سلیس: بهرسم اغلب نشریههای معتبر دنیا که در پایان سال، برترین کتابها را در همه حوزهها انتخاب میکنند، مروری داریم بر 10 رمان برتر فارسی در سال 1398. این شما و این بهترینهای ادبیات داستانی در سال 98.
- برگ هیچ درختی
«صمد طاهری» اگرچه از دهه شصت با هوشنگ گلشیری آشنا میشود و بعدازآن داستانهایش را به چاپ میرساند، اما شاید نامش با «زخم شیر» بود که بیشتر دیده و شنیده و خوانده شد؛ کتابی که در جایزه جلال تقدیر شد و جایزه بهترین مجموعه داستان سال احمد محمود را از آن خود کرد. پسازاین مجموعه داستان، طاهری با نخستین رمانش «برگ هیچ درختی» تصویر درخشان دیگری از جهان داستانیاش را ارائه داد که نشان از قدرت قلم او در عرصه رمان دارد.
رمان «برگ هیچ درختی» در بحبوحه اتفاقهای سیاسی پیش از انقلاب میگذرد؛ آنطور که در مجموعه داستان «زخم شیر» نیز انقلاب و جنگ تأثیرات خاص خود را بر شخصیتها میگذارند و بازهم در اقلیمی متفاوت شکل برخورد آدمها با وقایع رنگوبوی دیگری دارد. «برگ هیچ درختی» روایتگر زندگی خانوادهای در دل تحولات سیاسی دهه چهل است و بر بستر اعتراض و مبارزه شکل میگیرد؛ در منطقهای دور از پایتخت که کنشهای اجتماعی و سیاسی در آن به شکلی متفاوت و در قالب اعتراضات کارگری بروز پیدا میکند. ماجرای نسل نوجوانی که اگرچه آنها هم در چنین هوایی تنفس میکنند، اما تحلیل متفاوتی از اتفاقات پیرامون خود دارند و خود را ناگزیر از انتخاب این راه مبهم و مهآلود نمیبینند. صمد طاهری در این رمان نیز همچون دیگر آثارش با تمرکز بر اقلیم داستانهایش را شکل میدهد؛ چراکه نقش فضای داستانی در شکلدهی شخصیتها و رویکردی که در موقعیتهای مختلف در پیش میگیرند، تأثیر حیاتی دارد.
- کتاب خم
وقتي از «عليرضا سيفالديني» حرف میزنیم، یعنی از رماننویس، منتقد ادبی، مترجم و داور جایزه مهرگان ادب حرف میزنیم. او در همه این چهار حوزه فعال است. بهعنوان داستاننویس، دو رمان مهم دارد. «خروج» یکی از آنهاست كه از نگاه جايزه متفاوت «واو» بهعنوان پنج اثر برتر سال 90 انتخاب شد و به مرحله نهايي جايزه «هفتاقلیم» نيز راه يافت. پس از شش سال، سیفالدینی حالا با رمان حجیم «کتاب خَم» بازگشته است؛ بازگشتی که بهنوعی میتوان آن را اتفاق تازهای در ادبیات داستانی فارسی به شمار آورد. سیفالدینی به دلیل احاطهاش بر تئوریهای ادبی، آنطور که خود نیز آن را از ملزومات یک داستاننویس برمیشمرد، سعی کرده اثری خلق کند که در فرم و محتوا، حرف تازهای داشته باشد. از همین منظر است که میتوان «کتاب خَم» را یک بازگشت موفقیتآمیز نامید.
«کتاب خم» رمانی چندوجهی با محوریت زیست ذهنی و تجربی مردی است که توأمان در بستر رویدادهای گوناگون زندگی شخصی، تغییرات و دگردیسیهای سیاسی و زندگی اجتماعی در سالهای ملتهب 56 و 57 در شهر تبریز در حال وقوع است. همانقدر که شرایط سیاسی و اجتماعی آن روزهای ایران آبستن حادثه، اشتباه، کوشش برای تغییر و رهایی است، دنیای پیرامون و زندگی شخصیتِ اصلی رمان نیز اینچنین است. هرچند، توصیف برخی رویدادهای آن مقطع تاریخی، تنها به دلیل انتخاب یک دوره تاریخی خاص و فراهم کردن اتمسفری برای فضاسازی متفاوتی در رمان است. برای سیفالدینی ارجاعهای تاریخی از همان میزان اهمیت برخوردار است که تخیل ورزی، بازی با گزارههای استنادی و جعلهای تاریخی. او تنها در بستر همان سیر زندگیِ شخصی مَردِ رمانش پای او و دیگر آدمهای رمان را به برخی وقایع سیاسی آن سالها باز میکند و با به تصویر کشیدن موجز آن، به تشریح آسیبی که ناخودآگاه این وقایع بر زندگی شخصی و خانوادگی مرد میگذارد، میپردازد.
- قوها؛ انعکاس فیلها
«پیام ناصر» نویسنده گزیده کاری است که از سال 91 تا امروز، تنها سه کتاب منتشر کرده است که آخرینش «قوها؛ انعکاس فیلها» نام دارد؛ نام کتاب عنوان یکی از تابلوهای سالوادور دالی نقاش سورئالیست اسپانیایی است. «تعادل»، «خیال» و «سقوط» عناوین سه فصلی است که پیام ناصر در آن داستان خود را بازگو میکند. پیشازاین رمان، او دو کتاب «بُهتزدگی» و «سارق اشیای بیارزش» را از سوی نشر مرکز منتشر کرده بود که از همان ابتدا نشان میداد خواننده ایرانی با نویسندهای مواجه است که سعی دارد در فضای ادبیات داستانی فارسی، کار و صدای خودش را ارائه کند.
«قوها؛ انعکاس فیلها» با نام متفاوت و عجیبش نویدی است تا بدانیم با کتابی متفاوت مواجه هستیم؛ تفاوتی مثبت با دیگر رمانهای متداول ایرانی و تجربهای جدید در خوانش رمان فارسی؛ کتابی که بدون اغراق و سعی دربازیهای فرمی یا به رخ کشیدن تکنیکها، ساختار منسجمی دارد. «قوها؛ انعکاس فیلها» بیش از هر چیز ما را با یک «جهانبینی» و «فلسفه» از زندگی آشنا میکند. منتها نویسنده، این کار را نه با شیوهای خشک بلکه با ذهن بسیار «قصهگو» و خلاق خود انجام میدهد. او «شخصیت» و «ماجرا» خلق میکند و در همه کتاب حتی صفحات آخر، چیز جدیدی برای عرضه دارد. در این اثر به مسائل اجتماعی همان اندازهای پرداختهشده که در زندگی واقعی میتواند برای «راوی» مهم باشد. به این معنا که بههرحال بستر رمان در یک اجتماع با مقتضیات زمان خود اتفاق افتاده. ولی نویسنده بدون هیچ اغراق و شعارزدگی و به فراخور نیاز داستان از این اجتماع مینویسد.
بیشتر بخوانید:
معرفی کتابهای برتر ادبیات داستانی جهان در سال 2019
- اوراد نیمروز
«منصور علیمرادی» با رمان «تاریک ماه» که برایش جایزه بهترین رمان سال هفتاقلیم را به ارمغان آورد، خود را بهعنوان نویسندهای جدی معرفی کرد؛ نویسندهای که از بوم در جهت خلق فضاهای نو در ادبیات داستانی فارسی بهره میبرد، بهویژه در آخرین اثرش «اوراد نیمروز».
«اوراد نیمروز» با دو روایت موازی پیش میرود. یکی آنچه درگذشته بر شخصیت داستان رفته و دیگری آنچه در حال میگذرد. واگویههایی زندگی گذشته شخصت اصلی رمان با زن و زندگی دیگر دوستانی که داشته و حالا همه را گذاشته و برای یک پژوهش تاریخی به دل کویر آمده؛ و دیگر گرفتاری و راه گم کردن در دل کویر و روبهرو شدن باشخصیتی به نام شایان و ورودش به روستای خواجه ملکمحمد که خود سرشار از رمز و راز است. در چنین شرایطی حضور نامحسوس و سردر غبار پرندهای در دل کویر یا گاه و بیگاه پیدا و ناپیدا شدن هیات انسانی بدوی و برهنه یا حضور خیل عظیم سواران که در دل کویر پرشتاب میگذرند حکم مجموعهای از نشانهها را پیدا میکنند که هرکدام بهنوعی بخشی از پیشبرد داستان را به عهدهدارند.
منصور علیمرادی در «اوراد نیمروز» جهان متفاوتی خلق میکند؛ جهانی که باوجود نشانهها، عناصر و جغرافیای آشنا، بهخودیخود دارای هویت جداگانه میشوند؛ نشانههایی که در جغرافیای اثر تعریف و بازتعریف میشوند تا مخاطب را به معنای تازهای رهنمون شود.
- 5. بحر و نهر
«منیرالدین بیروتی» با حضور در کلاسهای هوشنگ گلشیری و بعدها کلاسهای شهریار مندنیپور که تأثیر آنها در داستانهای او مشهود است، از او داستاننویسی ساخته که با تکیه بر زبان و نثر، سعی در خلق و ایجاد فضاهای نو دارد، بهویژه اینکه در هر اثر وی میتوان ردپای يك تكنيك و فرم متفاوت را جستوجو کرد. مجموعه داستانهای «فرشته»، «تک خشت» (برنده جایزه گلشیری)، «دارند در میزنند»، «آرام در سایه» و رمانهای «چهار درد» (برنده جایزه گلشیری)، «سلام مترسک»، «ماهو» و «بحر و نهر» آثار او در طول این سه دهه است.
«بحر و نهر» آخرین اثر منتشرشده بیروتی، اثری است داستانی با زمینه عرفان و فلسفه؛ داستانی، ازآنجهت که هدف نویسنده، تنها بیان مفاهیم عرفانی فلسفی یا روانشناسی نیست، بلکه درک وجودی این مفاهیم در سرگذشت شخصیتهای داستان است. کتاب سه بخش کلی دارد و هر بخش، به فراخور نیاز روایی به قستهایی تقسیمشده. این تقسیمبندی کلی و بهخصوص جزیی سبب تقطیعهایی میشود که با توجه به بار معنایی عمیق اثر، به خواننده فرصتی میدهد برای تفکر و اندیشیدن نسبت به آنچه میخواند.
در یک نگاه کلی میتوان گفت «بحر و نهر» داستان زندگی است با تمام ابعاد انسانی، اجتماعی، سیاسی و البته دغدغهمندی انسانهایی که در کنار تمام این ظواهر در جستوجوی خود و معنای عشق و زندگی هستند و در رسیدن به آنگاه راه را میروند، گاه به بیراهه میزنند و باز بار دیگر رنج شروعی دوباره را میپذیرند. همچنین داستان آدمهای بهظاهر غایبی است که آثار حضورشان پابرجاست و در انتظار تجلی در روح و دلی هستند که ظرفیت ادراکشان را داشته باشد. چنانکه این زنجیره برای «عمو رامیار» نسبت به «ایرمان» و «ایرمان» برای «راوی» صادق است.
- شکوفههای عناب
«رضا جولایی» از برجستهترین نویسندههای صاحب سبک معاصر است که آثارش بازنمای روح زمانه است؛ چراغی همچنان روشن در ادبیات این مرزوبوم که هر خوانندهای را به بازخوانی دیگربار خود و گذشته تاریخی که بر او رفته است، دعوت میکند. از نخستین اثرش «حکایت سلسله پشت کمانان» که در ابتدای دهه شصت منتشر شد تا آثار بعدش که جایگاه او را در ادبیات معاصر تثبیت کرد: «جامه به خوناب» (برنده لوح زرین و گواهی افتخار بهترین مجموعه داستان بعد از انقلاب)، «بارانهای سبز» (برنده تندیس جایزه ادبی یلدا)، «سیماب و کیمیای جان» (برنده تندیس جشنواره ادبی اصفهان و برنده جایزه تقدیری مهرگان) و آثاری که در سالهای اخیر از وی منتشرشده: «برکههای باد» و «یک پرونده کهنه» و بازنشر «سوءقصد به ذات همایونی» و «شب ظلمانی یلدا» و بهتازگی «شکوفههای عناب».
جولایی در «یک پرونده کهنه» از محمد مسعود روزنامهنگار و مدیر روزنامه «مرد امروز» نوشته بود و حالا در «شکوفههای عناب» به سراغ یک روزنامهنگار دیگر به نام صوراسرافیل در عصر مشروطه رفته و طی اپیزودهایی مجزا و از زوایای گوناگون به این اتفاق مهم تاریخ معاصر نگریسته است؛ روایتی که البته خدشهای به نواحی تثبیتشده تاریخ وارد نمیآورد و نویسنده عمدتاً با بهره گرفتن از بخشهای مهآلود تاریخ و حواشی کمتر ثبتشده آن، جهان زنده داستانی خود را میسازد. او بهنوعی تاریخ را در بطن زندگی روایت میکند و در این راه، کمتر شناختهشدههای تاریخ را هم به عرصه میآورد.
جولایی برای بازتعریف این قطعه تاریخی، از نظرگاه شخصیتهایی استفاده میکند که فرسنگها دور از هم هستند. گاهی روایت از منظر عکاسباشی سادهای است که در روزگار جوانی، شاهد ترور ناصرالدینشاه بوده و در این بزنگاه خاص، وردست دفتر روزنامه صوراسرافیل است. گاهی از دید قزاقی روس است که از آغوش خانوادهاش جدا شده و از کیلومترها دورتر آمده تا مجلسی را که مشروطهخواهان دل درگرو آن دارند، به توپ ببندد. گاه از منظر قزاق ایرانی سختیکشیدهای است که با تضرع به درگاه امامی معصوم، لحظهبهلحظه روح خود را عریان میکند و به منجلاب فرورفتنش را شرح میدهد. او شخصیتهایی را از پستوی خاک گرفته تاریخ بیرون میکشد که هرکدام نماینده قشری هستند که در شکست مشروطه نقش ایفا کرده است.
- تاریکی معلق روز
«زهرا عبدی» با دو رمان «روز حلزون» و «ناتمامی» که در ابتدا و نیمه دهه نود منتشر شد، توانست خود را بهعنوان نویسندهای آتیهدار معرفی کند. فرشته احمدی، منتقد و داستاننویس، «ناتمامی» را برخلاف رمانهای فارسی سالهای اخیر که درونگرا و هنوز تحت تأثیر موج داستاننویسی کاروری دهه هفتاد هستند، پر از تنوع مکان و شخصیت مانند مناظر شهری، کولیها، کودکان کار، دانشگاه و خوابگاه توصیف میکند و میگوید: «رمان «ناتمامی» برخلاف اکثر رمانهای فارسی معاصر پسزمینه تاریخی و جهانبینی دارد. به نظر میرسد رمان «ناتمامی» پاسخی است به تمام گلایههای منتقدین رمان فارسی در سالهای اخیر. رمانهایی که در آنها زن ایرانی درباره خودش و خانوادهاش مینویسد، فضاها محدود و فاقد پیشزمینههای تاریخی و اجتماعی و بهطور اخص نگاه انتقادی به مسائل مختلف هستند. انگار رسالت زهرا عبدی تولید رمانی بوده برخلاف این جریان.»
پس از موفقیت «ناتمامی»، زهرا عبدی بار دیگر با «تاریکی معلق روز» بازگشت درخشانی داشته است. «تاریکی معلق روز» ما را به دنیای آشنا و نزدیک خودمان میبرد. باشخصیتهایی که فراتر از واقعیتهای بیرونی هستند چراکه ازنظر او شخصیت داستانی، یک موجود انسانی نیست، بلکه یک آفرینش هنری است و استعارهای است از ذات بشر. زهرا عبدی در «تاریکی معلق روز» به سراغ موضوعی میرود که دور از شخصت خود او بهعنوان نویسنده نیست؛ داستان سرگردانی چندین نفر و چندین قلم که میان حجم ژلهای زمانه «معلق» ماندهاند. گویی هستی شخصیتها در این کتاب با نوشتن گرهخورده است. نویسنده نوعی خلأ معلق ایجاد میکند تا هر یک از این قلمها و گفتمانها بدون آنکه ترسی از قضاوت شدن داشته باشند، با صدای بلند ایدهها و عقایدشان را فریاد بزنند.
- گور سفید
«مجید قیصری» جزو معدود نویسندههای ایرانی است که برای بیشتر کتابهایش نامزد جوایز ادبی شده و در موارد بسیاری نیز آن را دریافت کرده: «ضیافت بهصرف گلوله» برنده جایزه پکا، «باغ تلو» برنده جایزه مهرگان ادب، «گوساله سرگردان» برنده جایزه ادبی اصفهان، جایزه ادبی نویسندگان و منتقدان مطبوعات و جایزه شهید غنیپور، «سه دختر گلفروش» برنده جایزه بهترین کتاب سال به انتخاب انجمن قلم ایران، جایزه قلم زرین، جایزه مهرگان ادب، جایزه ادبی اصفهان و جایزه شهید غنیپور؛ و البته آثاری که با اقبال خوبی از سوی مخاطبان و منتقدان مواجه شده: زیرخاکی، دیگر اسمت را عوض نکن، طنابکشی، نگهبان تاریکی و سه کاهن. مجید قیصری از جنگ مینویسد، اما جنگ نه به قرائت رسمی که جنگ به روایت مجید قیصری تا از جنگ به ضد جنگ برسد؛ چیزی که او از آن بهمثابه «شأن انسانی» یاد میکند: «و من چیزی ننوشتهام مگر از شأن انسان».
«گور سفید»، هم یکی از متفاوتترین کارهای اوست، هم بازگشتی است به فضای داستاننویسی خود در دهه هفتاد و خلق رمان «باغ تلو»: داستان این رمان داستانی است که در دهه هفتاد و در شهر تهران میگذرد. «گور سفید» داستان دو برادر است؛ یکی خشکهمقدس و رهبر گروهی افراطی؛ دیگری برادری که دل به دختری فقیر و بیکس باخته و سودایی دیگر در سر دارد. این دو، رزمندههایی هستند که جنگ تحمیلی را تجربه کرده و حالا پس از جنگ به شهر بازگشتهاند. بازگشتی که با دوران پر تبوتاب دولت سازندگی و شاخصههای ویژه این دوران همراه است.
- خون خورده
«به گزارش اداره هواشناسی فردا این خورشید لعنتی...» نخستین گام محکم «مهدی یزدانیخرم» در ادبیات داستانی معاصر بود که برایش جایزه ادبی «واو» را در سال 84 به ارمغان میآورد. هفت سال بعد با «من منچستریونایتد را دوست دارم» توانست علاوه بر جایزه بهترین رمان سالهای ۹۱ و ۹۲ از هیئتداوران جایزه ادبی بوشهر و جایزه ادبی «هفتاقلیم» را برای بهترین رمان سال از آن خود کند. «سرخِ سفید» گام سوم و حالا با «خون خورده» گام چهارمش را برداشته است.
«خون خورده» پس از «سرخِ سفید» که از خلال تلاشهای مردی سیوسهساله برای به دست آوردن کمربند مشکی رشته کیوکوشین کاراته روایت می شود و «من منچستریونایتد را دوست دارم» که مانند «سرخِ سفید» با آدمها و قصه هایی برساخته، حوالیِ شخصیت های واقعی و رویدادهای تاریخی شکلگرفته، رمانی است که سعی دارد گامی فراتر از کارهای پیشین نویسنده بردارد: یزدانیخرم در این رمان زندگی پنج برادر را در دهه شصت روایت میکند که در شهرهای تهران، آبادان، مشهد و بیروت زندگی میکنند. رمان با رد خون روی آسفالت گرم خیابانی در شرق تهران آغاز میشود. محسن مفتاح دانشجوی ارشد زبان و ادبیاتِ عرب است و شغلی نهچندان مرسوم دارد که پیشینهای خانوادگی در آن نهفته. زندگی او گرهخورده با قبرها و آنها را میشوید و فاتحهای میخواند و سورهای دوره میکند و از این راه پول درمیآورد تا به رؤیای بیروت برسد.
- ما بد جایی ایستاده بودیم
«چیزی را به هم نریز» اولین کتاب «رضا فکری» بود که داستانهایش تصویری از جامعهای تنها را نشان میداد. همین تنهایی به شکلی دیگر در رمان «ما بد جایی ایستاده بودیم» هم خودش را نشان میدهد. فکری در «ما بد جایی ایستاده بودیم» با نگاهی غیرمستقیم به بحرانهای سیاسی دهه اخیر توانسته اثری قصهگو خلق کند و شاید همین نکته، نشان از ظهور نویسندهای میدهد که پس از مدتها چکشکاری روی زبان و نوشتار خود قدم به خلق اثری گذاشته است که میتواند سکوی پرتاب او باشد به ادبیات داستانی فارسی. آنطور که محمد قاسمزاده میگوید «ما بد جایی ایستاده بودیم» یادآور «سفر شب» بهمن شعلهور است، اما گامی جلوتر از آن.
«ما بد جایی ایستاده بودیم» داستانی است درباره طیف به اقلیت نشسته در ادبیات داستانی ایران که ازقضا دیگر میتوان آنها را اکثریت جامعه به شمار آورد و اینکه چرا این اکثریت اغلب در ادبیات ایران اقلیت به شمار میرود، خود نکتهای قابلتأمل است. داستان «ما بد جایی ایستاده بودیم» در دو بخش روایت میشود: بخش نخست داستان آشنایی دو جوان تنها در یک سفر و سپس همراه شدن آنها باهم است. این سفر از پیش تعیین نشده، دو همسفر قصه را به دنبال سرزمینی ناشناخته میکشاند و رفتهرفته شرحی از پریشانی ذهنی و اجتماعی پیرامون آنها و در نمایی کلی پیرامون تمام جغرافیای زیستی آنها میدهد؛ به بیانی دیگر، «ما بد جایی ایستاده بودیم» داستان همنسلهای نویسنده در برزخ سرگردانی و تنهایی است.
منبع: روزنامه آرمان ملی