همه‌ی آنچه باید درباره فیلم «مطرب» ساخته جدید مصطفی کیایی بدانید!

23 آذر 1398
«مطرب» «مطرب»

شاید وقتی دیگر...

سلیس: همان‌طور که انتظار می‌رفت نمایش فیلم «مطرب» آخرین ساخته مصطفی کیایی با واکنش‌هایی مختلفی مواجه گشته و اغلب نوشته‌های نویسندگان و منتقدان سویه‌ی منفی دارند. در ادامه می‌توانید بخشی از این نوشته را مطالعه بخوانید:

یک کمدی یک‌بارمصرف!

محمد جلیلوند

سفر به گذشته و نقب زدن به بخشی از تاریخ معاصر، ایده‌ای جالب و جذاب برای شکل دادن فیلم‌های مختلف بوده که گاه برخی از آن‌ها با استقبال میلیونی مخاطبان مواجه شده‌اند. برای مثال هم می‌توان به «نهنگ عنبر» یک و دو ساخته سامان مقدم اشاره کرد که به‌واسطه بردن زمان به دهه شصت و نوشتن شوخی‌های بانمک مرتبط با همان سال‌ها، مخاطبان پروپاقرص زیادی برای خود دست‌وپا کرده است. البته نباید از حضور تأثیرگذار بازیگری به نام رضا عطاران هم در موفقیت فیلم‌های یادشده غافل شد.

پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران «هزارپا» نیز از همین فرمول در روایت داستان بهره گرفته و قهرمان‌های خود با بازی جواد عزتی و رضا عطاران را به دهه شصت برده است. حال این روزها با فیلمی روی اکران مواجهیم که به شکلی دیگر از همین فرمول‌ها بهره گرفته و توانسته با رقمی حدود یک میلیارد تومان، رکورد فروش نخستین روز اکران سینمای ایران را بشکند.

جدیدترین ساخته سینمایی کیایی نه‌تنها ازنظر محتوا که ازنظر ساختار هم به‌شدت دچار ضعف و نقصان جدی است!

«مطرب» به کارگردانی مصطفی کیایی که تیزرهای بسیاری از آن در شبکه‌های مجازی به چشم می‌خورد و هزینه زیادی هم البته به‌درستی صرف تبلیغات آن شده، قصه‌ای آشنا با تکیه‌بر کلیشه‌های امتحان پس داده دارد. یک خواننده کوچه‌بازاری به نام ابراهیم خوش سینه در روزهای آخر حکومت پهلوی توسط انقلابی‌ها دستگیرشده و به زندان می‌افتد. پس از مدتی آزادشده و درحالی‌که از خواندن منع شده به زندگی در کنار همسر و دو فرزندش ادامه می‌دهد. در بخش مربوط به گذشته، به شکلی تلگرافی به سابقه ابراهیم و به هم ریختن زندگی‌اش اشاره می‌شود و سپس با یک جامپ، به زمان حال می‌رسیم که در آن ابراهیم پا به سن گذاشته که شغل مشخصی هم ندارد، در کنار دختر جوانش زیبا زندگی می‌کند.

برداشتن ممنوعیت خواندن ابراهیم برای هفته فرهنگی ایران در استانبول، حادثه محرک پرده نخست فیلم‌نامه به‌حساب می‌آید که حرکتی به داستان داده و آن را وارد فاز تازه‌ای می‌کند. یک حادثه محرک معمولی که تماشاگر حرفه‌ای سینما را با توجه به سابقه ابراهیم و سبک خواندنش قانع نمی‌کند. رابطه نزدیک زیبا با همسران برخی مقامات دولت هم به‌واسطه خواندن در مراسم‌های زنانه، چندان منطقی به نظر نرسیده و تنها با منطق سینمای کمدی تا حدودی جور در می‌آید. هول و ولای ابراهیم پشت گیت خروجی فرودگاه و ترس از اینکه ممنوع‌الخروج است یا نه نقطه عطف اول پرده نخست فیلم‌نامه مطرب محسوب می‌شود که زمینه را برای ورود پرده میانی آماده می‌کند.

«مطرب» به معنای واقعی کلمه یک «فیلمفارسی» است.

در این بخش که طولانی هم به نظر می‌رسد، وارد ماجرای اصلی شده و با ابراهیم و گروهش در استانبول همراه می‌شویم. ضمن اینکه دیگر شخصیت کلیدی فیلم (فواد) پسر ابراهیم هم در این قسمت حضوری پررنگ داشته و نقش مهمی در پیشبرد قصه دارد. کیایی برای آن‌که تنه نازک فیلم‌نامه مطرب را قطورتر جلوه داده و جذابیت‌های آن را بیشتر کند، داستانک‌هایی هم تدارک دیده است. مهم‌ترین آن‌ها هم مربوط به فواد است که چند سال پیش برای خواننده شدن و سفر به آمریکا، به ترکیه آمده اما در همان‌جا ماندگار شده و حال کارهای خانه و نگهداری فرزند خردسال خواننده زن ترک (نازان) را انجام می‌دهد!

کیایی تلاش زیادی به خرج داده تا با تکیه‌بر این شخصیت چند شوخی درخشان متکی بر کمدی موقعیت خلق کند که گاه در این زمینه موفق بوده است. برای نمونه هم می‌توان به سکانس گفتگوی تصویری شبانه فواد و زیبا درحالی‌که زیبا اصرار به دیدن نامزد برادرش دارد، اشاره کرد. ارتباط دوستانه شکل‌گرفته میان زیبا و راننده ایرانی مقیم استانبول گروه، دیگر خرده داستان پرده میانی است که رمق چندانی نداشته و تنها موجب افشای چند راز مربوط به زیبا می‌شود. داستان فرعی مربوط به نازان و تهیه‌کننده فیلمش هم تنها بهانه‌ای است برای اینکه این خواننده زن ابراهیم را که همچون جوانمردان قدیمی او را از چنگ تهیه‌کننده نجات داده، در خانه‌اش پناه دهد.

کیایی در خلق شخصیت‌ها نیز حساب زیادی روی سابقه ذهنی تماشاگران فیلمش بازکرده و شخصیت‌هایی را خلق کرده که برای تماشاگر کاملاً آشنا به نظر می‌رسد. ابراهیم که در سال‌های بعد انقلاب فامیلی‌اش را هم به خوش لحن تغییر داده، شباهت‌هایی نه‌چندان پررنگ به شخصیت جواد کولی فیلم آدم‌برفی و قهرمان فیلم شوخی دارد. فواد هم کولاژی از تمام شخصیت‌های بانمک فیلم‌های کیایی با بازی برادرش (محسن) است که در اینجا ضعیف‌تر از بقیه ازکاردرآمده و چندان به دل نمی‌نشیند. زیبا هم قرار است دختری با لایه‌های درونی بیشتر نسبت به بقیه باشد که زرنگی و کلک زدن را خوب آموخته است. از این منظر زیبا قابل‌قبول بوده و به باور مخاطبانش تا حدود زیادی می‌نشیند. مارشال با توجه به اینکه دوست قدیمی و همکار ابراهیم بوده، می‌توانست بده بستان‌های زیادی با او داشته باشد اما عملاً شاهد چنین چیزی نبوده و مارشال در حد و اندازه‌های ابزار و وسایل صحنه، گوشه‌ای از کادر دوربین حضور دارد. در انتهای پرده دوم و درحالی‌که به نظر می‌رسد همه‌چیز روبه‌راه شده، نقطه عطف خوبی خلق‌شده که فیلم را وارد ده دقیقه پایانی می‌کند.

مصطفی کیایی که با فیلم‌های قبلی‌اش نشان داده که قاب سینما را به‌خوبی می‌شناسد، در مطرب سلیقه چندانی به خرج نداده و از فضای شهر استانبول هم استفاده دراماتیک نکرده و تنها به تک‌وتوک تصاویر کارت‌پستالی بسنده کرده است. انتخاب پرویز پرستویی برای نقش ابراهیم، ایده خوبی از سوی کیایی برای جذاب‌تر شدن فیلم و درآمدن شخصیت بوده که کامل شکل نگرفته و نصفه و نیمه از آب درآمده است. محسن کیایی هم در نقش فواد به تکرار نقش‌های پیشین خود به‌عنوان نمک داستان مشغول بوده و خلاقیت چندانی در ایفای نقشش به خرج نداده است. درست مثل مهران احمدی و الناز شاکردوست که تماشاگر برای درک تفاوت بازی این دو با نقش‌های پیشینشان به ساعت‌ها اندیشیدن و بارها تماشای مطرب نیاز دارد!

منبع: دنیای تصویر

 

 در حاشیه فیلم «مطرب» که این روزها خیلی سروصدا به پا کرده است

بفرمایید آبگوشت!

امید رحمانی

چند روزی است که فیلم «مطرب» جدیدترین ساخته مصطفی کیایی روی پرده رفته است. فیلمی که نام خودش و همسرش به‌عنوان سرمایه‌گذار دیده می‌شود. «مطرب» در همین چند روز فروش عجیبی داشته و مرز میلیاردی را رد کرده است. سروصدا و تبلیغات عجیبی هم برایش شده است. همین‌ها یعنی ما نباید از کنار این پدیده بی‌تفاوت عبور کنیم. همین هم شد که در این صفحه سراغ جدیدترین اثر مصطفی کیایی برویم.

 حضور بازیگری چون پرویز پرستویی، کارنامه قابل‌اعتنای مصطفی کیایی در سینمای کمدی اجتماعی، عنوان و موضوع و تیزرها و تبلیغات فیلم و تعویق و توقف یک‌هفته‌ای در اکران و زمزمه‌هایی که درباره جلوگیری از نمایش فیلم وجود داشت، ظرفیت‌های بالقوه‌ای برای این میزان از کنجکاوی و توجه به «مطرب» است؛ فیلمی که با رکوردشکنی فروش در روز اول، برای فیلم‌های پرفروش نوروز و نیمه اول سال هم خط و نشانی حسابی کشید و در کمتر از چند روز حدود سه میلیارد تومان در گیشه فروش داشت. بااین‌حال چرا مطرب باوجود همه عناصر جذاب اولیه و حتی این میزان از اقبال، فیلم جذاب و ماندگاری نیست و راهی به فهرست کمدی‌های درست‌وحسابی سینمای ایران پیدا نمی‌کند؟

«مطرب» فرمول مای گیشه پسند سال‌های اخیر سینما را به همراه دارد. آواز، شوخی‌های جنسی، لوکیشن خارجی و ...

مصطفی کیایی در چند سال گذشته و با ساخت بعدازظهر سگی سگی، حال و هوای تازه‌ای را به سینمای ایران تزریق کرد و سراغ روایت برخی دغدغه‌ها و مسائل و مشکلات اجتماعی با زبانی انتقادی و البته در قالبی کمیک و بامزه و روانی رفت. قبل از او کمتر پیش می‌آمد فیلم‌سازی در سینمای ایران، برای انتقاد از برخی مشکلات جامعه، لحن بامزه و کمیکی انتخاب کند، معمولاً برای بیان چنین سوژه‌هایی یا فیلم‌سازان ترجیح می‌دادند، روایت تلخ و تیره‌ای را به کار بگیرند و سراغ کمدی نروند و کمدی‌ها هم که غالباً با در فضای هپروتی و ساده‌انگارانه و پیرامون مسائل خنثی روایت می‌شدند و چندان کاری به موضوعات و مسائل مهم جامعه نداشتند یا اگر هم‌چنین موضوعاتی را برای روایت انتخاب می‌کردند، فیلم‌نامه‌ها چفت‌وبست درستی نداشت و ساختار فیلم‌ها جذاب و اثرگذار نبود؛ اما کیایی، جوان خلاق و خوش‌ذوقی بود و است که این توانایی را دارد که تلخ‌ترین مضامین را در ظرف بانمکی به مخاطب عرضه کند، به‌درستی از او خنده بگیرد و حرف اثرگذارش را هم به او منتقل کند؛ کم‌وبیش شبیه نمونه‌های موفق جهانی که برای اثرگذاری بیشتر و ارتباط با طیف بیشتری از مخاطبان، موضوعات مهم و جدی و مسائل اجتماعی را در قالب کمدی و البته به بهترین شکل عرضه می‌کنند. کیایی این روند را در فیلم‌های بعدی خود هم تثبیت کرد و حتی می‌توان گفت در این زمینه، صاحب امضا هم شد. ضدگلوله، خط ویژه و عصر یخبندان، سراغ مسائلی جدی و سیاسی و اجتماعی می‌رود و آن را در موقعیت‌هایی کمیک و نمکین به مخاطب عرضه می‌کند. نتیجه، فیلم‌هایی است که در لایه بیرونی، پر از لحظات خنده‌دار است و در لایه زیرین، نسبتی با خنده و کمدی و شوخ‌طبعی ندارد و با موضوعات و مسائلی جدی سروکار داریم.

این وضعیت کم‌وبیش در بارکد هم برقرار است، هرچند فیلم خوبی نیست و چندان موفق نمی‌شود آن تعادل میان پوسته‌های بیرونی و درونی اثر را رعایت کند و به همین دلیل، همان مسائل و مشکلاتی که در فیلم‌های قبلی کیایی، با جزئیات نمکین و اثرگذار به آن پرداخته‌شده بود، اینجا شکلی تصنعی و گل‌درشت پیدا می‌کند.

این فیلم هیچ نکته‌ی مثبتی ندارد.

 چهارراه استانبول تا اینجا تنها فیلم کیایی است که ترجیح می‌دهد، مسائل و مشکلات اجتماعی‌اش را در فضایی کاملاً جدی و به‌دوراز شوخی و کمدی روایت می‌کند، البته سوژه ملتهب فیلم (حادثه ساختمان پلاسکو) هم طبیعتاً راهی به شوخی و خنده نداشت و نمی‌شد جور دیگری با آن‌طرف شد. مطرب هم تقریباً به سیاق غالب فیلم‌های کیایی ساخته‌شده و موضوعی جدی را در فضایی کمدی روایت می‌کند، اما فیلم نه موفق می‌شود همچون آثار خوب این فیلم‌ساز، بستر زیرین و جدی‌اش را خوب پایه‌گذاری کند و بنا نهد و نه در ظاهر کمدی و پوسته بیرونی، شش‌دانگ و جذاب پیش می‌رود و به‌جز لحظات مختصری، درمجموع نمی‌تواند خنده درست‌وحسابی از تماشاگر بگیرد. نه این‌که آگاهانه نخواهد، بلکه نمی‌تواند و درواقع انگار زورش نمی‌رسد بیشتر از این‌ها تماشاگر را بخنداند. بخشی از این ضربه به فیلم و فیلم‌نامه، به غمخواری بیش‌ازحد نویسنده و فیلم‌ساز، نسبت به سوژه و قهرمان فیلمش، ابراهیم برمی‌گردد و همین، روند کمدی فیلم را مختل می‌کند.

مطرب که اساساً ایده کمدی‌اش را از انقلاب اسلامی به‌عنوان یک دگرگونی بزرگ سیاسی و اجتماعی می‌گیرد و پایه اولیه قصه و سرنوشت ابراهیم، خواننده کاباره‌ای پیش از انقلاب را روی همین بنا می‌کند و از نمد همین نیش و کنایه هم کلاهی برای فیلمش می‌دوزد، تقریباً در همین حد باقی می‌ماند و نان این اقبال و فروش گیشه را تا حدود زیادی از همین ایده می‌خورد. وگرنه قصه اگرچه در طول روایت می‌شود و پیش می‌رود، اما چندان منطقی نیست و روزنه‌ها و ساده‌انگاری‌های زیادی در فیلم‌نامه به چشم می‌خورد.

حسرت به شهرت رسیدن ابراهیم به‌عنوان یک خواننده کاباره‌ای پیش از انقلاب، به‌خودی‌خود برای یک روایت جذاب و بانمک، کارایی داشت و حتماً نیاز نبود که این ژن خوانندگی به دختر و پسرش، زیبا و فواد هم منتقل شود و بعد هم ماجرای مهاجرت آن‌ها برای خوانندگی پیش بیاید. بعدازآن هم کلیشه‌هایی چون حضور موقت در ترکیه و رفتار همیشگی و نخ نمای قاچاقچیان و دلالان مهاجرت‌های غیرقانونی را داریم که وجود آن‌ها در فیلم‌نامه و فیلم از کیایی، بعید بود. همچنین اساساً حضور یک خواننده کاباره‌ای نه‌چندان مشهور برای برگزاری یک کنسرت در هفته فرهنگی ایران و ترکیه، خودش یکی از ایرادات مهم فیلم است که باز بخش مهمی از ماجراهای بعدی قرار است روی آن استوار باشد، این‌که چگونه نظارت و کنترلی روی این مسئله وجود ندارد و به‌سادگی می‌شود، برای ارائه کارنامه موسیقایی ابراهیم، آثار مرحوم ایرج بسطامی را به وزارت ارشاد، قالب کرد! همین‌طور باید به رابطه فواد با نازان اشاره کرد که خیلی ساده‌انگارانه است و کمی بعید به نظر می‌رسد یک خواننده زن مشهور ترک که طرفدارانی پروپاقرص دارد، یک زندگی ساده و آرامی داشته باشد و جای بادیگارد و مدیر برنامه و خدم‌وحشم او را یک پرستار بچه ایرانی بگیرد و تازه برای رفع‌ورجوع کردن، دروغ‌های این پرستار مرد را هم با مهربانی بی‌دلیل، لاپوشانی کند و دست‌آخر هم اسیر یک عشق پیش‌بینی‌نشده شود!

باور بفرمایید کیایی پیش‌تر این‌قدر ساده و پر از سوراخ، قصه‌هایش را روایت نمی‌کرد؛ اما به نظر می‌رسد اینجا همه‌چیز تحت‌الشعاع ایده اولیه فیلم قرارگرفته و چندان تلاش نشده تا فیلم در جزئیات هم با دقت و وسواس پیش برود. کاری که کیایی در مطرب، به شکل ناقصی انجام می‌دهد، پیش‌تر در ضدگلوله، به بهترین شکل آن را انجام داده بود و آنجا به‌خوبی توانست، روند تغییر سرنوشت یک شخصیت و یک حرفه در پیش و پس از انقلاب را به تصویر بکشد.

نمی‌خواهیم کاسه داغ‌تر از آش باشیم و با طرح مواردی، راه را برای شکل‌گیری کمدی سخت کنیم. به‌هرحال کمدی و شوخی‌ها، باید روی مسائلی متمرکز شوند و برای رسیدن به مقصود و خنداندن تماشاگر تا حدودی آغشته به بی‌پروایی باشند. دروغ چرا؟ بیشتر جوک‌ها و لطیفه‌هایی که به آن‌ها می‌خندیم، چندان تمیز و پاستوریزه نیستند. بااین‌حال امکانش هست که با رعایت ادب و با استفاده از ذوق و خلاقیت، راه‌های میانبری برای خنداندن بدون ابتذال، پیدا کرد.

می‌توانیم بازهم از کارنامه خود کیایی وام بگیریم، او پیش‌تر نشان داد که بدون این‌که سراغ مسائل سخیف و سطحی برود، می‌تواند به‌خوبی تماشاگر را بخنداند، هم به لحاظ کلامی و هم با کمدی موقعیت؛ اما در مطرب کم پیش آمد که کیایی، سراغ کمدی موقعیت برود و آن چند جایی هم که موفق به خنداندن تماشاگر شد، از شوخی‌های جنسی مایه گذاشت. هرچند گاهی در همین فضا هم خلاقیت بیشتری به خرج می‌داد و انتظار می‌رفت که اگر هم قرار به استفاده از چنین شوخی‌هایی باشد، کیایی با همین دست‌فرمان پیش برود، مثل مکالماتی که ابراهیم و همسرش، پشت درهای بسته داشتند که این گفت‌وگوها به نتایجی چون زیبا و فواد، ختم شد!

کیایی یکی دو جایی سراغ استفاده از برخی ترانه‌های غیرمجاز رفت و آن‌ها را در دیالوگ‌های بازیگران به کار گرفت، مثل آنجایی که راننده سفارت ایران در ترکیه و زیبا، با هم یکی به دو می‌کنند. از کیایی انتظار می‌رفت خیلی بیشتر از این، چنین مسیری را پیش بگیرد که هم بامزه و کمیک بود و کار را به یک موزیکال نرم نزدیک می‌کرد و هم می‌توانست، آن ممنوعیت و محدودیت مضمونی و مورداشاره فیلم‌ساز را بدون ایجاد حساسیت، مطرح و تقویت کند.

مطرب، قصه‌اش را سرراست و خطی تعریف می‌کند و ما در طول فیلم، زندگی ابراهیم را دنبال می‌کنیم. هرچند ایراداتی به فیلم‌نامه وارد است، اما خود فیلم به‌هرحال همین قصه نیم‌بندش را روایت می‌کند و دیگر نیازی به راوی و شنیدن صدای پرویز پرستویی (ابراهیم) روی تصاویر فیلم نبود. گویندگی او، بیشتر توضیح واضحاتی است که در فیلم می‌بینیم و چیزی هم به قصه اضافه نمی‌کند. حالا که صحبت آقای پرستویی شد، اجازه دهید اشاره‌کنیم که این استاد بازیگری اگرچه مثل همیشه، حضور مقتدرانه‌ای در فیلم دارد، اما بازی او در نقش ابراهیم، باوجود برخی لحظات، با بهترین نقش‌آفرینی‌های او فاصله دارد. دیگر بازیگران فیلم همچون مهران احمدی و محسن کیایی هم حضور ویژه‌ای ندارند و الناز شاکردوست هم انگار بعد از چند فیلم و نقش متفاوت، یک استراحتی به خودش در بازیگری داده و هوای فیلم‌های اولیه‌اش در سینما را کرده است.

ورای همه این بحث‌ها باید این سؤال را هم مطرح کرد که حضور بازیگر و خواننده ترکیه‌ای عایشه گل جوشکون در این فیلم که حالا نقش تبلیغاتی مهمی هم دارد، به چه دلیل انجام‌شده است؟ آیا واقعاً حضور او و بازیگران و خوانندگان مشابه ترک که ظاهراً در حال بدل شدن به مد این روزهای سینمای ایران است، واقعاً چه اهمیتی دارد؟ چیزی به فیلم می‌افزاید؟ یا صرفاً در حد یک اتفاق تبلیغاتی است و تنها به تعداد مخاطبان فیلم می‌افزاید؟

 عایشه گل جوشکون، خواننده جوان ترک است، ۳۴ سال دارد و چند تک آهنگ خوانده که یکی از آن‌ها موردتوجه یک خواننده مشهور ترک هم قرارگرفته است. گشتن در سایت‌های فارسی و ترک‌زبان هم نشان می‌دهد رزومه چندانی از او وجود ندارد و فقط در همین حد نوشته‌شده که متولد ۱۷ ژوئن ۱۹۸۵ است، ۳۴ سال دارد و در دانشگاه هم رشته موسیقی نخوانده. پدرش نوازنده بوده و او هم تصمیم گرفته خواننده بشود. به ترکی، انگلیسی و اسپانیولی می‌خواند و این را هم می‌افزاییم که در فیلم مطرب چند کلامی فارسی می‌خواند.

او قبلاً هم اعلام کرده اگر پیشنهاد خوبی برای بازیگری داشته باشد، می‌پذیرد. تمام جست‌وجوهای ما به چیزی بیش از این موارد نرسید و کارنامه پروپیمان یا رزومه خاصی تشکیل نشد. شاید خانم عایشه گل در آینده و در کشور خودش بتواند در حوزه موسیقی، سینما و تلویزیون یا مانند بسیاری از خواننده‌ها و بازیگران ترک، وارد صنعت مدلینگ هم بشود، اما درزمانی که بازیگر فیلم ایرانی بااین‌همه تبلیغ‌شده، در کشور خودش چندان شناخته‌شده نیست.

نگاهی به صفحه اینستاگرام، نظرات مخاطبان و فعالیت‌های این خواننده هم در فضای مجازی نشان می‌دهد خبری نیست که نیست. تعدادی آشنایان و دوستانش بعلاوه برخی ایرانیان همیشه درصحنه زیر پستش درباره فیلم مطرب کامنت گذاشته و ستایشش کرده‌اند، نه خبری از اظهار و نظر و نقدی است و نه‌حرفی جدی. شاید عایشه گل هم در فیلم نقشی را بازی کرده که دوست دارد اتفاقات مربوط به آن در واقعیت برایش رخ دهد. خواننده‌ای باشد که از آمریکا بیاید استانبول و تمام شهر پر شود از تصاویرش و مردم برای حضور در کنسرتش صف بکشند، ما که بخیل نیستیم، الهی که این اتفاقات برایش رخ دهد.

چند سالی است که حضور بازیگران خارجی در فیلم‌های ایرانی پررنگ و پررنگ‌تر شده، از بازیگران ترک گرفته تا هندی، تایلندی و... اگر نگاهی هم به ماجرای این حضورها بیندازیم، می‌بینیم بازیگران خاص و سرشناسی وارد این فیلم‌ها نشده‌اند، اغلب در فیلم‌های تجاری بازی کرده‌اند و با همین تبلیغ و سروصدا تنها موج موقت و فروش بیشتر برای یک فیلم را فراهم کرده‌اند. نمونه اخیرش همین فیلم پر سروصدای عبدالرضا کاهانی است، «ما شما رو دوست داریم خانوم یایا» هم یکی از همین فیلم‌ها بود، خیلی‌ها حتی پس از دیدنش هم ناراضی از سینما آمدند بیرون اما به‌واسطه حضور یک بازیگر خارجی رفته بودند اتفاق تازه‌ای را ببینند.

هرچند منصفانه‌اش این است که بگوییم برخی از این بازیگران ازجمله همین خانم عایشه گل که گفتیم رزومه خاصی هم ندارد، از پس بازی در فیلم به‌خوبی برآمده‌اند؛ اما خود فیلم اتفاق خاصی برای سینمای ایران نبوده و گاه برخی آثار ازجمله همین مطرب آن‌قدر سخیف بوده‌اند که بشود به شوخی گفت برخی فیلمفارسی‌های قدیم پیششان چنان جایگاهی دارند که می‌توانند در گروه هنر و تجربه اکران شوند! اگر قرار باشد سخافت و شوخی‌های خارج از عرف در کنار حضور بازیگران خارجی زن که الزامی هم به داشتن حجاب ندارند و گاهی هم می‌توانند روی صحنه بزنند زیر آواز و حرکت موزون ریزی بروند، مردم را به سینما بکشاند، باید گفت وای به حال ما و سینما.

منبع: جام جم

 

شانه تخم‌مرغ‌ها طبق‌طبق

محمد باقری

«کمدی دیگر از مصطفی کیایی». این عبارتی است که روی پوستر فیلم «مطرب» می‌بینیم. جمله‌ای که ظاهراً نوید یک فیلم دیگر نسبتاً جذاب از مصطفی کیایی را می‌دهد. واقعیت سالن سینماها اما این را نشان نمی‌دهد. مطرب ملغمه‌ای شده از بازی روی خطوط قرمز به سطحی‌ترین حالت ممکن و دستاویز قرار دادن جذابیت مای سطحی و مبتذل برای گرفتن خنده از مخاطب. اتفاقی که بیش از هر چیزی افسوس را به ذهن تداعی می‌کند که چرا باید کار یک مؤلف از آثاری مانند «خط ویژه» و «عصر یخبندان» به اثر یک‌بارمصرفی مانند مطرب برسد. کافی است اگر گذرتان به سینما افتاد، علاوه بر این‌که حواستان به فیلم بود نیم‌نگاهی هم به تماشاگران و حاضران در سینما باشد.

اصلاً بشمارید که تماشاگران چند بار می‌خندند و این تعداد خندیدن‌ها چند بار مربوط به صحنه‌هایی حاوی دیالوگ‌های جنسی است. آش مطرب به‌قدری شور می‌شود که موتیف تکرارشونده فیلم یکی از همین شوخی‌های دستمالی‌شده جنسی است. فارغ از این‌که همراه شدن فیلم با چنین عبارات و خنده گرفتن از مخاطب با آویزان شدن از چنین موقعیت‌هایی چقدر هنر است و چقدر درست، افسوس بزرگ هرکسی که کیایی و سابقه و کارنامه او را دنبال کرده باشد این است که مصطفی کیایی دارد با خودش چه می‌کند؟!

«مطرب» شریف است چون با مخاطبش صادق است.

آقای فیلم‌ساز حتی در پرورش قصه و درام موضوع هم تلاش نکرده تا حداقل اثری در حد و اندازه مای نام خودش خلق کرده باشد. این قابل‌فهم است که کیایی برای گیشه و فروش بیشتر تن به ورود به چنین گونه‌ای داده، ولی سؤال این‌که آیا برای کشاندن مخاطب به گیشه، راهی به‌جز ریختن مناظری از یک کشور خارجی و بازیگر زن غیر ایرانی و خوانندگی‌اش روی صحنه و شوخی‌های جنسی در توبره و هم زدن آن‌ها و ریختنشان روی پرده سینما باقی نمانده؟! فیلم‌ساز داستان ما البته برای داغ کردن تنور فیلم گیشه پسندش به همین هم بسنده نکرده و نیم‌نگاهی هم به ساحت سیاست داشته است.

نکته دیگر اثر جدید کیایی، کم شدن فاصله او با شعارهای گل‌درشت سیاسی است. کیایی هرچند در آثار انتقادی و اجتماعی چند سال اخیر سعی کرده به‌گونه‌ای رفتار کند که از حواشی سیاسی دور بماند، اما در اثر اخیر خود که به‌وضوح موضوعی را دستمایه نوستالژی و خندیدن و مهاجرت و طعنه زدن به زبان طنز انتخاب کرده به‌وضوح نسبت خاصی با مجموعه حاکمیت دارد. سوژه اصلی داستان او خواننده‌ای است که به تعبیر خودش اگر یک ماه دیرتر انقلاب شده بود الآن به یکی از ستاره مای دنیای موسیقی تبدیل‌شده بود ولی واقعیت آن‌گونه پیش نرفت که مطرب داستان کیایی در ذهنش پیش‌بینی می‌کرد.

با همه این‌ها اما فرم و لعاب سینمایی کیایی آن‌قدر سطحی و دم‌دستی و مبتذل درآمده که مضمون سیاسی پنهان در فیلم اصلاً به چشم نیامده و احتمالاً هم جدی گرفته نمی‌شود. شاید به همین دلیل هم باشد که مقاماتی از دستگاه قضا که به تعبیر کیایی، فیلم را دیده‌اند، مشکلی با آن نداشته و به ادعای خود کارگردان با حذف چند صحنه تن به اکران و نمایش عمومی آن داده‌اند. کسی چه می‌داند شاید هم توقیف خواسته یا ناخواسته «خانه پدری» امتیازی شد برای مطرب که بسیاری از انتقادهای خانه پدری هم به او می‌چسبید، ولی خب عدم صدور برای اکران و نمایش آن دیگر به صلاح نبود.

منبع: جام جم

 

کوششی ابتر برای خنداندن مخاطب

علی رفیعی وردنجانی

«مطرب» یک اثر به‌واقع کمیک و نه کمدی از گذشته تا به امروز سینمای ایران است که نتوانسته مضمون انباشته‌شده در ذهن مؤلف را به نمایش بگذارد. مصطفی کیایی فیلم‌سازی است که ژانر کمدی را خوب می‌شناسد اما فرهنگ ایرانی در آخرین ساخته وی عقب‌مانده است.

پرویز پرستویی در نقش ابراهیم یک اتفاق کمدی محسوب نمی‌شود و تنها چهره‌ای کمیک از عقده مای به‌جامانده روانی به‌اصطلاح هنرمندی است که نه شخصیت ساخته و نه متد درستی برای اجرای آن انتخاب کرده. مجموعه قراردادهای لبخند آوری که مؤلف به‌عنوان پیرنگ کمدی از ابتدای این اثر با مخاطب بسته است به‌مرور قابل حدس می‌شوند. پویایی یک اثر سینمایی به‌مراتب انگیزه داستانی بالاتری نسبت به دیگر حوزه مای هنری دارد. همان اندازه که از قصه انتظار می‌رود تا تکلیف برگزاری کنسرت یک خواننده کوچه‌بازاری را مشخص کند، انباشت تجربی مؤلف نشان می‌دهد عنصر جدیدی برای ژانر کمدی در سینمای ایران تولید نخواهد کرد.

نوستالژی سازی سطحی و برداشت غیرقابل‌اعتماد در سینمای ایران از مرز میان انقلاب فرهنگی و قبل از آن، از سینمایی «نهنگ انبر» آغاز شد. این آغاز پایانی بر همه محدودیت مای انباشته‌شده در ذهن مخاطب در برابر پتانسیل مای موجود آن زمان است؛ اما متأسفانه ازآنجایی‌که مؤلف در سینمای ایران به تعداد انگشتان یکدست هم نمی‌رسد، باید اذعان کرد هجوم فیلم‌ساز برای به نمایش گذاشتن قبل و بعد یک اتفاق فرهنگی با پنهان شدن زیر چادر کمدی و کنایه‌های طنزآلود، غیرعادلانه است. از «هزارپا» تا «مطرب»، سینمای ایرانی نه‌تنها گامی در تحقق اهداف ژانر کمدی برنداشته، بلکه اندک فرصت‌هایی مانند «لیلی با من است» را هم از ضایع کرده.

نگاه مینی مال به عناصر سینمایی ژانر کمدی در برخورد غیرعادلانه مصطفی کیایی از «بعدازظهر سگی سگی» آغاز شد. درواقع این ویژگی به نقض فرهنگ می‌پردازد. فرهنگ نماد کشور است؛ مانند سربازی که شبانه پاسداری می‌دهد. اگر برخورد جهان‌شمول و تحقیقات گسترده برای کشف لایه مای حشو آلود آن انجام نشود، به نقدی کورکورانه و بعضاً جانب‌دارانه ختم خواهد شد. به‌طورکلی لحظات لبخند آور مطرب نه فرم سینمایی دارد و نه محتوای کمدی. تنها نشانه مای اعتراض فیلم‌سازی است که در یک «عصر یخبندان» خود را «ضدگلوله» کرده است. این‌گونه مؤلف با دست‌وپنجه زدن در باتلاق ضدیت فرهنگی بیشتر به عمق سطحی گرایی نفوذ می‌کند.

تعجب ابراهیم از نوع خوانندگی فواد تنها نکته پایدار و کمدی مطرب است. جای توضیح ندارد که اختلاف‌سلیقه دو بُعد تاریخی چرا به لبخند ختم خواهد شد اما همین بس که اقرار کنیم به محترمانه بودن آن. بعضی از شوخی‌ها اگرچه هنوز به مرز مستهجن شدن نزدیک نمی‌شوند، اما می‌توانند نسبت عکس با ذائقه برخی مخاطبان سینما داشته باشند. با تمام این تفاسیر مطرب را نمی‌توان یک اثر سینمایی بافرم و محتوای هوشمندانه قلمداد کرد. این فیلم تنها کوششی است برای محترمانه خنداندن مخاطب که در آن ابتر می‌ماند.

منبع: بانی فیلم

 

گزیده‌ای از نظرات نویسندگان و منتقدان سینما درباره فیلم «مطرب»:

فرهاد ترابی (سلام سینما)

مصطفی کیایی که کارهای قبلی‌اش، یکسر و گردن از مطرب بالاتر هستند؛ گویا در مطرب آن‌قدر برای ساخت عجله داشته است که به‌جای دست انداختن آگاهانه این مؤلفه‌ها و خنده گرفتن از مخاطب، دقیقاً در دام آن افتاده و فیلمفارسی او را با خود برده است. شوخی‌های جنسی او، از نمک قصه فراتر رفته و بسیار عریان در دل قصه بارگذاری شده است.

کاوه قادری (پرده سینما)

درمجموع، «مطرب» مصطفی کیایی را می‌‌توان فیلمی دانست که حتی با متر و معیارهای خود سینمای کیایی نیز بیگانه است! فیلم‌ساز با قربانی کردن اصول سینمای داستان‌گو، کلاسیک، قهرمان محور و پر موقعیت خود به نفع ساختن یک فیلم صرفاً مفرح و متفنن، تغییر ریلی خطرناک به سمت گیشه داده است و فیلمی ساخته است که حتی از مُهر و امضای خود نیز محروم است! البته که کیایی را هنوز نمی‌توان یک مؤلف به معنای حقیقی در سینمای ایران دانست، اما کلیه‌ی آثار او تا پیش از «مطرب»، جملگی از این ویژگی مشترک برخوردار بودند؛ شناسایی خالق اثر در پشت اثر! درحالی‌که حالا کیایی فیلمی ساخته که خالق آن قابل‌شناسایی نیست؛ یا به‌عبارت‌دیگر، خالق مشخص و معینی ندارد؛ و این یعنی کیایی دارد رفته‌رفته با کمدی سازهایی از جنس آرش معیریان بی‌تفاوت می‌شود! مسئله‌ای که بزرگ‌ترین زنگ خطر را در ادامه‌ی مسیر فیلم‌سازی کیایی به صدا درمی‌آورد.

سام بهشتی (سینما سینما)

«مطرب» شریف است چون با مخاطبش صادق است، ادعای کُمدی بودن هم ندارد، فیلم‌ساز خوش‌سلیقه سینما، این فُرم را برای بیان روایتش به کار گرفته و تمیز پیش رفته است و همین‌که مخاطبش را با خود همراه می‌کند، اتفاق جذابی است.

سید رضا منتظری (سینما پرس)

جدیدترین ساخته سینمایی کیایی نه‌تنها ازنظر محتوا که ازنظر ساختار هم به‌شدت دچار ضعف و نقصان جدی است! فیلمی که در ساختار با توجه به روایت قصه زندگی فردی از زبان خودش، باید دارای شاخصه‌های سینمای اتو بیوگرافی باشد، به دلیل عدم شناخت فیلم‌ساز از شاخصه مای چنین سینمایی به‌جای پرداختن به برش‌های بیوگرافی و پرداخت آن، روایتش متکی بر صدای محزون و غم‌آلود پرستویی است.

عباس نصراللهی (نقد فارسی)

«مطرب» آخرین فیلم او نیز از قائله فیلم‌های دیگرش مستثنا نیست و حتی به‌شدت از آن‌ها نیز عقب‌تر است. فیلمی که به‌ظاهر می‌خواهد از درد یک هنرمند نه‌چندان مطرح و عقده‌های دل او سخن بگوید و دراین‌بین نیز طبق معمول فیلم‌های به‌اصطلاح کمدی سینمای ما، با تکیه‌بر تیکه‌های فراوان و بی‌رمق جنسی، از مخاطب خنده بگیرد، اما عدم درک درست فیلم‌ساز (در مقام فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان) از زندگی یک هنرمند، هرچند کوچک و ناشناس و در پی آن عدم شناخت او از فیلم کمدی/اجتماعی به اینجا رسیده که دم‌دستی‌ترین حرف‌ها، دغدغه‌ها و اتفاقات در فیلم مطرح می‌شوند تا بیننده تنها شاهد جمع شدن چند بازیگر معروف در فیلم دور یکدیگر باشد که از ابتدا تا انتها مشغول بازی کردن به ضعیف‌ترین شکل ممکن (عدم توانایی فیلم‌ساز در بازی گرفتن از بازیگران) و رقم زدن اتفاقاتی هستند که نه ذره‌ای قصه را روبه‌جلو می‌برد و نه کششی برای مخاطب ایجاد می‌کند. 

یاسمن خلیلی فرد (سلام سینما)

«مطرب» به معنای واقعی کلمه یک «فیلمفارسی» است؛ یک فیلمفارسی با الگوی ثابت و رایج چنین فیلم‌هایی. علاوه بر شلختگی فیلم‌نامه، تعدد رویدادها که پیرنگ اصلی اثر را ناپدید می‌کند و شخصیت‌هایی که در سطح باقی‌مانده‌اند هر یک به‌اندازه‌ی خود به کلیت فیلم آسیب رسانده‌اند و این از مصطفی کیایی بعید است چراکه فیلم‌های او عموماً فیلم‌نامه‌هایی قرص و محکم دارند که علاوه بر توجه و اهمیت به روایت‌پردازی، پیچ‌وخم‌هایی را نیز به داستان می‌افزایند که موجب پررنگ شدن تعلیق اثر و درنتیجه کشش بیشتر آن می‌شود؛ این چیزی است که در «مطرب» وجود ندارد! رویدادهای درام به‌شدت سطحی و قابل پیش‌بینی طرح‌شده‌اند و هیچ‌یک از موقعیت‌ها به قصه تبدیل نمی‌شوند. بسیاری از داستان مای فرعی زائدند و در خط سیر اصلی داستان نیز بسیاری رخدادها، خام‌دستانه و ساده‌انگارانه اتفاق می‌افتند و پیش می‌روند. 

افشین علیار (روزنامه جوان)

این فیلم هیچ نکته‌ی مثبتی ندارد بازی پرستویی هم که این روزها به‌شدت افت کرده است تازه داشتیم بازی او را در لس‌آنجلس تهران فراموش می‌کردیم که مطرب اکران شد. محسن کیایی هم که انگار در نقش مای قبلی‌اش مانده و اساساً هیچ‌وقت نمی‌توانیم یک بازی متفاوت از او ببینیم.

میثم کریمی (مووی مگ)

«مطرب» فرمول مای گیشه پسند سال‌های اخیر سینما را به همراه دارد. آواز، شوخی‌های جنسی، لوکیشن خارجی و البته بازیگر زن خارجی که بتوان شوخی‌ها را حول محور او و فرهنگش قرار داد، باعث می‌شوند تا «مطرب» گزینه جذابی برای سالن مای سینما باشد؛ اما زمانی که از سینما سخن می‌گوییم، «مطرب» نمی‌تواند دستاوردی نصیب تماشاگر نماید. اثر اگرچه درباره یک درد بزرگ است اما جسارت پرداخت آن را ندارد پس به ابتذال روی می‌آورد تا تماشاگر به درد قدیمی بخندد. فیلم البته با یک پایان‌بندی فاجعه‌بار به آخر خط می‌رسد. پایان‌بندی که در آن‌همه چیز به عجیب‌وغریب‌ترین شکل ممکن به سرانجام می‌رسد تا همه خوشحال و راضی از سالن مای سینما خارج شوند.