لئونارد کوهن و ناگفته‌هایش درباره زندگی، پول، شعر و شاعری و ساندویچ‌ها

11 تیر 1395

لئونارد کوهن، شاعری پیشرو در رابطه با عشق، خرد و سوگ است و طبق ترانه "چای پونه" گروه نیروانا، او روح راهنمای کرت کوبین در سرای ابدی اوست. به مناسبت سیزدهمین سال تولید آلبوم او و هم‌زمان با انتشار آلبوم جدیدش «مشکلات عامه‌پسند» با خواننده و ترانه‌سرای محبوب در کنسولگری کانادا در لس‌آنجلس ملاقاتی داشتیم. (کوهن ساکن لس‌آنجلس است و بیشتر آلبوم‌های او در استودیوی خانگی‌اش ضبط‌شده است اما اصالتاً اهل مونترال است). او از تهیه‌کننده‌اش پاتریک لئونارد صحبت کرد و گفت همکاری من و پاتریک و رابطه‌مان همیشه برادرانه بوده است. درباره کلاه شاپویی که گذاشته بود گفت و اینکه بیست‌تا از این کلاه‌ها دارد و در خصوص روند سالخوردگی‌اش صحبت کرد و گفت قطعاً دوران اوج من سپری‌شده است.

  

شبیه خرسی هستم که بالای شاخه درخت به دنبال عسل است و سعی می‌کند مقدار ناچیزی عسل به دست بیاورد بی‌آنکه تا سرحد مرگ نیش بخورد!

 هنگامی‌که کار ضبط آلبومی را به پایان می‌رسانید آیا از انجام کارتان احساس غرور نمی‌کنید؟

بخش انجام دادن و تمام کردن کارم را دوست دارم، در مقایسه با افرادی که حتی نمی‌دانند چگونه باید کارشان را شروع کنند این مسئله برایم انرژی‌بخش است.

جوانب مثبت و منفی کارکردن در خانه‌تان چیست؟

بعید می‌دانم جنبه منفی داشته باشد. برای اینکه به استودیو بروم تنها لازم است به حیاط پشتی خانه‌ام رفته و ازآنجا به طبقه بالا بروم و این عالی است. در استودیو تعدادی میکروفون خوب موجود است و من و پت هرکدام کیبورد جداگانه‌ای داریم، بنابراین می‌توانیم کارمان را پیش ببریم.

پاتریک درجایی گفته است نکته مثبتی که از روند همکاری‌تان در ایجاد آلبومی عایدتان می‌شود این است که تا حد امکان کارهای بیهوده حذف می‌شوند.

بله، همین‌طور است، این مسئله هم در سرودن ترانه و هم در ساخت آهنگ اتفاق می‌افتد. اصولاً هردوی ما در خصوص به واقعیت رسیدن روی‌هایمان بسیار وحشیانه عمل می‌کنیم. در ذهن پت فراوانی ایده‌های موسیقی موج می‌زند و بعضی‌اوقات ما با تولید بیش‌ازحد آهنگ توسط او مواجه می‌شویم. خودش تا حدودی از این موضوع آگاه است، بنابراین گاهی اوقات در حین کار به این نتیجه می‌رسیم که این قسمت از آهنگ به هم‌سرایی نیاز ندارد، یا در این قسمت نباید ترومپت زده شود، می‌دانید باید دقیقاً در این مرحله تمام همه‌چیز تفکیک شود و همین مسئله هم باید برای ترانه انجام پذیرد. اگر چیزی مبهم یا خوب از کار درنیاید یا توقعات ما را برآورده نکند پت به آن اشاره می‌کند و من با رضایت کامل آن را عوض می‌کنم.

از کجا می‌فهمید که یک ترانه با استقبال روبه‌رو می‌شود؟

خب، تا حدی می‌توان پیش‌بینی کرد. ما برای یکسری افراد مثل دخترم که از قبل انتخابشان کرده‌ایم ترانه را می‌گذاریم، کسانی که اگر کار، کمی و کاستی دارد بدون هیچ نگرانی به ما بگویند. آهنگ دیگری به نام" در قلب اتفاق می‌افتد"در آلبوم بعدی‌مان خواهیم داشت که ترانه بسیار زیبایی دارد، از آهنگ و ریتم خوبی برخوردار است اما زیاد روی آن حساب باز نکرده‌ایم. پس بنابراین فقط یکی دو هفته برای این آهنگ وقت گذاشتیم. پت به من همان زمان گفت، این ترانه زیاد جای کار ندارد، به او گفتم، خدا رو شکر که متوجه این موضوع شدی، چون واقعاً دیگر کار روی این ترانه خسته‌کننده شده بود.

آیا سبک و سیاق شما در ساختن موسیقی در طول این سال‌ها تغییر کرده است؟

من هیچ‌وقت سبک و سیاق مشخصی نداشتم. شبیه خرسی هستم که بالای شاخه درخت به دنبال عسل است، سعی می‌کند مقدار ناچیزی عسل به دست بیاورد بدون اینکه تا سرحد مرگ نیش بخورد.

در نظر گرفتن ضرورت سود مالی در هنر را خوب می‌دانید یا بد؟

فکر می‌کنم این مسئله بسیار نسبی است، زمانی که جوان بودم پول زیادی نداشتم اما شهرت بسیاری داشتم، آن زمان اعتقاد داشتم که به ازای تلاش و کاری که می‌کنی دستمزد دریافت خواهی کرد. همیشه باورم این بود صرفاً کارکردن نباید به خاطر دریافت پول باشد. البته چند سال پیش همین مسئله به شکلی بحرانی زندگی من را تحت‌الشعاع قرارداد. (کوهن به اتفاقی اشاره می‌کند که مدیر برنامه‌های وقت او (مدیر برنامه‌های سابقش) مبلغ 5 میلیون دلار از حساب بازنشستگی کوهن سرقت کرد). به نظرم مبلغ کمی نبود و می‌شد کاری را پیش برد. بهر حال من درزمینهٔ مالی زیاد پیشرفت نداشتم، اما خوشحالم که این مسئله باعث شد که پرکارتر شوم و کمک کرد که در کارم پیشرفت داشته باشم.

در رابطه با ترانه‌های "بی‌خیال" و "حقیقت‌هایی هستند که می‌مانند و حقیقت‌هایی هستند که می‌میرند"، کنجکاوم که بدانم.

درباره حقیقت‌هایی هستند که می‌مانند و حقیقت‌هایی هستند که می‌میرند، واقعاً نمی‌دانم کدام‌یک می‌مانند و کدام‌یک می‌میرند درنتیجه بی‌خیال!

 

به بهانه انتشار آلبوم جدید لئونارد کوهن به نام «مشکلات عامه‌پسند»

معذرت می‌خواهم که هنوز نمرده‌ام!

لئونارد کوهن، خواننده، ترانه‌سرا و آهنگساز کانادایی باوجود پا گذاشتن به سن ۸۰ سالگی، هنوز در اجراهایش با چهره‌ای شاداب و حالتی دل‌نشین میکروفون را در دست می‌گرداند و با همان کلاه شاپوی معروف و آهنگ صدایی که به خواندن ترانه‌های مذهبی می‌ماند، روی صحنه هنرنمایی می‌کند. او هنوز می‌تواند ترانه‌های قوی و دلربا بنویسد، همان‌طور که با تازه‌ترین آلبومش «مشکلات عامه‌پسند» این ویژگی را بار دیگر نشان داده. این مجموعه تنها دو سال بعد از آلبوم استودیویی دوازدهم او، «ایده‌های قدیمی»، به بازار آمد.جز باب دیلن، تقریباً خواننده-ترانه‌سرای دیگری نمی‌تواند با واژه‌ها این‌طور عمیق و دقیق برخورد کند. گذشته از این، سادگی ملودی، ریتم ترانه و صدای طلایی و آرامش‌بخش کوهن به آثار او فردیت و برجستگی خاصی می‌دهند. او با صدایش به ترانه‌ها عمق و با کلام خود به آن‌ها تأثیر می‌دهد.

آلبوم جدید این خواننده که درست قبل از تولد ۸۰ سالگی‌اش منتشرشده، با ۹ ترانه به مدت مجموعاً ۳۶ دقیقه، کوتاه به نظر می‌رسد. در ترانه‌ها عناصری از موسیقی یهودی، موسیقی فرهنگ مردم ایرلندی به‌ویژه سبک «بلوز» و همچنین موسیقی محلی آمریکا وجود دارند. کوهن با ترکیب این عناصر نشان می‌دهد که در مسیر هنری خود هنوز دست از تجربه‌های جدید برنداشته است.

در آلبوم جدید نیز کوهن با لحن آرام و شناخته‌شده‌ای که بسیاری در آهنگ‌های او می‌شناسند، ترانه‌های گفتار گونه‌اش را می‌خواند. باوجوداین، صدایش کمی شکسته‌تر از دوران جوانی به گوش می‌رسد. «کمی شبیه اندوه» (Almost Like The Blues) شاید غمگین‌ترین و درعین‌حال از گیراترین آهنگ‌های آلبوم جدید کوهن باشد.

سیر هنری

خواننده و ترانه‌سرای کانادایی در ۲۱ سپتامبر ۱۹۳۴ در مونترال کانادا به دنیا آمد. در کودکی با پدربزرگش سالامون کلینتسکی-کلاین در مورد تورات بحث‌وجدل می‌کرد. جالب این‌که ملودی ترانه معروف او «چه کسی با آتش» (Who by Fire) نیز به دعایی یهودی برمی‌گردد. به گفته کوهن، او هنگام مرگ پدرش برای نخستین بار قدرت کلمات را حس کرده است. او که در آن زمان تنها ۹ سال داشته، پس از مراسم خاک‌سپاری، کراواتی را از کمد لباس پدرش برمی‌دارد، آن را می‌شکافد و یادداشت کوتاهی با این جمله در آن می‌گذارد: «چه کسی می‌گذرد؟ و -من می‌پرسم- چه کسی [او را] صدا می‌زند؟» بعد این کراوات را با همان یادداشت در باغ دفن می‌کند.کوهن در ابتدای سیر هنری خود به‌عنوان نویسنده فعالیت می‌کند. در همان سال‌های جوانی تبدیل به ستاره جوان فضای ادبی مونترال می‌شود. شیوه بیان او در همان زمان به پختگی می‌رسد و پس‌ازآن تصمیم می‌گیرد با الهام از باب دیلن، خواننده، شاعر و آهنگساز آمریکایی، شعرهای خود را با نواختن گیتار بخواند. با ارائه ترانه «سوزان»، اولین آهنگ از اولین مجموعه او در سال ۱۹۶۷، مسیر آینده وی به‌عنوان خواننده مشخص می‌شود.تنها ۲۶ سال دارد که در جزیره هیدرا در یونان برای خود خانه‌ای می‌خرد. در آنجا با ماریان، عشق پرشور دوران جوانی خود که زنی نروژی بوده، آشنا می‌شود. مادربزرگ این زن زمانی پیش‌بینی کرده که ماریان در آینده با مردی آشنا می‌شود که زبانی طلایی دارد. کوهن، یکی از معروف‌ترین آهنگ‌هایش را بانام «بدورد، ماریان!»، نیز به معشوق خود تقدیم کرده است.

زیستن با مخاطبان

زندگی‌نامه تصویری وی بانام «لئونارد کوهن، هنوز جوان»، که اخیراً به مناسبت تولد ۸۰ سالگی این هنرمند به زبان انگلیسی منتشرشده، دربرگیرنده تصاویر عکاسان مختلف از اوست. این تصاویر بازتابی از زندگی کوهن از آغاز جوانی، دوران شاعری و عاشقی وی گرفته تا دوران کنونی است. دریکی از عکس‌ها او کنار یک ماشین‌تحریر در اتاقی خالی است. در عکسی دیگر او با ماریان، در دوران جوانی‌اش، سوار بر الاغ در کوه‌های جزیره هیدرا در یونان دیده می‌شود. تصویری دیگر او را در دهه ۱۹۹۰ نشان می‌دهد، جلوی آینه، با پای‌برهنه و سیگاری در دست، درحالی‌که به فکر فرورفته. در این کتاب مصور عکس‌هایی نیز از سال‌های اخیر کوهن به چشم می‌خورند.یکی از شکست‌های کوهن آن بوده که مدیر کاری‌اش، به‌تدریج دارایی او را از آن خود می‌کند. به‌این‌ترتیب کوهن که در دوره‌ای داروندارش را ازدست‌داده، بار دیگر برای کسب درآمد به مسافرت می‌رود و کنسرت برگزار می‌کند. او در آستانه ۸۰ سالگی پس از اجرا، دریکی از کنسرت‌ها در برابر مخاطبانش زانو زد و آن‌ها نیز به او ادای احترام کردند. کوهن در همین حین گفت: «من به دیدار معلمم رفته بودم. او اکنون ۱۰۲ سال دارد. او به من گفت: معذرت می‌خواهم که هنوز نمرده‌ام. من هم امروز در برابر شما همین احساس رادارم.» بعد از چنین کنسرت‌هایی است که هواداران این هنرمند گاهی در شبکه‌های اجتماعی و اینترنت از او به‌عنوان بهترین خواننده تمام زندگی‌شان نام می‌برند.

 وی تاکنون ۱۳ آلبوم استودیویی منتشر کرده که بعضی از آن‌ها در صدر آثار پرفروش زمان خود بوده‌اند. او دو رمان «بازی محبوب» و «بازنده‌های زیبا» را نیز نوشته که به فارسی ترجمه نشده‌اند. از میان آثار نوشتاری کوهن، گزیده‌ای از اشعار او بانام «کتاب اشتیاق» به قلم احسان مهتدی به فارسی ترجمه‌شده است. بعضی از ترانه‌های او نیز به فارسی ترجمه‌شده‌اند.