حسین تقی پور
همه موفقیت جهانی سینمای امروز را مرهون آثار واقعگرا و نئورالیستیاش میدانند. با مروری بر فیلمهای راهیافته و بعضاً موفق ایرانی به جشنوارههای خارجی درمییابیم که اغلب این آثار روایتی از زندگی و اتفاقات ساده آن بودهاند.
بااینحال، آیا هرگز اندیشدهایم که معدود کالاهای صادراتی سینمای ایران چه محتوایی را در برگرفتهاند؟ فقر، خرافات، بیسوادی و مانند اینها، درپوششی از عشق وستایش زندگی بر پرده سینمای سرزمینهای دیگر به نمایش درمیآیند و منتقدان خارجی جسارت فیلمسازانمان را در ترسیم این واقعیات تحسین میکنند. در نظر آنها، سینما بازتاب جامعه است و در جامعه ایرانی بر مبنای خواندههایشان در رسانههای مغرض نوشتاریشان جز فلاکت و تنگدستی نیست. آنها مبهوت تصاویر پیش رویشان، این ذهنیت را میبینند و به استعدادهای «شجاعی» تبریک میگویند که در این بحبوحه قادر به ساخت اثرشان هستند. حتی گاهی با گشادهدستی جوایز بزرگ و ارزشمندشان را نیز به خالقان این آثار تقدیم میکنند.
کن لوچ، فیلمساز صاحبنام انگلیسی درباره آثار نئورئالیستی میگوید: «اروپا خالق نئورئالیسم در سینماست و از معدود آثار ساختهشده با این سبک، بشدت حمایت میکند. بدین ترتیب گاهی حتی آثار پوچ قارههای دیگر به دلیل نزدیکی به سینمای موج نو فرانسه و واقعگرائی از جشنوارههای کن و برلین و... موردتقدیر قرار میگیرند». تعریفی که حامیان این عقیده از نئورئالیسم دارند، روایتی صرفاً واقعی و مستند گونه است. روبرتو روسلینی زمانی بنیانگذار این سبک شد که دوربینش را در ویرانههای جنگ قرار داد و بازیگرانش را از میان مردم واقعی برگزید. بااینحال، موفقیتهای او زمانی پایان یافت که ویرانهها آباد شدند و روسلینی مجبور شد فیلمهای بعدیاش را در دکور و فضای واقعی خلق کند.
پس اتفاقاتی که در فیلمهای ایرانی راهیافته به جشنوارهها به وقوع میپیوندد، ازنظر تماشاگران خارجی حقیقی و واقعیاند حتی اگر این رویدادها برای تماشاگر این مرزوبوم نیز ناملموس باشد! از طرفی دیگر ورود به بازار سینمای جهان نیازمند ابزار و صنعت است. سینمایی که همواره با یارانههای دولتی زنده است، نمیتواند صنعتگران قابلی پرورش دهد.
تجارت جهانی در سینمای امروز ما مفهوم چندانی ندارد و استفاده از ابزار نوین سینما هم چندان رایج نیست. درحالیکه حتی سینمای شرق آسیا برای رسیدن به استانداردهای نوین سینما، به عرضه سازوکار دیجیتال روی آورده و در این راه تا حدودی نیز موفق نشان داده است. دراینبین ما هیچ حرفی درزمینه فناوری روز دنیا نداریم. بدین ترتیب، آثار وارداتی غرب بیشازاندازه قدرت میگیرند. اینک فرهنگ آنها در پس آثار پرزرقوبرق، جلوی چشمان مبهوت تماشاگر به نمایش درمیآیند و همهچیز را تحت تأثیر خود قرار میدهند. دیر نیست که قهرمانان با سوپرمن، هالک و بتمن به یاد آورده شوند و هیولاهای شرقی از جنس کتابهای تخیلی غربی باشند.
وقتی نتوانستیم رستم و کوروش را به دنیا عرضه کنیم، باید قهرمانان و ضدقهرمانهای غربی را بپذیریم که شمایلی آشنا و پذیرفتنی دارند. حیات فیلمسازی و حضور بینالمللی آثار ما تنها در حیطه فیلمهایی میگنجد که سیاستگذاران آنسوی دنیا میپسندند و سهم ناچیزمان هم در رقابتی نابرابر همه آن چیزهایی است که برایمان در نظر گرفتهشده است. وقتی توان عرضه فرهنگ و سنت قدیمی این مرزوبوم را نداریم، تنها مصرفکنندهای صرف از بازاری بزرگ میشویم. بازاری مکاره و ملون که همهچیز، حتی فساد جوامع خود را در پوشش جذابیت، به تمام دنیا ارسال میکند.
غرفههای کوچک سینمای کشورهایی نظیر ما در این بازار بزرگ، محدود به فیلمهایی میشود که عینیتی راستین با واقعیات جوامع خود ندارند. این روزها جشنوارههای خارجی همچنان آغوش گرم خود را برای آثار واقعگرای ایران گشودهاند و ما غافل از ترسیم هویت یک ملت کهن و سرافراز، تنها به لوحها و جوایز بلورین دلخوش کردهایم و شاید تنها آرزوی بزرگ فیلمسازانمان ایستادن جلوی فلاش عکاسان بر روی فرش قرمز خوش آب و رنگی است که سالهاست برای سینمای این مرزوبوم تدارک دیدهاند.