پروفسور احمد کامیابی مسک
«پرفورمنس» میتواند نوع یا گونهای از نمایش باشد؛ برای آنکه تئاتر صرفاً به نمایشی گفته میشود که بر اساس یک متن از قبل نوشتهشده اجرا میشود. پرفورمنس تئاتر نیست، بلکه نوعی نمایش است؛ مثل خیلی از نمایشهای دیگر که در سطح جهان موجود است.
فرانسه هنوز یکی از مراکز مهم فرهنگی جهان است و به خصوص اینکه ملت فرانسه در مقابله با سلطهجوییهای آمریکاییها بهشدت ایستادگی میکنند، در فرانسه پرفورمنس واژه نا آشنایی است و در آن جا پرفرمنس به معنای تعالی یا متعالی است که ریشهای لاتین دارد. آنچه کار تشخیص پرفورمنس را سخت میکند، این موضوع است که این واژه در حوزههای مختلف هنری و غیرهنری مطرحشده است. پرفورمنس در معنای اجرا، اقدام، عمل، دست به عمل زدن، کاری را نشان دادن، در لحظه ارائه کردن، حضور پیدا کردن و بازنمایی به کار گرفتهشده و حتی «ریچارد شکنر» هم که از مبدعان این شیوه است، توضیح دادن درباره پرفورمنس را کار سادهای نمیداند.
با توجه به نظرات «کرول» این واژه دو ریشه تقریباً هماهنگ دارد. یکی «پرفورمنس آرت» و دیگری «آرت پرفورمنس». آرت پرفورمنس حوزه تجسمی (نقاشی و مجسمهسازی) را در برمیگیرد و پرفورمنس آرت مربوط به تئاتر میشود. در آرت پرفورمنس دیدگاه مقابله با فرمالیسم و در پرفورمنس آرت، مقاومتی در مقابل بازنمایی و آنچه در طول تاریخ تئاتر به ارسطو برمیگردد، صورت میگیرد. ارسطو در مورد «تئاتر بوطیقا» مینوشت و دربارهاش سخنرانی میکرد. ارسطو با این کارش درباره تئاتر نسخهپیچی کرده است.
هنوز هیچ معنایی برای پرفورمنس در زبان فرانسه یافت نمیشود. «کوربن» (یکی از استادان دانشگاه سوربن) به این موضوع اشاره میکند که پرفورمنس در متون فرانسه به معنای نوعی تئاتر یا نمایش، هنوز به کار گرفته نشده است. پرفرمنس نمایشی است که از ترکیب چندین گونه نمایش به وجود میآید. در ایران هم «روحوضی» بهترین نمونه پرفورمنس است. روحوضی در مراسم جشن عروسی، ختنه سوری و... برگزار میشده است. در زمانهای نهچندان دور در هر خانهای حیاط بوده که وسط آن یک حوض وجود داشته است. در فصل زمستان برای جلوگیری از ترکیدن سیمان و حوض روی آن روکشی چوبی میگذاشتند. روی این حوض انواع نمایشهای سرگرمکننده اجرا میشده که هدف عمدهاش سرگرمی بوده است.
در روحوضی فقط نشانههایی از پرفورمنس وجود دارد. در پرفورمنس بخشی از ارائه اثر هنری همیشه وجود داشته است. یکی از اهداف پرفورمنس این است که فاصله بین مخاطب و اثر هنری را کمتر کنند. «آنتونن آرتو» یکی از تئوریسینهای اولیه پرفورمنس است، پسازآن در مدرسه باهاوس روی این تئوری بیشتر کارشده است. دوم اینکه تحت تأثیر اتفاقات دهه ما باشد و در آن مسائل اخلاقی و تفکر آرمانشهری برای برداشتن مرز بین هنرها وجود داشته باشد. این موضوع در گروه هنری کوهستان سیاه به اوج خود میرسد و آنان به بیمرز اندیشی و آزاداندیشی میرسند و جان کیج با چنین تفکری آثار هنری خود را خلق و ارائه میکند. مثلاً آنها یک نمایش تحت عنوان «چهار دقیقه و سیوسه ثانیه» اجرا کردند که در این مدت نوازنده پیانو هیچ کاری انجام نمیداد. آیا این برخورد اثر هنری است؟! جان کیج به چنین چیزی هنر میگفت.
هَپِنینگ[1] به آنچه اتفاق میافتد، میگویند که تحت تأثیر اخلاق سیاسی شکل میگیرد و با این هدف پیش میرود که مخاطب را به یک حرکت وادارد. اینگونه نمایشی ریشه در شانس و احتمالات دارد. زمانی که یک نویسنده متن مینویسد، انگیزه نویسنده قابلردیابی است و میتوان تفسیر این متن را در صحنه پیاده کرد که به اجرا شکل میدهد، اما هپنینگ در خیابان و محیطهای غیر قراردادی اتفاق میافتد که بی حضور مردم شکل نمیگیرد.
«جان کیج» روی صحنه 24 رادیو را بهطور همزمان روشن میکرد که هر یک با سرعت و فرکانس مخصوص به خو د بود. اولاً هر رادیو از کیفیت بلندگوی خاصی برخوردار بود و ثانیاً از هر رادیو یک برنامه خاص پخش میشد. شانس و احتمالات نقش اساسی در شکلگیری پرفورمنس دارد و درواقع شانس، رابطه بین مثلث اجرا، متن و مخاطب را مشخص میکند.
سنت هنرهای نمایشی در اروپا به سه نوع عمده تئاتر، اپرا و باله تقسیم میشود. تئاتر بر پایه متن شکل میگیرد و به دو صورت عمده تراژدی یا کمدی اجرا میشود. بازی کمیک هم به دو گونه فارس و ساتیر تقسیمبندی شده است. اپرا هم بر پایه دو متن شکل میگیرد. یکی متن برای آواز خواندن خوانندگان و دوم متن برای اجرای موسیقی در اروپا. اپرا داستانی دارد که این داستان از طریق آواز خواندن و اجرای موسیقی بیان میشود.
هر شکستی تعالی ندارد و باید کار هنرمندانه صورت بگیرد. اگر قرار باشد نوعی تیشه برداریم و بر روی سنگ کارکنیم ـ چون از پس این کار برنمیآییم ـ تنها سنگ را ویران میکنم و هیچ مجسمهای همشکل نخواهد گرفت. کسی هم که میخواهد در تئاتر نوآوری کند، باید در ابتدا شکلهای کلاسیک آن را که شامل تراژدی، کمدی و درام میشود بشناسد و بر این اساس بتواند نوآوری خود را ارائه کند. تلفیق اینها پسازاین مرحله آگاهانه صورت میگیرد. پرفورمنس در تئاتر هم بر این مبنا شکل میگیرد. به نظرم پرفورمنس تعهد اجتماعی و اخلاقی ندارد و صرفاً سرگرمکننده است.
نظر فلاسفه بشر حیوانی تغییرپذیر و تغییر جو است، آثار هنری طبیعت را هم تغییر میدهد. در طول تاریخ هر فلسفه جدیدی در تقابل با فلسفه دیگر به وجود آمده است. در هنر هم همین طور است. «آلفرد ژاری» در اوایل قرن بیستم، برخلاف رسم مرسوم که همه چیز میبایست پشت صحنه آماده میشد، از بازیگران خواست روی صحنه لباس بپوشند و نوعی فاصله بین اجرا و فضای واقعی بازیگران با این کار ایجاد کنند. بعد از ژاری، «آنتونن آرتو» میگوید که آئینهای قبایل آفریقا اصلاً وحشیانه نیستند. این تئوری 18 سال پیش در جامعهشناسی مطرح شد که ریشه در همان اعتقادات آنتونن آرتو دارد. بعدها «ژان ژنه» بر اساس تئوری «تئاتر آئینی»، «سیاه زنگیها» را اجرا کرد. «سارتر» هم میخواست روسپی بزرگوار را در دفاع از «سیاه زنگیها» اجرا کند که خودش هم میدانست در حد و اندازه سیاه زنگیها نیست.
زمان مشروطیت تا امروز تئاتر در مملکت ما وجود داشته، اما در این فاصله چند تراژدی نوشتهایم که قابل ترجمه و اجرا در کشورهای دیگر باشد؟ مسائل فلسفی و فکری، زمینهساز پرفورمنس است. اینکه پرفورمنس نیاز ماست یا نه، قابلملاحظه است. نیازهای ما با دیگران متفاوت است که همین تفاوت، به شکلگیری یک جریان سمت و جهت میدهد. باید انواع گونههای نمایش در ایران وجود داشته باشد و هر کس بنا بر سلیقه خودش کار کند. در پرفورمنس هم باید مسائل اجتماعی، سیاسی و متعهدانه را وارد کنیم و صرفاً به شکل سرگرمکننده آن بسنده نکنیم.
پرفورمنس نیاز به ایجاد جرقههای فکری دارد. امروز استفاده از آئینها و مناسک در پرفورمنس باب شده و میتوانیم از این موضوع به نفع احیاء آئینهای قومی خود استفاده کنیم.
در اجرا میتوانیم به مقاطعی که تاکنون توجه نکردهایم، توجه داشته باشیم. از گیشه و محل فروش بلیت، در لحظه ورود تماشاگران، جدایی نور سالن و اجرا و نوع اجرا میتواند تأثیرگذار باشد. پس از تمام شدن اجرا هم هنوز بازیگران، کارگردان و مخاطبان به شکل غیرعادی میتوانند درام داشته باشند. پرفورمنس ایرانی با ایتالیایی، آلمانی و آمریکایی تفاوت دارد؛ در صورتی که به لحاظ محتوایی و فلسفی میتوانند یک حرف مشترک را بیان کنند.
[1]. Happening