موسیقی خیابانی؛ ریشه‌ها، آسیب‌ها و بازخوردها

17 دی 1396

موسیقی خیابانی، تکدی‌گری نیست

چند سالی است که می‌توان در گوشه و کنار شهر به تماشای گروه‌های موسیقی با ژانرهای مختلف نشست بی‌آنکه بخواهیم هزینه‌های هنگفتی برای خرید بلیت‌های کنسرت‌ها داشته باشیم.

موسیقی‌هایی که بعضاً آن را خیابانی می‌دانند و برخی دیگر ازجمله خود گروه‌ها نام موسیقی شهری بر آن گذاشته‌اند. در این اجراها که باعث شده خیابان‌های شهرمان مانند خیابان‌های دیگر کشورها شود جوانان موزیسینی با سازهای مختلف کلاسیک و سنتی می‌بینیم که بعضاً خواننده‌ای نیز آن‌ها را همراهی می‌کنند.

یکی از نکات قابل‌توجه در این اجراها حضور فعالانه جوانانی است که به‌تازگی از دانشگاه‌های موسیقی فارغ‌التحصیل شده‌اند یا همچنان مشغول تحصیل هستند. این نوازندگان که اغلب اجراهای رسمی نیز در سالن‌های شهر داشته‌اند بدون توجه به نوع نگاه مخاطبان ایرانی که بعضاً خیلی هم مثبت نیست هنرشان را خرج آن‌ها می‌کنند و سعی در فرهنگ‌سازی و شناساندن سازها و موسیقی‌های خوددارند. درواقع این هنرمندان جوان آخرت‌اندیشی کرده و نمی‌خواهند به جرگه هنرمندانی بپیوندند که سال‌ها در کنج خانه برای خود ساز زده‌اند بی‌آنکه درآمدی داشته باشند.

آریو حجتی، نوازنده گیتار و پیانو که با گروهش مدتی است در سطح شهر به اجرا می‌پردازد. او که دانشجوی رشته موسیقی است درعین‌حال که در تدارک تولید آلبومش است تقریباً هرروز در نقاط مختلف شهر به همراه دیگر اعضای گروهش به ساز زدن می‌پردازد. او در خصوص این اجراها می‌گوید: «مدت زیادی نیست که در خیابان ساز می‌زنم اما سبکی که در شهر می‌نوازیم با آنچه که هم‌اکنون برای آلبوم‌هایمان ضبط می‌کنیم، متفاوت است. درواقع ما دو مدل کار می‌کنیم یک کار استودیویی برای آلبوم و دیگری در سطح شهر. ما خیلی اتفاقی وارد کار شهری شدیم و به‌خاطر کمبود زمانی که داریم نمی‌توانیم از قبل تمرینی داشته باشیم به همین دلیل به‌صورت بداهه می‌نوازیم و سعی می‌کنیم کلاژی از ژانرهایی که می‌دانیم را برای مردم اجرا کنیم. البته زیبایی کار نیز در همین است درواقع تلاشمان این است که اجرایمان خیلی عامه‌پسندانه باشد نسبت به آهنگ‌هایی که برای آلبوم‌هایمان ضبط می‌کنیم چراکه معتقدیم مخاطبان آلبوم تخصصی‌تر هستند و به همین دلیل باید موسیقی خاص‌تری را به آن‌ها ارائه دهیم».

تفاوت اجرای گروه‌های موسیقی با متکدیان خیابانی

فرهنگ اشتباهی که در کشور ما شکل‌گرفته نگاه منفی به گروه‌های موسیقی سطح شهر است درواقع اکثر مردم به آن‌ها به چشم متکدیانی می‌نگرند که برای تأمین معاش خود مجبور به ساز زدن در شهر هستند که البته ازآنجایی‌که قشری از متکدیان به‌واسطه ساز زدن امرارمعاش می‌کنند مردم عام که شاید شناختی از نوع موسیقی که اجرا می‌شود، ندارند نمی‌توانند بین این دو قشر تمییز قائل شوند.

حجتی که بارها با این نوع نگاه مردم مواجه شده دراین‌باره می‌گوید: «ما با کارمان کنار آمده‌ایم اما متأسفانه ازنظر مردم اجرا در شهر بسیار سخیف است از دید آن‌ها همه ما یک قشر هستیم. البته طی ماه‌های گذشته با طرحی که استاد چمن‌آرا در دانشگاه ارائه دادند و تبلیغات مثبتی که در این خصوص می‌شود شرایط برای ما بهتر شده است.» این نوازنده پیانو همچنین با اشاره به واکنش مردم در مواجهه با موسیقی خاصی که اجرا می‌کنند، بیان می‌دارد: «خوشبختانه برخی از عابران از اجرای ما استقبال می‌کنند و به ما به شکل گدا نگاه نمی‌کنند چون مکان‌های اجرایی ما مشخص است و در اکثر مواقع پیگیر اجراهایمان هستند.»

از مجالس عروسی تا اجراهای خیابانی

برخی از نوازندگانی که در سطح شهر به تک‌نوازی و یا بعضاً گروه‌نوازی می‌پردازند تنها خیابان محل اجرای موسیقی‌شان نیست بلکه آن‌ها در طول فعالیت موسیقایی خود اجراهایی را نیز به‌صورت رسمی در سالن‌ها روی صحنه برده‌اند. درواقع آن‌ها برای ایجاد فرهنگ‌سازی و معرفی موسیقی و سازهای خود به سطح شهر آماده‌اند و بی‌واسطه با مردم ارتباط برقرار می‌کنند بی‌آنکه فکر درآمد آن باشند. حجتی که در خیابان گیتار الکتریک می‌نوازد ازآنجایی‌که صدابردار استودیوست بخش درآمدزایی اجراهای خیابانی برایش در اولویت نیست. او دراین‌باره می‌گوید: «از روزی که به خیابان آمدیم تا به الآن به این مسئله فکر نکردیم به‌طوری‌که حتی جایی برای دادن پول‌های مردمی در گروهمان جایی را تعبیه نکردیم درواقع صرفاً به‌خاطر درآمد اجرا نمی‌کنیم.» وی بیان می‌کند: «ما اجرای خیابانی را برای محک زدن خودمان انتخاب کردیم چراکه خواننده‌های پاپ قبل از شروع کار حرفه‌ای در مجالس عروسی می‌خوانند و با این کار ترسشان برای اجراهای بزرگ‌تر می‌ریزد و بیشتر آماده می‌شوند چراکه در چنین اجراهایی متوجه اشتباهاتشان می‌شوند اما ما به‌واسطه سبک و سیاق موسیقی‌هایمان نمی‌توانیم به مجالس عروسی برویم و خیابان جایگزین این مجالس می‌شود که استرسمان از بین برود و اشتباهاتمان را جبران کنیم. هرچند که معتقدم اجرا در خیابان خیلی بهتر از اجرا در مجالس عروسی است.»

تولد گروه‌های موسیقی خیابانی

به‌واسطه تغییر نوع نگاه جوانان به درآمدزایی و ارائه هنر خود به مخاطبان و به‌نوعی ترویج موسیقی مناسب بین مردم، این روزها شاهد تولد گروه‌هایی هستیم که صرفاً هدفشان اجرا در خیابان‌های شهر است بی‌آنکه توجهی به فرهنگ شهری مردمانمان داشته باشند. شاید تا امروز بیشترین نوازندگان خیابانی آقایان بودند اما امروزه می‌بینیم که زنان نوازنده نیز برکنار مردان به سطح شهر آمده‌اند و بهترین نوازندگی‌ها را به رهگذران خیابانی ارائه می‌دهند.

شبنم صابری نوازنده‌ای است که مدیریت یکی از گروه‌های خیابانی را بر عهده دارد و البته خودش نیز نوازنده است. او که گروهش را صرفاً برای اجرا در شهر تشکیل داده، ترویج موسیقی بین عامه مردم را از اهداف خود می‌داند. وی دراین‌باره می‌گوید: «ما در گروهمان سازها و موسیقی‌مان را معرفی می‌کنیم. من در حال حاضر روی یک گروه تمرکز کردم ولی در آینده قصد دارم گروه‌های بیشتری برای اجرا در خیابان تشکیل دهم. ما در گروهمان بیشتر راک و پاپ می‌زنیم البته مردم بیشتر موسیقی سنتی دوست دارند چراکه ریشه در فرهنگمان دارد و سنت‌گرا هستند. به همین دلیل در فکر تشکیل یک گروه سنتی هم هستم درواقع قصد دارم از هر ژانر گروهی تشکیل دهم که سلیقه‌های متفاوت را پوشش دهیم».

وقتی پای اماکن به اجراهای خیابانی باز می‌شود

شاید گسترش گروه‌های موسیقی خیابانی را بتوان در عدم طی کردن مراحل مختلف مجوز دانست چراکه در کشور ما صدور مجوز برای هنرمندان به‌نوعی طی کردن هفت‌خوان رستم است به همین دلیل برخی گروه‌ها برای فرار از این هفت‌خوان و مشکلات ناشی از آن، ترجیح می‌دهند موسیقی‌شان را بدون مجوز در شهر اجرا کنند که البته این مسئله آن‌ها را از پرداخت هزینه‌های هنگفت اجاره سالن‌ها نیز نجات می‌دهد. با همه این تفاسیر نمی‌توان از نقش اماکن در صدور مجوزهای خیابانی به‌راحتی گذشت چراکه این اداره همیشه مداخلاتی را در اجرای موسیقی دارد حال اجرا در سالن باشد حال در خیابان.

صابری که یکی از مشکلاتش مواجهه با اداره امکان و گرفتن مجوزهای اجرایی است، دراین‌باره می‌گوید: «ما برای اجرا در مکان‌های مختلف شهر خیلی تلاش داریم و به‌نوعی دوندگی‌مان زیاد است چون نیروی انتظامی طبق وظیفه در این زمینه ورود می‌کند و البته که ما باید برای اجراهایمان در شهر از اداره اماکن مجوز بگیریم. بااین‌حال در برخی نقاط تهران بدون مجوز کنسرت می‌دهیم چراکه دوست داریم در همه جای شهر موسیقی‌مان را به مخاطبان ارائه دهیم.» این نوازنده برخلاف برخی دیگر، درآمدزایی را یکی از هدف‌های تشکیل گروه‌هایش می‌داند و ادامه می‌دهد: «ما با این اجراها می‌خواهیم نشان دهیم که از موسیقی هم می‌شود درآمد داشت و فکر نکنند که دورهم نشستیم و برای تفریح ساز می‌زنیم هرچند که دید مردم جامعه ما نسبت به اجراهایمان مثبت نیست اما مطمئنیم به‌مرورزمان این نوع نگاه تغییر می‌کند.»

سحر طاعتی

 

گفت‌وگو با بابک چمن‌آرا، مدیر نشر بتهوون و استاد دانشگاه

اجرای موسیقی در شهر عار نیست

چند سالی است که انواع موسیقی را می‌توان به‌راحتی در سطح شهر شنید بی‌آنکه نیاز به پرداخت هزینه‌های هنگفت برای خرید بلیت باشد. موسیقی‌هایی که عنوان شهری یا خیابانی را دارند و درگذشته‌های دور ریشه در فرهنگمان داشته اما متأسفانه به بروز مدرنیته و تغییر شیوه زندگی مردم، نوع نگاه به گروه‌هایی که شغلشان اجرا در خیابان است، منفی شده اما با همه این نگاه‌ها بر تعداد این گروه‌ها افزوده‌شده که البته بخشی از این ماجرا را می‌توان در طرحی که بابک چمن‌آرا، مدیر نشر بتهوون و استاد دانشگاه پیگیری کرد چراکه او در قالب طرح خود به دانشجویان موسیقی آن‌ها را برای کسب درآمد و معرفی موسیقی به مردم ترغیب کرده است.

طی سال‌های گذشته اجرای موسیقی در سطح شهر توسط نوازندگان جوان نسبت به گذشته قوت گرفته است. گروه‌هایی که بعضاً با سازهای کلاسیک و سنتی به اجرای ژانرهای مختلفی می‌پردازند اما متأسفانه بسیاری از مردم نگاهشان به این نوازندگان بیشتر متکدی است. نظر شما به‌عنوان استاد دانشگاهی که طرحی مبنی بر اجرای موسیقی شهری به هنرجویان موسیقی دانشگاه دادید نسبت به این موضوع چیست؟

بخشی از فرهنگ ما شغل شهری و فعالیت‌های شهری است که مربوط به 30 تا 50 سال گذشته هم نمی‌شود، ما شغل‌هایی داریم که در شهر درحرکت هستند، مثلاً واکسی‌ای داریم که در خیابان حرکت می‌کند، از 100 سال پیش میوه‌ها و نوبرانه‌ها را در شهر می‌گردانند و به فروش می‌رسانند، همین اتفاق برای موسیقی هم می‌افتاده و بخشی از شغل‌ها بوده که به‌مرورزمان برخی از آن‌ها از بین رفته و یکسری باقی‌مانده است. چیزی که مربوط به موسیقی می‌شود به دلیل مدرن شدن و بعداً نگاه نوع دیگری که به موسیقی در اوایل انقلاب و بعد از انقلاب شد کلاً از بین رفت و اگر ساز و نوازنده‌ای در شهرها می‌دیدیم طبیعتاً خیلی از آن‌ها آدم‌هایی بودند که از شهرستان می‌آمدند یا متکدی بودند و یا آدم‌هایی بودند که جزو شغل‌های فصلی آن‌ها بود، یعنی ممکن بود یک‌فصل لبو بفروشد و یک‌فصل سرزمینش باشد و بعضی مواقع هم بیاید یک سازی بزند که این‌ها نه نوازنده حرفه‌ای بودند و نه دست‌فروش حرفه‌ای. همه این‌ها با مشکلات اقتصادی، پول نداشتن‌ها و مشکلاتی که دریکی، دو دهه گذشته پیش آمد به هم گره‌خورده بودند و تکلیف مشخص نبود که آیا اینکه در خیابان ساز می‌زند شغل دیگری دارد یا خیر، به نظر من اگر بخواهیم به جمع‌بندی این‌ها برسیم متکدی نگاه کردن این‌ها صد درصد اشتباه است، این‌ها یا شغل‌های حرفه‌ای بوده یا بخشی از تداوم فرهنگ ما و یا شغل‌های فصلی بوده‌اند که به‌طور غیرحرفه‌ای و آماتوری این کار را انجام می‌دادند. طی چند سال گذشته به دلیل مسافرت‌های بیشتری که به اروپا شده متوجه شدیم که یکسری آدم تمیز هم هستند که هرروز لباس می‌پوشند و خیلی شیک دریکی از ایستگاه‌های مترو، ایستگاه اتوبوس یا میدانی خیلی بزرگ مشغول ساز زدن می‌شوند و حتی ممکن است این شخص نوازنده، آلبوم منتشرشده هم داشته باشد و بسته به سرد و گرم شدن هوا در شهر، شهرها یا حتی کشورهای مختلفی را برای اجرا انتخاب کند. من خودم حدود 12 سال پیش یک گروه مکزیکی را که موسیقی سرخپوستی اجرا می‌کردند و سی‌دی و آلبوم داشتند در سه کشور طی دو سال مختلف دیدم. فکر می‌کنم چیزی که من دیدم خیلی‌ها دیدند و شنیدند، این جرئت را پیدا کردند و این جنم را داشتند و در سطح شهر این کار را انجام دادند. به دلیل گذشت چند سال با تغییر نگاه، مسئولان در رده‌های مختلف از شهرداری، نیروی انتظامی و…نمی‌دانستند باید با این‌ها چطور برخورد کند، آیا این‌ها باید مجوز بگیرند یا نگیرند؟ آیا کارشان اشتباه یا درست است؟ قانونی یا غیرقانونی است و بالای سر آنچه کسی باید تصمیم بگیرد؟ همه این‌ها بلاتکلیف بود، کما اینکه هنوز هم خیلی مشخص نیست که برای این نوع موسیقی‌ها چه کسی باید سیاست‌گذاری کند و مجوز لازمه را صادر کند و اصولاً آیا باید مجوزی صادر شود یا خیر و استانداردی وجود دارد یا ندارد؟

شما پروژه‌ای را در دانشگاه علمی-کاربردی به دانشجویان ارائه دادید مبنی بر اجرای موسیقی در سطح شهر که به‌نوعی کارورزی آن‌ها نیز محسوب می‌شود. این طرح با چه انگیزه و هدفی شکل‌گرفته؟

موضوع واحد درسی ما در آن دانشگاه این است که از موسیقی با چه شیوه‌هایی می‌شود درآمد داشت و این هنر را چگونه به‌عنوان مایه یک شغل و کار به دست گرفت؟ طبیعتاً اولین چیزی که به نظر همه می‌رسد نوازندگی در استودیوها، ارکسترها، خوانندگی و نهایتاً صدابرداری و آموزش در آموزشگاه‌هاست؛ اما از دید من بی‌نهایت شغل وجود دارد که در حقیقت می‌تواند مایه یک شغل باشد که به‌طور خاص در این مورد، اجرای موسیقی شهری است که من آن را موسیقی شهری صدا می‌کنم نه موسیقی خیابانی. اجرای موسیقی شهری اولاً بخشی از فرهنگ ماست که فاصله‌ای 33 تا 40 ساله بین آن افتاده است و چیزی که در فرهنگ ما باشد خیلی زود به دل می‌نشیند، برمی‌گردد و سر جای خود قرار می‌گیرد. نکته دوم فرهنگ‌سازی است. بخشی که ما در رسانه ملی خودمان نداریم به شهر و جلوی چشم مردم می‌آوریم. من به شما قول می‌دهم که اگر در 5 سال گذشته 200 گروه یا شخص در سطح شهر اجرای موسیقی کرده باشند تأثیری که داشتند خیلی بیشتر از تمام تلاشی بوده که مؤسسات فرهنگی ـ هنری، آموزشگاه‌ها، ساز فروشی‌ها و همه ابزارها و بازوهای اجرایی موسیقی داشتند تا بخواهند ساز را به مردم نشان دهند. من خودم دیدم که بسیاری از مردم در مواجهه با گروه‌های اجرایی در سطح شهر می‌آمدند سازها را نگاه می‌کردند و از نوازنده سؤال می‌کردند که این چیست و برای اینکه بخواهیم این ساز را بزنیم و داشته باشیم باید چه‌کاری باید انجام دهیم. به‌جرئت می‌توان گفت که شاید 50 درصد مردم ایران وقتی یک موسیقی را می‌شنوند، نمی‌توانند تشخیص دهند که این چه سازی است که اجرا می‌شود؛ اما اینکه از نزدیک ساز را لمس کنند بسیار اتفاق مهمی است و ازنظر من این می‌تواند به‌عنوان یک شغل و یک حرفه باشد حال شغل اصلی یا مکمل. البته هرکسی که می‌خواهد شغلی داشته باشد، بایستی خلاقیت، پشتکار و مدیریت آن شغل را بلد باشد.

شما به دو مورداشاره کردید که یکی فرهنگ‌سازی و دیگری مدیریت شغلی بود، متأسفانه ما در کشورمان به‌ندرت مدیریت شغلی داشته‌ایم. فکر می‌کنید اگر این مدیریت درست اتفاق نیفتد چقدر می‌تواند درعین‌حالی که تأثیرگذار باشد مخرب هم شود و دید مردم را نسبت به یک موسیقی شهری تغییر دهد؟

این در مورد تمام شغل‌ها صادق است. یک نفر هر شغلی که می‌خواهد داشته باشد باید فن آن را یاد بگیرد و قانون آن شغل را بداند. شاگردی کرده باشد یا درسش را جایی خوانده باشد. من هم که در کار خودم 20 سال است فعالیت می‌کنم اگر بخواهم شغلم را تغییر دهم بخشی از سابقه 20 ساله من می‌تواند در شغل بعدی به دردم بخورد وگرنه باید کار جدید را یاد بگیرم. اینکه صرفاً بتوان ساز نواخت شرط لازم است اما قطعاً شرط کافی نیست و آن آدم باید یاد بگیرد که کجای شهر، چه زمان از سال و چه موقع روز باید چه‌کاری انجام دهد و چگونه مخاطب را راضی کند. تمام این‌ها به‌جز اینکه ممکن است در ذات یک نفر باشد موارد اکتسابی هم هست که می‌تواند این کار را انجام داده و به آن برسد و منظور من از مدیریت، مدیریت آن شخص و گروه بر کار خودش بود. الآن اصراری ندارم که حتماً یک سازمانی، مدیریت این گروه‌ها را بر عهده بگیرد، چون معمولاً تجربه خوبی از این مدیریت‌ها نداشتیم. به نظر من ما باید بچه‌ها را آزاد بگذاریم که کار خود را انجام دهند و به لحاظ کمی به تعداد زیادی برسند و زمانی که کمیت زیاد شود، کیفیت خودش تکلیف خودش را روشن می‌کند.

دانشجویان دانشگاه نوازنده سازهای مختلف هستند و اگر بخواهیم همان دید منفی جامعه را نسبت به اجرای موسیقی در شهر در نظر بگیریم وقتی این طرح به آن‌ها ارائه شد با چه واکنش‌هایی روبه‌رو شدید؟

95 درصد بچه‌ها بسیار راضی بودند و تمایل داشتند این کار را انجام دهند و البته خیلی از آن‌ها قبلاً انجام داده بودند یا مشغول آن هستند. در این 95 درصد هم خیلی‌ها بودند که تمایل به انجام کار داشتند، اما خجالت می‌کشیدند و به‌هرحال خجالت کشیدن به‌صورت بود که اگر این‌ها بخواهند نوازنده ارکستر هم شوند این خجالت همچنان همراهشان است و این مسئله به‌نوعی در آموزش‌هایی است که تا الآن ندیدند و در محیطی رشد کرده‌اند که تاکنون پرورش پیداکرده‌اند. قرار نیست که یک نوازنده حتماً در استودیو در خفا ساز بزند و دیده نشود. نوازنده و هنرمند باید هنرش توسط مردم دیده شود و این بخشی از آموزش است که اتفاقاً باید در سن پایین‌تر به این بچه‌ها داده می‌شد که در همه‌جا ساز بزنید و بازخورد کارتان و انرژی خود را از مردم بگیرید و ادامه راهتان را با نظر مردم و چیزی که در ذهن خودتان است بسازید. البته خیلی‌ها هم مخالف بودند و من به آن‌ها حق می‌دهم زیرا دلیلی ندارد همه نوازنده‌ها این کار را انجام دهند و اجبار نیست. ضمن اینکه فکر می‌کنم این‌ها بخشی از جامعه هستند که هنوز به دلیل فاصله فرهنگی‌ای که افتاده به این کار به نوع دیگری نگاه می‌کنند و در ادامه راه و تداوم آن حتماً نظرشان تغییر خواهد کرد. من از بچه‌هایم خواهش می‌کنم که اگر حوصله دارند در رابطه با موسیقی‌ای که اجرا می‌کنند و سازی که می‌نوازند به مردم توضیحاتی نیز بدهند و ساز و موسیقی‌شان را معرفی و اطلاعاتی را به آن‌ها ارائه دهند و حتی می‌توان به‌صورت تایپ‌شده آن‌ها را در اختیار مردم گذاشت. البته این‌ها همه کارهایی است که آن سازمان گردن‌شکسته باید در طول این سال‌ها انجام می‌داده و همچنان انجام نمی‌دهد. پس اجازه دهید که حالا که در حال اجراشدن است و یک نفر دانشجو با تحصیلات دانشگاهی و علم توسط چند استاد در سال‌های مختلف آموزش‌دیده، این هنر را به مردم یاد بدهد.

چه مواردی را در نظر دارید که دید مردم نسبت به این نوع موسیقی تغییر کند؟

به نظرم اجرای موسیقی در شهر عار نیست بلکه ارائه هنر و شغل است و خیلی از نوازندگانی که این کار را انجام می‌دهند، ازنظر مالی در شرایط خوبی هستند و ممکن است در ارکستری شغلی هم داشته باشند و حتی در خیلی از جاها بابت مکانی که در آن کار می‌کنند هم اجاره می‌دهند.
البته دلم می‌خواهد به مردم بگویم بابت لذتی که از دیدن اجراهای شهری می‌برید، چیزی که یاد می‌گیرید و لحظات خوشی که دارید، از این هنرمندان قدردانی کنید، تمایل داشتید پول بدهید و یا آفرین و خسته‌نباشید بگویید. این‌ها محتاج نیستند بلکه شغلشان است؛ مانند این است که اگر یک نفر پرتقال می‌فروشد و دیگری شلغم، شما درازای خریدی که از او دارید باید هزینه پرداخت کنید، نمی‌توانید بگویید که آخی چه چیزی می‌فروشد و دلسوزی کنید. نوازندگی و یا خوانندگی در خیابان هم‌شغلی است که به مخاطب هنری را یاد می‌دهد بنابراین علاوه بر اینکه لذت می‌برید قدردان آن باشید.