دو درس درباره بازیگری

18 مهر 1397

مکث و بازی در سکوت

بعضی بازیگرهای کم‌تجربه و حتی پرتجربه اما با اعتمادبه‌نفس کمتر، فکر می‌کنند بازیگری یعنی حرف زدن.

ما در سکوت‌هایمان باید بدنمان فعال باشد. ما در زندگی وقتی سکوت می‌کنیم؛ ذهنمان متوقف نمی‌شود بلکه ذهنمان فکر می‌کند. چرا این جمله را گفتم و بعدش چه باید بگویم. سکوت سرشار از ناگفته‌هاست. درنتیجه دوربین می‌تواند ده دقیقه روی شما باشد و ما ببینیم چقدر اتفاق می‌تواند روی شما بیفتد. ضمن اینکه تکنیک چگونه می‌تواند وارد شود زیرا هر دیالوگی جملات کلیدی دارد. حتی در هر جمله‌ای یک بازی کلیدی ممکن هست وجود داشته باشد.

شما برای اینکه این‌ها را به کامپیوتر ذهن تماشاگر بفرستید تا ذخیره شود، باید مکث کنید و دقیقاً بدانید کجا. بازیگری هست که خیلی دیر مکث می‌کند و دیگر کارش نتیجه‌بخش نیست. برای اینکه بازیگرها خیلی وقت‌ها نمی‌دانند بین دو جمله مکث و سکوتی می‌خواهد که خیلی هم باید طبیعی باشد و شما باید در جملاتی به دنبال واژه کلیدی باشید که قبلش بتوانید سکوت کنید یا مکث بگذارید.

درعین‌حال تکنیک را طوری باید وارد کارت بکنید که تصنعی نباشد و کاملاً باورپذیر به نظر برسد. اصلاً باورپذیر باشد؛ آن مکثی که بازیگر کرده باید در آنجا واقعاً فکر کند و این لحظه اتفاق بیفتد. این‌ها کمیاب و سخت می‌شود و انرژی می‌برد. این‌ها مثل ماشین که بنزین می‌زند در بازیگری هم انرژی می‌برد. من باآنکه در نمایش «روال عادی» نشسته‌ام و کار چندانی به‌ظاهر نمی‌کنم اما خیلی انرژی مصرف می‌کنم. بعضی‌اوقات خیلی گرسنه‌ام می‌شود در حین اجرای «روال عادی» چون می‌گویم خیلی انرژی ذهنی مصرف کرده‌ام. بنابراین بازیگری هیچ‌گاه کامل نمی‌شود و بازیگر در پی همین کشفش باید برود. همین «روال عادی» را هنوز که درباره‌اش فکر می‌کنم می‌بینم، خیلی می‌شود بهتر از قبل اجرایش کرد.

مسعود دلخواه

 

تمرکز به روایت کنستانتین استانیسلاوسکی

یک تمرین عملی

استانیسلاوسکی درباره تمرکز و تعریف آن چنین می‌گوید: «نمی‌توان انتظار داشت که بتوانید تمرکز را در چند کلمه موجز و روشن که برای همه قابل‌فهم باشد تعریف کنید. نخست ببینیم این تمرکز چه گونه حالتی است؟ درونی است یا بیرونی؟ چون می‌دانیم کاملاً امکان‌پذیر است که بی‌حرکت بنشینید و به چیزی خیره شوید، درحالی‌که افکارتان آزادانه از این شاخه به آن شاخه بپرد از ماه گربه‌ای بپرد... که فراموش کرده‌اید غذایش را بدهید. بعد به ژوپیتر، سپس دوباره به زمین بازگردید و بعد فکر قرار ملاقات با دوستتان در ذهنتان جرقه بزند، بعد باز افکارتان بی‌هدف در حول‌وحوش نقشی دور بزند که دوست داشتید بازی کنید.» پس نتیجه می‌گیریم تمرکز یک حالت یا بهتر بگویم یک عمل درونی است.

تمرینی که استانسیلاوسکی بهترین و آسان‌ترین کار بر روی فکر و انضباط می‌نامد را در زیر پی می‌گیریم.

شما پنج‌انگشت دارید. حال، راست‌روی صندلی‌تان بنشینید و شانه‌ها و دست‌ها و پاهای خود را شل کنید تا پائین بیفتد مراقب باشید که عضلات کاملاً باز باشد و سر و گردن و پشت، بدون کوچک‌ترین تلاش عمومی برای راست کردن تنه، خطی مستقیم تشکیل دهند.

احساسی که از این کار به شما دست می‌دهد چنان است که گویی آن‌ها را تا حد ممکن کشیده‌اید، به یکی کردن حرکاتشان با تنفس خود بپردازید؛ یعنی انگشت‌ها را آهسته و یکی‌یکی به هم بچسبانید و درعین‌حال نفس را آهسته بیرون دهید، پس دوباره درحالی‌که نفس می‌گیرید، هر انگشت را به‌طور جداگانه بکشید تا آنکه به حالت کشیده درآیند هنگام اجرای این تمرین هرگز به دم توجه یا تنفس خود را سست نکنید، بلکه اطمینان حاصل کنید که ریتم دم زدنتان را کاملاً با ریتم حرکت انگشت‌ها هماهنگ باشد.

از این گذشته ریتمی که در فکر توجهتان در تلاش خود برای رسیدن به مرحله تمرکز فعالیت می‌کند، تزلزل نیابد و تنفس و موج پالاینده آن در تمام مدت با ریتم یکسان حرکت انگشت‌ها یکی باشد. یادتان باشد اینک هم به ریتم کوتاه تنفس دست‌یافته‌اید، هم به هماهنگی کامل در آن قسمت از وجودتان، ... (در این مورد دستان)، یادتان باشد که فقط این دایره خاص موردتوجه‌تان باشد. بقیه چیزها، ازجمله تمام بدن، به‌جز انگشت‌ها در حال حاضر برایتان وجود نداشته باشند.

وقتی تمام توجهتان به‌طور استوار در این دایره متمرکز شد و هیچ‌چیز دیگری نه در درون و نه در اطرافتان مزاحم هماهنگی کارتان نبود (چراکه دیگر توجهی به هیچ‌چیز خارج ا ز دایره کارتان ندارید) کم‌کم شروع به وسعت دادن دایره توجه خود کنید، چیزی را عوض نکنید، دایره را نشکنید. بلکه بدان وسعت ببخشید. کار تازه‌ای شروع کنید اما در همان ریتم تنفس باقی بمانید و مراقب باشید که آرامش مطلق آن به هم نخورد. کار تازه را بدون کوچک‌ترین تلاشی یا فشار آغاز کنید. دو انگشت را به کف دست فشار دهید و در همان حال سه انگشت دیگر را به هماهنگی کامل دست‌یابید، آنگاه با بلند کردن دست‌دوم خود و کار کردن دودستی، بازهم دایره خود را گسترش دهید، باز در همان ریتم آهسته‌تر یا سریع‌تر، اما همواره به یک اندازه یکنواخت و آرام. همواره توجه داشته باشید.

 بزرگ‌ترین رمز موفقیت شما در یک اجرای صحنه‌ای «حضور صحنه‌ای» شماست که این امکان را می‌دهد تا خودتان را به جریان اجرا بسپارید.