ماشاالله شمسالواعظین (مدرس روزنامهنگاری)
بحرانهایی از نوع طبیعی (مثل زمینلرزه، سیلاب، رانش زمین و توفانهای شکننده) از منظر کار خبرنگاری سه مرحلهای است.
مرحله نخست، خبر وقوع بحران و حجم تلفات آن است. مرحله دوم تخلیه ساکنان منطقه بحران و اسکان موقت آنان و مرحله سوم بازسازی مناطق بحران و بازگرداندن ساکنان به مناطق مسکونیشان است. خبرنگار بهطورکلی برای این سه مرحله باید برنامه داشته باشد و دوشادوش امدادگران و سازمانهای مسئول مهار بحران باید حرکت کند.
یک رسانه موفق رسانهای است که خبرنگار میدانی برای بحرانها داشته باشد. در دوره کنونی به دلیل پیشرفتهای حاصله در اطلاعرسانی سریع بهویژه در زمینلرزهها و نیز پیشبینی وقوع توفان و ریز گرد، شاید نیازی به حضور بهموقع خبرنگار درصحنه وقوع بحران نباشد، اما برای دو مرحله تخلیه ساکنان و اسکان موقت و مرحله بعدی یعنی بازسازی حضور خبرنگار الزامی است.
خبرنگار فعالیتش را در دو بخش تقسیم میکند:
1. خبررسانی از چگونگی پیشرفت کار در مأموریتهای محوله به سازمانهای نجات وامداد...
2. نوشتن گزارشهایی توصیفی از مشاهدات عینی خود از صحنه بحران و استفاده حداکثر از ظرفیتهای خلاقانه در توصیف سوژه بهمنظور بسیج افکار عمومی برای کمکرسانی (مالی، جنسی، اهدای خون و اعزام نیروی امدادگر در صورت لزوم) مردم به مناطق بحرانزده با استفاده از ادبیات درام.
در این گزارشها خبرنگار خود را وقف میکند تا با نظارت دقیق روی فعالیت سازمانهای امداد، از درستی و سرعت عمل سازمانهای مسئول اطمینان حاصل کند. خبرنگار در کنار این فعالیت لحظهای، ساعتی و روزانه باید از کلیه منابع خبری خود نظیر استاندار، شورای تأمین، هلالاحمر و آتشنشانی و در صورت بالا بودن حجم بحران و ورود نیروهای مسلح به جریان امداد، از واحدهای نیروی مسلح و فرماندهان این واحدها تلفن و هرگونه وسیله ارتباطی سریع تهیه کند تا بهموقع از آنها کسب اطلاع کند.
خبرنگاران برای هریک از بحرانها باید تجهیزات ایمنی مناسب این بحران به همراه داشته باشند. حتی تجهیزات رسانهای خود را نیز باید ایمن کنند تا در معرض اشکال قرار نگیرد. البته این وظیفه رسانههاست که این تجهیزات ایمنی را در اختیار خبرنگاران قرار دهند.
خبرنگار پیش از هر چیز باید خود را در موقعیت ایمن قرار دهد. خبرنگار میدانی معنایش این نیست که خبرنگار خود را به خطر اندازد. استقرار در مناطق ایمن برای خبرنگار امکان دسترسی آسان به اطلاعات و تدوین آن و ارسال به رسانهاش را فراهم میکند. در چنین حالتهایی خبرنگار میتواند احساسات خود را در شکل واژگان احساسی در گزارشهای خود بیان کند حتی خبرنگار مثلاً تلویزیون میتواند از مشاهدات صحنههای دلخراش بغضکرده و احساس خود را بیان کند. همه این شیوهها به مخاطب کمک میکند و به مراکز تصمیمگیری و اقدام کمک میکند که به موضوع بحران رسیدگی کنند.
«حاشیههای غمانگیز و شادیآفرین بحرانهای طبیعی»
روزنامهنگار (بهویژه روزنامهنگار حاضر درصحنه بحرانها) شاهد رویدادهایی است که گاهی شادیآفرین است و گاهی غمانگیز. توجه به این حاشیههای بحرانهای طبیعی، کارنامه خبرنگار شرایط بحران نهفقط درخشان میکند، بلکه گاهی از غم و اندوه مردم بحرانزده و فراتر از آن مخاطبان سراسری میکاهد. به این کار خبرنگار استخراج سوژه فرحناز از دل یک فاجعه میگویند و فوقالعاده جذاب و پر خواننده و پُرشنونده و پُربیننده است.
مثلاً خبرنگار میدان در دو مرحله نخست بحران با پدیدههای شگفتآوری مواجه میشود. مثلاً واحدهای امداد و نجات در حال آواربرداری از منطقه زمینلرزه بهطور اتفاقی با یک کودک یا خردسال در کنار یک آوار زنده پیدا میکنند و علائم حیاتی او را تأیید میکنند و باوجود گذشت مثلاً چند روز و حتی بیش از یک هفته، او را زنده و سالم از زیر آوار بیرون میکشند. در اینجا چند عنصر شگفتیآور ازجمله سالم بودن خردسال، زمان طولانی ماندن زیر آوار و چگونگی گذران حیات در این ایام همه و همه خبر را جذاب و ادبیات زیبای گزارش خبرنگار را فراگیر میکند.
در دهه ۹۰ میلادی اگر اشتباه نکنم در کشور پرو، زمینلرزهای ویرانگر روی میدهد که یک خبر شادیآور همه غمهای فاجعه زمینلرزه را تحتالشعاع قرار میدهد. خبر این بود که یک کودک شیرخوار را پس از 8 روز زنده و سرحال از زیر آوار بیرون میکشند. زیباترین بخش این سوژه اینجا بود که این کودک در این ۸ روز زیر آوار با مکیدن انگشت خود به حیاتش ادامه داده است و وقتی بیرون آورده شده انگشت مکیده شدهاش چنان لاغر شده بود که پزشکان را نگران کرده بود! خبر دیگر که دریکی از زمینلرزهها اتفاق افتاده بود مادری را از زیر آوار خارج میکنند که کودک خردسالش را در آغوش گرفته بود. مادر خود را میان آوار و کودکش حائل میکند. مادر جانش را ازدستداده بود اما کودکش زنده از زیر آوار بیرون کشیده میشود.
خبرهایی ازایندست میتواند اندکی از هول فاجعه بکاهد و زخمهای روحی مردم درگیر این فاجعه فراگیر (مانند زلزله بم) را التیام بخشد و درعینحال قدرت ماورایی رویدادهایی ازایندست را به رخ بکشد. همه اینها در حواشی این بحرانها رخ میدهد. مثلاً زایمان یک زن به لحاظ هول و شوک فاجعه بم همزمان با وقوع زلزله ازجمله حواشی کاهنده شوک مردم تلقی میشود. خبرنگار باید به این جنبههای بحرانهای طبیعی توجه کند و آن را با استفاده از ادبیات مبالغهآمیز تدوین کرده و به اطلاع مخاطبانش برساند. اینگونه سوژهها که در مبحث مربوط به انتخابات ریاستجمهوری یادآور شدم در زیر اصل «فراتر از توقع» قرار میگیرد و مخاطبان بیشماری را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
ملاحظه کنید که این حواشی آنقدر زیاد است که نمیخواهم بدانها تکتک اشارهکنم. ذهن خلاق روزنامهنگار باید این حواشی را پیدا کند. فقط اشاره میکنم که در جنگ حلب سوریه پدیدهای به وجود آمد به نام «کلاهسفیدها» یا «قبعات البیض». اینها مجموعهای از داوطلبان عملیات امداد و نجات بودند که کارشان رسیدن بهموقع به محل سقوط بمب در مناطق مسکونی برای نجات غیرنظامیان و انجام عملیات امداد و نجات بود. دریکی از بمبارانها محل استقرار کلاهسفیدها عمدی یا اشتباهی را هدف قرارداد و تعداد زیادی از آنها را به خاک و خون کشید. اینجا نوبت به شهروند خبرنگار رسید که این سوژه را ثبت کرد.
درهرحال در حواشی بحرانهای طبیعی و حتی غیرطبیعی (در مبحث بحرانهای دستساز بشر بدان میپردازم) سوژههایی یافت میشوند که میتواند افکار عمومی خانواده بینالمللی را تکان دهد. حتماً تصویر دردناک آن کودک آرامیده در سواحل مدیترانه را دیدهاید که در اثر واژگون شدن قایق حامل پناه جویان جنگ سوریه غرق شده بود و امواج دریا پیکر بیجان این کودک خردسال را به ساحل آورد تا گواهی بر قساوت و بیرحمی جنگهای خانمانسوز باشد...
بخش دیگر از حاشیههای بحرانهای طبیعی که باید موردتوجه خبرنگار قرار گیرد، بخشهایی است که به پیدایش گروههای سرقت و بزهکاری دوران بحرانهای طبیعی است. درحالیکه امدادگران و گروههای نجات مشغول عملیات بعضاً فداکارانه هستند و درحالیکه نهادهای مسئول شبانهروزی در تلاشاند که اوضاع را در یک بازه زمانی کوتاه به حالت عادی بازمیگردد، گروههای تبهکاری هم پیدا میشوند که در چنین شرایطی به چپاول و سرقت اشیای قیمتی مردم زلزلهزده یا سیلزده مشغول میشوند. اینکه در کشورهای پیشرفته در مناطق مثلاً توفانزده حالت فوقالعاده اعلام میشود ناشی از همین حواشیِ بحرانهاست. نمیخواهم زخمهای مربوط به فاجعه بم را بازکنم، اما خبرنگاران در آن زمان گزارشهای تکاندهندهای از عملیات چپاول گزارش میکردند.
خبرنگاران میدانی در شرایط بحران نباید از این حواشی بهظاهر ساده غفلت کنند. وظیفه من و شماست که از طریق اطلاعرسانی بهموقع و هشدارهای پیدرپی به واحدهای انتظامی و امنیتی کمک کنیم تا محیط بحران از ورود عناصر ناباب پاک شود. این مسئله از طریق گرفتن اطلاعات مردم بومی در مورد رفتارهای ناهنجار احتمالی بلافاصله گزارشهای آن به گوش مردم و مسئولان برسد. اهمیت این موضوع با نسبت پیشدستی خبرنگار در دادن هشدارهای لازم گره میخورد؛ زیرا وقتی بهموقع هشدارهای لازم از سوی خبرنگاران داده میشود گروههای سازمانیافته سرقت برای ورود به مناطق بحرانزده (گاهی تحت عنوان داوطلبان امداد) دچار تردید میشوند. این هشدارها در همه عرصهها لازم است. مسئله سرقت و گروههای تبهکار یکی از آنهاست.
گسترش بیماریهای واگیر در شرایط بحرانی مانند سیل و هشدار به سازمانهای مربوطه از وظایف حاشیهای خبرنگاران عملکننده در شرایط بحرانی به شمار میرود. یادمان باشد که در شرایط بحران نظیر زلزله و سیل و توفان، خبرنگاران به مرجع بلافصل مردم تبدیل میشوند. آنها حتی ممکن است در معرض ناسزاگویی مردم خشمگین و بحرانزده قرار گیرند. خبرنگاران در چنین شرایطی بسیار صبور، خونسرد و ظرفیت بالا باید خشم مردم بحرانزده را درک کند و خود را همدرد آنها معرفی کند.
خبرنگار شرایط بحران از به کار بردن عبارات و ادبیات تحریککننده حتی در نقل و قولها و مصاحبهها نظیر اینکه خداوند به دلیل معصیت مردم این واقعه را به وجود آورد بهشدت پرهیز کند. گاهی چنانکه در نمونهها ملاحظه کردید حواشی یک رویداد طبیعی (چه غمانگیز و چه فرحناز) بر کل فاجعه غلبه پیدا میکند. درنتیجه رسالت خبرنگار شرایط بحران بسیار حساس و گاهی تعیینکننده میشود...
وقتی خبرنگار در گزارشهای میدانی قلمرو و دامنه گزارش خود را به موضوعاتی سوق میدهد که از دل آن راهحلهای فوری (کوتاهمدت) و راهحلهای بعدی (میانمدت) بیرون میآید و این گزارشها به گوش نهادهای مسئول میرسد، این خبرنگار بهخودیخود به مرجع بسیاری از نهادها برای اخذ دیدگاهها و تبادلنظر تبدیل میشود.
ازاینگونه نمونهها بهویژه در مرحله نخست وقوع بحران فراوان دیده میشود. خبرنگار موظف است همه دانستههای خود را با نهادهای مسئول در میان بگذارد... اما خبرنگار نباید فراموش کند که حوزه فعالیتش اطلاعرسانی مسئولانه در شرایط بحران است.
در دهه ۶۰ خبرنگاری داشتیم که با ورود به موضوع بحران (زلزله) و تهیه گزارشهای بسیار ارزنده و نوگرایانه و خلاقانه موردتوجه مقامات استان مربوطه قرار گرفت و دیری نپایید که این خبرنگار به دلیل چیرهدستی در تهیه گزارش فوری از حوادث غیرمترقبه به استخدام استانداری در بخش روابط عمومی درآمد و حوزه کاری خود را تغییر داد. این البته انتخابش بود. در این تردیدی نیست اما اگر آن خبرنگار در حوزه مطبوعات باقی میماند امروزه پیشینهای سرشار از گزارشهای مربوط به روزنامهنگاری شرایط بحران داشت و حتی نوشتههایش میتوانست به کتابهای مرجع برای بحرانهای طبیعی تبدیل شود.
بنابراین خبرنگار در شرایط ویژه میتواند دانش خود را در اختیار نهادهای مسئول قرار دهد و بهصورت مشاور عمل کند. اصلاً بگذارید فراتر از این بگویم. یکی از شاگردانم که حالا دریکی از رسانههای حرفهای فعالیت میکند دریکی از عملیات شمال عراق و در شرایط کاملاً تراژیک به عنصری برای نجات کودکان زیر آتش داعش در منطقه زنجار عراق تبدیل شد و برای خروج از منطقه آتش با هلیکوپتر، کودکی را در آغوش میگیرد و با خود سوار هلیکوپتر میکند تا او را به منطقه امن ببرد.
خبرنگاران شرایط بحران در بسیاری از مواقع از شدت واکنش وجدانی و حس انساندوستی، به یک امدادگر و ... تبدیل میشوند. این از درخشندگیهای ماندگار خبرنگاران شرایط بحران به شمار میرود.