نهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر در سوم بهمنماه روز یکشنبه در موزه هنرهای معاصر تهران گشایش یافت و امروز پنج بهمنماه به دعوت یکی از دانشجویانم و بیشتر برای دیدن اثری که در این جشنواره داشت؛ بعد از مدتها به موزه هنرهای معاصر رفتم. اگر اشتباه نکنم حدود دو سالی میشود که به موزه نرفتهام! این جشنواره و دعوت دانشجویم بهانهای بود که دوباره به این گالری بزرگ که مدتهاست شانیت موزه بودن خود را ازدستداده و تبدیل به شتر؛ گاو پلنگی عجیب شده! بروم. در لحظه ورود به موزه هنرهای معاصر اما آنچه به نظر نمیرسد مواجهشدن با یک رویداد بزرگ است که قرار بوده تا محصول یک سال حوزه هنرهای تجسمی ایران را نهتنها به مخاطبان ایرانی بلکه به علاقهمندان و مخاطبان جهانی هنر ایران عرضه کند. اما آنچه در گام نخست به چشم مخاطب مینشیند شتابزدگی در اجرا و بینظمی در چیدهمان آثار است که هیچ قاعده و اصولی را نمیتوان بر آن مترتب دانست! به گونهایی که بعضاً آثار موفق این مجموعه را نیز تحتالشعاع قرار داده و آسیب جدی به تعامل مخاطب و آثار ایجاد نموده است. نور آثار غالباً بدون دقت تنظیمشده و برخلاف آنچه در ویژهنامه نامه و از زبان دبیر محترم هنری آمده؛ این کمتوجهیها صدمات جدی به آثار زده است. فارغ از آنکه برخی از ویدیو آرتها یا صدا ندارد! یا دستگاه دچار مشکل شده و در حال پخش برفک است و یا تنظیمات دچار مشکل!
نکته مهمی که برگزارکنندگان این جشنواره؛ ازنظر بنده ضعیف؛ مدعی شدهاند و مدام بران تأکید ورزیدهاند ایجاد حس دوستی و آشنایی باهنرها بوده و همین سبب شده تا به خود اجازه دهند هر چیزی را کنار چیز دیگر قرار دهند، نگارگری را کنار کاریکاتور! نقاشی را کنار چیدهمان! چیدهمان را کنار... و الیآخر... خلاصه ملغمه بارزی است.
نمیدانم کی میان هنرهای مختلف دعوا و جدال بوده که این دوستان بزرگوار درصدد دوستی برآمدهاند و این مسئولیت آشنایی و شیرینی خوران را کدام نهاد یا تشکل بر عهده آنها قرار داده؟ البته بنده از سخن دبیر محترم جشنواره در ویژهنامه هیچ متوجه نشدم، جز طرح موضوعاتی کلی که البته به نظر میرسد سخنان ایشان احتیاج به ویرایش جدی دارد! اما این رویکرد درست به این میماند که شما وارد موزهایی شوید و همهچیز را درهم ببینید! با این رویکرد که خواستهایم مثلاً میان فلان دوره تاریخی یا فلان آثار با دیگر آثار آشتی برقرار کنیم تا دوستی میان آثار ایجاد شود! نمیدانم اینکه ما میخواستهایم در ارائه آثار روال زندگی را رعایت کنیم و نتیجه اینکه همچون زندگی و روزمرگی ما همهچیز درهم شده و آشکار نیست دارای کدام رویکرد علمی و جشنوارهای است. آنهم جشنوارهای که مدعای بینالمللی بودن را دارد. البته دبیر محترم جشنواره در سال گذشته نیز ادعای قابلتأملی مطرح کردند که جالبتوجه بود و آن اینکه ما در این جشنواره ماهی هنر را در اقیانوس رها کردیم... شاید بعدازآن کار خطیر حالا نوبت ایجاد دوستی است تا یکوقت خدایناکرده در این اقیانوس متلاطم همدیگر را اذیت و آزار نکنند.
نکته دیگری که به تصورم برای هر مخاطب حرفهای قابلتأمل خواهد آمد عنوان بینالمللی بودن این جشنواره است، درحالیکه بنده اطلاع موثق دارم در بخشهای دیگر جشنواره فجر مانند تئاتر دبیر محترم آن شخصاً در جشنوارههای مهم بینالمللی حضور یافتهاند و ارتباط مؤثری با کشورهای آسیایی و اروپایی برقرار ساخته و هنرمندان و گروههای مهمی را به جشنواره دعوت نمودهاند. برگزارکنندگان این جشنواره و دبیر محترم در کدام جشنوارهها شرکت کردهاند و تا چه حد در معرفی این جشنواره و دعوت حضوری از هنرمندان تلاش کردهاند؟ مگر نه اینکه جشنواره بینالمللی قرار است فضای تعاملی بین هنرمندان ایران از یکسو و هنرمندان جهان از سویی دیگر فراهم کند؟ تنها چهار اثر که آثار نسبتاً ضعیفی هستند میتواند مؤید بینالمللی بودن این جشنواره باشد، آنهم بعد از 9 دوره برگزاری. حالآنکه به اعتراف یکی از داوران محترم که فرمودهاند امسال کار جدی از سوی خارجیها نداشتیم، این قصور در اجرا را بهراستی باید از چه ناحیهای دید؟ البته یک توجیه موجه همواره نقل دهان است و آن کمبود بودجه است که ازنظر من توجیه عدم خلاقیت است.
تصور میکنم ظرفیت هنرهای تجسمی ما هم از بعد آثار اجرایی و هم نیروی متخصص و کاردان بیش از آن است که در این جشنوارهها رخ مینمایاند و معتقدم مسئولان و متولیان باید تجدیدنظر جدی در رفتار خود کنند.
ما چاره ایی نداریم جز آنکه کار را به کاردانان بسپاریم. در غیر این صورت همواره چرخ بر این منوال خواهد چرخید. آنچه در این نوشتار آمد تنها یک از هزاران بود.