یک: در سینمایی که کاراکترهای پلیس معمولاً طبق کلیشههای خاصی ساخته میشوند، صمد، شخصیت اصلی «متری شیش و نیم»، بیشتر یادآور الگوهای خارجی همچون «هری کثیف» است.
او پلیسی است محکم و «گردنکلفت» که تردیدها و آشفتگیهای خاص خود را دارد. بااینوجود، در طول فیلم بهندرت این تردید را در صمد «میبینیم». او حتی وقتی مردد یا شرمنده است هم ناچار است حفظ ظاهر کند. پس آنچه در اکثر دقایق فیلم مورد تأکید قرار میگیرد، همین رویه قدرتمند شخصیت است. مشکوکترین نقاط زندگی صمد (پرونده کماکان بسته نشده او و آشفتگی زندگی شخصیاش) را فقط میشنویم و آنچه میبینیم، تقریباً بهتمامی، تلاش برای نمایش قدرت در سکانسهای مختلف و در مقابل آدمهای متفاوت است. در این شرایط، برای اینکه صمد به شخصیتی تکبعدی تبدیل نشود، باید تمهیدی اندیشید و انتخاب درست پیمان معادی برای بازی در نقش صمد، این تمهید را، بهسادگی، فراهم کرده است. نکته این است که صدای معادی برای چنین نقش قلدرمآبی، بیشازحد نرم و مهربانانه به نظر میرسد و این، در تضاد با زبان بدن و حرکات اجزاء صورت معادی در فیلم است.
روستایی و معادی درست روی این تفاوت مانور میدهند بهطوریکه همین تفاوت، هر دو وجه شخصیت را باورپذیر میکند. نمونه درست استفاده از این دوگانگی را در سکانس پیشنهاد رشوه میبینیم: جایی که چهره معادی (ازجمله لبخند تحقیرآمیزش) همان برتریطلبی خدشهناپذیر را منتقل میکند اما لحن صحبت کردنش، او را آدمی نفوذپذیر نشان میدهد.
بیشتر بخوانید:
چرا بازی و نقش سارا بهرامی در «دارکوب» به دل مینشیند
درخشش فرهاد اصلانی در میانسالی
با توجه به این تمایز است که سکانسی از فیلم که معادی برای پیش رفتن کارش ناچار میشود مقابل همکارش سر خم کند، بسیار تأثیرگذار جلوه میکند؛ چون شاید برای اولین بار در طول فیلم، این تمایز بهطور کامل از بین میرود. در حالت عادی، عدم نمایش وجوهی که شخصیت را پیچیده میسازند، میتوانست نقطهضعف فیلمنامه تلقی شود و اگر در «متری شیش و نیم» اینچنین به نظر نمیرسد، به این خاطر است که معادی از معدود بازیگران سینمای ایران است که توان باورپذیر ساختن این دوگانه شخصیتی را با استفاده از صدایش دارد.
آریا قریشی
سختترین تجربه بازیگری پیمان معادی
فقط یه اسم به من بگو![1]
دو: پرداختن به پرسوناژهایی با شغلهای حساس در جامعه، به خاطر برخی از محدودیتها و رعایت خط قرمزهای موجود در سینمای ایران، لزوماً با معضل تکبعدی بودن همراه است؛ چراکه مخاطب فقط ویژگیهای مثبت و منفعل آنها را میبیند و بستری برای تأثیرپذیری شکل نمیگیرد. معمولاً تصویر این نوع پرسوناژها، در فیلمها کلیشهای است و فراتر از یک تیپ نمیتوانند ظاهر شوند؛ نه دچار خطا و تردیدی میشوند و نه اساساً دچار موقعیتهای پرفرازونشیب و پیچیده.
بیتردید، کاراکتر پلیس در اغلب فیلمهای ایرانی، بدون اندک تأثیری بر مخاطب، طبق الگوبرداری از مدلهای تکراری سینمای ایران، فقط بهصرف اینکه نمایش داده شود، حضورداشته است؛ شاید علاوه بر محدودیتها و خط قرمزهای موجود که در ابتدا به آن اشاره شد، هیچ فیلمسازی هم جسارت به خرج نداده تا تابوها را بشکند و از دلِ داستان پلیسی فیلمش، یک پلیس واقعی و تأثیرگذار و بهروز خلق کند. شاید برای همین بود که سعید روستایی در زمان ساخت دومین فیلمش، با مشکلات متعددی مواجه شد و فیلمنامهاش را چندینباره به شکلهای مختلف نوشت، اما درنهایت توانست محصول جسارتآمیزی را تولید کند. او این بار و در فیلم جدیدش درست مقابل این اتفاق ایستاده و فراتر از خط قرمزهای سینمای ایران قدم برداشته است. روستایی برای خلق و باورپذیری شخصیت اصلی فیلمش، موقعیتهای یکی از پرسوناژهای بسیار حساسِ جامعه (پلیس) را به چالش کشیده است.
«متری شیش و نیم»، ساخته جدید سعید روستایی، یک حرکت روبهجلو در سینمای ایران، به لحاظ شخصیتپردازی و توجه به مقوله قهرمانمحوری بهحساب میآید. روستایی با انتخاب پیمان معادی برای بازی در نقش سرگرد اداره پلیس (قهرمان داستان)، تیر خلاصی به سمت مخاطب پرتاب کرده تا یکلحظه هم فرصت این را پیدا نکند که در حین تماشا و حتی پس از پایان فیلم، به بازیگر دیگری غیر از او فکر کند.
پیمان معادی در «متری شیش و نیم» تمام ویژگیهای لازم را برای تبدیلشدن به یکی از قهرمانهای محبوب سینمای ایران -البته از جنس خاکستری- دارد. اگرچه در نگاه اول و نیمه نخست فیلم، میان مرتضی «ابد و یک روز» و صمدِ «متری شیش و نیم» به لحاظ مشخصات رفتاری، شباهتهایی احساس میشود، اما این تصور در نیمه دوم فیلم، خودبهخود از ذهن مخاطب پاک میشود.
کاراکتر سرگردِ پلیس در فیلمنامه، نقطه شروع و پایان دارد و شاید برای اولین بار است که بعد از مدتها در سینمای ایران، یک شخصیت منسجم و طبق استانداردها و اصول فیلمنامهنویسی طراحیشده که با پایان سردرگم و بهاصطلاح «باز» مواجه نمیشود و رها و سرگردان نیست.
پلیسِ «متری شیش و نیم» قدمبهقدم برای رسیدن به هدف و کشف حقیقت پیش میرود؛ از کارتنخوابها و مصرفکنندگان به خردهفروشها میرسد و سپس عمدهفروشها. البته برای رسیدن به هدف، اصول خاص خود را دارد و همین اتفاق موجب جلوه متفاوت این شخصیت در فیلم میشود. این اصول خاص، به شکلی بیرویه در موقعیتها و سکانسهای سرگرد پلیس به کار گرفته نمیشوند و اغلب ویژگیهای رفتاری این شخصیت، مثل رفتارهای جسارتآمیز همراه با خشونت و خطونشان کشیدنها برای متهمین و لحن تحقیرآمیز و کنایهآمیز در برخورد با مظنونین و مجرمین که اوج آنها را در سکانسهای بازجویی میبینیم، بهاندازه و بهموقع استفاده میشوند.
اگرچه زبانِ بدن و جنس صدای نرم و مهربانانه شخصیت سرگرد پلیس در تضاد با همدیگر هستند، اما به نظر میرسد همین تفاوت، یکی از ارکان اولیه برای تأثیرگذاری نقش از نگاه فیلمساز بوده است. مثلاً تصور کنید اگر پیمان معادی برای بازی در این نقش، هم لحن بسیار خشن و تندی داشت و همزبان بدن و رفتار فیزیکیاش قلدرمآبانه و آکنده از خشونت بود، به یکی از منفورترین بازیگران سینمای ایران تبدیل میشد و مخاطب به دلیل اغراقآمیز بودن شیوه اجرای بازیگر، هیچ ارتباطی نمیتوانست با شاکله نقش پیدا کند.
بازی در نقش سرگرد صمد مجیدی، نقطه اوج کارنامه بازیگری پیمان معادی است و قطعاً «متری شیش و نیم» یکی از سختترین تجربههای بازیگری پیمان معادی بهحساب میآید. معادی برای نزدیک شدن به نقشش در این فیلم، ماهها تمرینات فیزیکی انجام داده است.
کاراکتری که او در «متری شیش و نیم» بازی کرده به خاطر رفتارها و کنشهای واقعی -که برای اولین بار در سینمای ایران شاهد چنین نقشی هستیم، قابلیت تبدیلشدن به یکی از شخصیتهای محبوب و ماندگار سینمای ایران را دارد و قطعاً اگر در زمان جشنواره فیلم فجر و اکران عمومی به این نقش توجه شود تا سالهای سال نقش سرگرد «متری شیش و نیم» و بازی پیمان معادی بر سر زبانها خواهد بود. سرگرد صمد مجیدی شخصیتی نیست که پس از پایان فیلم بهراحتی آن را فراموش کنید، چون میزان ارتباط مخاطب با او خصوصاً پس از سکانس پایانی که بهنوعی دچار احساس عذاب وجدان میشود، بیشتر خواهد شد و مخاطب را به تفکر فرو خواهد برد.
فرنوش ارسخانی
[1] . برگرفته از تکیهکلام معروف کاراکتر سرگرد پلیس در فیلم «متری شیش و نیم» است.