کیت اربلاند
صد و پنجاه سال از زمان اولین چاپ کتاب زنان کوچک میگذرد و دومین فیلم گرتا گرویگ، ثابت میکند این داستان، این روزها هم حرفهای بسیاری برای گفتن دارد.
کارگردان تحسینشده «لیدی برد» هیچگاه برداشتش از داستان خواهران مارچ را سنگین یا فلسفیتر از آن چیزی که باشد، تعریف نمیکند. بهجایش، فیلم فعلی نگاهی است به «زنان کوچک» با تکنیکهای روایی جاهطلبانه که داستان کتاب را به اشکال غیرقابلانتظاری، مدرن میکند.
فیلم هرچند آکنده از سؤالاتی در رابطه با جاهطلبی، اقتصاد و جایگاه زنان در دنیا است، مشخصاً توسط کسی ساختهشده که عاشق کتاب بوده و میداند مشکلات خواهران مارچ در گذر زمان بههیچوجه کهنه نشدهاند. خلاصه بگویم، این همان زنان کوچکی است که یک قرن و نیم از نوشتنش میگذرد و روح تازهای در آن با روایتی اصیل و کیفیتی خیرهکننده دمیده شده است.
اقتباس گرویگ بیشتر از دیدگاه دومین مارچ یعنی جو (با بازی سرشا رونان که دوباره نشان میدهد زوج او و گرویگ تقریباً بینقص است) روایت میشود. جو نویسندهای است که زندگی سختی در نیویورک دارد و به دنبال چاپ اولین رمانش است آنهم درحالیکه ناشر او میخواهد قهرمان داستانش یا در انتها ازدواج کند یا بمیرد. او درنهایت تصمیم میگیرد به گذشته برود و در میان خاطرات خود با خواهرانش، به هدفی که میخواهد برسد. گذر از میان زمان و مکانهای متعدد به لطف تدوین عالی، بسیار روان است و بینندهای که میخواهد دوباره فیلم را ببیند، ریزهکاریهای بسیاری پیدا خواهد کرد.
پسازآنکه جو از خواهرش ایمی (با بازی فلورنس پیو) میگوید که در پاریس زندگی میکند، ما هم به این شهر میرویم و او را میبینیم. یا هنگامیکه جو به ملاقات با مگ (با بازی اما واتسون)، بزرگترین دختر خانواده میرود، تصویر از در خانه کوچک او به شکل عمارت نسبتاً بزرگ خانواده مارچ درمیآید و بث (با بازی الیزا اسکنلن) آخرین خواهر را میبینیم که دلش برای خواهرانش تنگشده است. اگر جو نباشد، ایمی وجود ندارد و بدون مگ، بث هم قابلتصور نیست. درواقع همهچیز اینجا به هم مرتبط است، یا حداقل تمام دختران مارچ اینگونه هستند.
داستانگویی غیرخطی گرویگ، گذشته (هفت سال پیش از آغاز فیلم) و حال را بهآسانی با یکدیگر پیوند میزند. گرویگ برای هر سردرگمی در رابطه با خطوط زمانی، در دورههای مختلف از پالت رنگی متفاوت استفاده کرده و حتی آرایش موهای جو نیز تغییرات بسیاری به خود میبیند. همه اینها در قاب کلی برای آغاز کار جو بهعنوان یک نویسنده شناختهشده قرار میگیرند؛ قابی که در عین جاهطلبی، برای جو به یک نیاز تبدیل میشود. رونان، نقش جو را در عین آنکه روحیات مشابهی دارد، پرطراوت و چابک کرده و بابت نگاه متفاوتش نسبت به بازی وینونا رایدر در اقتباس آرمسترانگ، هم به بازیگر و هم به کارگردان اعتبار زیادی داده است.
«زنان کوچک» بینقص نیست. ولی گرویگ میداند در قلب داستان زنان کوچک، خواهران مارچ هستند و نه شخصیتهای دیگر. زنان کوچک گرتا گرویگ با خصلتهای منحصربهفردش، یک داستان دلپذیر است و چه قدر این داستان، لذتبخش شده.
ایندیوایر، ترجمه: محمد تقوی