید باید چه حس و فکری داشته باشد. بلکه تصویری از این شخصیت (جکی) به دست میدهد که همچنان پیچیده است و پر از رمز و راز باقی میماند.
نوآوری
اهمیت فیلم «جکی» نوآوری در عرضه تصویری متفاوت از «جکی کندی» است. در این فیلم، خانم کندی، نه بیوهای رنجدیده و خودمحور، بلکه بیوهای فولادین تصویر میشود در حال عزا که تسلط آشکاری بر روابط عمومی دارد و میکوشد نهتنها خودش را بلکه شخصیت شوهرش را هم در پیامد تراژدی، از نو تعریف کند. فیلم «جکی» ادعای تاریخسازی ندارد. بسیاری از صحنههای کلیدی فیلم، کاملاً ساختگی است و غیرممکن است بتوان اصالت تاریخی در آنها پیدا کرد برای اینکه «جکی» را در خلوت خود نشان میدهد، وقتی شاهدی حضور ندارد. در این صحنهها، «پابلو لورین» کارگردان و سناریست «نوآ اوپنهایم» کارهای به شخصیت «جکی» نسبت دادهاند که معلوم نیست صحت داشته باشد، مثلاً اینکه بیهدف در اتاقها میگردد، جلوی آینه، لباسهای متعددی را روی تن خودش امتحان میکند، یا به مشروب رو میآورد و در خلوت خود، سر میکشد تا از شدت درد، بکاهد. به قول منتقد «کایل اسمیت» در روزنامه «نیویورک پست»، خانم «کندی» در سال ۱۹۹۴ از دنیا رفت، بدون اینکه برای مردم، درباره فکرها و احساسات خودش در لحظهها و روزهای بعد از ترور شوهرش، حرفی زده باشد؛ بنابراین، چنین صحنههایی در فیلم، طبعاً ساختگی است.
اسطوره
ولی بسیاری از منتقدها، فیلم «جکی» را به این خاطر ستایش کردهاند که نقش او را در پروردن و اشاعه اسطوره «کندی» نمایش میدهد و بعضی همین را ضعف فیلم میدانند. به نوشته منتقد برجسته «ایمی نیکلسون»، فیلم «جکی» مرثیهای است درباره دو خصیصه، هر دو افتراآمیز. یکی خودآگاهی و دیگری سطحی گری. «مت زولر سایتز» منتقد دیگر نیویورکی، معتقد است که «پابلو لورین» در فیلم جکی، درواقع دو فیلم گنجانده. یکی بیوگرافی جکی کندی و خود جان کندی، از زبان جکی کندی است، بر اساس مقاله «تئودور وایت» نویسنده «لایف» که در آن، بیوه رئیسجمهوری آمریکا، چنانکه در گزارش هم اشاره کردیم، سعی میکند کنترل تاریخ را در دست بگیرد و به آنچه آیندگان درباره شوهرش خواهند اندیشید شکل بدهد. از دید «زولر سایتز» این جنبه از فیلم «جکی»، پر مدعی، درهمبرهم و ضعیفتر از کتابها و فیلمهایی است که همین مطلب را بهصورت بهتری، عرضه میکنند. فیلم دیگر، صحنههای زندگی جکی و جان کندی است و صحنههای بلافاصله بعد از ترور و لحظات تنهائی جکی. او معتقد است که فیلم اولی، به فیلم دومی لطمه زده است. درهرحال، به نظر بیشتر منتقدها، یک امتیاز این فیلم، دقت خارقالعاده آن در بازسازی صحنههای عمومی است، مثل گردش در کاخ سفید که طی آن بانوی اول، تعمیرات و دکور جدید منزل زوج اول آمریکا را برای تلویزیون «سیبیاس» تشریح میکند، یا صحنه تشییعجنازه از کاخ سفید به کلیسای سنت متیو در واشنگتن.
بعضی چیزهایی که مخالفان فیلم، ضعف آن دیدهاند، از دید هواداران، حسن فیلم است. مثلاً «مانولا دارگیس» در نیویورکتایمز، دفاع کرده که قصد این فیلم، پایان بخشیدن به داستان ناگفتهمانده زندگی کندی و ترور او نیست، بلکه فیلمی است که در تلاقی خصوصی و عمومی، کاویده و تأمل کرده در اینکه چگونه گذشته به اسطوره تبدیل میشود. او از اینکه کارگردان شیلیایی «پابلو لورین» در نخستین فیلم انگلیسیزبان خودش، دچار خودبزرگبینی نمیشود، تعریف کرده و از لحظههای سبک و عجیب فیلم راضی است که تأکیدی بر انسانیت آدمهای فیلم است. «جو مورگنسترن»، منتقد «والاستریت ژورنال» یک حسن فیلم «جکی» را فقدان اظهارنظرهای سیاسی میداند و عقیده دارد که در این فیلم، یک «جکی» نداریم، بلکه جکیهای متعددی داریم، جکی جدی، جکی خندان، جکی همسر، جکی مادر و مهمتر از همه آنها، «جکی» فولادین که با عزم راسخ و زیر تور سیاه، پشت جنازه شوهر، راهپیمایی کرد و مردم را برای داغ دلش، شاهد گرفت. از دید این منتقد، آنچه به «جکی» تحرک میبخشد، تصویر بیوه عزادار است بهعنوان زنی حسابگر و آگاه است که با تصویر معصومیت تو دل برویی که از خانم کندی در اذهان هست، تلاقی دارد.