نگاهی به‌ فيلم «باكره‌ ماه اوت» ساخته‌ خناس تروئبا

22 مرداد 1400
The August Virgin 2019 The August Virgin 2019

معلق در زمان و مكان

شاهين محمدي زرغان

فیلم «باكره‌ ماه اوت» ساخته‌ خناس تروئبا ما را در حال و هواي اريك رومری با دختري به نام اوا همراه مي‌كند كه در آستانه سی‌وسه‌سالگی در گرم‌ترين ماه مادريد در خود و شهر پرسه مي‌زند.

اين پرسه‌زني و نگاه جست‌وجوگر اوا در شبكه روابط، خانه‌ها، زندگي روزمره، زمان، طبيعت و مهم‌تر از همه شهر مادريد در ژست و نگاه او تا آخر ادامه مي‌يابد. هنگامی‌که اوا همراه با وسايلش وارد خانه مي‌شود و در راهروي تاریک‌خانه پيش مي‌آيد، نقاشي‌اي از خوليو رومرو دو تورس نقاش اسپانيايي با نام «پيكون‌ساز كوچك» در پس‌زمينه تصوير براي لحظه‌اي خودنمايي مي‌كند.

باكره ماه اوت مبتني بر به تصویر كشيدن تجربه اوا است كه هم مشمول تجربه محيطي و مادي او از جهان مي‌شود و هم جهان درون و عاطفي‌اش.

اين نقاشي شناخته‌شده‌ترين نقاشي خوليو رومرو است. نقاشي دختر نوجواني را نشان مي‌دهد كه روي صندلي چوبي نشسته است و پيكون را درون ظرفي هم مي‌زند. اين دختر جوان به جلو خم شده است و با آن چشمان درشت و خيره كه شبيه اوا است به بيننده نگاه مي‌كند. پشت سر او منظره‌اي از كوردوبا شهري در اسپانيا ديده مي‌شود. وقتي اوا در كنار نقاشي قرار مي‌گيرد، فیلم‌ساز اين امكان را در اختيار ما مي‌گذارد تا از طريق نقاشي وارد فيلم و اوا شويم.

مادريد در باكره ماه اوت محل جلوه بدن‌ها و به‌طور خاص خود اواست.

دختراني سرگشته با ژست‌هاي خاص با زمينه‌اي از يك شهر كه گويي مكمل اين بدن‌ها هستند. مادريد در باكره ماه اوت محل جلوه بدن‌ها و به‌طور خاص خود اواست. او و مادريد جدايي‌ناپذيرند. اينجا بدن‌ها ابزاري براي پر كردن حفره‌هاي شهر نيستند بلكه بدن‌ها داشته و روايت يكديگر هستند. اگر براي والتر بنيامين پاريس در هزاران چشم، در هزاران لنز منعکس‌شده است، در اينجا مادريد در بدن‌ها بازتاب پیداکرده است. اوا طنيني از خود شهر است كه شهر را در خود جاي مي‌دهد و در يكديگر فرو مي‌روند. اواي سرگشته‌اي كه براي امكان يك آغاز تازه به گذشته رجوع مي‌كند.

مادريد با قرار دادن گسست‌هاي پيشين در پيش پاي اوا اين امكان را براي او فراهم مي‌كند. او با به‌جا آوردن آنچه درگذشته جاي گذاشته است اميد را زنده مي‌كند. بر سر راه او روابطي از گذشته احضار مي‌شوند و شخصيت‌ها رها مي‌شوند. چه چيزي بهتر از ناتمام گذاشتن روايت‌ها كه موجب تولد اميد مي‌شود؟ او از بودن ديگران، داشتن ديگران را فراهم مي‌كند و همدست او نه دوستان تازه و قديمي بلكه شهر مادريد است. مادريد با ويران‌سازي بيگانگي، جهان ازدست‌رفته را با بازيابي روابط و بودن‌ها دوباره براي اوا از نو مي‌سازد.
مهم‌ترين بخش اين جست‌وجو زماني اتفاق مي‌افتد كه اوا همراه با دوستان جديد ولزي و انگليسي، همسايه و دوست قديمي‌اش همراه يك كودك به كنار رودخانه مي‌روند. اين صحنه ما را ياد نقاشي‌هاي رنسانسي مي‌اندازد. چيزي كه هم در پیش‌ازاین صحنه و هم پس‌ازآن در خيابان‌هاي مادريد خواهيم ديد. دو مرد، سه زن و يك كودك در كنار هم گويي پارودي نقاشي «مريم مقدس، مسيح كودك و قديسان در باغ محصور» رابرت كمپن را مي‌سازند؛ اما در ادامه همين پيك‌نيك دوست اهل انگلستان كه به اسپانيايي مسلط نيست و مانند بقيه نمي‌تواند در بحث‌ها شركت كند، از سد زبان عبور مي‌كند و در قلمروي پرفشار و ژست‌محور اوا كه در آن گم‌شده است، پا مي‌گذارد.

فیلم «باكره‌ ماه اوت» ساخته‌ خناس تروئبا ما را در حال و هواي اريك رومري با دختري به نام اوا همراه مي‌كند كه در آستانه سی‌وسه‌سالگی در گرم‌ترين ماه مادريد در خود و شهر پرسه مي‌زند.

او اوا را كه تا آن لحظه نظاره‌گر بوده داخل آب مي‌اندازد. دقیقاً همان چيزي كه اوا به آن نياز داشت، امكان رهايي، بي‌وزني و غوطه‌وري كه سيمايي اوفليايي پيدا مي‌كند و مرحله بعد ورود به دنياي قديسان است كه در ادامه رخ مي‌دهد. وقتي در آرامش چشمان خود را بسته و پارچه قرمزرنگ بر سر انداخته به شمايل قديسي تبديل مي‌شود كه بذرش در همان تصاوير و لحظات پيك‌نيك و پرسه‌زني در شهر كاشته شده بود. باكره ماه اوت ما را در ساده‌ترين‌، آشكارترين و پنهان‌ترين لحظات و با اوا شريك مي‌كند تا با او در اين سرگرداني عاطفي- محيطي همراه شويم و آن‌ها را تجربه كنيم.

باكره ماه اوت مبتني بر به تصویر كشيدن تجربه اوا است كه هم مشمول تجربه محيطي و مادي او از جهان مي‌شود و هم جهان درون و عاطفي‌اش. پرسه‌زني در زمان و مكان، پر كردن حفره‌هاي فضا، تجارب دروني و بيروني را به هم پيوند مي‌دهد و نتيجه يك بدن اجتماعي معلق در زمان و مكان است.

اعتماد