کتاب «رومن الم» نویسندۀ آمریکایی، از هماکنون یک اثر کلاسیک خوانده میشود.
هنگامیکه در سال ۱۹۷۵ به استیون اسپیلبرگ، کارگردان معروف هالیوود، پیشنهاد ساخت فیلم «آروارهها» داده شد، آن را به شرطی پذیرفت که کوسه را در یک ساعت اول فیلم نشان ندهد. ظاهراً این خلاف عقل سلیم است. بهترین راه برای نشان دادن خونخواری کوسۀ انسانخوار همین است که آن را با بیشترین شکار انسان نشان دهند.
آنچه درنتیجۀ تصمیم اسپیلبرگ اتفاق افتاد، این بود که شورانگیزی و هیجان فیلم، وحشت مردم و هیبت و ترس همانند یک بهار بهتدریج پژمرده و محو شد. در هر صحنه به نظر میرسید، اکنون کوسه حمله خواهد کرد یا اینکه دندانهای پاره شدهاش نمایان خواهد شد، حتی وقتی کوسه برای نخستین بار ظاهر شد، تأثیر روانی و عاطفی آن به حدی رسیده بود که اعصاب بینندگان متشنج شده بود و طبق برخی گزارشها برخی از افراد در داخل سینما بیهوش شدند.
رومن الم در رُمان جدید خود، «دنیا را پشت سر بگذار[1]» نهتنها از این روش استفاده کرده است، بلکه آن را اندکی به سطح بالاتر نیز میرساند. فضای رُمان را خطری وحشتناک و یک فاجعۀ فوری همانند ابر تیرهوتار به خود پیچانیده است، اما این خطر هرگز بهطور کامل پدیدار نمیشود، از این ابر هرگز آشکارا باران نمیبارد و خواننده را همیشه در لبۀ صندلی نگه میدارد که وقتی در باز شود، معلوم نیست چه اتفاقی خواهد افتاد و زمانی که خودرو به پیچ بعدی بپیچد، پیش رو فاجعۀ دیگری با دهان باز منتظر خواهد بود.
این انتظار دائمی از وقوع سانحه، فاجعه و حادثه خواننده را وامیدارد تا هرچه زودتر صفحه را ورق بزند. وقتی اسپیلبرگ در تلاش بود تا وحشت کوسه را از دور و نزدیک در یک ساعت آخر بارها و بارها در مطابقت با فیلمنامه نشان دهد، دستانش بسته بود، اما رومن الم در رُمان خود چنین اجباری بر سر راه ندارد؛ در اثر او یعنی رُمانش تا آخر، کوسه که هیچ، حتی ماهی قزلآلا وجود ندارد.
ژانر رُمان «داستان آخرالزمانی» است و فضای آن بهشدت مملو از تأثیر ویرانی و نابودی جهان است، اما هیچ حادثه یا اتفاقی بزرگی در رُمان نمیافتد. بااینحال، رومن الم با نثر شیوا و تصویرپردازی قوی خویش حرکت برگهای درختان، ایستادن یک آهو در بیرون و نگاهش بهسوی خانه، سرخوردن زنی در حالت گریه که راهگمکرده است و به زبان اسپانیایی تکلم میکند در برابر شخصیت اصلی رُمان و… را ترسیم میکند. این درگیریها سپس به چنان وقایع هولناک و مهیبی تبدیل میشوند که با تصویرپردازی هیچ حادثهای بزرگی نمیتوان آن را تصور کرد.
رومن الم، داستاننویس آمریکایی است که پیشازاین دو رُمان دیگر از وی منتشرشده است. این رُمان که در اکتبر سال جاری به نشر سپرده شد، مورد تحسین و تمجید همگان در سراسر جهان قرار دارد و از آغاز در فهرست نهایی «جایزۀ کتاب ملی» راه یافت و در فهرست پُرفروشترین کتابهای چندین سازمان قرارگرفته است. انتظار میرود که این رُمان با انتشار فهرست بهترین کتابهای سال، جایگاه ویژهای را از آنِ خود کند.
در این رُمان، زوجی از شهر بروکلین نیویورک به همراه دو فرزند نوجوان خود برای سپری کردن تعطیلات یکهفتهای خانهای را در منطقۀ «لانگ آیلند» اجاره میکنند. خانه باشکوهتر ازآنچه انتظار میرفت، اما کاملاً منزوی، درست در وسط حومۀ شهر، بهدوراز هیاهو و ازدحام، شبهجزیرهای جداگانه است؛ جایی که انسان واقعاً «دنیا را پشت سر میگذارد».
روز اول با سرگرمی و لذت سپری میشود، صحبت با بچهها، تجربۀ آشپزی در خانۀ نو، استخر شنا، سفر دریایی و ساحل در آن نزدیکی؛ روز بعد، شب نابههنگام در زده میشود و این زن و شوهر را بهشدت دچار ترس و واهمه میکند. چه کسی این اواخر شب به این ناکجا آمده است؟ کدام راهزن؟ دیوانه؟ یا قاتل؟
اما سپس متوجه میشوند که زنوشوهری سیاهپوست و مُسن روبهروی دروازه ایستادهاند، با مشاهدۀ این صحنه کاملاٌ راحت میشوند؛ آنان میگویند که مالک این خانه هستند و به دلیل پیش آمدن «وضعیتی اضطراری» میخواهند شب را اینجا بگذرانند.
ازاینجا، رُمان شروع به نشان دادن روی واقعی و تاریک خود میکند. در لحظۀ نخست، زن و شوهر بهویژه در باور زن نمینشیند و با خود میگوید که چگونه ممکن است این سیاهپوستان صاحبان چنین خانۀ مجللی باشند؟ نکند این دو، پیشخدمت و کارگران این خانه باشند؟ یا نکند اینها به هدف شیطانی و شوم خواستار ورود به خانه شدهاند؟
سپس این «وضعیت اضطراری» آشکار میشود، اما در حقیقت هیچکس نمیداند چه اتفاقی افتاده است. ازاینجا رُمان به مرحلهای میرسد که خواننده را بر غلتکی سوار میکند و او را تا آخر در یک مسیر موهوم و هیبت و وحشتی نامرئی نگه میدارد. حوادث و رویدادهای تکاندهنده یکی پس از دیگری، ماجراهایی که مو بر بدن راست میکند، اما خواننده روی غلتک گیرکرده است، چگونه بتواند از صحنه خارج شود؟ چشمان او مانند «الکس» شخصیت اصلی فیلم پرتقال کودکی (استنلی کوبریک) نیشتر زدهشده است، چگونه میتواند پلک بزند؟
رُمان «دنیا را پشت سر بگذار» حاوی موضوعات مختلفی است، اما موضوعی که بارها و بارها مطرح میشود این است که نظام جهان نهتنها پیچیده و غیرقابل فهم است، اما در کنار آن، بینهایت ظریف و نازک نیز هست؛ چراکه با یک حادثۀ عادی غیبی، حتی با یک اتفاق غیرمترقبه میتواند دومینویی بسازد و با یکچشم به هم زدن تمام جهان را نابود کند.
اگر تا پارسال، این موضوع باورنکردنی بود، برای افرادی که سال ۲۰۲۰ را سپری کردهاند، این واقعیت بهخوبی قابلدرک است. آنها میدانند که میکروب یا ویروسی که صد هزار برابر کوچکتر از نوک مویی است، میتواند تمامی نظام جهان را متزلزل سازد؛ بنابراین، خوانندۀ در یازدهمین ماه سال ۲۰۲۰ بهراحتی اسیر دنیای رُمان میشود.
آنچه شگفتآور است، اینکه رومن الم، این رُمان را قبل از بحران کرونا نوشته است. با اینکه این بیماری همهگیر بسیاری از موارد را بیمعنا و بیارزش کرده است، اما قاطعیت این موضوع (دنیا را پشت سر بگذار) را چند برابر میکند.
نکتۀ جالب در مورد این رُمان این است که برای موقعیتهای نو، تعابیر و تفسیرهای جدیدی ارائه کرده است و این نشانهای از ادبیات عالی است.
[1] . Leave the World Behind