كاترين بتينا مولر
«اميررضا كوهستاني» و «مهين صدري» به دنبال تجربههاي اخير خود در تئاتر آلمان، با الهام از نمايشنامه «ويتسك» اثر مشهور گئورگ بوشنر نمايشي توليد كردهاند كه چندي پيش بهصورت آنلاين به نمايش درآمد و طبق برنامه تا چندي ديگر نيز اجراي صحنهاي خواهد داشت؛ اجرايي كه در گام نخست واكنش مثبت مخاطبان و همچنين رسانهها را به دنبال داشت.
«ويتسك مختل شده[1]» نوشته «مهين صدري» و «اميررضا كوهستاني» داستاني است متمركز بر عشق و خشونت. آنها در يك آپارتمان زندگي ميكنند و با اينكه خيلي نزديك هستند ولي در حال حاضر با هم رابطه چنداني ندارند. تنش موجود بين «فرانتس» و «ماري» محسوس است. خيلي بهندرت آنها را همراه هم دریکی از قابهاي تصويري جداگانهاي كه توسط نويسنده و كارگردان براي اجراي «ويتسك مختل شده» طراحیشده ميبينيد. زن، پولي براي پرداخت اجارهبها ندارد، بنابراين بهاجبار در آپارتمان مرد زندگي ميكند.
«فرانتس» با توجه به وابستگي «ماري» به خود، بازي اعمال قدرت و كنترل را شروع ميكند. آپارتمان همانند يك زندان است؛ اما هرکدام از اين پنجرههاي تصويري[2] مجزا از يكديگر، فضاهاي بستهاي ميسازند كه مانند لانه زنبور به هم متصلاند.
اولين نمايش صحنهاي «ويتسك مختل شده» به سال 2021 موكول شده. در نسخهاي كه روز شنبه ۱۹ دسامبر بهصورت آنلاين به نمايش درآمد، كاراكتر مرد، فرانتس (انو تربس[3]) و شخصيت زن را ماري (لورنا هندشین[4]) دانشجو (هنرجو) تئاتر بر عهده داشتند. دوشخصیتی كه به خاطر متوقف شدن كارشان، بهشدت عصبي هستند و روي اعصاب هم راه ميروند، به اين دليل كه نميدانند اين وضعيت تا چه زماني ادامه پيدا ميكند.
رابطه و عشق بين آنها با اضافه شدن عنصر حسادت كه از خطوط اصلي نمايشنامه «ويتسك» نوشته گئورگ بوشنر است، دراماتيزه شده و بهواسطه فلاشبك، با عبارت «۶ ماه قبل» در كار مشخص ميشود. زندگي زن در ادامه بهواسطه درام دچار نوسان ميشود. «مهين صدري» درجایی مينويسد: «ماري» گوشوارهها را از كجا آورده؟ و «ماري» چرا بچهاي كه از فرانتس حامله بوده را بدون اينكه توضيحي بدهد، سقط كرده؟ آيا «ماري» به «فرانتس» اعتماد ندارد؟ «فرانتس» شدیداً آزردهخاطر شده و آنها با هم بحثوجدل ميكنند، دراینبین تصوير برق چاقوهاي آشپزخانه را ميبينيم. در آغاز، يك شهر بزرگ با پنجرههاي بلند بهعنوان يك پسزمينه درصحنه كه در تاريكي مطلق شب فرورفته، به تصوير كشيده ميشود. «اميررضا كوهستاني» و «مهين صدري» كه به تمركز بر زيباييشناسي و مختصر سازی متون شهرت دارند، از اين منظر بهخوبی عمل كرده و در اجرا موفق بودهاند.
يك فيلتر مانند ذرهبين در امتداد رديفهاي پنجرههاست كه حركت ميكند و متوقف ميشود اما آنچه دریکی از صدها لانه زنبور روي ميدهد ممكن است در خانه بغلي و پاييني هم رخ دهد. اين اتفاق نشان از پايان دارد، وقتي در اين سه خانه كه يكي بالاي ديگري است و در تكتك آنها نگاه ميكنيد، تكرار/بازگويي آخرين صحنه شروع ميشود.
«مهين صدري» و «اميررضا كوهستاني» داستان «فرانتس» و «ماري» را از مقالهاي از روزنامه گرفتهاند، مثل «گئورگ بوشنر» كه داستان «ويتسك» را از مقاله روزنامهاي در سال 1821 در مورد قتل زنان الهام گرفت. در فاصله بين صحنههاي «فرانتس» و «ماري» كه هميشه به مشاجره ختم ميشود، صدايي خارج از صحنه، خبرهاي خشونت خانگي و قتل زنان در زمان كنوني را اعلام ميكند و نوشتهاي ظاهر ميشود درباره «مرداني كه از روي خشم، عدم كنترل روان، حسادت و ترس از دست دادن شریکشان، آنها را كشتند».
سطوح روايي متناظر نيستند. اين لايههاي همپوشان لبههاي برآمدهاي دارد كه برش نخورده است. متن بوشنر، درجایی كه ذکرشده، همچنين فراتر از درام زنوشوهری ميرود. وهمي غیرمعمول كه او را به حركت وا ميدارد، رؤیاهایی كه به ذهنش خطور و او را تسخير ميكند، بداقبالي كه در وجودش جا خوش كرده است؛ همه اینها اشاره به امري فراتر از توضيحات روانشناختي و اجتماعي دارد.
باقيمانده مفهوم، غیرقابل درك است، شايد اين رؤیاها و خيالها براي اين در سر يك قاتل شكل بگيرد كه عمل او را توجيه كند. در انتهاي اجرا «فرانتس» در «ويتسك مختل شده» يك نقش ممتاز را بازي ميكند، درحالیکه «ويتسك» ساخته «بوشنر» در تمام سطوح تحقير ميشود. اينكه «فرانتس»، «ماري» را كه قصد ترك او را دارد، ميكشد يا نه مشخص نميشود و پايان بازمیماند، زيرا صحنه چندين بار با نتايج متفاوت نمايش داده ميشود؛ اما نكته تروماتيك دقیقاً در همين تكرار نهفته است.
یکبار «فرانتس»، با آدمكهاي كوچكي كه از سيم و كاغذ درستشده و نقش «ماري» را بازي ميكند، او را نزديك چشم و نزديك دوربين نگه ميدارد. گويي اين شانس نيز وجود دارد كه او بهعنوان بازيگر جايگزين، روي صحنه و بيرون از خود، حسادتش را نمايش دهد و برونريزي كند.
هنگام اجرا كنار صفحهنمایش يك قسمت براي گفتوگو وجود داشت كه از شروع نمايش باز بود، پس از پايان اجرا تماشاگران در مورد اين صحنه مشغول گفتوگو بودند و اکثراً از كار تعريف و تمجيد كردند. ۴۴۰ نفر براي اين اجراي آنلاين بليت خريده بودند كه همگي قبل از شروع اجرا درست وانمود ميكردند كه در يك فضاي واقعي سالن هستند، به هم سلام ميكردند و يك فضاي صميمي و دوستانه ساخته بودند، مخصوصاً كساني كه خارج از برلين زندگي ميكردند. آنها به شوخي مينوشتند: «اجازه بدين برم سمت صندلي خودم» يا نوشيدني سفارش ميدادند.
ترجمه: رها شيرازي
به بهانه «ويتسك مختل شده»
نمایشی درباره بازتاب خشونتهاي خانگي
بابك احمدي
برخي كنشگران مدني، كرونا را ويروسي جنسيتي توصيف ميكنند. عاملي كه بيش از هر عنصر ديگري در سال 2020 به افزايش انواع شكافها ازجمله فاصله بين فقير و غني، سركوبها و شكافهاي جنسيتي دامن زده و سرعت بخشيده است.
از وقتي ويروس در سراسر جهان فراگير شد، نهادهاي بينالمللي ناظر در سازمان ملل يا جريانهاي مستقل بارها درباره افزايش خشونت خانگي عليه زنان و كودكان در اين دوران ابراز نگراني كردهاند. به گزارش «مركز آمار هلند» در بيش از نيمي از موارد، شريك يا شريك سابق زن مرتكب يا مظنون به قتل بوده است.
«مشاجره»ها و «حسادت»هاي زناشويي مدتهاست «رايجترين انگيزه براي قتل زنان» بوده و بر اساس آمارها، سال گذشته در اين كشور ۲۳ زن از ۴۴ زن به دست شريك يا شريك سابق زندگيشان به قتل رسيدند. اين درحالیکه است كه در سال ۲۰۱۸ از ۴۳ زن قرباني خشونت خانگي، ۳۳ زن توسط شركاي يا شركاي سابق زندگيشان كشته شدند. ارقام در كشورهاي امريكاي لاتين و خاورميانه هم نشاندهنده وخامت اوضاع است.
مهين صدري و اميررضا كوهستاني با هوشمندي «حسادت» و «خشونت» را در لابهلاي خطوط نمايشنامه بوشنر جستوجو كرده و از دل متن بيرون كشيدهاند. گو اينكه تمركز نويسنده بيشتر بر سرخوردگي و تحقيرشدگي سرباز «ويتسك» است اما عنصر خشونت، ويژگي اساسي است كه پيشتر در داستان كوتاه «لنتس» يا «مرگ دانتون» نيز بهوضوح وجود داشت. در اين ميان نمايشنامه «ويتسك» شايد مهمترين اثر او باشد كه 40 سال بعد از مرگش و بهصورت دستنويسهايي پراكنده و پوسيده پيدا شد و تازه بعد از انتشار آن بود كه بهیکباره آثار بوشنر/بوخنر اهميت فوقالعاده پيدا كرد و زمينههاي تجربههاي تازه در تئاتر اروپا را به وجود آورد.
تجربهاي كه اجراي كوهستاني و صدري هم از آن بيبهره نمانده و بهخوبی در ادامه همان سنت حركت كرده است. طراحي صورت گرفته، چه در بعد اجرايي و چه درزمینهٔ صحنه و استفاده از امكانات تصويري، نشاني همان جسارتي را به ما ميدهد كه در مقايسه متن بوشنر با نويسندگان همعصرش وجود داشت. گو اینکه كوهستاني همواره از تجربه فرمهاي تازه در طراحي كارگرداني استقبال كرده و از اين منظر اتفاق جديدي نيفتاده؛ اما توجه به يك نكته ضرورت دارد. اينكه كارگردان حالا بايد با منتقد، روزنامهنگار و مخاطب جدي كمپاني طرف شود، بنابراين هر تجربه تازه يك تبصره جدي هم دارد؛ اينكه او اجازه ندارد از كيفيت سابق خود عقبتر بايستد و حداقل تجربه اخير اجراي كوهستاني از «هملت ماشين» نوشته هاينر مولر و نمايشنامه گئورگ بوشنر به ما ميگويد تا اينجاي كار موفق عمل كرده است. فقط ميماند افسوس از اينكه مشابه همين امكانات در ايران وجود ندارد كه او و گروهش با خيال آسوده دست به تجربه بزنند.
نمايشنامه اصلي، زندگي سربازي فقير و بيدست و پايي را روايت ميكند كه فرماندهان ارتش از او عنصري مفلوك و بازيچه دست خودشان ميسازند؛ اما دو هنرمند ايراني با تطبيق درست عناصر موجود در متن و وضعيت زيستي خود در جهان كنوني، خشونت رايج در عصر حاضر را -كه معتقدم بيش از هر چيز از دل مناسبات اقتصادي بيرون ميزند- بهنوعی جايگزين فضاي حاكم بر آنچه در جمهوري وايمار جريان داشت، كردهاند. شخصيتهاي زن و مرد در متن تازه، علاوه بر اينكه با انواع احساسات انساني -حسادت، ظن و بدگماني- دست به گریباناند، اما در وضعيت ناخواسته قرنطينه و تعطيليهاي ناشي از پاندمي هم قرارگرفتهاند.
همان وضعيتي كه شايد با اندكي اغماض و تغيير زاويه ديد اجازه داشته باشم از دل ايده «وضعيت استثنايي» جورجو آگامبن وام بگيرم. دولتها به هر بهانه در پی بازتوليد و ايجاد شرايط استثنايي و حبس انسانها در خانهها هستند؛ چه اوضاعي از اين بهتر؟! در چنين شرايطي است كه اتفاقاً تبعيض و خشونت چهره عريانتري پيدا ميكند. به جابهجايي سريع و ديوانهوار ثروتمندان -كه عموماً مرد هستند- در همين دوران توجه كنيد. به آمار خيرهكننده استخدام كارگران اخراجي كارگاهها و كارخانههاي ورشكسته توسط كمپاني آمازون.
كوهستاني و صدري در «ويتسك مختلشده» بهنوعی غيرارادي همين وضعيت را بازنمايي كردهاند. آپارتماني شبيه به كندوي زنبورهاي عسل -خانههاي يكشكلِ كارگرانِ كمپانيهاي توليد محصولات شيرين! كه علاوه بر خانهنشيني، حالا ديدنِ انواع سرخوردگي و عصبيت در همهشان امري است محتمل و متأسفانه قابلانتظار. ما همه بين چرخدندههاي اين نظام اقتصادي گرفتارشدهایم.
اين دو، همچنين رويكرد جديد - منظور از دهه 70 به بعد- در مطالعات جنسيت مبني بر لزوم بازخواني خلاف جهت متون را در دستور كار قرار دادهاند؛ زندگي ماري چه وضعي دارد و كنش مرد در پاسخ به شيوه او چيست؟ امري كه پیشازاین در مطالعات پسااستعماري ادبيات رواج داشت. يكي از مهمترين نمونههاي اين نوع مواجهه، پاسخ كمال داوود، نويسنده الجزايري به رمان «بيگانه» اثر آلبر كامو بود كه در قالب رمان «مرسو، بررسي مجدد» بازتاب يافت. نويسنده به اين مسئله پرداخت كه فرهنگ حاكم بر روابط انساني در جامعه فرانسه، چه بلايي بر سر مهاجر عرب ميآورد. چرا مرد عرب در «بيگانه» هيچ اسمي ندارد؟ كمال داوود شخصيت اصلي را «برادر مرد مرده» معرفي ميكند و...
نمايش «ويتسك مختلشده» به گواه تصاوير ابتدايي (نماهايي از شهر) و آنچه بعداً در قالب كلوزآپها تصوير ميكند، قصد دارد تا حد ممكن به زندگي خصوصي زوج داستان-در آلمان و البته سراسر جهان- نزديك شود، اما طبق همان اساس كه گفته شد، با تمركز بيشتر بر زندگي زن. حاصل اين نزديك شدن هماني است كه همه انتظار داريم و نويسنده و كارگردان هر دو وقتي درباره جرقه شروع نگارش متن صحبت ميكنند به آن اشاره دارند؛ بازتاب خشونتهاي خانگي در آلمان. گويي زير اين آفتاب هیچچیز تازهاي در كار نيست و يا، خشونت همچنان جاري است. با اين تفاوت كه درنهايت چندين پايانبندي براي رابطه بين دو شخصيت طراحي ميشود. امري كه ضروري توليد آثار در زمانه حاضر به نظر ميرسد و شرايط پيچيده زيست بشر امكان چنداني براي نتيجهگيري و پاسخ به اين پرسش كه «درنهايت چه ميشود؟» باقي نميگذارد. به اين تعبير بايد گفت كوهستاني و صدري وضعيت معاصر را بهدرستی تشخيص دادهاند و اين در وضعيتي كه بسياري تئاترها و تئاتريها به معناي واقعي مختل شدهاند! جاي اميدواري باقي ميگذارد.
اعتماد
بیشتر بخوانید:
پرونده یک نمایش: «بیتابستان» نوشته و کار امیررضا کوهستانی
گزارشی از جشنواره آوینیون و نمایشی از ایران پس از هفتاد سال
[1] . Woyzeck Interrupted
[2]. screen window
[3]. Enno Trebs
[4]. Lorena Handschin