در این قسمت از «جنگهای ستارهای: آخرین جدای»؛ ساخته جورج لوکاس «ری» (دیسی ریدلی) تصمیم دارد با کمک و راهنماییهای «لوک اسکای واکر» (مارک همیل) استعدادها و قدرتهای جدیدی را که بهتازگی آنها را کشف کرده، توسعه و پرورش دهد. از طرف دیگر «اسکای واکر» هم کمی بابت قدرتی که استعدادهای او دارد ذهنش مشغول شده است. درعینحال هم نیروی مقاومت سعی دارند تا خود را آماده و همهچیز را مهیا کنند تا بتوانند هرچه زودتر به مبارزه با فرست اوردر بروند.
فیلم «جنگهای ستارهای: آخرین جدای» بهعنوان جدیدترین فیلم علمی - تخیلی نوجوانانه سینمای آمریکا یا به عبارت بهتر تازهترین اکشن ماجراجویانه که در بستری علمی - تخیلی به شیوهای هیجانانگیز و نگاهی فانتزی داستانش را روایت میکند، جلوه آشکاری است از سینمایی که امروز جریان غالب سینمای هالیوود را شکل میبخشد. محصولی عظیم از استودیوی سینمایی والت دیزنی با تمامی خصایص و ویژگیهایی که عنوان دیزنی در خود آشکار و نهان دارد که به دست ریان جانسون محبوب ساختهشده است. همان کارگردانی که پیشازاین فیلم با فیلمهایی چون برادران به لوم و نیز لوپر؛ به همراه سریال حیرتانگیزی چون برکینگ بد نشان داده میتواند یکی از قابلاتکاترین سینماگران این روزهای دنیای سینما باشد.
«جنگ ستارگان: آخرین جدای» همچنین آسمانی پرستاره دارد؛ فیلمی با بازیگران بااستعداد و محبوبی چون «مارک همیل» در نقش لوک اسکای واکر، «کری فیشر» در نقش ژنرال/ شاهزاده لِیا اورگانا، «آدام درایور» در نقش کایلو رن، «دیسی ریدلی» در نقش ری، «جان بویگا» در نقش فین، «اسکار آیزاک» در نقش پو دامرون، «اندی سرکیس» در نقش رهبر محفل- اسنوک، «لوپیتا نیونگو» در نقش ماز کاناتا، «دومهنل گیلسون» در نقش ژنرال هاکس، «آنتونی دنیلز» در نقش C-۳PO، «گوئندولین کریستی» در نقش کاپیتان فازما، «کلی مری ترن» در نقش رز، «تیکولورا درن» در نقش معاون آدمیرال امیلین هولدو و «بنیچیو دل تورو» در نقش DJ و چند هنرپیشه دیگر که فیلم را برای تماشاگران گذری و تصادفی فیلم، یعنی آنهایی که دلبسته همیشه فیلمهای علمی - تخیلی نبوده و با دلایلی دیگر به تماشای فیلمها مینشینند، نیز جذاب میکند.
«جنگ ستارگان: آخرین جدای» در حدود سههفتهای که از آغاز اکرانش میگذرد، البته موفقیتی بیش از انتظاراتی که ایجاد کرده بود به دست آورده است که البته بیشتر این امر مربوط میشود به فروشی که توقعش از چنین فیلمی میرفت که اکنون گامها و کیلومترها با آن توقعات ابتدایی فاصله گرفته و بهاصطلاح میتوان گفت از رؤیاهایش نیز پیشی گرفته است. ازنظر انتقادی نیز این فیلم موقعیت و جایگاه غبطهبرانگیزی به دست آورده که نمونهاش را میشود درنتیجه رأیگیری منتقدان سایت متاکریتیک بهعنوان یکی از دو سایت معتبر نقد فیلم دنیای سینما دید که توانسته تا روز نوشته شدن این مطلب امتیاز ۸۶ را از بین ۵۰ نقد فیلم و سریال منتشرشده در این سایت به دست آورد. با چنین امتیازی میتوان جنگهای ستارهای: آخرین جدای را فیلم فوقالعاده خوبی دانست که جمع کثیری از منتقدان و بینندگان آن راضی و خشنود از سینما خارجشدهاند و همچنین رضایت بینندگان را همچنان به دست آورده که توانسته در سه روز اول نمایش به رقم رؤیایی چهارصد و پنجاه میلیون دلار برسد.
در حقیقت این فیلم رتبه دوم جدول بهترین افتتاحیههای تاریخ سینما را در اختیار دارد و جالب است بدانید که رتبه نخست این جدول نیز در اختیار قسمت هفتم از مجموعه جنگ ستارگان یعنی فیلم «نیرو برمیخیزد» است. نکته مهم دیگر درباره افتتاحیه حیرتانگیز این فیلم اینکه در تاریخ ایالاتمتحده فقط ۴ فیلم توانستهاند در روز ابتدایی اکران بیشتر از ۲۰۰ میلیون دلار بفروشند. بهجز «آخرین جدای؛ نیرو برمیخیزد» با ۲۴۸, ۸ میلیون دلار، انتقامجویان با ۲۰۷.۴ میلیون دلار و «دنیای ژوراسیک» با ۲۰۸.۸ میلیون دلار سه فیلمی هستند که در این فهرست قرار میگیرند. جالب اینکه از میان این ۴ فیلم، ۳ اثر محصول کمپانی دیزنی است. نکته جالب دیگر اینکه گفته میشود کل بودجهای که کمپانی دیزنی برای ساخت این فیلم هزینه کرده بود، ۲۰۰ میلیون دلار بوده که به این معناست که فیلم با سه روز فروش توانسته به مرحله سودآوری برای استودیوی تهیهکننده برسد.
درباره کارگردان فیلم «جنگ ستارگان: آخرین جدای» باید این نکته را مورداشاره قرارداد که «ریان جانسون» علاوه بر کارگردانی، نویسندگی فیلمنامه این فیلم را نیز بر عهده داشته است؛ با کاراکترهایی که از همان ابتدا که شخصیتهای این مجموعه توسط «جورج لوکاس» خلق شدند، داستان تمامی قسمتهای سری فیلم جنگ ستارگان با محوریت همین کاراکترها پیش رفته و حول محور همینها چرخیده است. ریان جانسون که در رزومه کاری نهچندان بلندبالای خود کارگردانی آثاری همچون فیلم «آجر»، «برادران به لوم»، «لوپر» و «یک سرکش: داستانی از جنگهای ستارهای» را دارد؛ علاوه بر آثار سینمایی، کارگردانی سه قسمت از سریال «برکینگ بد» و دو قسمت از سریال «بوجک هورسمن» را نیز بر عهده داشته است. او برای کارگردانی فیلمهای آجر، لوپر و سریال برکینگ بد موفق به دریافت جایزههای مختلفی شده است. کاتلین کندی و رام برگمن هم وظیفه تهیهکنندگی را در این گروه برعهده دارند.
عشق و هراس همزمان به میراث آقای لوکاس!
جنگهای ستارهای از زبان کارگردان فیلم
«جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» درجایی به پایان رسید که بار دیگر شاهد رودررویی با دشمن قدیمی کهکشان و همچنین باشخصیت قدیمی و آشنای سهگانه ابتدایی این فرانچایز روبهرو شدیم. پس از آنکه «جی جی آبرامز» از نبرد و پیروزی بر دشمن قدیمی گفت، اکنون نوبت به رودررویی با قهرمانی قدیمی و ملاقات با آن رسیده است و آخرین جدای نیز با حضور و بازگشت شخصیت «لوک اسکای واکر» همراه است.
در حال حاضر اگرچه با لوک اسکای واکر روبهرو هستیم ولی او در جزیرهای دورافتاده ساکن است که سعی دارد از هرگونه درگیری بین دونیروی کهکشان دوری کند. شخصیت مهم و دوستداشتنی که توسط «مارک همیل» بازی شده است. همیل در مصاحبه خود عنوان کرده هنگامیکه در سال ۱۹۷۷، برای اولینبار فیلمنامه فیلم به دستش رسید، از عظمت و شکوه داستان بسیار سورپرایز و شگفتزده شده بود. این بازیگر اما اکنون بعد از سالهای بسیار طولانی برای برگشت به داستان این فیلم پرطرفدار حتماً باید دلیلی مشخص و منطقی داشته باشد. در این راستاست که همیل در ادامه به حضور شخصیت ری با بازی دیزنی ریدلی اشاره میکند که کلیت داستان بر مبنای خواسته و اراده او روایت میشود.
«دیزی ریدلی» در نسخه قبلی فرانچایز جنگ ستارگان در نقش ری بهعنوان شخصیتی که درنهایت توانست کایلو رن را شکست دهد، شناخته میشود. ریدلی در ادامه توضیح داده است که آخرین جدای بیشتر توضیحی بر علت بازگشت و موانع حضور لوک اسکای واکر است و او باور دارد که نقش خود را درزمانی مشخص بازی کرده و دوران او دیگر به پایان رسیده است. ریدلی ادامه میدهد که شخصیت او مسیری طولانی را طی و زمان بسیاری را صرف کرده تا آخرین مبارز حقیقی کهکشان را پیدا کند ولی هنگامیکه شخصیت او با قهرمانش روبهرو میشود، بهطور کامل توسط او طرد میشود. اینکه او هیچ دلیلی برای بازگشت به جهان ری نمیبیند. در ادامه ریدلی اضافه میکند که هیچ شخصیتی ازجمله ری دوست ندارد تا در کنار پیرمردی بدخلق و درهمشکسته، همچون لوک اسکای واکر قرار بگیرد و روزها را صرف متقاعد کردن چنین شخصیتی کند.
کارگردان فیلم، «ریان جانسون» هم درباره فیلمش حرفهایی دارد. او میگوید که آخرین جدای با محوریت مبارزه تمامعیار با نیروی شرور کهکشان نیست و بیشتر بر حضور قهرمان این فرانچایز تکیه زده است و سعی در بیان حضور و تقابل با او دارد. جانسون اضافه میکند که در آخرین جدای شاهد یکسری موجودات تازه و جدیدی هستیم که برای اولینبار در این سری وارد میشوند و سعی شده تا موجودات جدید داستان در حد موجودات جورج لوکاس، جذاب، شگفتانگیز، عجیب و نوستالژیک باشند. کارگردان این کنجکاویبرانگیزترین فیلم سال در خصوص شخصیت لوک اسکای واکر هم بیشتر توضیح میدهد و عنوان میکند که شخصیت بازی شده توسط مارک همیل بیشتر به دنبال دلیلی برای بازگشت خود است: این شخصیت شکسته و از دور خارجشده به نظر میرسد و مخاطب فکر میکند که دوران او به پایان رسیده است؛ ولی آیا اینچنین است؟ حقیقت توسط خود لوک و ری که به او باور دارد، مشخص میشود ولی باید بدانیم که تمامیت این قسمت بر حضور و باور لوک به شخصیتهای اطرافش استوارشده است. اینکه گروهی جدید از مبارزان جنگهای ستارهای شکلگرفته و این گروه عجیب و شاید ناآشنا، همانند گذشته سعی دارند تا مانع از اتفاقات شرورانه در کهکشان شوند. گروهی که در آن ری و فین سبب شکلگیری آن شدهاند و در تلاش برای بازگرداندن قهرمان از یاد برده شده داستان جنگ ستارگان هستند.
جانسون در توضیحات خود اضافه کرده است که گروه نویسندگان فیلم سعی داشتهاند تا بابیان بازگشت لوک اسکای واکر و علت حضور مجدد او یا اینکه او چرا در یک جزیره دورافتاده ساکن شده است را توضیح دهند: بهطور مشخص میدانیم که قهرمان داستانهای جورج لوکاس، ترسو نیست بنابراین شخصیت اسکای واکر داستان، از روی ترس و دوری از مرگ خود را مخفی نکرده است. ولی باید درعینحال، به شکلی داستان را ادامه دهیم و شخصیت لوک را توصیف کنیم که مخاطب بتواند درک کند که لوک باید متوجه خطری که دوستانش را تهدید میکند، باشد. یا متوجه اینکه کهکشان بار دیگر به او نیاز دارد. ما سعی کردیم تا برای چنین چالشهایی پاسخی مشخص و منطقی پیدا کنیم و مخاطب را با چنین سؤالاتی و پاسخدهی به آن، مسیر مشخص جنگ ستارگان را به تصویر بکشیم.
در پایان، کارگردان فیلم آخرین جدای اضافه میکند: از دوران کودکی یکی از طرفداران بزرگ اپرای فضایی جورج لوکاس بودهام و همیشه فیلمهای او به منبعی از الهام و رویهای جهت مسیر سینمایی برایم محسوب میشده است و اکنونکه به نقطهای از دوران سینماگری خود رسیدهام که میتوانم میراث لوکاس را زیر نظر استودیوی او روایت کنم؛ به شکل دیوانهواری خوشحالم. بااینحال جانسون اضافه کرده اگرچه سینمای لوکاس برایش بینظیر و عالی بوده و بهنوعی الهامبخش دوران کارگردانی او نیز بوده است، ولی آخرین جدای قرار نیست تا روایتی دقیق و کپی شده از آثار لوکاس باشد و فیلم جدید فرانچایز جنگ ستارگان که در حقیقت فاز سوم این سری است، فضایی نوستالژیک ولی تازهای دارد که سبب میشود تا بین آخرین جدای و دیگر ساختههای مربوط به سینمای لوکاس تفاوت قائل شویم.
حسین بوذری
نظر منتقدان درباره فیلم «جنگهای ستارهای: آخرین جدای»
هر آنچه از جنگهای ستارهای: آخرین جدای میخواستید!
جنگهای ستارهای: آخرین جدای؛ همانگونه که گفته شد توانسته محبوبیتی تام و تمام میان منتقدان سینمایی داشته باشد. این فیلم که توانسته رتبه سیودوم را در لیست بهترین فیلمهای سینمایی سال ۲۰۱۷ از آن خود کند؛ با توجه به نمرههایی که کسب کرده است، یک فیلم خوب به نظر میرسد یا به قول منتقدی وطنی: تجربهای کاملاً عالی و تقریباً بینقص. فیلم خیلی خوبی که بهاحتمال زیاد طرفداران فیلمهای سینمایی و بینندگان این اثر از آن راضی خواهند بود؛ مخصوصاً که اکثر منتقدان، بازیگران اصلی این فیلم و نحوه بازی آنها را بسیار ستودهاند و از آن راضی بودهاند و متفاوت بودن این قسمت نسبت به قسمتهای قبلی را بسیار تحسین کردهاند. در زیر گزیدهای از آرای منتقدان نامدار را درباره این فیلم به نقل از سایتهای متاکریتیک، روتن تومیتوز میخوانیم.
رابی کالین، منتقد تلگراف نیز نمره ۱۰۰ از ۱۰۰ را به این فیلم داده و دربارهاش عقیده دارد: این فیلم بیشتر جنگ ستارگانی است که هیچوقت آن را ندیدهاید تا اینکه هیچوقت حسش نکرده باشید.
تای بر، منتقد بوستون گلوب که نمره ۱۰۰ از ۱۰۰ را به این فیلم داده؛ نوشته است: فیلم جنگهای ستارهای: آخرین جدای یک اثر بینقص و کامل نیست اما میتواند یکی از عالیترینهای آنها بهحساب بیاید.
سم آدامز، منتقد اسلیت هم نمره ۱۰۰ از ۱۰۰ را مناسب این فیلم میداند و مینویسد: درست از زمان اکران فیلم امپراتوری ضربه میزند، فیلم جنگهای ستارهای: آخرین جدای هم مانند قسمتهای قبلی خود در این مجموعه بهعنوان بهترین فیلمی که تا به امروز در این سری ساختهشده از آن یاد میشود؛ با توجه به داستان و نحوه ساخت آن میتوان گفت که این فقط در حد یک تعریف نیست بلکه واقعاً هم همینطور است. شما با دیدن این اثر زیبایی واقعی و خالص آن را درک میکنید.
اریک کوهن، منتقد ایندی وایر نمره ۹۱ از ۱۰۰ را به این فیلم میدهد: در زیر چتر راهنماییهای نویسنده و کارگردان این فیلم یعنی رایان جانسون، جنگ ستارگان: آخرین جِدای از محدودیتهای تبلیغاتی موجود گذر کرده و بهنوعی نیز آن را تبدیل به یک اسب تروآ میکند و از دل آن راه بهتری برای روایت داستان به دست میآورد. نتیجه این شده است که با بهترین اثر این سری از زمان ساخت امپراتوری ضربه میزند روبهرو هستیم.
استیو پرسال در تمپا بی تایمز (سنپترزبورگ تایمز سابق) میگوید: به لطف استعدادهای پنهان ریان جانسون که بهتازگی قدرتهایش درزمینهٔ کارگردانی و نویسندگی به چشم همه آمده است، فیلم جنگهای ستارهای: آخرین جدای توانست ازنظر صحنههای اکشن و بامزه و سرگرمکننده، به مرحله دیگر و جدیدی صعود کند. با اینکه ریان جانسون سن زیادی ندارد اما به نظر میرسد که تصورات و قوه تخیل او همانند جورج لوکاس بوده و این ذهن اوست که در قالب جانسون نمود پیداکرده است.
جیمی گراهام، منتقد توتال فیلم نیز نظری مشابه طرفداران دیگر فیلم دارد: فیلم جنگهای ستارهای: آخرین جدای، یک قسمت دوم سهگانه خیلی خوب در این مجموعه فیلم محسوب میشود که سراسر پر از صحنههای بامزه و سرگرمکننده، هوشمندانه، احساسی و شوکهکننده است و درمجموع تجربه هیجانانگیزی ارائه میکند.
جاشوا یل، منتقد جی آن که نمره دقیق ۹۷ از ۱۰۰ را به این فیلم داده، مینویسد: فیلم جنگهای ستارهای: آخرین جدای یک اثر خیلی زیبا و نسبتاً بینقص در بین تمامی آثاری است که در سری فیلمهای جنگهای ستارهای تولید و اکران شده است. این اثر تمام چیزهایی را که در آثار قبل از خودش مطرحشده و به وجود آمده اعم از داستان و سبک ساخت در خود جایداده و از طرف دیگر از امتحان کردن نکتههای جدید نترسیده و با اشتیاق کامل به سمت ریسکهای بزرگ رفته و به نقاط ناشناخته در این دنیا پا گذاشته است.
مت سینگ نیز در اسکرین کراش نمره ۸۰ از ۱۰۰ به این فیلم میدهد: جنگ ستارگان: آخرین جِدای تمام چیزهایی که شما از یک فیلم از این فرنچایز انتظار دارید را برآورده میکند ازجمله یکی از بهترین مبارزهها با شمشیرهای نوری در ۴۰ سال گذشته. آقای جانسون اما علاقهمند به کشف نقاط نادیده بیشتری از این سری است ازجمله تصویر کردن بخشهای کمتر دیدهشدهای از هر دو سو، یعنی نیروهای روشنایی و نیروهای تاریکی.
آلونسو دورالده در وارپ که نمره ۸۸ از ۱۰۰ به فیلم داده؛ مینویسد: اگر خوش گذراندن با یک اثر دنیای جنگ ستارگان و لذت بردن از تماشای یکی از قسمتهای آن کار اشتباهی محسوب میشود، پس من نمیخواهم در مسیر درستی قرار داشته باشم. برای من، فیلم جنگ ستارگان: آخرین جدای درست بعد از فیلم امپراتوری ضربه میزند قرارگرفته است. شاید بتوان این اثر را یک اولین قسمت خیلی خوب و کامل دانست که توانسته تمامی احساسات هیجانی و نفسگیر، قهرمانی و شرارت، عشق و خیانت را در خود جای دهد و همین موضوع اینگونه فیلمها را تبدیل به آثار خیلی خوبی میکند که حتی خیلی از ما که نام تمامی سیارهها یا گونههای مختلف بیگانگان یا حتی نوکران امپراتور را نمیدانیم و آنها را بهخوبی نمیشناسیم، میتوانیم از تماشای آنها لذت بسیار زیادی ببریم.
یان فرییر نیز در مجله امپایر همنظر با اوست. او که از ۱۰۰ نمره به این فیلم ۸۰ داده، میگوید: اگر فیلم جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد سؤالات خیلی زیادی را برای طرفداران و بینندگان به وجود آورده بود، حال فیلم جنگهای ستارهای: آخرین جدای بهتمامی این سؤالات تا حدودی پاسخ داده و در این میان پاسخهایی را ارائه کرده که به یک اندازه مساوی هم میتوانند ترسناک باشند و هم شوکهکننده. فیلمی سرگرمکننده، خندهدار و بامزه که پر از صحنههای احساسی زیباست. میتوان گفت که این قسمت، یک اثر خیلی زیبا و اشتیاقآور برای قسمت بعدی این مجموعه یعنی فیلم جنگ ستارگان: قسمت نهم بوده و از طرف دیگر یک پایانبندی خیلی مناسب بهعنوان آخرین پروژه کاری کری فیشر است.
بیل گودی کونتز در آریزونا ریپابلیک ۷۰ از ۱۰۰ نمره به فیلم داده است: اگرچه فیلم جنگ ستارگان: آخرین جدای یک اثر بسیار زیبا، فوقالعاده خوب و خوشساخت و یک قسمت واقعاً ارزشمند در مجموعه خود محسوب میشود، اما اگر ریان جانسون پیش از آنکه ما را به مسیرهای جدید کشفشده خود هدایت کند، آنها را به طریقی به ما معرفی نمیکرد و نشان نمیداد، شاید این اثر میتوانست خیلی بیشتر از حالا قویتر عمل کند و نتیجه خیلی بهتری داشته باشد.
راجر مور، منتقد مووی نیشن نمره ۵۰ از ۱۰۰ را مناسب فیلم میداند: اگر نخواهیم قصد و منابع الهام ساخت جنگ ستارگان: آخرین جِدای را در نظر بگیریم، میشود گفت این فیلم امپراتوری ضربه میزند دیگری برای این سهگانه نیست. هیچ لحظه رمانتیکی در فیلم وجود ندارد، لحظاتی سطحی که بهسادگی فراموش میشوند. کمبود لحظاتی احساسی در این فرنچایز با نیرو برمیخیزد آغاز شد و حالا تغییر این مسئله سخت به نظر میرسد. خلاقیتها و پیچشهای داستانی جدید را نیز بهکل نادیده میگیریم.
منتقد مجله اسلانت نیز موضعی میانه دارد: جدیدترین قسمت مجموعه محبوبی که حالا در اختیار کامل کمپانی دیزنی است، بهتازگی اکران خواهد شد. میتوان گفت که فیلم جنگهای ستارهای: آخرین جدای محتوای خیلی زیادی را در خود گنجانده و تقریباً از همان سبکی که جی جی آبرامز در قسمت قبلی بهکاربرده بود، استفاده کرده و به طرز خیلی خوبی همان سبک و داستانسرایی را گسترش و بهبود داده است.
همچنین کیت تیلور که در گلوباند میل مینویسد: دیسی ریدلی که با جذابیت خیلی زیادی در قالب نقش شخصیت ری برای اولینبار در فیلم جنگهای ستارهای: نیرو برمیخیزد ظاهرشده بود و موفقیت خیلی زیادی هم از آن نقش نصیبش شده بود، میتوان گفت که در این قسمت عملکرد خیلی خوبی همانند قسمت قبل نداشت و کمی باعث ناامیدی من شد. نسبت به داستان قسمت قبل، در این قسمت کمتر به او پرداختهشده و آنطور که بایدوشاید و آنطور که او باید به داستان متعهد باشد، وارد صحنههای اکشن نشده و نقش تأثیرگذار زیادی در آنها ندارد؛ میتوان گفت که ریان جانسون در این فیلمنامه خود کمی او را کنار گذاشته است.
چهکسانی که برای ساخت جنگ ستارگان زیر سایه جورج لوکاس نایستادند؟
جنگ خیالی 7 میلیارد دلاری
«جنگ ستارگان: آخرین جدای»، هشتمین قسمت از مجموعه فیلمهای «جنگ ستارگان» به کارگردانی رایان جانسون، این روزها بر پرده سینمای جهان است و با تمجید منتقدان و استقبال در گیشه روبهرو شده است. جیجی آبرامز و رایان جانسون کارگردانانی از نسل جدید سینماگران هزاره سوم هستند که قسمتهای اخیر این مجموعه را کارگردانی کردهاند، اما «ایندی وایر» از سینماگران نامداری که ساخت این فیلم را نپذیرفتهاند گزارش داده است. به مناسبت اکران «جنگستارگان: آخرین جدای» مروری داشتهایم بر این نامها و همچنین روزگاری که جرجلوکاس زندگی سینمایی خود را آغاز کرد.
دیوید فینچر
دیوید فینچر، خالق آثاری چون «هفت» و «باشگاه مشتزنی»، قرار بود در سال 2012 کارگردانی فیلم «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» را بهعهده گیرد و با کاترین کندی از کمپانی لوکاسفیلم نیز ملاقات کرد. او دراینباره میگوید: «با کاترین درباره ساخت فیلم صحبت کردم، اما نمیدانستم یک فیلم از لوکاسفیلم و دیزنی چه شکلی میشود، فیلم موردعلاقه من «جنگ ستارگان: امپراتوری ضربه میزند» بود، اما آنها فیلمی شبیه یکی دیگر از فیلمها با همان موجودات میخواستند.» دیوید فینچر کارگردانی سینما را با ساخت قسمت سوم «بیگانه» آغاز کرد و چنان تصویر سیاهی از جهان «بیگانهها» ساخت که بهسختی میشد ادامه دیگری برای مجموعه «بیگانه» در نظر گرفت. نگاه فینچر چندان با جهان فانتزی لوکاس سازگار نبود و همراهنشدن او با جهان جنگ ستارگان را باید بهحساب تیزهوشی فینچر و حتی طرفین گذاشت.
ران هاوارد
زمانی که جورج لوکاس قصد داشت «جنگ ستارگان: تهدید شبح» را در سال 1999 بسازد، ران هاوارد را بهعنوان کارگردان در نظر گرفته بود. هاوارد، کارگردان برنده اسکار فیلم «یک ذهن زیبا»، دراینباره میگوید: «لوکاس به من گفت با رابرت زمکیس و استیون اسپیلبرگ درباره کارگردانی فیلم صحبت کرده و من سومین نفر بودم. هر سه ما به او گفتیم خودش میتواند فیلم را کارگردانی کند. فکر نمیکنم کسی در آن برهه زمانی دوست داشت کارگردانی فیلم را بهعهده گیرد. گرچه یک افتخار محسوب میشد، کار بسیار دشواری بود.» هاوارد بعدها کارگردانی فیلم «سولو: داستانی از جنگ ستارگان» را پذیرفت که در سال بعد اکران میشود.
دیوید لینچ
دیوید لینچ، کارگردن آمریکایی، نیز دراینباره گفته است: «به ملاقات لوکاس رفتم که کارگردانی قسمت سوم، «جنگ ستارگان: بازگشت جدای» را به من پیشنهاد داده بود، اما من واقعاً هیچگاه ژانر علمی-تخیلی را دوست نداشتم. برخی از المانهای فیلم را دوست داشتم، اما باید با دیگر ژانرها ترکیب میشد. مشخصاً «جنگ ستارگان» کاملاً در اختیار جورج لوکاس و سبک او بود.» پیشنهاد ساخت قسمت سوم «جنگ ستارگان» زمانی به «لینچ» داده شد که او برای فیلم «مرد فیلنما» نامزد اسکار کارگردانی شده بود و او با رد این پیشنهاد سراغ ساخت اقتباس ناموفق از رمان «تل ماسه» برای فیلمی با همین عنوان رفت؛ فیلمی که شکست تمامعیار کارنامه فیلمسازی دیوید لینچ بود و لینچ هم دیگر به هالیوود برنگشت. «تل ماسه» فیلمی علمی- تخیلی با پسزمینه داستانهای فضایی در کارنامه لینچ است. این فیلم هم نشان میدهد چه فاصلهای میان جهان علمی-تخیلی لینچ با جهان علمی-تخیلی لوکاس وجود دارد. این همکارینکردن را هم باید بهحساب تیزهوشی طرفین گذاشت. بعید بود جنگ ستارگان در ترکیب با کابوسهای لینچی میتوانست علاقهمندان این مجموعه فیلم را راضی نگه دارد. شوخی که ندارد ما درباره مجموعهای صحبت میکنیم که حالا پدر و مادرها با بچههایشان و حتی چهبسا پدربزرگ، مادربزرگها با نوههایشان به تماشای آن مینشینند، درحالیکه والدین خود در بچگی اولین مخاطبان این مجموعه فیلم بودهاند.
گیلرمو دلتورو
گیلرمو دلتورو، کارگردان مطرح مکزیکی، نیز گفته است: «زمانی که لوکاس پیشنهاد ساخت «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» را به من داد، بهاندازه کافی مشغله و پروژه سینمایی داشتم و فکر کردم بهتر است در آن زمان ساخت فیلم را قبول نکنم.» البته جهان فانتزی دلتورو میتوانست با جهان لوکاس سازگار شود. بهویژه در این قسمتهای آخر که نتیجه کار محصول ترکیب دو زیباییشناسی لوکاس و دیزنی است. در این قسمتها با فانتزی بیشتری روبهرو هستیم. از همین رو، میتوان تصور کرد جهان دلتورو با آن فانتزیهای منحصربهفردش امکان سازگاری با جهان جنگ ستارگانهای لوکاس را دارد.
استیون اسپیلبرگ
استیون اسپیلبرگ نیز چندین و چند بار به کارگردان فیلمی از مجموعه جنگ ستارگان نزدیک شده است. او اولین گزینه برای کارگردانی فیلم «جنگ ستارگان: بازگشت جدای» بود، اما به سبب منازعاتی که با انجمن کارگردانان آمریکا داشت، اجازه نیافت این فیلم را مقابل دوربین ببرد. او بعدها برای ساخت فیلمهای دیگر از این مجموعه ابراز علاقه کرد، اما جورج لوکاس این اجازه را نداد. اسپیلبرگ دراینباره میگوید: «درک میکنم چرا جنگ ستارگان فرزند لوکاس و اثرانگشت اوست. او میداند من مجموعه فیلمهای «پارک ژوراسیک» و «ایندیانا جونز» را در کارنامه دارم و فکر نمیکنم تمایلی داشته باشد مرا در «جنگ ستارگان» نیز سهیم کند.»
رابرت زمکیس، متیو وان و دیوید کراننبرگ از دیگر کارگردانان مشهوری هستند که ادامهای بر «جنگ ستارگان» نساختند، دلیل آنهم مشخص است؛ سایه سنگین جورج لوکاس، فیلمسازی که قصه این جنگ بیپایان را بنا کرد.
لوکاس چگونه لوکاس شد
کارگردانی که زمانی میخواست راننده مسابقات اتومبیلرانی شود و اگر هم در فیلمسازی شکست میخورد، اسباببازیفروش میشد. پیش از اینکه لوکاس جوان کاملاً مسحور دوربین سینما شود، میخواست راننده مسابقات اتومبیلرانی باشد، اما یک روز قبل از فارغالتحصیلی از دبیرستان، با فیات تقویتشدهاش یک تصادف خطرناک کرد که نزدیک بود به قیمت جانش تمام شود؛ این واقعه چنان کاری با او کرد که از فردای آن روز این حرفه را رها کرد و بهدنبال علاقه دیگرش رفت: فیلم.
جورج لوکاس فیلمساز و کارآفرین آمریکایی در ۱۴ می ۱۹۴۴ در «مودستو» ی ایالت کالیفرنیا به دنیا آمد. لحظهلحظه زندگی، الهامبخش کارهایش بود؛ در شهرکهای حومه شهر بزرگ شد و همین موضوع، روح یکی از فیلمهایش به نام «دیوارنویسی آمریکایی» را شکل داد. از بچگی عشقِ سینما بود و البته در زادگاه سینما هالیوود هم زندگی میکرد؛ بعد از دوران مدرسه، به دانشگاه کالیفرنیای جنوبی رفت و سینما خواند. خیلیزود نظر کسانی چون «فرنسیس فورد کوپولا» را جلب کرد و از همین طریق به تجارت فیلم و سینما وارد شد. والدین جورج در کالیفرنیا لوازم اداری میفروختند؛ همچنین یک باغ بزرگ گردو هم داشتند که بخشی از درآمدشان را تأمین میکرد. او از خانوادهای میآید که به معنای حقیقی کلمه بینالمللی بود؛ لوکاس تبارهای آلمانی، سوئیسی، انگلیسی، اسکاتلندی و کمی دورتر هلندی و فرانسوی را باهم دارد. تلفیق تجربه زندگی در چنین فضایی باعلاقه او به ماشین و مسابقات موتورسواری بعدها در ۱۹۷۳ دستمایه فیلم کمهزینه ولی خوشساخت «دیوارنویسی آمریکایی» شد که در آن سال، در فهرست نامزدهای اسکار هم قرار گرفت. لوکاس فیلمش را نمایشدهنده «یک زندگی گرم، امنورها» توصیف میکند.
«دیوارنویسی آمریکایی» تنها با ۷۸۰ هزار دلار ساخته شد، ولی بیش از صد میلیون دلار فروخت؛ در پنج زمینه ازجمله بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی برای جورج لوکاس نامزدی جایزه اسکار به همراه آورد و هنوز هم بهعنوان یکی از موفقترین فیلمهای کمهزینه تاریخ سینمای جهان شناخته میشود. او ابتدا برای ادامه تحصیل به یک کالج منطقهای رفت. لوکاس هرروز بیشتر شیفته سینما و جادوی دوربین میشد. در پی توصیه یکی از دوستانش، به دانشگاه کالیفرنیای جنوبی انتقالی گرفت و در مدرسه فیلمسازی آنجا ثبتنام کرد. در همانجا بود که فیلمی کوتاه آیندهنگرانه و علمی-تخیلی به نام «هزارتوی الکترونیک: تی. اچ. ایکس 1138» ساخت و توانست نظر فرانسیس فورد کوپولا را به خود جلب کند.
کوپولای جوان در آن زمان دنبال استعدادهای جدید فیلمسازی میگشت که به جورج لوکاس برخورد. بیدلیل نیست که گروه فیلمسازان جوان دهه 70 آمریکا کاپولا پدرخوانده گروه خود میدانند. او در مقام تهیهکننده شرکت «برادران وارنر» را مجاب کرد یک نسخه طولانی از این فیلم لوکاس بسازند. بااینحال، جز معدود نقدهای مثبتی که دریافت کرد، ازنظر تجاری هیچ موفقیتی شامل حال فیلم نشد. بعد از اینکه دوباره اعتمادبهنفسش را به دست آورد سراغ ساخت یک سریال برای کودکان رفت. ماجراهای این مجموعهی افسانهای، در فضا میگذشت. این پروژه درنهایت به مجموعه فیلمهای مشهور، پرهزینه و پرمخاطب «جنگ ستارگان» ختم شد.
«جنگ ستارگان» در می ۱۹۷۷ در معرض تماشا قرار گرفت و این آغاز جنگی بود که حالا 40 سال است ادامه دارد. در آن زمان، ۱۱ میلیون دلار برای ساخت فیلم خرج شده بود، ولی طی اکران فیلم در سراسر جهان ۵۱۳ میلیون دلار برای سازندگانش کسب کرد. جورج لوکاس پس از ساخت سهگانه اصلی «جنگ ستارگان» بین سالهای 1977 تا 1983، سهگانهای پسانگر از این فیلم را بین سالهای 1997 تا 2005 شامل فیلمهای «تهدید شبح» (1999)، «حمله کلونها» (2002) و «انتقام سیت» (2005) به سینما آورد و در ادامه و پس از یک وقفه هفتساله، حق ساخت این مجموعه فیلم را در سال 2012 به قیمت چهار میلیارد دلار به کمپانی دیزنی فروخت. در سال 2015 هفتمین قسمت از این مجموعه فیلم که اولین محصول کمپانی دیزنی بود تحت عنوان «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» به کارگردانی جی.جی آبرامز اکران شد و به فروش بیش از دو میلیارد دلار دستیافت و نام خود را در کنار «آواتار» و «تایتانیک» بهعنوان سه فیلم تاریخ سینما ثبت کرده که به فروش بیش از دو میلیارد دلار در گیشه جهانی دستیافتهاند. مجموعه فیلمهای «جنگ ستارگان» تاکنون به فروشی بالغبر هفت میلیارد دلار در گیشه جهانی دستیافتهاند.
ابراهیم جهانبخش