روایت «مهاجرت» در هنر میتواند به بیشمار تصویر ممکنی مراجعه کند که از این رخداد بشری برمیآید. از رویکرد بازنمایانه مستند نگار تا بیانگرایی ذهنی و افشاگر این کنش انسانی، عرصههای ممکن عمل هنری است که هنرمند را در معرض یکی از کهنترین «کنش/مفهوم» های تاریخی قرار میدهد.
شمایلهای مهاجرانِ جواد علیمحمدی اردکانی از میان تمامی تصاویر ممکن از مهاجرت به تصویری بسته از اشخاص بسنده میکند که مشابهش را میشود در عکس پرسنلی چاپشده در گذرنامهها یا عکسهای الصاق شده بر برگههای درخواست مهاجرت پیدا کرد. چهرههایی که در روایت او محوشده در صورتی تاریخی، یادآور شمایلنگاری قدیسانی است که در هالهای از قداست زدوده شده تلاش میکنند که قدیس بمانند. هالههایی که بهجای تشعشع انوار معنوی و نمودِ نمادینِ الوهیت، چونان مهر مهاجرت در اطراف این چهرها مینشینند و بهجای تمثیلی از پرتو الهی با رمزگان نوشتاری مقدس واژه IMMIGRATION جایگزین میشود.
تأکید این بازنمایی نه به خود رخدادِ مهاجرت، بلکه بر آدمیانی است که در ظاهر فاعلان این مهاجرتاند، اگرچه حقیقت امروز مهاجرتهای ناگزیر در تنگناهای جنگ و استبداد از آنها فراریان منفعلی میسازد که نه به اختیار بلکه بهاجبار دچار ترک ریشهها و سرزمین اجدادی میشوند... این تأکید میتوانست در یک قابِ نمای نزدیک و باحیثیتی بهوضوح یک طبیعتگرایی صرف، راهی به روان و درون این انسانهای ناگزیر ببرد، اما شیوه بازنمود و قرار دادن آنها در متن تصویری وام گرفته از تاریخِ بازنمایی قدیسان، هم ایشان را در هالهای از تقدیسِ قهرمانان قربانی قرار میدهد و هم گویی آنها را آگاهانه و با کهنهنمایی در پس پردهای از ابهام میگذارد تا از این چهرهها که این روزها در رسانههای بیشمار شفاف و بیرنگ شدهاند، آشناییزدایی کند. این رویکرد تنها در آشناییزدایی از تصویر مهاجرانِ ناگزیر امروز باقی نمیماند، بلکه باحال و هوا و رنگهای تداعی گربه کاررفته در آثار و در سفری گذشتهنگر، انگاره ناگزیرِ مهاجرت را در ذهن مخاطب، به اعماق تاریخ امتداد میدهد.
این شمایلها حاصل گفتوگویی درزمانی است میان گذشته و امروز در متن مفهوم مهاجرت. تداعیگرهای بصری این شمایلنگاری از فرمی پایه بهرهمندند که در نگاه اول یادآور شمایل قدیسان در بطن فرهنگ گوتیک هستند. این تقدیسِ کهن، بهطور کنایهآمیزی، با تقدیسی مدرن همراه میشود؛ چنانکه این شمایلها را از متن و مکان خود جدا کرده و در منشِ شئ شدگی و کالایی سازیی اثر هنری در عصر جدید، در قابی مجلل بر مخملی سرخ مینشاند و با شمارهای آن را برای فروش عرضه میکند. این شمایلها که از دست ساییها و زیارت تاریخی فرسوده به نظر میرسند دیگر ارجاعی به روایات مقدس ندارند؛ دیگر خبری از رجوع به حکایات مقدس مریم و فرزند، حواریون و قدیسان مشهور نیست. این شمایلها تصاویری از انسانهای گمنامی است از نژادها، قومیتها، ملیتها و جنسیتهای گوناگون که علیرغم همه این تمایزها تنها یک هویت مشترک دارند: آنها مهاجرند!
مهاجرت به هر مقصودی یک دگرگونی است در وضعیت بشری. گاهی ارزش تاریخی و مقدس مهاجرت ایجاد والایی و تغییر در ساختن جهان و باوری تازه بوده و گاه در جستوجوی رؤیایی برای داشتن زندگی بهتر؛ اما روایت امروزین مهاجرت در بخشی از جهان که به جنگ و خون و رنج آغشته است، بیش از آنکه جستجوی رؤیا و یا ساختن جهانی نو باشد، کوششی ناگزیر برای بقا و گریز از مرگ است. این شمایلها قدرت تفسیر مخاطبان را میطلبد تا بخواهند آنها را در افقهای متفاوت تاریخ تأویل کنند یا ایشان را در افق امروزین تاریخ بگذراند و این ناگزیران را در تعلیقِ تقدیس، در ادراک خود از نو بازبیابند.
سعید اسدی
اشتراک و پیوستگی رنج آدمی
تاریخ تلخی ادوار را همواره در خود میبلعد و هر بغضی، خواه معصیت حاکمان، خواه معصومیت بردگان، بدل به قابی میشود تا مظهر تفاخر فرهنگ و تمدن باشد. در آشفتگی اکنون هستی که گویی پارهپارههای جغرافیا هر یک در هزارهای منفک سخن میگویند، فلاکت قومی، عزت روشنبینی دیگری را به همراه میآورد. شمایلهای وحشتزده از تحجر و تبعیض خانه را به خاطره سپرده و جان از میان دربرده، در هالهای از قداست به خاموشی فرومینشیند و هر عصر ننگ یک ویرانی را به دوش میکشد، آری تکرار و تبدیل علاج فراموشی است.
در مجموعه به نمایش درآمده از دکتر جواد علیمحمدی اردکانی با عنوان «مهاجرت» در قاب ۳۲ اثر که خود اشارهای به وجوه رمزگانی و بینا فرهنگی این عدد است و درعینحال توجهی ضمنی به طول زندگانی مسیح و روایتهای تصویر شده از او دارد، بیانی است از اشتراک و پیوستگی رنج آدمی در ادوار گوناگون که تداعیکننده خاطره شمایلهای مقدس است. اگرچه علیرغم تکرارپذیری آن به صورتی از شیء موزهای منتج میگردد. چهرههای محزون این بار به صلیب هجرت آویخته میشوند، دشنام آیندگان کنایه ایست به خفت آنچه امروز اینچنین جان به لب بردگان معاصر رسانده است...
سارا کریمان