رسالت نقد فیلم به روایت زیگفرید کراکوئر

21 مرداد 1397

بیرون کشیدن مقاصد اجتماعی

بررسی دقیق پیچ‌وخم‌های «نظری» کراکوئر در باب رسانه‌های توده‌ای و بالاخص سینما بحثی جداگانه می‌طلبد، اما اشاره به این نکته خالی از لطف نخواهد بود که سازوکارهای سیاسی-اجتماعی مشکل‌آفرین رو به افزایشی که کراکوئر در جمهوری وایمار دهه‌ی ۱۹۲۰ با آن‌ها روبه‌‍رو می‌شد، وی را از خوانش‌های فلسفی و مسیانیک-تئولوژیک اولیه‌اش از رسانه‌های توده‌ای به سمت تحلیل عملکردهای ایدئولوژیک سیاسی-اجتماعی آن‌ها کشاند؛ امیدهای او به «منفیت انقلابی‌ساز سینما» و توانایی آن در ضبط واقعیت جهان مدرن به‌مثابه‌ی «مغاکی متافیزیکی» که ازهم‌پاشیدگی و تجزیه‌ی جهانی در حال سقوط را به جای پنهان‌کاری در معرض دید قرار می‌دهد، ربط چندانی به محصولات تجاری سینمایی که پرده‌های سینما را به سیطره‌ی خود در آورده بودند، نداشت. وی به‌خوبی از این نکته آگاه بود که تنها تعداد بسیار معدودی از فیلم‌های تجاری در آلمان دهه‌ی ۱۹۲۰ به‌خودی‌خود انتقادی و تحلیلی هستند و در بهترین حالت آرزوها و رؤیاهای سرکوب‌شده را در فرمی بیگانه‌شده منتقل می‌کنند که اتفاقاً نتیجه‌ای جز بازتولید انکارشان در واقعیت را در بر ندارد. در چنین شرایطی است که وی در مقاله‌ی برنامه‌وارش[1] چنین می‌نویسد: «منتقد فیلم ممتاز تنها به‌عنوان منتقد اجتماعی قابل تصور است، مأموریتش افشا کردن تصورات و ایدئولوژی‌های پنهان درون فیلم‌های جریان اصلی است تا از طریق این افشاگری، تأثیر خود این فیلم‌ها را هرکجا که ضروری باشد، ویران کند.»

همایش سینماداران در فرانکفورت فرصت خوبی را در اختیار من قرار داد تا در وهله‌ی اول چیزی کلی درباره‌ی رسالت یک نقد فیلم مستقل بیان کنم، {درباره‌ی} گونه‌ای از نقد فیلم که سال‌هاست در مجله‌ی فرانکفورت در پی پرورش آن هستیم. در اقتصاد سرمایه‌داری فیلم نیز کالایی همچون دیگر کالاهاست. سوایِ معدودی آثار ناوابسته، فیلم نه به خاطر هنر و روشنگری توده‌ها، بلکه به خاطر سودی که قرار است حاصل کند، تولید می‌شود. در هر صورت، این ملاحظات برای شمار زیادی از فیلم‌ها که منتقد با آن‌ها دم‌به‌دم سروکار دارد، صدق می‌کند.

منتقد چگونه می‌بایست در مقابل آن‌ها رفتار کند؟ این فیلم‌ها گاهی بهتر، گاهی بدتر طرح‌ریزی شده و برحسب به‌کارگیری منابع و نیروها با مخارج کمتر یا بیشتری ساخته می‌شوند. ناگفته پیداست که نقد -به‌ویژه نقدهای روزانه- باید چنین تفاوت‌هایی را با دقت به‌حساب آورد و در واقع برخی منتقدان خودشان را محدود به آن می‌کنند که هنگام ارزیابی‌شان از این یا آن فیلم بر تمامی آن جزئیات ممکنی تأکید کنند که یا با سلیقه‌شان جور می‌شود یا نمی‌شود.

اما یک چنین رفتاری که اغلب هم از حساسیت‌های کاملاً روشن‌نشده‌ای ناشی می‌شود، هرگز نمی‌تواند وظیفه‌ی نقد فیلم در برابر تولیدات جریان اصلی را تحلیل برد؛ زیرا اگرچه این آثار مانند آثار هنری ارزیابی نمی‌طلبند، ولی نمی‌توان به آن‌ها به‌عنوان کالاهایی نگاه کرد که مورد توجه نبوده و از قضاوت‌هایی که صرفاً بر اساس سلیقه است در امان مانده باشند، برعکس، آن‌ها عملکردهای اجتماعی فوق‌العاده مهمی را بر عهده دارند که هیچ منتقد فیلمی که شایسته‌ی چنین نامی باشد اجازه ندارد آن‌ها را نادیده بگیرد.

 

بیش‌تر بخوانید:

نقد چیست، منتقد کیست؟

نظریات دیوید بوردول در نقد فیلم

زیبایی‌شناسی ناب در نقد فیلم بی‌معناست

«میشل فرودون» و شیوه‌های نقد نویسی

لذتی که از فیلم دیدن می‌بریم!

مشکل گرانبار نقد فیلم در دنیای مجازی

این حقیقت غیرقابل انکاری است که هرچه غالب فیلم‌های نظامی، موزیکال و سرگرمی‌های دراماتیک در مقابل داوری‌های دقیق زیبایی‌شناختی خود را ضعیف‌تر نشان دهند، اهمیت اجتماعی آن‌ها افزون‌تر می‌شود. امروزه کوچک‌ترین روستا هم سینمای خودش را دارد و هر فیلم نسبتاً رایجی از طریق هزاران کانال به‌سوی توده‌ها در شهر و حومه‌ها منتقل می‌شود. فیلم چه چیزی را به توده‌های بیننده منتقل می‌کند و به چه معنا آن‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد؟ این‌ها دقیقاً سؤالات اساسی هستند که هر مشاهده‌گر پاسخ‌گویی می‌بایست آن‌ها را متوجه محصولات جریان اصلی کند.

می‌توان اینجا اعتراض کرد که البته تعدادی از فیلم‌ها گرایش‌های سیاسی و اجتماعی را آشکارا دنبال می‌کنند! با وجود این‌، اکثریتشان صرفاً در پی تفریحات اعیانی یا سرگرمی ارزان‌قیمت‌ هستند، این اعتراض هم درست است و هم نادرست. مطمئناً فیلم‌های جریان اصلی تلاش زیادی می‌کنند که در ظاهر فاقد گرایش باشند، اما به هیچ طریقی نمی‌توان از آن نتیجه گرفت که به طور غیرمستقیم علایق اجتماعی مشخصی را بازنمایی نمی‌کنند. و می‌بایست همچنین باشد؛ چراکه از یک طرف تهیه‌کننده‌ها، همینکه در سیستم اقتصادی حاکم مستقر شدند، نمی‌توانند جایشان را تغییر دهند و از طرف دیگر آن‌ها محض خاطر فروش بیشتر مجبورند که متکی به برآوردن احتیاجات و آرزوهای آن قشری از جامعه باشند که هنوز کم‌وبیش در موقعیت پرداخت پول قرار دارند؛ به‌عبارت‌دیگر، آن‌ها به مصرف‌کنندگانی متکی‌اند که سرنوشتشان به حفظ شرایط اجتماعی موجود گره خورده است.

به نظر من رسالت یک منتقد فیلم شایسته عبارت است از: بیرون کشیدن آن مقاصد اجتماعی که در فیلم‌های جریان اصلی اغلب خود را به شکل بسیار پنهانی نشان می‌دهند؛ به قصد تحلیل کردن‌ و به آشکارگی کشاندنی که اغلب از آن طفره می‌روند. چنین منتقدی مثلاً می‌بایست نشان دهد که فیلم‌های بی‌شماری که در آن‌ها یک مستخدم زن خرده‌پا به منتهی درجات پیش‌بینی‌نشده می‌رسد یا جنتلمن باشکوهی که نه تنها ثروتمند، بلکه سرشار از روح و حرارت است چه نوع تصویری از جامعه را ترویج می‌دهند. به علاوه او می‌بایست جهان خیالی چنین فیلم‌هایی را با واقعیت‌های اجتماعی روبه‌رو کرده و برملا سازد که به چه طریقی اولی، دومی را تحریف می‌کند. در یک کلام، منتقد فیلم ممتاز تنها به‌عنوان منتقد اجتماعی قابل تصور است، مأموریتش افشا کردن تصورات و ایدئولوژی‌های پنهان درون فیلم‌های جریان‌ اصلی است تا از طریق این افشاگری تأثیر خود این فیلم‌ها را هر جا که ضروری باشد، ویران کند.

من تعمداً تنها به جهت‌گیری نقادانه‌ی ضروری در رابطه با فیلم‌های جریان اصلی تولید پرداخته‌ام، فیلم‌هایی که دربردارنده‌ی محتوای حقیقی‌اند، نادر بوده و هستند. طبیعتاً در بررسی چنین فیلم‌هایی موجه نیست که تأکید تنها بر تحلیل‌های جامعه‌شناسانه گذاشته شود، بلکه این‌‌دست فیلم‌ها باید با تحلیل‌های درون‌ماندگار-زیبایی‌شناختی دریافت شوند، اگرچه مشکلات چنین دریافتی‌ را نمی‌توان بیشتر از این‌ها در اینجا مورد کندوکاو قرار داد.

 رامین خلیقی/منبع: « Über die Aufgabe des Filmkritikers» نوشته‌ی زیگفرید کراکوئر جامعه‌شناس، فیلسوف و منتقد فرهنگ و نظریه‌پرداز بزرگ سینما که در سال ۱۹۳۲ در مجله‌ی فرانکفورت منتشر شد.

[1] . programmatisch

آخرین ویرایش در %ق ظ، %29 %952 %1397 ساعت %02:%شهریور