جهانی پر از کشفیات تکاندهنده
رزا بروکس[1]
کتاب جدید «باب وودوارد» به نام «غضب»، چه اطلاعاتی را فاش میکند؟ در این کتاب میفهمیم که رئیسجمهوری دونالد ترامپ آدم باهوشی نیست و اعضای کابینهاش او را خودشیفته نادانی میدانند که احساس ندارد و فرق راست و دروغ را نمیفهمد. ترامپ با کوردلی خطر ویروس کرونا را دستکم میگیرد، چون نمیخواهد بد دیده شود. او برای هیچچیزی مسئولیت قبول نمیکند، مدام پز ثروت و ذکاوتش را میدهد و از هیچکس تعریف نمیکند، ولی هرکسی را که جلو راهش قرار بگیرد، تحقیر میکند.
ولی خوب، ما همه اینها را قبلاً میدانستیم، مگر نه؟ ما قبلاً میدانستیم که رکس تایلرسون، وزیر خارجه سابق ترامپ، به همکارانش گفت که ترامپ «یک ابله» است و جان کنی، مدیر کارکنان اداری کابینه ترامپ، بیشتر وقتها از او بهعنوان «احمق» یاد میکرد. ما میدانیم که سایر مقامات رسمی، «بیاخلاقی» ترامپ و «رفتار جنسیت زده» او را تقبیح کردهاند و میدانیم که جیم ماتیس، وزیر دفاع سابق، از دیدن رفتار ترامپی در «به سخره گرفتن قانون اساسی»، هم «خشمگین» بود و هم «هراسیده». ما از امید دادنهای واهی ترامپ که بارها گفته است ویروس کرونا «مثل یک معجزه...محو میشود»، خبر داریم و میدانیم که تماس تلفنی «عالی»اش با رئیسجمهوری اوکراین که منجر به استیضاحش شد، چگونه بود. ما حتی میدانیم که کشتهشدگان آمریکایی در جنگ از دید ترامپ «بازندگان» و «گولخوردگان» هستند.
دوره ترامپ پر از «کشفیات تکاندهنده» یکی پس از دیگری است و حالا فقط محض تغییر، بعضی از این «کشفیات عجیب» به بیرون درز کرده است. با هر کشفی گفته میشود که دوره ریاست جمهوری او با این یکی پایان میگیرد، ولی ترامپ هر دفعه با زرنگی از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکند و خادمانش مثل قبل به او وفادار میمانند.
کتاب «غضب» با نگاه به سابقه وقایع، جزئیات تازهای از دانستههای قبلی را برملا میکند، اما آنقدر اندک که حیرت کمتر کسی را برمیانگیزد. این وقایع بهقدری کهنهشدهاند که خاصیت شوکآوری خود را ازدستدادهاند. آنچه کتاب را درخور توجه میکند، مستند کردن خودبینی، بزدلی و توهم زدگی ترامپ است که متأسفانه بارها و بارها باعث شده تا مأموران و مقامات اطلاعاتی از ترس توهینها و تحقیرهای او سکوت پیشه کنند.
وودوارد آینهای تمامنما از رئیسجمهوری و تعدادی از همکارانش به تصویر میکشد. مثلاً به ما یاد میدهد که ماتیس، ترامپ را «خطرناک» و برای ریاست جمهوری «ناشایست» میداند و نهایتاً زمانی که میفهمد احکام ترامپ از صرفاً «ابلهانه» به «مجرمانه و ابلهانه» گراییده، استعفا میدهد. در این مورد خاص، ترامپ به مشاور تجاری کاخ سفید، پیتر ناوارو، گفته است که «ژنرالهای بیهمهچیزش» را «یکمشت ترسوی سوسول» میداند. همزمان، وودوارد فاش میسازد که رئیس سابق اطلاعات ملی، دن کتس، احتمال این را که ترامپ با «پوتین همدست» بوده باشد، جدی دانسته و «بدترین سوءظنها» را برای رئیسجمهوری در نظر گرفته بود. آنطور که کتس به ماتیس گزارش داده، ترامپ «فرق بین راست و دروغ را نمیفهمد.» آنتونی فاوچی، رئیس مؤسسه ملی آلرژی و بیماریهای عفونی، هم چیزی کمتر از این نگفته که در یک جمع خصوصی اظهار کرده بود: «مدتزمان تمرکز ترامپ در حد یک عدد منفی است.»
وودوارد با دست یافتن به ۲۵ نامه منتشرنشده بین ترامپ و کیم جونگ اون، رهبر دیکتاتور کره شمالی، شخصیت «با یک نگاه میبیند و دل میبازد» ترامپ را واکاوی میکند. ترامپ با این یک جمله در رابطه با تمایل سریعش به کیم، دستاویز خوبی به وودوارد داد: «شما بهمحض اینکه زنی را میبینید، در همان لحظه اول میفهمید که قرار است آن اتفاق بیفتد یا نه.»
و بعد معلوم شد که رابطه ترامپ و کیم در ادامه به یک داستان عشقی خندهدار تبدیلشده است. کیم در نامهای در کریسمس ۲۰۱۸ به ترامپ نوشت: «هرگز آن لحظه تاریخی را که دست گرم شما را گرفته بودم فراموش نمیکنم.» او دوباره در نامهای به تاریخ ۱۰ ژوئن ۲۰۱۹ نوشت: «مثل آن لحظه کوتاهی که سال گذشته باهم در سنگاپور داشتیم، هر دقیقهای که کنار هم بودیم ... در هانوی لحظه شکوهمندی بود که در حافظه باقی میماند.»
ترامپ که سرمست از این نامههای عاشقانه بود، قبول کرد که در تاریخ ۳۰ ژوئن ۲۰۱۹ در منطقه امن اشتراکی بین کره شمالی و کره جنوبی با کیم دیدار کند. در آن دیدار، ترامپ درحالیکه در قسمت کره جنوبی ایستاده است، باشرم و تعارف از کیم میپرسد: «دوست داری بیایم آنطرف خط؟»
کیم جواب میدهد: «بله، حتماً دوست دارم بیایید اینطرف» و ترامپ هم روی خاک کره شمالی قدم میگذارد. او همان شبنامه پر از احساسات خود را برای کیم مینویسد: «بودن در کنار تو امروز بسیار لذتبخش بود.» و در شرایطی که خطر قدرت هستهای کره شمالی جدی است، این معاشقه تهوعآور بیشازاندازه سورئال میشود.
اما دنیای ترامپ به شمع و گل و پروانه محدود نمیشود. در کتاب وودوارد میفهمیم که از همان اوایل فوریه ۲۰۲۰، همان زمانی که ترامپ از عزمش برای پایین آوردن درجه خطر برای مردم سخن میگفت، برایش روشن بود که ویروس کرونا «کشندهتر» از «حتی شدیدترین آنفلوانزا» است. وودوارد در این قسمت ترجیح داده بوده است که این خبرهای تشویش آور را پیش خود نگه دارد تا شاید نخواهد کتاب را به خبرنامهای تبدیل کند که به مردم میگوید رئیسجمهوریشان در مورد ویروسی که تاکنون جان نزدیک به ۲۰۰ هزار آمریکایی را گرفته، عملاً به آنها دروغ گفته است.
نگارش «غضب» با شتاب همراه بوده است و این شتاب هرازگاهی خود را نشان میدهد. وودوارد در صفحه ۳۵۶ آورده است: «روز جمعه، ۱۹ ژوئن، ترامپ بیخبر به من تلفن زد.» سپس ۱۸ صفحه بعد، مینویسد: «روز چهارشنبه، ۸ ژوئیه، ترامپ بیخبر به من تلفن زد.» باز شش صفحه بعد مینویسد: «ترامپ صبح روز سهشنبه، ۲۱ ژوئیه، بیخبر به من تلفن زد.» (تا اینجا باید فهمیده باشیم که وودوارد میخواسته بگوید تلفن ترامپ بیخبر بوده است). ساختار روایتی کتاب هم ناهماهنگی دارد و بخشها انسجام موضوعی ندارند و گویا تصادفی ترتیب گرفتهاند. بااینحال، خواننده احساس نزدیکی و خوشایندی دارد که انگار در دل جریانات قرار داشته و در کنار نویسنده در اتاق ایستاده و شاهد خوشخلقیها و بدخلقیهای رئیسجمهوری است.
طبق مشاهدات وودوارد، ترامپ که از اعتقاد عمومی مردم نسبت به اینکه باراک اوباما مرد باهوشی است، دلخوشی نداشته، اعلام میکند که هوش اوباما «بیشازحد جدی گرفتهشده» و داستانی را بازگو میکند از ژن برتر خود و اموالش که گویا «عموی من استاد دانشگاه امآیتی بود ... و پدر من از او هم باهوشتر بود. این سرمایه خوبی است. میشنوید که همهجا صحبت از نخبگان میکنند ... که وای عجب خانه قشنگی دارند. نه، خانه من از آنها هم قشنگتر است. هر چه آنها دارند، من بهترش را دارم.»
کتاب «غضب» همچنین نشان میدهد که خودبرتربینی شدید ترامپ و زورگوییهای مداوم او چگونه مقامات ارشد دولت را به چاپلوسی و ترس از دست دادن موقعیتشان کشانده است. به نوشته وودوارد، معاون اول رئیسجمهوری هرگز با ترامپ مخالفت نمیکند. به نظر دن کتس، دوست قدیمی مایک پنس، او ظاهراً «تسلیم، تابع و فرمانبردار» شده است.
در بحث اخراج جیمز کومی، رئیس سابق افبیآی، در جلسه کاخ سفید، وودوارد میگوید که راد روزنستاین، معاون دادستان کل، معتقد بوده است که کومی باید اجازه بیابد که داوطلبانه کنار بکشد، اما از ترس اینکه ترامپ خوشش نیاید، «سکوت کرده» است. پس از اخراج نامتعارف کومی، ترامپ معاون وقت افبیآی، اندرو مککابه را منصوب کرد و مدعی شد که «صدها پیام از کارکنان افبیآی» گرفته است که گفتهاند «از این انتصاب بسیار خوشحال شدهاند.» وودوارد مینویسد که مککابه معتقد بوده است که بیشتر کارکنان در افبیآی «غمگین بودند، نه خوشحال»، اما «نخواسته هیچیک از اینها را به رئیسجمهوری بگوید و او را ضایع کند» و به همین خاطر او هم مثل روزنستاین سکوت کرده است. به طریقی مشابه، ماتیس و کتس، از ترس رئیسجمهوری «پیوسته در دفتر وضعیت اضطراری دور میز به هم نگاه میکنند و نگراناند»، ولی بازهم چیزی نمیگویند.
و بالاخره، بیشتر کتاب به خود وودوارد مربوط میشود. قدرت او در متقاعد کردن مردم است که بهتر باید بدانند که او طرف آنهاست. این تکنیکی است که روزنامهنگاران به کار میبرند تا با تملقگویی بیشتر، احساس نزدیکی ایجاد کنند تا درگیری.
گاهی به نظر میرسد که او از نقش تملقگویی خود خارج میشود و در جایگاه مشاور قرار میگیرد. مثلاً آنجا که ترامپ توجیه میکند که چرا از رئیسجمهوری اوکراین خواسته بود که برای جو بایدن پرونده تحقیق و تفحص باز کند، وودوارد دست از سؤال برمیدارد و به ترامپ پند و اندرز میدهد. او میگوید، «بگذارید یک نصیحتی از روی تجربه به شما بکنم. بگذارید از روی دهها سال تجربهای که دارم، بگویم که در چنین مواقعی، با یک عذرخواهی ساده همهچیز فراموش میشود.» طبیعتاً ترامپ چنین نصیحتی را قبول نمیکند، اما خواننده کاری از دستش برنمیآید و با تعجب از خود میپرسد: «چرا یک روزنامهنگار باید در موضوع خبری خود توصیه سیاسی بکند؟»
درجایی دیگر، وودوارد از ترامپ تقاضا میکند که همدردی بیشتری با معترضان موضوع نابرابری نژادی از خود نشان دهد. (درجایی که ترامپ معتقد است که «رئیسجمهوری، بهحق، از قدرت خود برای اعزام نیروی نظامی استفاده کرده تا مسئله اعتراضات را مدیریت کند» و معترضان را گاهی «این چپیهای تندرو بینوا» و گاهی «شورشی ... اراذل ... ستیزهجو» و گاهی «مردم بسیار بد» توصیف کرده است)، وودوارد در پاسخ، سعی میکند پدیده «سفیدپوست برتر بینی» را برای ترامپ خودبرتربین توضیح دهد: «آیا هیچ درکی از این داری که این سفیدپوست برتر بینی باعث جدایی تو شده و خود ما سفیدپوستانِ خودبرتربین هستیم که باید راهی برای بیرون رفتن از این مشکل پیدا کنیم تا بتوانیم خشم و دردِ بهویژه سیاهپوستان را بفهمیم؟»
ولی حتی باب وودوارد هم نمیتواند حس همدردی ترامپ را برانگیزاند. ترامپ به او اطلاع میدهد که «نه خیر. واقعاً مستی زده به سرت انگار؟» و بعد هم کلی لاف میزند که چهکارهایی که برای «مردم سیاهپوست» نکرده است.
بااینحال، ملغمه تملق و شماتت وودوارد کار خود را کرد و ترامپ را به پاسخگویی واداشت؛ و او حرف زد و حرف زد (برخلاف توصیه خدمهاش، ترامپ به وودوارد اجازه ضبط ۱۸ مصاحبه را داد). وقتی وودوارد از ترامپ پرسید آیا کسی در نوشتن سخنرانیها به او کمک کرده است، وی گفت «بله. من آدم دارم. آنها برای من ایده میآورند؛ اما ایدهها مال من است، باب. ایدهها مال خودم است.»
و دستآخر هم میگوید «دوست داری یکچیزی را بدانی؟ همهچیز مال من است. میدانی که. همهچیز.»
منبع: ایندیپندنت
کتاب عهدشکن: افشاگریهای مایکل کوهن درباره ترامپ
آیا رسواییهای دونالد ترامپ همچنان ادامه مییابد؟
کتاب «خشم» در حقیقت ادامه کتاب نخست باب وودوارد به نام «ترس» است.
کتاب خاطرات مردی که سالها وکیل شخصی دونالد ترامپ بود و بهنوعی کارچاقکن او بهحساب میآمد، اخیراً وارد بازار شد. مایکل کوهن نام کتابش را «عهدشکن» گذاشته است.
مایکل کوهن در کتاب خود به شرح خاطراتش از زمان کار برای ترامپ پرداخته و اتهامات متعددی را متوجه او کرده است.
او در این کتاب رئیس سابقش را فردی با رفتارهای گانگستری توصیف میکند و میگوید که او تمام سیاهان را به دیده تحقیر مینگریست.
مایکل کوهن این کتاب را زمانی که به دلیل تخلفات مالی در ستاد انتخاباتی ترامپ و دیگر جرائم در زندان به سر میبرد نوشته است. کوهن مدعی است که ترامپ درباره نلسون ماندلا (رهبر فقید جنبش ضد آپارتاید آفریقای جنوبی) و لاتینتبارها اظهارات نژادپرستانه به زبان میآورد.
کاخ سفید مطالب کتاب کوهن را تکذیب کرده است. کیلی مکانانی، سخنگوی کاخ سفید طی تعطیلات آخر هفته در بیانیهای که در مورد کتاب کوهن منتشر کرده، وکیل سابق رئیسجمهور آمریکا را یک «مجرم بیآبرو» توصیف کرده و میگوید: «او به کنگره دروغ گفت. او تمام اعتبارش را ازدستداده است و دیدن تلاش اخیر او برای منفعت بردن از دروغ عجیب نیست.»
مایکل کوهن در کتابش مدعی شده که ترامپ همان جرائمی را که او به خاطرش به زندان افتاده مرتکب شده است. کوهن که زمانی میگفت حاضراست برای دونالد ترامپ جانش را هم بدهد، در کتابش رئیسجمهوری آمریکا را «متقلب، دروغگو، نژادپرست، درنده، کلاهبردار و قلدر» توصیف میکند. کوهن میگوید که ترامپ ذهنیت و طرز فکر یک «رئیس مافیا» را دارد.
اظهارات ترامپ به روایت کوهن
در مورد سیاهان و لاتینتبارها
کوهن مدعی است که ترامپ سیاهان را از هر نظر تحقیر میکرده، از موسیقی و فرهنگ گرفته تا حضورشان در سیاست و نلسون ماندلا را اصلاً رهبر بهحساب نمیآورده است. نلسون ماندلا نخستین رئیسجمهور سیاه آفریقای جنوبی پس از آپارتاید بود که ۲۷ سال از عمرش را در مبارزه با آپارتاید و نژادپرستی در زندان گذراند.
مایکل کوهن مدعی است که ترامپ عبارات بسیار زشتی در مورد ماندلا بکار برده و گفته او کشور آفریقای جنوبی را «به کثافت کشانده است». ترامپ گفته که ماندلا اصلاً رهبر نبود. به گفته کوهن آقای ترامپ در مورد رهبری سیاهان چنین گفته بود: «یک کشور را اسم ببرید که توسط یک سیاه اداره شود و آشغالدانی نباشد. همه این کشورها یک توالت کامل هستند».
پرزیدنت ترامپ پیشازاین نیز در سال ۲۰۱۸ به استفاده از کلمه «آشغالدانی»[2] در اشاره به کشورهای آفریقایی متهم شده است. در آن زمان پرزیدنت ترامپ اتهام نژادپرست بودنش را رد کرده بود. کوهن میگوید که ترامپ زمانی به او گفته بود که امکان ندارد رأی لاتین تبارها را به دست آورد: «مثل سیاهان، آنها احمقتر از آن هستند که به ترامپ رأی دهد. مردم من آنها نیستند.»
در مورد اوباما
بخشی از کتاب کوهن به «نفرت و دید تحقیرآمیز» ترامپ نسبت به باراک اوباما، رئیسجمهوری پیشین آمریکا اختصاص دارد.
کوهن مدعی است که ترامپ در مورد اوباما گفته است که رئیسجمهوری سابق فقط بهواسطه «تبعیض مثبت لعنتی»[3] در دانشگاه کلمبیا و هاروارد پذیرفتهشده است. باراک اوباما چهل و چهارمین رئیسجمهوری آمریکا دانشآموخته علوم سیاسی از دانشگاه کلمبیا و دانشآموخته حقوق دانشگاه هاروارد است.
در مورد پوتین
مایکل کوهن در کتابش مینویسد که ترامپ پوتین را ازآنرو که تمام کشور را در دست گرفته و آن را مثل شرکت شخصیاش اداره میکند. تحسین میکرد. اتهامات متعددی به دونالد ترامپ و کمپین انتخاباتی او درزمینه تبانی با روسیه برای پیروزی در انتخابات ریسات جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا مطرح شد. اتهاماتی که محور تحقیقات بازرس مولر را تشکیل میداد. نظر کوهن در کتاب «ناسپاس» درباره اتهام تبانی با روسیه این است که کمپین انتخاباتی (۲۰۱۶) ترامپ بینظمتر و «آشفتهتر و بیعرضهتر» از آن بود که بتواند با دولت روسیه توطئه و تبانی کند.
در مورد حقالسکوت
استورمی دنیلز یک هنرپیشه فیلمهای بزرگسالان (پورن) بود که ادعا میکرد با دونالد ترامپ رابطه داشته است. مایکل کوهن سال ۲۰۱۶ موجبات پرداخت حقالسکوت به خانم دنیلز را فراهم کرد. پرداخت چنین حقالسکوتی در حقیقت تخلف از قوانین مالی کمپین بود و اینیکی از تخلفاتی بود که مایکل کوهن به خاطر آن به زندان افتاد. کوهن اصرار داشت که حقالسکوت را به دستور ترامپ پرداخت کرده و ترامپ هم این اتهام را رد میکرد. حال کوهن در کتاب خود دراینباره نوشته است که ترامپ به او گفت: «من هرگز برای این قبیل مسائل پولی نمیپردازم، اما بسیاری از دوستانم توصیه کردهاند که این پول را بدهم. اگر این مسئله برملا شود، مطمئن نیستم چه تأثیری بر طرفدارانم خواهد داشت؛ اما شرط میبندم که آنها فکر میکنند هم خوابی با یک هنرپیشه پورن کار جالبی است».
در بخشی از کتاب کوهن ادعا کرده که سه فرزند ارشد ترامپ پس از اعلام آغاز کار کمپین ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۵ به دفتر او آمده و از او خواستند که پدرشان را از این کار منصرف کند. به گفته کوهن، ایوانکا (دختر ارشد رئیسجمهوری) به او گفته بود: «ام سی، باید پدر را قانع کنی که کمپین را متوقف کند. این باعث نابودی شرکت ترامپ خواهد شد.»
در جای دیگری از کتاب کوهن گفته است که ترامپ در مورد دختر ۱۵ ساله کوهن عبارت مستهجن جنسی استفاده کرده و حرفهای بسیار زشتی به زبان آورده است. کوهن با اشاره به اینکه هنوز به ترامپ علاقهمند است و از او نفرتی ندارد در جای دیگری از کتاب مینویسد که «بهتدریج کنترل عقلش را به ترامپ باخته بود» و هنوز هم نمیداند که چرا. کوهن مینویسد: «این داستان تمام آن چیزی است که از من برای همسرم، فرزندانم و کشورم که بسیار دوستش میدارم مانده است.»
کتابهای دیگر درباره ترامپ
تعدادی از کسانی که در دولت ترامپ در این تقریباً ۴ سال خدمت کردهاند، یا در کمپین او حضورداشتهاند، پس از اخراج یا استعفا دست به نگارش خاطرات خود زدهاند. جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید و مری ترامپ، برادرزاده ترامپ نیز بهتازگی کتابهایی در مورد دونالد ترامپ منتشر کردهاند. اغلب این کتابها پرفروش شدهاند. دومین کتاب باب وودوارد در رابطه با دوران ریاست جمهوری ترامپ با نام «خشم» نیمه سپتامبر منتشر میشود.
کتاب «خشم» در حقیقت ادامه کتاب نخست باب وودوارد به نام «ترس» است و ناشر کتاب وعده داده که در کتاب جدید این روزنامهنگار سرشناس آمریکایی و افشاگر واترگیت، مسائلی بیسابقه، بسیار محرمانه و خصوصی از ریاست جمهوری ترامپ منتشر میشود.
مایکل کوهن کیست؟
مایکل کوهن وکیل و به گفته خودش سالها کارچاقکن ترامپ بود. او سال ۲۰۱۸ به دلیل تخلفات مالیاتی، شهادت دروغ و تخلفات مالی در ستاد انتخاباتی ترامپ به زندان افتاد. آقای کوهن پروانه وکلاتش را نیز ازدستداده است. او در حال حاضر به دلیل نگرانیهای ناشی از گسترش ویروس کرونا از زندان مرخص شده و بقیه ۳ سال محکومیت زندانش را در خانهاش در نیویورک میگذراند. ترامپ کوهن را «موش صحرایی» کنایه از فرد خائن و دروغگو خوانده است.
[1]. رزا بروکس استاد حقوق در دانشگاه جورج تاون و نویسنده کتاب «گرفتار در آبی: پاسبانی از شهر آمریکایی» است که در فوریه منتشر میشود.
[2].Shithole
[3]. Affirmative action