واقعیت این است که بزرگترین سوءتفاهمها درزمینهٔ اسلوبشناسی و اقلیمهای هنر تئاتر از یک نکته برمیخیزد: تجاهل یا کمدانشی درزمینهٔ روششناختی نمایشی و عدم آشنایی با ژانرها[1] یا ارباب انواع دراماتیکی است. اگر قرار باشد سرسریانگاشتن یا تظاهرالعارفینکردن ژانرهای نمایشی گونهای تساهل به وجود آورد، نا مغفول و تحصیل حاصل است.
نمایش «بنگاه تئاترال» از این قاعده به دور نیست و نمایشی است در ژانر کمدی لودگی یا فارس[2]. هادی مرزبان با درایتی مثالزدنی نوروز خوشی پیش رویمان گشود؛ از خنده و تلخند و زهرخند تا قاهقاه و از فرط بیدردی خندیدن و خنداندن. هرچه بود طرفه کاری نادرالمثال است که بر عمق جان، آن جان شیفته، چنگ میزند و گذشته جغرافیای فرهنگیمان را فراچنگ میآورد.
من بر خود مکلف میدانم که در مدخل این نقد، بنگاه تئاترال را مایه فخر و نازش تئاتر طنزآلود معاصر و حتی تئاتری که دعوت میکند از ته دل بخندیم و بخندانیم را بر جولانگه حس خطیر خاطرهها بینگارم. بهراستی تالی فاسد نمایش آقای هادی مرزبان کجاست؟ او به متن استاد علی نصیریان خوب خیانت کرده که این عین وفاداری است و به تئاتر معاصر ما خدمت کرده که توانسته برای نخستینبار گروهی از بهترین تئاتریهای ما را با حسی از یاد «اون روزها به خیر» و دلتنگیهایی که با صدای هوشربای خوانندههای تهشهری شکل میگیرند بر پسزمینههای ذهنی بنشاند و بهراستی این سخن برشت از صرصر خاطره نرانیم که گفت نمایشی که نتوان در آن خندید باید به آن خندید. قریب به دو ساعت نوستالژیکاندیشیدن و خاطرهبازی آنهم در این زمانه پرادبار و افلاس که هیچکس با هیچکس سخن نمیگوید و خاموشی به هزار زبان در سخن است بهتنهایی رفیق توفیق است.
شنیدهام که استاد نصیریان گلایههایی درباره آناتومی و استخوانبندی نمایش خوشساخت بنگاه تئاترالشان که واقعاً نمایشی زنده و به قولی[3] گفتهاند: «این اجرای وفادارانه از متن من نیست»، اما آقای نصیریان، داوران دیگرانند. برای ما گذشتهبازی و خطه خطیر خاطره را بر حومه ذهن نشاندن کاری است کارستان و مرزبان در لابهلای آن نوع کمدی که به آن نمایش فارس یا لودگی میگوییم، بهشدت ما را در پی خود میکشاند. پس نکته اول به قول آلاردیس نیکولِ تئاتر، زبان فصیح نارساییهاست و در این راه مرزبان چندان پیش میرود که ما به یاد هجو و هذیان و خندیدن از سر ماخولیاییبودن میافتیم و تازه گذشتهها باید در خدمت امروز و با نگاه به آینده باشند.
از زمانی که راقم این سطور اولین اجراهای بنگاه تئاترال را دیده است قریب به ۴۰ سال میگذرد. آیا شما متوقعید که زبانآوریهای محمد مطیع و بازی رو به خاموشی رضا کرمرضایی را در سال ۵۲ تکرار کنید که میگویید نمایشتان تاریخمصرف ندارد که یک تختحوضی جمعوجور با گروهی بازیگر، هنرور و صحنهپا پس از ۴۰ سال دوباره تاریخمصرف آن را عوض میکنید و در ژانر لودگی بدون تاریخمصرف بر صحنه میآورید؛ تاریخمصرفی که نهتنها ناستوده و فرمایشی نیست، بلکه بسیار اسطقسدار و محکم و بلیغ و با شوخیهایی خندهانگیز همراه است. آقای نصیریان، هادی مرزبان با انتخاب ژانر کمدی فارس نمایش شما را نجات میدهد و تاریخمصرف آن را بر دستک و مستک زمانه به یک طنز تلخ متوجه و آگاه به رخدادهای زمانه بدل میکند و به قول عماد خراسانی؛ ما که رسیدهایم به آخر خط ای روزگار تو فکری به حال خویش کن... .
شاید مرزبان با گونهای راسیسم کور و خلعسلاحکننده و خفقانآور اجرای استاد را سرشار از طنز و طیبات میکند، اما طنز و تعریض با محتواهای فناتیک در جشن سال ۵۲ کجا و سهکنج دنج تالار شهرزاد در سوز سخت اسفند ۹۶ کجا. هادی مرزبان رگ خواب ملت را خوب یافته؛ با اندکی «پروا»، مقدار معتنابهی «بصیرت» بههمراه دوز بالای مجید مظفری و دوز بالای نقش زن پوش، بی هرگونه مضایقهای بیمار تئاتر ما را از زیر چادر اکسیژن بیرون میآورد و با یک شوک بختکوار نجات میدهد.
نکتهای بگویم؛ بازی بسیار دلانگیز مجید مظفری بههمراه نیشونوشآفرینیهای آقای معلومی در نقش زنپوش کولاک میکند و بیتعارف مگر ما از یک تئاتر خوب چه میخواهیم. هرچه میخواهیم هر شب در خیابان نوفللوشاتو اجرا میشود. باری «مدعی گر نکند فهم سخنگو سر و خشت». دستارمان را به زمین میاندازیم و پایکوبان با اسماعیل خلج عیناً از نمایش «حالت چطوره مشرحیم» به شب تالار شهرزاد رحیل میکنیم و برمیخوانیم. میخواهید یک نمونهاش را بیاورم: «یکی به یکی میگفت حالت چطوره، جواب میداد خوبم. حالا حکایت ماست» و از این نمونهها بسیار.
استادالاساتید ما بهرام بیضایی دریکی از دانشگاههای بینالمللی در برابر پرسشی میگوید: «اسماعیل خلج بزرگترین درامنویس در قید حیات معاصر ماست» و آقای مرزبان مقدار هنگفتی از اجراهای «گلدونهخانوم» و حالت چطوره مشرحیم را از چهارراه یوسفآباد به خیابان نوفللوشاتو آورده است. به آقای مرزبان و آقای نصیریان: دیر آمدی ای نگار سرمست زودت ندهیم دامن از دست.
همایون علیآبادی
نمایش بنگاه تئاترال
نویسنده: علی نصیریان. کارگردان: هادی مرزبان. با حضور: مجید مظفری، رسول نجفیان، فرزانه کابلی، محمود بصیری، داود فتحعلیبیگی، علی فتحعلی، مجید غفاری، امین زندگانی و میرطاهر مظلومی. نقش آفرینان: سامان تیرانداز، فائقه شلالوند، آیه قبادیان، حاتم میرزایی. بازی سازان: فواد منیرزاده، محمد کمانی، سجاد احمدی نیا، نوشین نامی، ثمینه حسینی، سید شهاب حسینی، علی یارلو، شقایق جلینی، سایه شیرزاد، پرستو فوقی، مسعود مرادیان، فائزه زکاوتی ، الهه نورمحمدیان، رویا قرایی، فائزه راد، حمیدرضا ژاله، اکرم حاج حسینی، حسن عسگری، پریسا کاویانی. پردیس تئاتر شهرزاد، سالن یک.