اکشن کمیک استریپی و ابر قهرمانانه تازه شرکت مارول «پلنگ سیاه» هیچ شباهتی به داستانهای مصور همیشگی این شرکت فیلمسازی ندارد. با آنکه فیلم به عنوان یک اکشن ابر قهرمانانه و کمیک استریپی شناخته و معرفیشده، اما شبیه دیگر فیلمهای این ژانر موفق سینمایی نیست.
شاید بتوان این فیلم را بیشتر با مجموعه فیلم بتمنی کریستوفر نولان مقایسه کرد تا دیگر محصولات کمیک استریپی صنعت سینما. درحالیکه فیلمهای کمیک استریپی یک ابرقهرمان فناناپذیر را در رأس ماجراهای خود دارد (که با قدرت پایانناپذیر خود به جنگ با موجودات و هیولاهای پرقدرت بین سیارهای میروند)، پلنگ سیاه بیشتر شبیه داستانهای واقعی ضد استعماری است. البته استن لی و جک کربی خالقان اصلی داستان هستند. استن لی تعداد بسیار زیادی از ابرقهرمانهای داستانهای مصور را خلق کرده و تابهحال تعدادی از آنها به صورت کاراکترهای موفق سینمایی درآمدهاند.
داستان پلنگ سیاه در یک کشور آفریقایی اتفاق میافتد و ابرقهرمان آن، یک سیاهپوست است. به جز او بقیه کاراکترهای مهم ماجرا هم سیاهپوست هستند. به این ترتیب، تماشاگران سینما با فیلم و داستانی سروکار دارند که سیاهان حرف اول و اصلی آن را میزنند. با این حال، داستان فیلم درباره مبارزات مدنی سیاهان با سفیدپوستان برای احقاق حقوق اجتماعیشان نیست! با درگذشت پادشاه کشور کوچک آفریقایی واکاندا، شاهزاده تچالا به سرزمینش برمیگردد تا زمام امور کشور را به دست گیرد. واکاندا در ظاهر فرق چندانی با بقیه کشورهای محروم و فقرزده قاره ندارد، اما واقعیت این است که به واسطه بهرهمند بودن از منابع سرشار انرژی، بسیار مدرن است. در این کشور مادهای به نام ویبرانیوم وجود دارد که به لحاظ تکنولوژیک بسیار پیشرفته است. به همین دلیل، واکاندا مردم ثروتمندی دارد. ویبرانیوم دارای منبع انرژی بیپایانی است و به همین دلیل، غنیمتی بسیار ارزشمند برای مردمش بهحساب میآید. در دنیایی که دچار بحران انرژی است، این ماده به معنی امید تازه به زندگی و آینده است. ویبرانیوم میتواند برای مردم واکاندا باعث دردسر باشد و سوداگران بینالمللی را جذب خود کند. برای همین، شاهزاده تچالا و اهالی کشور، باید خودشان و ویبرانیوم را از خطر نیروها و دشمنان خارجی مصون نگهدارند، اما تچالا نمیداند که دشمن نه در بیرون از کشور که در داخل آن است. او با چالشهای برخی از نیروهای داخلی روبهروست و باید با آنها مقابله کند.
چادویک بوزمن در پلنگ سیاه در نقش شاهزاده تچالا ظاهرشده و لوپیتا نیونگو، مایکل بی جردن، آنجلا باست، فارست ویتاکر و اندی سرکیس دیگر بازیگرانش هستند. رایان کوگلر کارگردان 31 ساله و سیاهپوست فیلم، سومین کار سینماییاش را بعد از «ایستگاه فرویت ویل» و «کرید/ مرام» ارائه داده است. کار خوب او در این فیلم (که سیلوستر استالونه را پس از سالها، دوباره در نقش معروف راکی داشت) باعث شد تا کمپانی والت دیزنی و شرکت مارول، وظیفه سخت کارگردانی پلنگ سیاه را به او بسپارند. نکته جالب اینکه نام پلنگ سیاه ابرقهرمان فیلم، نام یک تشکیلات سیاسی مدافع حقوق سیاهان در آمریکا هم هست. رسانهها به این نکته اشاره میکنند که استن لی این نام را چند ماه قبل از اعلام موجودیت این تشکیلات، بر روی داستان و کاراکتر اصلی آن گذاشت و این شباهت اتفاقی است. داستان مصور پلنگ سیاه سال 1966 روی پیشخوان کتابفروشیها قرار گرفت. به دنبال موفقیت بالای مالی و انتقادی فیلمهای کمیک استریپی در چند سال اخیر، شرکت مارول تصمیم گرفت نسخه سینمایی این داستان مصور خود را نیز به فیلمی سینمایی تبدیل کند، اما صنعت سینما سالهاست به دنبال سینمایی کردن این داستان بوده و تلاش اصلی هم همیشه از سوی هنرمندان سیاهپوست صورت گرفته است. وزلی اسنایپس که در دهه 90 میلادی یکی از مشهورترین چهرههای روی پرده سینما بود، چند بار تلاش کرد پلنگ سیاه را تهیه کند. او نقش اصلی فیلم را برای خودش میخواست و با چند کمپانی مطرح فیلمسازی هم وارد مذاکره شد، اما در آن زمان، فیلمهای ابر قهرمانانه هنوز بروبیای امروزیشان را پیدا نکرده بودند. به همین دلیل، هیچیک از کمپانیهای مطرح به او پاسخ مثبت ندادند. به جز او، جان سینگلتن فیلمساز هم به دنبال ساخت نسخه سینمایی این داستان بود، اما او هم نتوانست به نتیجه مثبتی برسد.
آنچه درباره با پلنگ سیاه جالب به نظر میرسد، هزینه کلان تولید 200 میلیون دلاری آن است. صرف چنین هزینهای برای فیلمی با محوریت سیاهان، امری نادر در هالیوود است؛ اما تهیهکنندگان فیلم جواب مثبت خود را از جدول گیشه نمایش گرفتهاند. فیلم که سه هفته قبل روی پرده سینماهای جهان رفت، در سه روز اول نمایش در آمریکای شمالی افتتاحیهای نزدیک به 300 میلیون دلار داشت. این رقم برای فیلمی که بازیگر مشهوری را در نقش اصلی ندارد، تعجب تحلیلگران اقتصادی سینما را برانگیخت. برای همین، فیلم لقب یک «پدیده فرهنگی» را گرفت. فروش فیلم در ده روز اول نمایش، به رقم غیرقابلباور 400 میلیون دلار رسید. تا قبل از این، فقط «جنگ ستارگان: فورس بیدار میشود» توانسته زودتر از پلنگ سیاه و طی هشت روز اول نمایش در دسامبر 2015، به این رقم فروش دست پیدا کند. «دنیای ژوراسیک» هم طی ده روز در ژوئن 2015 به این رقم فروش رسید، اما «جنگ ستارگان: آخرین جدای» دسامبر گذشته، طی دوازده روز توانست این رقم فروش را تأمین کند. فروش بینالمللی فیلم در بقیه کشورهای دنیا هم در این ده روز به رقم 370 میلیون دلار رسید.
طبیعی بود که چنین استقبال پروپیمانی از فیلم، راه را برای تولید قسمت دوم آن هموار کند؛ اما موفقیت پلنگ سیاه به قدری زیاد بوده که بازیگران تازهای خودشان را نامزد حضور در قسمت دوم کردهاند. کندریک لامار رپر سرشناس از تهیهکنندگان فیلم خواسته برای قسمت دوم آن، یک کاراکتر بسیار خبیث خلق کنند و ایفای نقش آن را به دست او بسپارند! لامار که ترانه قسمت اول را خوانده، میگوید میخواهد سهم بیشتری در ماجراهای قسمت بعدی داشته باشد و تمایلی ندارد فقط صدایش را به عنوان خواننده در اختیار پروژه بگذارد. این اولین بار بوده که او برای یک فیلم، ترانه متن خوانده است. این ترانه مثل خود فیلم، با استقبال بالای مردم روبهرو شده و از حالا شنیده میشود که در دور بعدی رقابتهای اسکار، یکی از گزینههای اصلی در رشته بهترین ترانه متن خواهد بود. منتقدان سینمایی برای اولین بار یکصدا از فیلم تعریف کرده و بیشترین امتیازهای خود را به آن دادهاند. برای اولین بار، منتقدان سایت معتبر راتن تومیتوز صد امتیاز کامل به فیلم داده و آن را بهترین فیلم شرکت مارول تا به امروز ارزیابی کردهاند. رایان کوگلر، کارگردان فیلم هم که انتظار این همه استقبال را از فیلم نداشته، میگوید: «برایم چنین استقبالی قابلباور نیست. این استقبال من و همسرم را به گریه انداخته است.» جالب اینکه او برای خلق فضای کشور واکاندا، از اعضای قبیلهای در کشور کنیا الهام گرفته ولی کل صحنههای فیلم را در لوکیشنهای آتلانتا فیلمبرداری کرده است.
نظر برخی از منتقدان درباره فیلم «پلنگ سیاه»
پیتر دبروژ (ورایتی)
اگر مسائل تاریخی را کنار قرار دهیم، چیزی که یک طرفدار آثار ژانر ابرقهرمانی دوست دارد بداند این است که چگونه فیلم «پلنگ سیاه» با دیگر آثار استودیو مارول مقایسه میشود. اگر بخواهیم به طرز بسیار سادهای بگوییم، این اثر نهتنها از بقیه پروژههای مارول موفقتر است، بلکه در چند جنبه کلیدی و مهم، آن فرمول همیشگی را که در آثار مارول به کار میرود بسیار بهتر از پیش عملی میکند؛ از شخصیت منفی و شرور سیاسی متعهد آن گرفته تا صحنه پایانی احساسی و بسیار زیبای آن.
تاد مککارتی (هالیوود ریپورتر)
اینطور که مشخص است، تمامی بازیگران این اثر از مزایا و استعدادهای بسیار خوبی برخوردار هستند. درباره چادویک بوزمن که اصلاً حرف خاصی وجود ندارد اما در میان بقیه بازیگران، برخی هنرمندان مکمل کاریزماتیک وجود دارند که تا آخر فیلم قصد دارند تا جایی که میتوانند هر صحنهای را دزدیده و به اصطلاح خودی نشان دهند که اغلب این کار را هم میکنند. به خصوص بازیگرانی مانند مایکل بی جوردن که از نظر فیزیکی چشمگیر است، لوپیتا نیونگو که بسیار درخشید و همچنین لتیشیا رایت که در هر صحنه خود یک هنرنمایی جالب انجام میداد.
پیتر بردشاو (گاردین)
نکته بسیار جذابی که درباره فیلم پلنگ سیاه وجود دارد این است که با دیدن این اثر، اصلاً احساس نمیکنی که در حال تماشای یک فیلم ابرقهرمانی هستی. بیشتر به نظر میرسد که این فیلم قصد دارد یک داستان فانتزی و رمانتیک را از زاویه دیگری به تصویر بکشد. یک اثر هیجانانگیز، خندهدار و پر از صحنههای اکشن.
استفانی زکراک (تایم)
فیلم «پلنگ سیاه» بدون اینکه بخواهد به چیزی توهین یا حمله کند، بسیار باشکوه و سرگرمکننده بوده و هوشمندانه ساختهشده است.
برایان ترویت (یو اس ای تودی)
میتوان گفت فیلم «پلنگ سیاه» درعینحال که سبک عمیقی دارد، اما لذت و شادی بصریای را هم در خود دارد که برای مخاطب به نمایش میگذارد. در این فیلم ما شاهد یک اعتمادبهنفس عجیب و جالبی هستیم که در کنار آن صحنههای اکشن دیوانه کننده و جلوههای ویژه بسیاری قرار دارند. علاوه بر این، در این فیلم ظاهر بسیار باشکوهی از واکاندا را شاهد هستیم؛ جایی که فرهنگ آن تحت تأثیر آفریقا قرارگرفته است. با این حال به طرز زیبا و جالبی نشان داده میشود که یک شهر با سبک و سیاق آینده، چه شکلی میتواند داشته باشد.
لیاه گرین بلات (اینترتینمنت ویکلی)
رایان کوگلر به عنوان یک کارگردان تقریباً در تمامی صحنههای این اثر سبک و روح خاصی را تزریق میکند که باعث ایجاد این تفکر در بیننده میشود که درواقع یک فیلم اقتباسی بر اساس کتابهای کامیک میتواند برخی اوقات حرفهای معنیداری هم داشته و موضوعات مهمی را بیان کند. در رابطه با این موضوع میتوان گفت که روش منحصربهفرد پلنگ سیاه، برای تجلیل از غرور، افتخار، هویت و مسئولیتهای شخصی فقط این حس را به بیننده نمیدهد که بالأخره بعدازاین سالها، یک مسیر درست در این ژانر به وجود آمده، بلکه بهنوعی این قضیه قدرت بزرگ واقعی این فیلم است.
مانولا دارگیس (نیویورکتایمز)
اگر در این اثر زدوخوردهای مردانه و آواتارهای دیجیتالی وجود نداشت، نمیتوانست یک اثر تولیدی استودیو مارول باشد. با این حال، این فیلم تأکید زیادی روی تصورات سیاهپوستان دارد، تصوراتی درباره خلقت و آزادی همه انسانها و این فیلم تبدیل به یک نشانه درباره گذشته شده که مدام انکار شده است. همچنین یک نشانه از آینده است که به نظر خیلی به زمان حال شباهت دارد.
جیم وجوودا (آی جیان)
فیلم پلنگ سیاه به عنوان یک اثر ماجراجویی و ابرقهرمانی، یک بیانیه سیاسی و همچنین به عنوان راهی برای تجلیل از یک فرهنگ، کار خود را به طرز درستی انجام داده است. درست است که آغاز آن کمی آرام اتفاق میافتد اما تیم بازیگری بهیادماندنی آن، با استفاده از نقشهای خود به مبارزه با شخصیتی میروند که تقریباً در یک دهه اخیر یکی از بهترین کاراکترهای منفی کمپانی مارول بوده و همین موضوع فیلم را به اوج خود میرساند.
پلنگ سیاه black panther
کارگردان: رایان کوگلر
بازیگران: چادویک بوسمن، مایکل بی جوردن، لوپیتا نیونگو، مارتین فریمن، اندی سرکیس…
محصول 2018 آمریکا