اگر شما بخواهید هر مطلبی در مورد کارگردانی و بازیگری را خوب بفهمید، حتی مسائل شخصی که در زندگیتان هست، ابتدا باید در موردش بنویسید و وقتی آن را نوشتید تازه متوجه میشوید که چقدر باید رویش کار کنید. همین موضوع باعث شده تا به امروز پنج کتاب در مورد بازیگری بنویسم.
هدایت بازیگر توسط کارگردان
شما باید بدانید که چه مراحلی را طی کنید یا از چه زوایایی نگاه کنید تا بتوانید بازیگر موردنظرتان را انتخاب کنید. قاعدتاً بازیگر از طرف تهیهکننده و کارگردان انتخاب میشود. پس بازیگری انتخاب میشود که به او میگویند چهکاری انجام دهد و چه بگوید؛ اما آیا این انتخاب شدن به معنی این است که بازیگر نباید کار دیگری انجام دهد؟ به همین دلیل است که برخی از کارگردانان با بازیگرانشان شبیه به عروسک برخورد میکنند. درنتیجه برای بازیگرشان بازی میکنند و منظورشان را به این شکل به او نشان میدهند. وقتی بدین شکل رفتار میکنند، قاعدتاً بازیگری را بهعنوان یک هنر مستقل نمیشناسند و فیلمشان بد میشود. چون همه بازیگرها به یکشکل بازی خواهند کرد؛ شبیه به کارگردانشان.
نا بازیگران
برخی از کارگردانان همانند روبر برسون و عباس کیارستمی از بازیگران حرفهای برای ساخت فیلمهایشان استفاده نمیکنند. آنها معمولاً بازیگرانی را انتخاب میکنند که اصطلاحاً «نا بازیگر» خوانده میشوند و البته چندین ماه با آنها کار میکنند تا بتوانند فیلمشان را با حضور آنها بسازند. درواقع آنها بهنوعی بازیگر را شکار میکنند.
برخورد اول!
وقتی یک فیلمنامه به من میدهند، آن را میخوانم و هیچ تصمیمی در مورد بازیگری آن نمیگیرم و مانند کسی که از بیرون دارد به فیلمنامه نگاه میکند، به آن نگاه میکنم چون هر تصمیمی که در اولین برخوردم با فیلمنامه بگیرم احتمالاً اشتباه است چون هنوز دنیای کارگردانم را نمیشناسم و ابتدا باید ببینم که کارگردانم چه نظری دارد، وقتی دنیای او را شناختم، میتوانم خودم را وارد دنیایش کنم.
دستهبندی بازیگران
بازیگران را میتوان به سه دسته «تک نقش»، «چند نقش» و «همه نقش» تقسیم کرد. بازیگران «تک نقش» بازیگرانی هستند که تنها میتوانند یک نقش را بازی کنند و سینمای تجاری بسیار به آنها نیاز دارد همانند بروس ویلیس، هریسون فورد، جکی چان و... . مثلاً فورد همیشه نقش قهرمانی را بازی میکند که میخواهد بشریت را نجات دهد و به خانوادهاش هم علاقهمند است. درواقع تماشاگران هم دوست دارند این بازیگران را در این نقشها ببیند و به همین دلیل به تماشای فیلمهای این نوع بازیگران میروند.
بازیگران «چند نقش» میتوانند طیف محدودی از نقشهای متفاوت را بازی کنند اما این نقشها درجایی تمام میشوند و مرزی هست که آنها نمیتوانند از آن عبور کنند. درواقع آنها در سینما برای خودشان پرسونایی میسازند مانند آل پاچینو، رابرت دنیرو و مارلون براندو.
بازیگرانی هم هستند که از عهده همه نقشی برمیآیند، این بازیگران که تعدادشان بسیار کم است و بهندرت به ستارگان سینما تبدیل میشوند، میتوانند از خودشان، غرایز و احساساتشان جدا شوند و از بیرون به نقش نگاه کنند مانند تام هنکس، کوین اسپیسی، داستین هافمن، آنتونی هاپکینز و….
نوشتن میتواند به شما کمک کند که از زندان غرایز و احساسات خودتان جدا شوید و از بیرون خودتان را ببینید و نقد کنید.